
شکوری راد:
باهنر ثبتنام نکرده یعنی اصولگرایان رای ندارند
روزنو :علی شکوری راد دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی و فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با جماران درباره انتخابات آینده مجلس و وضعیت امروز احزاب در کشور سخن میگوید که در ادامه بخشهایی از این گفتوگو را میخوانید:
علی شکوری راد دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی و فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با جماران درباره انتخابات آینده مجلس و وضعیت امروز احزاب در کشور سخن میگوید که در ادامه بخشهایی از این گفتوگو را میخوانید:
به گزارش روز نو :*نظرسنجیهای میدانی که طی هفتههای اخیر انجام شده، حکایت از این دارد که میزان آراء خالص اصلاحطلبان و اصولگرایان به هم نزدیک است. ضمن اینکه اصولگرایان تاکنون هرقدر میتوانستهاند رای جذب کردهاند و دیگر آرایی برای جذب ندارند. ولی اصلاحطلبان به دلیل سیالیتی که در بدنه اجتماعی شان وجود دارد هنوز تمام آراء خود را جذب نکردهاند.بنابراین ضمن اینکه آرای خالّص اصلاحطلبان و اصولگرایان به هم نزدیک است، ولی بنابر تحلیلها قابلیت جذب آراء تعیین تکلیف نشده برای اصلاحطلبان به مراتب بیشتر از اصولگرایان است. بنابر نظرسنجیها جایگاه هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب زیر پنجاه درصد
جامعه است.
*با عدم شرکت در انتخابات آیندهای روشن پیش چشم کسی باز نمیشود.
*برای عدم شرکت در انتخابات هیچ کس تابه حال نتوانسته افقی ترسیم کند. ولی برای شرکت در انتخابات تا حدّی میتوان افقهایی ترسیم کرد. بنابراین بهتر است بگوییم بخشی از مردم متاثر از فضای انتخابات تصمیم میگیرند و این تصور وجود دارد که بخشی از آنها نهایتا متقاعد به رای دادن در انتخابات شوند. آراء این بخش از مردم هر مقدار که باشد به نفع اصلاحطلبان است.
*هرکسی که حامی اصولگرایان است از هماکنون روشن است که میخواهد رای بدهد. بنابراین در نظرسنجیهایی که امروز انجام میشود اصولگرایان با تمام ظرفیت ارزیابی میشوند ولی اصلاحطلبان با بخشی از ظرفیت خود مورد ارزیابی قرار میگیرند. علیرغم اینکه کلا میزان مشارکت در جامعه مشخص است، اما همچنان موقعیت اصلاحطلبان به نوعی است که میتوان امیدوار به پیروزی شان بود. ما در گذشته چنین تحلیل میکردیم که اگر میزان مشارکت در انتخابات به زیر پنجاه درصد برسد، احتمال پیروزی اصولگرایان
بیشتر میشود.
*اگر سیاستهای اصولی درست باشد جامعه ارتقا پیدا میکند. ما همیشه با پول پاشی میان مردم مخالفت کردهایم. زیرا معتقدیم که این سیاست در ظاهر خدمت به محرومین است، ولی در باطن خیانت به آنهاست. به این دلیل که زیرساختهای اقتصادی را متلاشی میکند. آقای احمدی نژاد در دوره خودش بیشترین درآمد را داشت و اقدام به پول پاشی کرد و توانست عدهای را از خود راضی نگه دارد، ولی زیرساختهای اقتصاد ما را متلاشی کرد. ما نمیخواهیم مثل احمدی نژاد عوامفریبانه شعار عدالت خواهی سر دهیم.
*امروز هنوز فضای انتخاباتی به درستی شکل نگرفته است. ولی اصولگرایان خاص حضور پررنگی را در این انتخابات خواهند داشت و تحت عنوان «جوانان مومن انقلابی» میخواهند به صحنه بیایند و بگویند هیچ ربطی به کارنامه پیشین اصولگرایان ندارند و جریانی جدید هستند. آنها قرار است از الگوی آقای احمدینژاد که با چهرهای جدید روی کار آمد و اصولگرایی را از کارنامه پیشین جناح راست نجات داد، استفاده کنند.
*این جریان اصولگرایان تلاش میکند با اسم و عنوانی بیاید که هیچ کارنامهای نداشته باشد و اصطلاحا سفید باشد تا مردم جذب شعارهایش بشوند. بنابراین این جریان قرار است تحت عنوان «جدید و منتسب به انقلاب» به صحنه بیاید و ممکن است بتواند با سخنان دهان پُر کن و شعارهای پرطمطراق و جذاب برای مردم، فضایی را برای خود ایجاد کند.
*فضای جامعه در انتخابات باید سیاسی و رقابتی باشد و همه بتوانند حرفهای خود را بزنند. هر مقدار شما برای حضور افکار متنوع در انتخابات مانع بگذارید، میزان مشارکت به همان اندازه پایین میآید.
*اصلاحطلبی تعریفی وسیع دارد و ما نمیتوانیم دایره آن را تنگ و تنگتر کنیم تا افراد از داخل آن بیرون بیفتند. این خلاف منش اصلاحطلبی بوده و باید دایره شمول را تنگ نکرد. بنابراین اینکه عیار اصلاحطلبان را بسنجیم و بگوییم تا اینجا قابل قبول است و از اینجا به بعد قابل قبول نیست، کاری شدنی نیست. این کار را باید افکار عمومی انجام دهد. به نظرم کاری که افکار عمومی میتواند در این خصوص انجام دهد ما به لحاظ تشکیلاتی نمیتوانیم انجام دهیم. ورود تشکیلاتی برای مرزبندی در درون اصلاحطلبان کار درستی نیست. این کار را باید مردمی که دارای آگاهی و تشخیص هستند
انجام دهند.
*ما درون اصلاحطلبان مرزبندی نمیکنیم و اگر کسی ادعای اصلاحطلبی دارد به او نمیگوییم اصلاحطلب نیست. مگر کارنامهاش نشان دهد که او در ادعای خودش ناصادق است. کسی که دچار فساد اقتصادی است، اصلاحطلب نیست ولو اینکه ادعای اصلاحطلبی کند. کسی که به حقوق مردم و قانون بیتوجه است اصلاحطلب نیست ولو اینکه چنین ادعایی داشته باشد. کسی که با شفافیت و کارآمدی مخالفت میکند اصلاحطلب نیست. کسانی اصلاحطلبند که به معیارهای اصلی اصلاحطلبی توجه نشان دهند. ما متری برای اندازهگیری این موارد به لحاظ تشکیلاتی نداریم و این را باید خود مردم تشخیص دهند.
*مردم میتوانند تشخیص دهند کدام مجموعه صادقتر و وفادارتر است. لزومی ندارد که ما متر بگذاریم و افراد را بر اساس آن ارزشگذاری کنیم. بنابراین من با کسانی که میگویند فلانی اصلاحطلب نیست، موافق نیستم. فکر میکنم اگر کسی ادعای اصلاحطلبی دارد در ابتدا باید از او پذیرفت، مگر اینکه خلافش ثابت شود. کما اینکه هرکس ادعای مسلمانی میکند باید از او پذیرفت مگر آنکه خلافش ثابت شود. من اصل برائت را در اینجا بر اساس ادعای افراد جاری میدانم و معتقدم مردم آگاهند و هرکسی را با هر کارنامه و عملکردی ولو اینکه رگ گردنش هم برای اصلاحطلبی متورم شود، اصلاحطلب نمیدانند. قضاوت و نظر مردم است که
ملاک است.
*درباره افراد شاخص اصولگرایی که ثبت نام نکردهاند، تحلیل این است که ارزیابی آنها از نتیجه انتخابات مثبت نبوده است. به گمان من، اینکه آقای لاریجانی ثبت نام نکرده، میتواند به این دلیل باشد که ایشان شانسی برای رایآوری برای خودش نمیبیند. به همین دلیل، بسیار هوشمندانه ثبت نام نکرده است. البته بعضی هم میگویند ایشان برای آماده شدن جهت حضور در انتخابات سال 1400 ثبت نام نکرده است، اما این حرف درستی نیست. زیرا هیچ وقت نیازی نبوده کسی که میخواهد در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شود، کار فعلی خود را متوقف کند. کما اینکه آقای ناطق نوری زمانی که رئیس مجلس بود، کاندیدای ریاستجمهوری شد. همچنین آقای احمدینژاد وقتی شهردار تهران بود کاندیدای ریاستجمهوری شد.
*ازجمله کسانی که من روی رفتارهایش دقت کافی دارم، آقای باهنر است. تجربه نشان داده ایشان هرگاه احساس کرده که اصولگرایان زمینه رای خوبی دارند، کاندیدا شده و هرگاه احساس کرده زمینه رای آنها خوب نیست ثبت نام نکرده است. لذا ثبت نام نکردن آقای باهنر در انتخابات پیش رو، به نوعی نشان دهنده این است که وضعیت اصولگرایان در انتخابات آتی خوب نیست. همچنین افراد شاخص دیگر اصولگرایان هم که نیامدند را میتوان با این تحلیل ارزیابی کرد.
به گزارش روز نو :*نظرسنجیهای میدانی که طی هفتههای اخیر انجام شده، حکایت از این دارد که میزان آراء خالص اصلاحطلبان و اصولگرایان به هم نزدیک است. ضمن اینکه اصولگرایان تاکنون هرقدر میتوانستهاند رای جذب کردهاند و دیگر آرایی برای جذب ندارند. ولی اصلاحطلبان به دلیل سیالیتی که در بدنه اجتماعی شان وجود دارد هنوز تمام آراء خود را جذب نکردهاند.بنابراین ضمن اینکه آرای خالّص اصلاحطلبان و اصولگرایان به هم نزدیک است، ولی بنابر تحلیلها قابلیت جذب آراء تعیین تکلیف نشده برای اصلاحطلبان به مراتب بیشتر از اصولگرایان است. بنابر نظرسنجیها جایگاه هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب زیر پنجاه درصد
جامعه است.
*با عدم شرکت در انتخابات آیندهای روشن پیش چشم کسی باز نمیشود.
*برای عدم شرکت در انتخابات هیچ کس تابه حال نتوانسته افقی ترسیم کند. ولی برای شرکت در انتخابات تا حدّی میتوان افقهایی ترسیم کرد. بنابراین بهتر است بگوییم بخشی از مردم متاثر از فضای انتخابات تصمیم میگیرند و این تصور وجود دارد که بخشی از آنها نهایتا متقاعد به رای دادن در انتخابات شوند. آراء این بخش از مردم هر مقدار که باشد به نفع اصلاحطلبان است.
*هرکسی که حامی اصولگرایان است از هماکنون روشن است که میخواهد رای بدهد. بنابراین در نظرسنجیهایی که امروز انجام میشود اصولگرایان با تمام ظرفیت ارزیابی میشوند ولی اصلاحطلبان با بخشی از ظرفیت خود مورد ارزیابی قرار میگیرند. علیرغم اینکه کلا میزان مشارکت در جامعه مشخص است، اما همچنان موقعیت اصلاحطلبان به نوعی است که میتوان امیدوار به پیروزی شان بود. ما در گذشته چنین تحلیل میکردیم که اگر میزان مشارکت در انتخابات به زیر پنجاه درصد برسد، احتمال پیروزی اصولگرایان
بیشتر میشود.
*اگر سیاستهای اصولی درست باشد جامعه ارتقا پیدا میکند. ما همیشه با پول پاشی میان مردم مخالفت کردهایم. زیرا معتقدیم که این سیاست در ظاهر خدمت به محرومین است، ولی در باطن خیانت به آنهاست. به این دلیل که زیرساختهای اقتصادی را متلاشی میکند. آقای احمدی نژاد در دوره خودش بیشترین درآمد را داشت و اقدام به پول پاشی کرد و توانست عدهای را از خود راضی نگه دارد، ولی زیرساختهای اقتصاد ما را متلاشی کرد. ما نمیخواهیم مثل احمدی نژاد عوامفریبانه شعار عدالت خواهی سر دهیم.
*امروز هنوز فضای انتخاباتی به درستی شکل نگرفته است. ولی اصولگرایان خاص حضور پررنگی را در این انتخابات خواهند داشت و تحت عنوان «جوانان مومن انقلابی» میخواهند به صحنه بیایند و بگویند هیچ ربطی به کارنامه پیشین اصولگرایان ندارند و جریانی جدید هستند. آنها قرار است از الگوی آقای احمدینژاد که با چهرهای جدید روی کار آمد و اصولگرایی را از کارنامه پیشین جناح راست نجات داد، استفاده کنند.
*این جریان اصولگرایان تلاش میکند با اسم و عنوانی بیاید که هیچ کارنامهای نداشته باشد و اصطلاحا سفید باشد تا مردم جذب شعارهایش بشوند. بنابراین این جریان قرار است تحت عنوان «جدید و منتسب به انقلاب» به صحنه بیاید و ممکن است بتواند با سخنان دهان پُر کن و شعارهای پرطمطراق و جذاب برای مردم، فضایی را برای خود ایجاد کند.
*فضای جامعه در انتخابات باید سیاسی و رقابتی باشد و همه بتوانند حرفهای خود را بزنند. هر مقدار شما برای حضور افکار متنوع در انتخابات مانع بگذارید، میزان مشارکت به همان اندازه پایین میآید.
*اصلاحطلبی تعریفی وسیع دارد و ما نمیتوانیم دایره آن را تنگ و تنگتر کنیم تا افراد از داخل آن بیرون بیفتند. این خلاف منش اصلاحطلبی بوده و باید دایره شمول را تنگ نکرد. بنابراین اینکه عیار اصلاحطلبان را بسنجیم و بگوییم تا اینجا قابل قبول است و از اینجا به بعد قابل قبول نیست، کاری شدنی نیست. این کار را باید افکار عمومی انجام دهد. به نظرم کاری که افکار عمومی میتواند در این خصوص انجام دهد ما به لحاظ تشکیلاتی نمیتوانیم انجام دهیم. ورود تشکیلاتی برای مرزبندی در درون اصلاحطلبان کار درستی نیست. این کار را باید مردمی که دارای آگاهی و تشخیص هستند
انجام دهند.
*ما درون اصلاحطلبان مرزبندی نمیکنیم و اگر کسی ادعای اصلاحطلبی دارد به او نمیگوییم اصلاحطلب نیست. مگر کارنامهاش نشان دهد که او در ادعای خودش ناصادق است. کسی که دچار فساد اقتصادی است، اصلاحطلب نیست ولو اینکه ادعای اصلاحطلبی کند. کسی که به حقوق مردم و قانون بیتوجه است اصلاحطلب نیست ولو اینکه چنین ادعایی داشته باشد. کسی که با شفافیت و کارآمدی مخالفت میکند اصلاحطلب نیست. کسانی اصلاحطلبند که به معیارهای اصلی اصلاحطلبی توجه نشان دهند. ما متری برای اندازهگیری این موارد به لحاظ تشکیلاتی نداریم و این را باید خود مردم تشخیص دهند.
*مردم میتوانند تشخیص دهند کدام مجموعه صادقتر و وفادارتر است. لزومی ندارد که ما متر بگذاریم و افراد را بر اساس آن ارزشگذاری کنیم. بنابراین من با کسانی که میگویند فلانی اصلاحطلب نیست، موافق نیستم. فکر میکنم اگر کسی ادعای اصلاحطلبی دارد در ابتدا باید از او پذیرفت، مگر اینکه خلافش ثابت شود. کما اینکه هرکس ادعای مسلمانی میکند باید از او پذیرفت مگر آنکه خلافش ثابت شود. من اصل برائت را در اینجا بر اساس ادعای افراد جاری میدانم و معتقدم مردم آگاهند و هرکسی را با هر کارنامه و عملکردی ولو اینکه رگ گردنش هم برای اصلاحطلبی متورم شود، اصلاحطلب نمیدانند. قضاوت و نظر مردم است که
ملاک است.
*درباره افراد شاخص اصولگرایی که ثبت نام نکردهاند، تحلیل این است که ارزیابی آنها از نتیجه انتخابات مثبت نبوده است. به گمان من، اینکه آقای لاریجانی ثبت نام نکرده، میتواند به این دلیل باشد که ایشان شانسی برای رایآوری برای خودش نمیبیند. به همین دلیل، بسیار هوشمندانه ثبت نام نکرده است. البته بعضی هم میگویند ایشان برای آماده شدن جهت حضور در انتخابات سال 1400 ثبت نام نکرده است، اما این حرف درستی نیست. زیرا هیچ وقت نیازی نبوده کسی که میخواهد در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شود، کار فعلی خود را متوقف کند. کما اینکه آقای ناطق نوری زمانی که رئیس مجلس بود، کاندیدای ریاستجمهوری شد. همچنین آقای احمدینژاد وقتی شهردار تهران بود کاندیدای ریاستجمهوری شد.
*ازجمله کسانی که من روی رفتارهایش دقت کافی دارم، آقای باهنر است. تجربه نشان داده ایشان هرگاه احساس کرده که اصولگرایان زمینه رای خوبی دارند، کاندیدا شده و هرگاه احساس کرده زمینه رای آنها خوب نیست ثبت نام نکرده است. لذا ثبت نام نکردن آقای باهنر در انتخابات پیش رو، به نوعی نشان دهنده این است که وضعیت اصولگرایان در انتخابات آتی خوب نیست. همچنین افراد شاخص دیگر اصولگرایان هم که نیامدند را میتوان با این تحلیل ارزیابی کرد.