مردم دنبال «افراد كارآمد» هستند؛ نه سياسی
جامعه در شرایط معیشتی سختی روزگار میگذراند که این مساله نیز از سویی تحت تاثیر تحریمهای یکجانبه آمریکا و از سوی دیگر ناشی از برخی ناکارآمدیها رقم خورده است. با این حال هر از چندی وقوع برخی اتفاقات باعث میشود که اعتماد عمومی به دولت و ارکان حاکمیت، امید به آینده و سرمایه اجتماعی دم به دم کاهش یابد. تحولات آبانماه را میتوان از این دست اتفاقات دانست که امید و اعتماد عمومی را برای تغییر شرایط رو به بهبود تا حد زیادی کاهش داد. در این میان برخی معتقدند که بزرگترین رویداد سیاسی سال جاری یعنی انتخابات میتواند نشاندهنده نوع رویکرد جامعه نسبت به حاکمیت و جریانهای سیاسی باشد، هرچند که در داستان افزایش قیمت بنزین دولت و متعاقب آن اصلاحطلبان با ریزش شدید سرمایه اجتماعی مواجه شدند، اما به قرائت برخی تحلیلگران در این اتفاقات همه جریانات باختند. لذا اصولگرایان نیز به حدی که فکر میکنند در میان جامعه از اقبال عمومی برخوردار نیستند، هرچند که امیدواری اصلی آنها به ردصلاحیتهاست که با دوپینگ سیاسی در انتخاباتی هرچند حداقلی وارد مجلس شوند. هرچند که در انتخابات پیش رو نیز شاهد وحدت جریانی در اردوگاه اصولگرایان نخواهیم بود و لیستهای متعددی از جانب آنها روانه خواهد شد. برای بررسی شرایط جامعه ناظر بر انتخابات، رویکرد اصولگرایان در انتخابات پیش رو، چگونگی کارکرد مجلس موثر در کشور و آنچه در سپهر سیاست جامعه میگذرد با امیر رضا واعظیآشتیانی، فعالسیاسی اصولگرا و معاون وزیر صنعت دولت نهم به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
روزنو : جامعه در شرایط معیشتی سختی روزگار میگذراند که این مساله نیز از سویی تحت تاثیر تحریمهای یکجانبه آمریکا و از سوی دیگر ناشی از برخی ناکارآمدیها رقم خورده است. با این حال هر از چندی وقوع برخی اتفاقات باعث میشود که اعتماد عمومی به دولت و ارکان حاکمیت، امید به آینده و سرمایه اجتماعی دم به دم کاهش یابد. تحولات آبانماه را میتوان از این دست اتفاقات دانست که امید و اعتماد عمومی را برای تغییر شرایط رو به بهبود تا حد زیادی کاهش داد. در این میان برخی معتقدند که بزرگترین رویداد سیاسی سال جاری یعنی انتخابات میتواند نشاندهنده نوع رویکرد جامعه نسبت به حاکمیت و جریانهای سیاسی باشد، هرچند که در داستان افزایش قیمت بنزین دولت و متعاقب آن اصلاحطلبان با ریزش شدید سرمایه اجتماعی مواجه شدند، اما به قرائت برخی تحلیلگران در این اتفاقات همه جریانات باختند. لذا اصولگرایان نیز به حدی که فکر میکنند در میان جامعه از اقبال عمومی برخوردار نیستند، هرچند که امیدواری اصلی آنها به ردصلاحیتهاست که با دوپینگ سیاسی در انتخاباتی هرچند حداقلی وارد مجلس شوند. هرچند که در انتخابات پیش رو نیز شاهد وحدت جریانی در اردوگاه اصولگرایان نخواهیم بود و لیستهای متعددی از جانب آنها روانه خواهد شد. برای بررسی شرایط جامعه ناظر بر انتخابات، رویکرد اصولگرایان در انتخابات پیش رو، چگونگی کارکرد مجلس موثر در کشور و آنچه در سپهر سیاست جامعه میگذرد با امیر رضا واعظیآشتیانی، فعالسیاسی اصولگرا و معاون وزیر صنعت دولت نهم به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
شرايط جامعه در حوزههاي مختلف را با توجه به اتفاقات اخير و ناظر بر انتخابات پيش رو چگونه ارزيابي ميکنيد؟
به گزارش روز نو :مردم عملکرد مسئولان را با نظام متفاوت ميدانند. يعني عملکرد يک تيم مديريتي که احتمالا ناتوان يا برعکس تواناست موضوع مرتبط با نظام نيست. ولي تجربه نشان داده عملکرد دولت و مجلس ميتواند زمينهساز يک حضور حداکثري پاي صندوقهاي رأي باشد. ضمن اينکه مردم اگر در انتخابات مجلس، رياست جمهوري و شوراهاي شهر احيانا انتخابي کردند بايد نيم نگاهي هم به نوع انتخاب خود بيندازند. يعني بخشي از اين مساله نوع انتخاب مردم و بخشي عملکرد مسئولان در قوه مقننه و قو مجريه است که اينها ميتواند در حضور مردم پاي صندوقهاي رأي تاثيرگذار باشد، البته چند اتفاق در دولت مستقر وجود داشته که نگرانيها را براي مردم افزايش داده است. بنابر آنچه آمار نشان ميدهد که داستان بنزين، ارز و... دست به دست هم داده و قريب به 70درصد سبد اقتصادي مردم ضعيف شده است. اين نشان ميدهد که عملکرد دولت در بخش اقتصادي عملکرد مطلوبي نبوده است. با اين حال آن دسته از مديران که ناتواني مديريتي دارند اين را به تحريم ،آمريکا و... وصل ميکنند، اما مردم به اين مساله واقفند که برخي از مديران ناتوان بودند و در انتخاب اين دسته از مديران شايسته سالاري انجام نگرفته است. اين هم موضوعي کاملا مشخص است. باز هم تاکيد بر اين دارم که مردم چون پايبند به اصول و ارزشهاي نظام هستند و چهل سال بابت اين نظام زحمت کشيدند هيچگاه نظام را با آنچه که ناشي از ناتوانيهاي مديريتي برخي از مسئولان بهوجود آمده معامله نميکنند. چه بسا که ميبينيم 22 بهمن مردم در يک جو پر حرارت حضور پيدا ميکنند و در مناسبتهاي مختلف حضور پررنگي از خود به نمايش ميگذارند. اين نشان ميدهد که گلايههاي مردم از مسئولان است و بخشي از آن به کساني بوده که به آنها اعتماد کردند ،اما آنها جواب اعتماد مردم را با سياسي بازي، سياسي کاري و... دادند.
امروز جامعه به جايي رسيده که تفاوتي ميان جريانات سياسي قائل نيست و اصلاحطلب و اصولگرا را به يک چشم ميبيند؛ اين عدم رويکرد و عدم اقبال به جريانات سياسي چه تاثيراتي در انتخابات پيش رو خواهد داشت؟
من معتقدم که مردم در اين دوره بايد به سمت انتخاب شايستهها بروند. بهدنبال کساني بروند که از آنها کارآمدي ديدند و نيروهاي توانا ، خوش فکر ، انقلابي و کساني که دغدغه مطالبات مردم را دارند انتخاب کنند. ما چون کشور انتخاباتي هستيم پس انتخاب با خودمان است. لذا بايد از طايفهگرايي، ليستي رأي دادن و... پرهيز کنيم و به سمت و سويي برويم که نشان دهد ما بهدنبال انتخاب شايسته هستيم. من معتقدم که واژههاي اصلاحطلب يا اصولگرا براي مردم خستهکننده شده و دعواها و منازعات سياسي ميان گروههاي سياسي مردم را به سطوح آورده است. امام(ره) در مقطع حيات خود در يکي از سخنرانيها براي برخي از افراد سياسي فرمودند:«اين دعواهاي سياسي شما براي خودتان است. آنچه که در مغز هيتلر ميگذرد در مغز شما هم ميگذرد و برويد براي رضاي خدا کار کنيد.» حتي مقام معظم رهبري نيز در اين ارتباط براي ورود افراد شايسته به مجلس بارها صحبت کردند. دعواهاي سياسي ديگر مردم را اقناع نميکند و بايد به سمت افراد کارآمد بروند. اگر افراد کارآمد را انتخاب کنند قطعا کارآمدي در انتخاباتهاي مختلف افزايش پيدا خواهد کرد. افراد کارآمد فارغ از دعواهاي سياسي ميتوانند به افرايش راندمان کاري و بهبود و حل مشکلات جامعه کمک کنند.
اساسا اکنون شرايط آنطور که بايد مهيا است که کارآمدان وارد عرصه شوند؟
منظور من از افراد کارآمد اين است که به سوابق اجرائي افراد در مسئوليتهايي که داشتند مراجعه شود و ببينند که اين افراد در مسئوليتهاي قبلي که داشتند موفق بودند يا ناموفق. ما در مجلس ميتوانيم دو نوع نيرو داشته باشيم. گروهي هستند که قوانين را خوب ميشناسند، نقاط ضعف و قوت را به خوبي شناسايي ميکنند و ميتوانند قانونگذارهاي خوبي باشند. گروه ديگري نيز هستند که در عرصه اجرا فعاليت داشتند، روزنههاي رانت را خوب شناسايي کردند و ميتوانند در کشور قوانيني را به تصويب برسانند که جلوي رانتخواري ، فرصت طلبي و زراندوزي گرفته شود. ازسوي ديگر يکسري موانع را در کار اجرائي ديدند که چه موانعي براي کارهاي اجرائي وجود داشته که بصورت عامل بازدارنده و سد براي آنها بوده است. اين افراد کساني هستند که هم تجربه اجرائي موفق داشتند و هم اينکه گلوگاههاي کارهاي اجرائي را به خوبي شناسايي کردند. از اين رو مردم بايد از ميان اين دو گروه و افراد دست به انتخاب بزنند. افراد متعهد که دغدغه مطالبات مردم را دارند و افرادي که با نگاه انقلابي و کارآمدي در عرصه انتخابات باشند. لذا مردم نسبت به بصيرت و شناختي که نسبت به اين افراد دارند بايد انتخاب خود را انجام دهند.
بعضا شاهد بوديم که بسياري از افراد اجرائي در مقام نمايندگي مجلس حاضر شدهاند، اما نتوانستند آنطور که بايد در حوزه نمايندگي و قانونگذاري عمل کنند. اين نشان نميدهد که بايد افراد آشنا به قوانين و کار نمايندگي وارد مجلس شوند؟
آنچه که در مورد افراد اجرائي گفتم مطلقنگري نبود و قطعا بودند کساني که در جايگاه قانونگذاري موفق عمل نکردند، اما واقعيت امر اين است که وقتي قاطبه مجلس به سمت سياسي کاري بروند کاري از دست افراد اجرائي موفق برنخواهد آمد. شايد آن افراد که سابقه اجرائي موفق داشتند و مردم هم به آنها اعتماد کردند در مجلس زورشان به گروه خاصي که ساز خاص خود را زدند نرسيده است. در مجلس ميبينيم گروهي دغدغههايي دارند و آن را عنوان ميکنند، اما عدهاي ديگر در فضاي ديگري هستند و اين منجر به اين ميشود که نمايندگان نتوانند به آن وعدههايي که قول دادند عمل کنند.
اينکه هر جريان سياسي که وارد مجلس ميشود اهداف و منويات خود را پيش ميبرد کليت مجلس و مسائل کلان کشور را با چالش مواجه نميکند؟
اگر جريانهاي سياسي اهداف سياسي خود را فارغ از مطالبات مردم جلو ببرند طبيعي است که به حقوق مردم صدمه ميزنند، اما اگر قوانيني را که قاطبه مردم ميتوانند از آن استفاده کنند و بهرهمند شوند و در بازيهاي سياسي گروکشي شود پسنديده نيست. در جاهايي نيز شاهد بوديم که قوانين و مقرراتي در مجلس تصويب شده که از رأي حداکثري هم بهرهمند بوده است. يعني هر دو طيف به اين نتيجه رسيدند که اين قانون ميتواند بسيار خوب و اثرگذار باشد. مثلا طرح شفافيت آراي نمايندگان در مجلس رأي نياورد، چراکه گروهي موافق و گروهي مخالف بودند. لذا در ارتباط با عملکردها مسئولان بايد 2 موضوع پاسخگويي و شفافسازي را در نظر داشته باشند. اين موضوع اگر تبديل به قانون ميشد که نمايندگان به چه موضوعاتي رأي مخالف ميدهند ميتوانست مثمرثمر باشد. هرچند که برخي مخالف آن بودند و ميگفتند اين نظر و تحليل شخصي نمايندگان است و دليلي ندارد که کسي بداند. اين رويکرد نشان ميدهد که اين دسته از نمايندگان نظر شخصي يا حزبي خود را بر منافع مردم قالب ميکنند يا در قبال موضوعي که نياز است شفافسازي صورت بگيرد رأي مردم را وجههالمصالحه قرار ميدهند. لذا وقتي در همين مورد نگاه ميکنيم ميبينيم با همه اين مسائل بازهم طرح شفافسازي راي نميآورد، هر چند مفاد ديگري نيز وجود دارد که برخي بصورت اجماع نسبي مورد تصويب قرار ميگيرد و يکسري قوانين نيز به چالش کشيده ميشود. من فکر ميکنم قوانيني به تصويب ميرسد که اين قوانين بهدليل ضعف قوه مجريه عملي نشده و يا پس از مدت زماني متروک ميشود.
برخي مطرح ميکنند که برخلاف بيان حضرت امام(ره) که مجلس در رأس امور است؛ امروز بنابر شرايط و اتفاقات مجلس ديگر در رأس امور نيست. اين مساله از چه وجهي است؟ عملکرد نمايندگان يا تاثير ساير نهادها بر مجلس؟
من معتقدم که هنوز هم مجلس در رأس امور است بهدليل اينکه قوانين در مجلس به تصويب ميرسد. اينکه ميگويند مجلس در رأس امور نيست نه اينکه واقعا در رأس امور نباشد بلکه عملکرد مجلس بهنحوي شده که اينگونه برداشت ميشود در رأس امور نيست. عملکرد از کجا نشأت ميگيرد؛ نخست بحث انتخاب افرادي است که بهعنوان نماينده انتخاب ميشوند، دوم سياسي بازي، باندبازي و قبيله گرايي در مجلس باعث ميشود آن نگاهي که در مجلس مدنظر است محقق نشود و امروز اين برداشت و تحليل صورت بگيرد که مجلس در رأس امور نيست وگرنه مجلس ماهيتا در رأس امور است. در مورد برخي شوراها يا نهادهايي که گفته ميشود در روند قانونگذاري مجلس دخالت ميکنند بايد گفت که اين شوراها و يا کميسيونها عمدتا موقتي و براي رهايي از فضاي بحراني است که ميتواند کمککننده باشد. در دوران دفاع مقدس ما مرکز تامين قطعات و مواد غذايي در کشور داشتيم که پس از پايان جنگ خيلي از سازمانها و ارگانها که همه وابسته به ستاد تامين وزارت بازرگاني بودند منحل شدند. لذا اين موارد اجتنابناپذير است که در مقطعي جهت عبور از بحراني که ايجاد ميشود برخي شوراها ايجاد و بعد از مدتي که فضا تلطيف شد اين موضوع به حالت اوليه بر ميشود. البته عملکرد اين شوراها را نبايد به مثابه دخالت در کار مجلس در نظر گرفت بلکه زماني است که مجلس توانايي تصميمگيري را به زورآزماييهاي سياسي ميرساند و کاري از پيش نميبرد. وقتي مجلس به نوعي تفاهم به لحاظ آرا نميرسد بايد رويکرد ديگري اتخاذ شود. مجلس ما در برخي مقاطع به نقطهاي ميرسد که بنا به دلايلي تصميم نميگيرد يا تصميمگيريشان با چالش مواجه است، خب نبايد که کشور تعطيل شود.
در قضيه لوايح FATF يک سال از تصويب اين لوايح از سوي مجلس ميگذرد، اما هنوز مجمع تشخيص به تعيين و تکليف اين لوايح که بسيار هم تاثيرگذار هستند نپرداخته است. اين نشان ميدهد که عزمي براي عدم بررسي اين لوايح يا به تاخير انداختن آن وجود دارد؟
مجمع تشخيص در مقطعي برخي از اين لوايح مثل پالرمو را از دستور کار خارج کرده و هم اکنون نيز براساس اخبار دريافتي در حال تصميم گيري درباره CFT است. اگر بنا باشد که بهدليل روند طولاني بررسي اين لوايح اين اتهام را به مجمع بزنيم که سياسي کاري ميکند سخن چندان منطقي نيست. در بخش قابلتوجهي از مجلس نگاههاي سياسي حاکم است ،اما در مجمع تشخيص کسي حق ندارد که به مسائل سياسي نگاه کند. قطعا اعضاي مجمع نيز به ديد کارشناسي و مصلحت نظام تصميمگيري ميکنند.
با توجه به اتفاقات اخير در اردوگاه اصولگرايان، به وحدت در ميان گروههاي اصولگرا خوش بين هستيد يا اساسا به روال گذشته عمل خواهد شد؟
بخشي از مردم ديگر فضايي براي اصولگرايي و اصلاحطلبي در نظر نميگيرند و نسبت به آن بيتوجهاند. با توجه به اتفاقات اخير و ناکارآمدي بخشهايي از دولت و مجلس مردم بهدنبال انتخابي هستند که کشور و مجلس را به سمت پويايي ببرد. الان براي مردم پويايي مهم است که حرکتي نشان داده شود و اين توانمندي قوه مقننه مجددا ظهور و بروز کند. حال چه اصولگرا چه اصلاح طلب و هر نام ديگري مردم بهدنبال توانايي هستند. با اين حال بهنظر من اگر اصولگرايان يا به عبارت بهتر انقلابيون به تفاهمي نسبي برسند ميتوان اميدوار بود که وحدت مدنظر نيز حاصل شود.
چندي است که گفته ميشود با وجود اختلافات در جريان اصولگرا شاهد انتشار چند ليست از سوي اين جريان خواهيم بود؛ با وجود اختلاف شوراي ائتلاف با جبهه پايداري، نهايت کار را چطور ميبينيد؟
از يکسو پايداريها ميگويند دنبال وحدت هستند و از سوي ديگر نيز گروههاي ديگر دم از وحدت ميزنند. اين حرف زده ميشود و اميدوارم که اين اتفاق بيفتد و آنطور که امروز فضاي جامعه را رصد ميکنيم وضعيت نيروهاي انقلابي خوب است، اما نميتوان مطلقگرايي کرد. احساس من اين است که انتخابات شوراي شهر دوره سوم که تلفيقي از اعضاي قبلي شورا و برخي از اصلاحطلبان بود که يک سوم آنها وارد شورا شدند تکرار خواهد شد. اگر اصولگرايان به تفاهم نسبي نرسند هيچ بعيد نيست که درصدي از کرسيهاي تهران نيز به اصلاحطلبان تعلق بگيرد. به تعبيري در انتخابات مجلس دو سوم انقلابيها رأي بياورند و مابقي رأيآوري با اصلاحطلبان باشد، اما اعتقاد من اين است که يک تفاهم نسبي ميتواند رأي خوبي براي اصولگرايان بياورد.
بسياري معتقدند که سر ليست احتمالي اصولگرايان در انتخابات پيش رو آقاي قاليباف خواهد بود؛ اساسا از ديدگاه شما اين مساله چقدر قطعيت دارد و افراد ديگري نيز شانس سرليستي خواهند داشت؟
فارغ از اينکه آقاي قاليباف بخواهد سرليست باشد يا شخص ديگري اعتقاد من اين است که سر ليست بايد کمحاشيهترين، پر انرژيترين و خوش فکرترين فردي باشد که اين سر ليست تحت عنوان لکوموتيو اين واگنها را با خود بکشد. يعني کمترين حاشيهها ميتواند بسيار اثرگذار باشد. البته اين گفته بدين معنا نيست که افراد بيحاشيه و خنثي سر ليست شوند، بلکه بايد سر ليست از ميان افرادي که گفتمان ، ادبيات، عملکرد و هوشمنديشان مورد اجماع اصولگرايان و انقلابيون است انتخاب شود.
شرايط جامعه در حوزههاي مختلف را با توجه به اتفاقات اخير و ناظر بر انتخابات پيش رو چگونه ارزيابي ميکنيد؟
به گزارش روز نو :مردم عملکرد مسئولان را با نظام متفاوت ميدانند. يعني عملکرد يک تيم مديريتي که احتمالا ناتوان يا برعکس تواناست موضوع مرتبط با نظام نيست. ولي تجربه نشان داده عملکرد دولت و مجلس ميتواند زمينهساز يک حضور حداکثري پاي صندوقهاي رأي باشد. ضمن اينکه مردم اگر در انتخابات مجلس، رياست جمهوري و شوراهاي شهر احيانا انتخابي کردند بايد نيم نگاهي هم به نوع انتخاب خود بيندازند. يعني بخشي از اين مساله نوع انتخاب مردم و بخشي عملکرد مسئولان در قوه مقننه و قو مجريه است که اينها ميتواند در حضور مردم پاي صندوقهاي رأي تاثيرگذار باشد، البته چند اتفاق در دولت مستقر وجود داشته که نگرانيها را براي مردم افزايش داده است. بنابر آنچه آمار نشان ميدهد که داستان بنزين، ارز و... دست به دست هم داده و قريب به 70درصد سبد اقتصادي مردم ضعيف شده است. اين نشان ميدهد که عملکرد دولت در بخش اقتصادي عملکرد مطلوبي نبوده است. با اين حال آن دسته از مديران که ناتواني مديريتي دارند اين را به تحريم ،آمريکا و... وصل ميکنند، اما مردم به اين مساله واقفند که برخي از مديران ناتوان بودند و در انتخاب اين دسته از مديران شايسته سالاري انجام نگرفته است. اين هم موضوعي کاملا مشخص است. باز هم تاکيد بر اين دارم که مردم چون پايبند به اصول و ارزشهاي نظام هستند و چهل سال بابت اين نظام زحمت کشيدند هيچگاه نظام را با آنچه که ناشي از ناتوانيهاي مديريتي برخي از مسئولان بهوجود آمده معامله نميکنند. چه بسا که ميبينيم 22 بهمن مردم در يک جو پر حرارت حضور پيدا ميکنند و در مناسبتهاي مختلف حضور پررنگي از خود به نمايش ميگذارند. اين نشان ميدهد که گلايههاي مردم از مسئولان است و بخشي از آن به کساني بوده که به آنها اعتماد کردند ،اما آنها جواب اعتماد مردم را با سياسي بازي، سياسي کاري و... دادند.
امروز جامعه به جايي رسيده که تفاوتي ميان جريانات سياسي قائل نيست و اصلاحطلب و اصولگرا را به يک چشم ميبيند؛ اين عدم رويکرد و عدم اقبال به جريانات سياسي چه تاثيراتي در انتخابات پيش رو خواهد داشت؟
من معتقدم که مردم در اين دوره بايد به سمت انتخاب شايستهها بروند. بهدنبال کساني بروند که از آنها کارآمدي ديدند و نيروهاي توانا ، خوش فکر ، انقلابي و کساني که دغدغه مطالبات مردم را دارند انتخاب کنند. ما چون کشور انتخاباتي هستيم پس انتخاب با خودمان است. لذا بايد از طايفهگرايي، ليستي رأي دادن و... پرهيز کنيم و به سمت و سويي برويم که نشان دهد ما بهدنبال انتخاب شايسته هستيم. من معتقدم که واژههاي اصلاحطلب يا اصولگرا براي مردم خستهکننده شده و دعواها و منازعات سياسي ميان گروههاي سياسي مردم را به سطوح آورده است. امام(ره) در مقطع حيات خود در يکي از سخنرانيها براي برخي از افراد سياسي فرمودند:«اين دعواهاي سياسي شما براي خودتان است. آنچه که در مغز هيتلر ميگذرد در مغز شما هم ميگذرد و برويد براي رضاي خدا کار کنيد.» حتي مقام معظم رهبري نيز در اين ارتباط براي ورود افراد شايسته به مجلس بارها صحبت کردند. دعواهاي سياسي ديگر مردم را اقناع نميکند و بايد به سمت افراد کارآمد بروند. اگر افراد کارآمد را انتخاب کنند قطعا کارآمدي در انتخاباتهاي مختلف افزايش پيدا خواهد کرد. افراد کارآمد فارغ از دعواهاي سياسي ميتوانند به افرايش راندمان کاري و بهبود و حل مشکلات جامعه کمک کنند.
اساسا اکنون شرايط آنطور که بايد مهيا است که کارآمدان وارد عرصه شوند؟
منظور من از افراد کارآمد اين است که به سوابق اجرائي افراد در مسئوليتهايي که داشتند مراجعه شود و ببينند که اين افراد در مسئوليتهاي قبلي که داشتند موفق بودند يا ناموفق. ما در مجلس ميتوانيم دو نوع نيرو داشته باشيم. گروهي هستند که قوانين را خوب ميشناسند، نقاط ضعف و قوت را به خوبي شناسايي ميکنند و ميتوانند قانونگذارهاي خوبي باشند. گروه ديگري نيز هستند که در عرصه اجرا فعاليت داشتند، روزنههاي رانت را خوب شناسايي کردند و ميتوانند در کشور قوانيني را به تصويب برسانند که جلوي رانتخواري ، فرصت طلبي و زراندوزي گرفته شود. ازسوي ديگر يکسري موانع را در کار اجرائي ديدند که چه موانعي براي کارهاي اجرائي وجود داشته که بصورت عامل بازدارنده و سد براي آنها بوده است. اين افراد کساني هستند که هم تجربه اجرائي موفق داشتند و هم اينکه گلوگاههاي کارهاي اجرائي را به خوبي شناسايي کردند. از اين رو مردم بايد از ميان اين دو گروه و افراد دست به انتخاب بزنند. افراد متعهد که دغدغه مطالبات مردم را دارند و افرادي که با نگاه انقلابي و کارآمدي در عرصه انتخابات باشند. لذا مردم نسبت به بصيرت و شناختي که نسبت به اين افراد دارند بايد انتخاب خود را انجام دهند.
بعضا شاهد بوديم که بسياري از افراد اجرائي در مقام نمايندگي مجلس حاضر شدهاند، اما نتوانستند آنطور که بايد در حوزه نمايندگي و قانونگذاري عمل کنند. اين نشان نميدهد که بايد افراد آشنا به قوانين و کار نمايندگي وارد مجلس شوند؟
آنچه که در مورد افراد اجرائي گفتم مطلقنگري نبود و قطعا بودند کساني که در جايگاه قانونگذاري موفق عمل نکردند، اما واقعيت امر اين است که وقتي قاطبه مجلس به سمت سياسي کاري بروند کاري از دست افراد اجرائي موفق برنخواهد آمد. شايد آن افراد که سابقه اجرائي موفق داشتند و مردم هم به آنها اعتماد کردند در مجلس زورشان به گروه خاصي که ساز خاص خود را زدند نرسيده است. در مجلس ميبينيم گروهي دغدغههايي دارند و آن را عنوان ميکنند، اما عدهاي ديگر در فضاي ديگري هستند و اين منجر به اين ميشود که نمايندگان نتوانند به آن وعدههايي که قول دادند عمل کنند.
اينکه هر جريان سياسي که وارد مجلس ميشود اهداف و منويات خود را پيش ميبرد کليت مجلس و مسائل کلان کشور را با چالش مواجه نميکند؟
اگر جريانهاي سياسي اهداف سياسي خود را فارغ از مطالبات مردم جلو ببرند طبيعي است که به حقوق مردم صدمه ميزنند، اما اگر قوانيني را که قاطبه مردم ميتوانند از آن استفاده کنند و بهرهمند شوند و در بازيهاي سياسي گروکشي شود پسنديده نيست. در جاهايي نيز شاهد بوديم که قوانين و مقرراتي در مجلس تصويب شده که از رأي حداکثري هم بهرهمند بوده است. يعني هر دو طيف به اين نتيجه رسيدند که اين قانون ميتواند بسيار خوب و اثرگذار باشد. مثلا طرح شفافيت آراي نمايندگان در مجلس رأي نياورد، چراکه گروهي موافق و گروهي مخالف بودند. لذا در ارتباط با عملکردها مسئولان بايد 2 موضوع پاسخگويي و شفافسازي را در نظر داشته باشند. اين موضوع اگر تبديل به قانون ميشد که نمايندگان به چه موضوعاتي رأي مخالف ميدهند ميتوانست مثمرثمر باشد. هرچند که برخي مخالف آن بودند و ميگفتند اين نظر و تحليل شخصي نمايندگان است و دليلي ندارد که کسي بداند. اين رويکرد نشان ميدهد که اين دسته از نمايندگان نظر شخصي يا حزبي خود را بر منافع مردم قالب ميکنند يا در قبال موضوعي که نياز است شفافسازي صورت بگيرد رأي مردم را وجههالمصالحه قرار ميدهند. لذا وقتي در همين مورد نگاه ميکنيم ميبينيم با همه اين مسائل بازهم طرح شفافسازي راي نميآورد، هر چند مفاد ديگري نيز وجود دارد که برخي بصورت اجماع نسبي مورد تصويب قرار ميگيرد و يکسري قوانين نيز به چالش کشيده ميشود. من فکر ميکنم قوانيني به تصويب ميرسد که اين قوانين بهدليل ضعف قوه مجريه عملي نشده و يا پس از مدت زماني متروک ميشود.
برخي مطرح ميکنند که برخلاف بيان حضرت امام(ره) که مجلس در رأس امور است؛ امروز بنابر شرايط و اتفاقات مجلس ديگر در رأس امور نيست. اين مساله از چه وجهي است؟ عملکرد نمايندگان يا تاثير ساير نهادها بر مجلس؟
من معتقدم که هنوز هم مجلس در رأس امور است بهدليل اينکه قوانين در مجلس به تصويب ميرسد. اينکه ميگويند مجلس در رأس امور نيست نه اينکه واقعا در رأس امور نباشد بلکه عملکرد مجلس بهنحوي شده که اينگونه برداشت ميشود در رأس امور نيست. عملکرد از کجا نشأت ميگيرد؛ نخست بحث انتخاب افرادي است که بهعنوان نماينده انتخاب ميشوند، دوم سياسي بازي، باندبازي و قبيله گرايي در مجلس باعث ميشود آن نگاهي که در مجلس مدنظر است محقق نشود و امروز اين برداشت و تحليل صورت بگيرد که مجلس در رأس امور نيست وگرنه مجلس ماهيتا در رأس امور است. در مورد برخي شوراها يا نهادهايي که گفته ميشود در روند قانونگذاري مجلس دخالت ميکنند بايد گفت که اين شوراها و يا کميسيونها عمدتا موقتي و براي رهايي از فضاي بحراني است که ميتواند کمککننده باشد. در دوران دفاع مقدس ما مرکز تامين قطعات و مواد غذايي در کشور داشتيم که پس از پايان جنگ خيلي از سازمانها و ارگانها که همه وابسته به ستاد تامين وزارت بازرگاني بودند منحل شدند. لذا اين موارد اجتنابناپذير است که در مقطعي جهت عبور از بحراني که ايجاد ميشود برخي شوراها ايجاد و بعد از مدتي که فضا تلطيف شد اين موضوع به حالت اوليه بر ميشود. البته عملکرد اين شوراها را نبايد به مثابه دخالت در کار مجلس در نظر گرفت بلکه زماني است که مجلس توانايي تصميمگيري را به زورآزماييهاي سياسي ميرساند و کاري از پيش نميبرد. وقتي مجلس به نوعي تفاهم به لحاظ آرا نميرسد بايد رويکرد ديگري اتخاذ شود. مجلس ما در برخي مقاطع به نقطهاي ميرسد که بنا به دلايلي تصميم نميگيرد يا تصميمگيريشان با چالش مواجه است، خب نبايد که کشور تعطيل شود.
در قضيه لوايح FATF يک سال از تصويب اين لوايح از سوي مجلس ميگذرد، اما هنوز مجمع تشخيص به تعيين و تکليف اين لوايح که بسيار هم تاثيرگذار هستند نپرداخته است. اين نشان ميدهد که عزمي براي عدم بررسي اين لوايح يا به تاخير انداختن آن وجود دارد؟
مجمع تشخيص در مقطعي برخي از اين لوايح مثل پالرمو را از دستور کار خارج کرده و هم اکنون نيز براساس اخبار دريافتي در حال تصميم گيري درباره CFT است. اگر بنا باشد که بهدليل روند طولاني بررسي اين لوايح اين اتهام را به مجمع بزنيم که سياسي کاري ميکند سخن چندان منطقي نيست. در بخش قابلتوجهي از مجلس نگاههاي سياسي حاکم است ،اما در مجمع تشخيص کسي حق ندارد که به مسائل سياسي نگاه کند. قطعا اعضاي مجمع نيز به ديد کارشناسي و مصلحت نظام تصميمگيري ميکنند.
با توجه به اتفاقات اخير در اردوگاه اصولگرايان، به وحدت در ميان گروههاي اصولگرا خوش بين هستيد يا اساسا به روال گذشته عمل خواهد شد؟
بخشي از مردم ديگر فضايي براي اصولگرايي و اصلاحطلبي در نظر نميگيرند و نسبت به آن بيتوجهاند. با توجه به اتفاقات اخير و ناکارآمدي بخشهايي از دولت و مجلس مردم بهدنبال انتخابي هستند که کشور و مجلس را به سمت پويايي ببرد. الان براي مردم پويايي مهم است که حرکتي نشان داده شود و اين توانمندي قوه مقننه مجددا ظهور و بروز کند. حال چه اصولگرا چه اصلاح طلب و هر نام ديگري مردم بهدنبال توانايي هستند. با اين حال بهنظر من اگر اصولگرايان يا به عبارت بهتر انقلابيون به تفاهمي نسبي برسند ميتوان اميدوار بود که وحدت مدنظر نيز حاصل شود.
چندي است که گفته ميشود با وجود اختلافات در جريان اصولگرا شاهد انتشار چند ليست از سوي اين جريان خواهيم بود؛ با وجود اختلاف شوراي ائتلاف با جبهه پايداري، نهايت کار را چطور ميبينيد؟
از يکسو پايداريها ميگويند دنبال وحدت هستند و از سوي ديگر نيز گروههاي ديگر دم از وحدت ميزنند. اين حرف زده ميشود و اميدوارم که اين اتفاق بيفتد و آنطور که امروز فضاي جامعه را رصد ميکنيم وضعيت نيروهاي انقلابي خوب است، اما نميتوان مطلقگرايي کرد. احساس من اين است که انتخابات شوراي شهر دوره سوم که تلفيقي از اعضاي قبلي شورا و برخي از اصلاحطلبان بود که يک سوم آنها وارد شورا شدند تکرار خواهد شد. اگر اصولگرايان به تفاهم نسبي نرسند هيچ بعيد نيست که درصدي از کرسيهاي تهران نيز به اصلاحطلبان تعلق بگيرد. به تعبيري در انتخابات مجلس دو سوم انقلابيها رأي بياورند و مابقي رأيآوري با اصلاحطلبان باشد، اما اعتقاد من اين است که يک تفاهم نسبي ميتواند رأي خوبي براي اصولگرايان بياورد.
بسياري معتقدند که سر ليست احتمالي اصولگرايان در انتخابات پيش رو آقاي قاليباف خواهد بود؛ اساسا از ديدگاه شما اين مساله چقدر قطعيت دارد و افراد ديگري نيز شانس سرليستي خواهند داشت؟
فارغ از اينکه آقاي قاليباف بخواهد سرليست باشد يا شخص ديگري اعتقاد من اين است که سر ليست بايد کمحاشيهترين، پر انرژيترين و خوش فکرترين فردي باشد که اين سر ليست تحت عنوان لکوموتيو اين واگنها را با خود بکشد. يعني کمترين حاشيهها ميتواند بسيار اثرگذار باشد. البته اين گفته بدين معنا نيست که افراد بيحاشيه و خنثي سر ليست شوند، بلکه بايد سر ليست از ميان افرادي که گفتمان ، ادبيات، عملکرد و هوشمنديشان مورد اجماع اصولگرايان و انقلابيون است انتخاب شود.