پایان یافتن ثبتنام نامزدهای انتخابات مجلسی یازدهم بیانگر این پیام بود که یک گام دیگر به انتخابات مجلس نزدیکتر شدیم و حدود ۲ ماه دیگر باید خود را آماده حضور در انتخاباتی حساس و سرنوشتساز کنیم انتخاباتی که یک سر آن جریانات سیاسی و حاکمیت قرار دارند و در سر دیگر آن مردم و فقط همگرایی این دوسر میتواند انتخاباتی خوب و پرشکوه را رقم بزند. در این راستا اصولگرایان که حضور گستردهای نیز در ثبت نامهای انتخابات داشتند درصددند به هر نحوی که شده مجلس یازدهم را از آن خود کنند تا بتوانند برنامههایی را که از پیش برای دولت روحانی داشتند پیاده کنند. موید این حرف را شاید بتوان در بیانیه اخیر آقای قالیباف در جریان ثبت نام در انتخابات دید. از سوی دیگر اصلاحطلبان که به قرائت فعالان سیاسی این جریان رقیب اصلی خود را مردم میبینند درصدد راهکاری برای اقناع افکار عمومی جهت حضور گسترده در انتخاباتند. چرا که به خوبی میدانند فقط مشارکت حداکثری مردم است که آنها را پیروز بهارستان ۹۸ میکند. لذا همهچیز در گرو مشارکت یا عدم مشارکت مردم در انتخابات است و برای این مشارکت نیز باید درصدی از نارضایتیهای مردم کاهش یابد. در این بین دولت میتواند با برخی اقدامات این رضایت را بهوجود آورده و مردم را به صحنه بکشاند. برای بررسی عملکرد اصلاحطلبان و اصولگرایان در انتخابات، رویکرد جامعه، تاثیر اتفاقات اخیر بر جریانات سیاسی و آنچه در سپهر سیاست ایران میگذرد داریوش قنبری، فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده سابق مجلس به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
به گزارش روز نو :اتفاقات و ناآراميهاي اخير در هفته آخر آبان را چه ميزان بر کاهش مشارکت مردم در انتخابات و رويگرداني از اصلاحطلبان موثر ميدانيد و اساسا راهکار اصلاحطلبان براي خروج از اين شرايط و رسيدن به موفقيت چيست؟
قطعا و يقينا نميتوان نقش اين اتفاقات را ناديده بگيريم و حتما بايد به اين نکته اذعان داشته باشيم که اتفاقاتي که افتاد و نارضايتيهايي که ايجاد شده قطعا در ايجاد سطح مشارکت تاثيرگذار خواهد بود و تا اينجا بهنظر من نوعي دلسردي را در ميان مردم ايجاد کرده است. با اين حال رويکرد اصلاحطلبان نيز بستگي به اين دارد که رقابتها به چه شکل باشد و اعتماد عمومي به چه شکلي مجددا بازسازي شود که مردم براي حضور گسترده در انتخابات ترغيب شوند. اما اين نکته را نيز نبايد از ياد ببريم که مردم در شرايط بحراني و خاص نيز مبتني بر عقل و منطق و آنچه به نفع خودشان باشد تصميمگيري ميکنند. بنابر اين اينکه گفته ميشود مردم در انتخابات مشارکت نخواهند کرد سخن درستي نيست هر چند که مردم با مشکلات اقتصادي و معيشتي فراواني روبهرو هستند، اما به خوبي ميدانند که هرگونه تغييري در شرايط جامعه و کشور از طريق صندوق راي ممکن است. از اين رو است که همواره تلاش کردهاند سرنوشت خود را به دست خودشان رقم بزنند. در انتخابات پيش رو نيز مردم با در نظر گرفتن شرايط و آنچه به صلاح خودشان و جامعه است به مشارکت خواهند پرداخت گرچه اين حضور شايد مثل دوره قبل حداکثري نباشد، اما نميتوان نام حداقلي نيز بر آن نهاد. مردم نشان دادهاند که در ارتباط با سرنوشت کشور در شرايط حساس هم حساسيتهاي خاص خود را داشتند و تجارب خاصي از عدم حضور در انتخاباتهايي که در گذشته بوده پيش رو دارند. لذا من فکر ميکنم نبايد اينها را هم ناديده يا دست کم بگيريم و قطعا به نظر ميرسد که اينها نيز در نحوه و مشارکت مردم در کنار سطح رقابتي که وجود دارد تاثيرگذار خواهد بود.
برخي معتقدند که اتفاقات اخير صرفا بر جريان اصلاحات تاثيرگذار بوده و موجب ريزش سرمايه اجتماعي آنها شده است؛ اين رويکرد امري واقع است يا فرار به جلوي اصولگرايان از اعتراف به تاثير اين اتفاقات بر سبد راي آنها؟
با توجه به ناآراميهاي اخير در جامعه که واقعا هم به لحاظ مختلف آسيبهايي را به جامعه وارد کرد برخي جريانات از اين شرايط سوء استفاده کرده و صرفا تاثير اتفاقات اخير را بر اصلاحطلبان و حاميان دولت ميدانند و از طرفي خود را کنار ميکشند. اين در حالي است که تاثيرات اتفاقات اخير در جامعه کاهش سرمايه اجتماعي و اعتماد عمومي را نسبت به همه جريانات سياسي، دولت و. .. به همراه داشته و اينکه بگوييم اين رخدادها بر اقبال عمومي نسبت به جرياني تاثير گذاشته و بر جريان ديگري تاثير نميگذارد صحيح نيست. به همين جهت است که با توجه به نا رضايتيهاي اخيري که در حوزه افزايش قيمت بنزين و بهواسطه نارضايتيهاي اقتصادي که بهخاطر تحريمها در جامعه بهوجود آمده اصولگرايان دچار نوعي توهم شدهاند و احساس ميکنند که با توجه به اين نارضايتيها ميتوانند به نوعي اين شرايط را مبنا و دستاويزي براي تبليغات انتخاباتي قرار دهند تا با حمله به دولت و تخريب آن از نمد اين نارضايتيها براي خود کلاهي ببافند و مجددا به قدرت بازگردند. البته لام بهذکر است که اصولگرايان همواره در قدرت هستند و اگر بهطور دقيق حساب کنيد اصولگرايان در بخشهاي مختلف از نظام در قدرتند. بخش قابل توجهي از قدرت در دولت و ساير ارگانهاي انتخابي يا انتصابي در اختيار اينهاست. مجلس دهم نيز در اختيار اين طيف بود و در کل اصلاحطلبان در بهترين حالت يک سوم نيروهاي مجلس را تشکيل ميدادند. اگر مجلس دهم مجلس اصلاحطلبي بود حداقل آقاي عارف بهعنوان رئيس مجلس انتخاب ميشد. لذا اينکه طيفي که در اپوزيسيون هستند، اما اکنون نقش اپوزيسيون را بازي ميکنند بدين خاطر است که بگويند ما از مسائلي که پيش آمده مبرا هستيم، اما پر واضح است که بهدنبال بهرهبرداريهاي تبليغاتي و انتخاباتي هستند. در حالي که واقعيت اين است که جريان اصولگرا نميتواند ناراضيان را به سمت و سوي خود جلب کند و طيف نارضايتيها نيز به سمتي نيست که بخواهند به اصولگراها اقبالي نشان دهند. شايد اميد اصولگرايان بر اين باشد که نارضايتيها باعث کاهش مشارکت شود و با توجه به اينکه جريان حامي اصولگرايان همواره مشارکت ثابت و ناچيزي دارند، آنها بتوانند برنده بازي انتخابات شوند. اين هم فعلا مشخص نيست که اين اتفاق بيفتد و خواب آنها تعبير شود.
رويکرد اصولگرايان براي حضور و موفقيت در انتخابات پيش رو را چطور تبيين ميکنيد؟
من معتقدم طيف اصولگرا به 2 طريق پيش ميروند که بتوانند فاتح انتخابات پيش رو باشند. نخست استفاده و بهرهبرداري از نارضايتيهايي که خودشان زماني در ايجاد آن تاثيرگذار بودند و هم اکنون نيز مشي و روشي که آنها در پيش گرفتند سبب ساز تحريمها است و لذا در کنار عامل خارجي يعني آمدن ترامپ ما دلواپسان را نيز در بهوجود آمدن اين شرايط تحريمي شريک دانسته و مانعي بر سر تحقق اهداف دولت قلمداد ميکنيم. بنابراين آنها به اين راحتي نخواهند توانست به قول عاميانه قسر در بروند و از موضع طلبکارانه به مسائل بنگرند و اظهارنظر کنند، البته هدف دوم اصولگرايان کاهش مشارکت و موفقيت در يک مشارکت حداقلي است که نوعي تهديد محسوب ميشود، چراکه کاهش مشارکت قطعا ميتواند به نفع آنها و به ضرر اصلاحطلبان تمام شود. بايد ببينيم که مردم با توجه به تجربياتي که در گذشته کسب کردند چه واکنشي نشان خواهند داد و به چه شکلي در انتخابات حضور پيداد ميکنند. البته ايجاد شرايطي براي حضور تمام جريانات سياسي در انتخابات رقابتي نيز در ايجاد مشارکت تاثيرگذار خواهد بود. هرچند که معتقدم هنوز زود است که بخواهيم در مورد اينکه در انتخابات دوم اسفند مشارکت مردم در چه سطحي خواهد بود قضاوتي داشته باشيم. بايد منتظر ماند و ديد که سطح مشارکت چگونه است؛ اگر سطح مشارکت پايين باشد که به هر حال خواب اصولگرايان تند و افراطي که معتقدند در يک انتخابات کم شور و غيررقابتي آنها برنده هستند تعبير خواهد شد، اما اگر انتخابات مشارکتي و با حضور وسيعتر مردم باشد طبيعتا هيچشانسي براي پيروزي طيف تند و افراطي وجود نخواهد داشت. در مجموع بهنظر من طيف اصولگرا در يک شرايط مشارکتي با مشارکت حداکثري شانس چنداني براي پيروزي نخواهد داشت.
برخي مطرح ميکنند که امروز اصلاحطلبان بايد اولويت خود را بر حل مشکلات مردم قرار دهند و سپس به امر انتخابات ورود کنند تا بهنحوي سرمايه اجتماعي را بازگردانند؛ ارزيابي شما از اولويتهاي اصلاحطلبان در شرايط کنوني چگونه است؟
جريان اصلاحطلب جرياني مردمي است و هيچسرمايه جز مردم و مشارکتشان در انتخاباتهاي گوناگون نداشته است. اين جريان همواره خود را برخاسته از بطن مردم تلقي کرده و نياز به اين دارد که پايگاه مردمي خود را بازسازي کند. آنچه که هست به هر حال تبليغات رقيب به پايگاه جريان اصلاحات آسيبزده است. يکي از نمونههاي تبليغات رقيب اين است که اصلاحطلبان در مجلس دهم حضور داشتند، اما هيچاتفاقي نيفتاد. در اين ارتباط بايد اذعان داشت که بله اصلاحطلبان حضور داشتند، اما اصلاحطلبان بايد اين مساله را براي جامعه روشن کنند که جريان اصلاحطلب در مجلس دهم در اقليت قرار داشت و در بسياري از فرايندهايي که در مجلس رخ مينمود نميتوانستند آنطور که بايد و شايد تاثيرگذار باشند. از اقليت نيز نميتوان انتظار داشت که نقش اکثريت را ايفا کند. البته اصلاحطلبان بايد دقت لازم را داشته باشند هر کسي را به ليستهاي خود راه ندهند که سرمايه اجتماعي آنها تنزل پيدا کند. به هر حال در ارتباط با بستن ليستها بايد دقت شود و افرادي را در ليستها قرار دهند که وجهه اجتماعي و تعهد به تحقق مطالبات مردم داشته باشند. آنها ضمن اينکه براي خنثي کردن تبليغات رقيب تلاش ميکنند بايد توجه داشته باشند که با چه ترکيب و کيفيتي در انتخابات حضور پيدا ميکنند. به هر حال نبايد صرفا بحث موفقيت در فرستادن تعدادي از افراد به مجلس مدنظر باشدبايد اين موضوع مورد توجه قرار گيرد تا افرادي که به مجلس ميروند متعهد به تحقق مطالبات مردم باشند و آنها را پيگيري کنند. با توجه به اينکه در مجلس دهم نيز اين مساله مطرح شد، اما کمتر به مطالبات مردم جامه عمل پوشانده شد. اصلاحطلبان بايد در اين دوره مساله مطالبات مردم را بهعنوان يک مساله مهم و شاخص جدي وکلي در انتخابات مدنظر قرار دهند.
در مساله ثبتنامها مشاهده شد حتي با پيام رئيس دولت اصلاحات مبني بر حضور همه اصلاحطلبان در ثبتنام انتخابات يازدهم چهرههاي زيادي حضور نيافتند؛ اين مساله ناشي از رويکرد سلبي اصلاحطلبان نسبت به انتخابات است يا به علت رويکرد شوراي نگهبان نسبت به اصلاحطلبان؟
من هم قبول دارم که در سطح ثبت نامها استقبال زيادي نشده و تعداد افرادي که ثبت نام کردند زياد نيست. هرچند که بهنظر ميرسد برخي اصلاحطلبان بهدليل شرايط حاکم بر جامعه و ريزش پايگاه اجتماعي اصلاحات به جهت عملکردهاي دولت و اتفاقات اخير در جامعه به ثبت نام نپرداختند. به هر صورت اصلاحطلبان براي اقناع افکار عمومي شرايط سختي دارند و اينکه صرفا ثبت نام کنند، اما مردم به آنها راي ندهند مسالهاي است که برخي را از حضور در اين عرصه باز داشته است. با اين حال بهنظر من اصلاحطلبان در حد اينکه ليست بسته شود کانديدا دارند که البته بايد منتظر ماند و ديد که چه تعداد از اينها از سوي شوراي نگهبان تاييد صلاحيت ميشوند و اصلاحطلبان با چه ترکيبي ميتوانند در انتخابات حضور پيدا کنند.
تاکنون بارها نسبت به نگاه باز و با اغماض شوراي نگهبان به مساله صلاحيت نامزدهاي انتخابات صحبت شده؛ از ديدگاه شما با توجه به شرايط جامعه و لزوم مشارکت حداکثري شوراي نگهبان رويکردي در اين راستا خواهد داشت؟
من معتقدم شرايط کشور ايجاب ميکند که جامعه به مشارکتي حداکثري و وسيع تشويق شود و در وضعيتي که دشمنان هجمههايي را عليه نظام شروع کردهاند يکي از بهترين کارها ارجاع دادن به صندوقهاي راي خواهد بود و اينکه زمينه براي حضور حداکثري فراهم شود. اميد ما بر اين است اينگونه عمل گردد، امابايد منتظر ماند و ديد که در مقام عمل چه اتفاقاتي خواهد افتاد.
دولت چه اقداماتي در راستاي رضايتمندي مردم و مشارکت در انتخابات ميتواند انجام دهد؟
بهنظر من در وهله اول دولت بايد از عملکرد خود دفاع کند. واقعيت اين است که خيلي از مسائلي که امروز براي تخريب و تبليغات دستاويز جريان مخالف دولت قرار ميگيرند مواردي هستند که همين رقبا به دولت تحميل کردهاند. کيست که نداند تحريمهايي که منشأ تمام مشکلات اقتصادي است نتيجه دو متغير داخلي و خارجي يعني روي کار آمدن ترامپ در آمريکا و همراهي دلواپسان داخلي است. اکنون همان دلواپسان داخلي ميخواهند از پيامدهاي تحريمهايي که خودشان در ايجاد آن نقش داشتند استفاده کرده و دولت را زير سوال ببرند. لذا دولت بايد به اطلاعرساني شفافي بپردازد؛ پاسخ مخالفين را به شکل مناسبي دهد و البته براي ايجاد گشايشي در زندگي مردم در جهت بياثر کردن تحريمها براي تحولي در کشور و جامعه تلاش کند. اکنون عدهاي در کشور در سن کار، اما بيکار هستند که دولت بايد در سياستگذاريهاي خود آنها را مورد توجه قرار دهد و تا زماني که شغلي براي اينها ايجاد شود حقوق مقرري و ماهانه خاصي تحت عنوان بيمه بيکاري به اينها داده شود. دولت بايد بحث بيمه همگاني و بيمه بيکاري را با توجه به قانون اساسي در صدر اولويتهاي خود قرار دهد و حداقلهاي معيشت مردم در شرايط فعلي تامين شود. اينکه ما انتظار داشته باشيم دولت در شرايط تحريمي کشور را به اوج قله پيشرفت در شرايط تحريمي برساند شايد مقداري بلند پروازانه باشد و با توجه به اين محدوديتها انتظاري خارقالعادهاي از دولت نميرود، اما حداقل انتظار از دولت اين است که حداقلهاي معيشتي مردم در اولويت قرار گيرد. از طرف ديگر نبايد اجازه نداد کساني که در مسير پيشبرد منافع مردم کارشکني و سنگاندازي کردند اکنون طلبکارانه دولت را زير سوال برده و بتازند. دولت بايد تبليغات خود را در مقابل مخالفان بيشتر کند يا ضد تبليغات زده و حقايق را با مردم در ميان بگذارد. بهنظر من صادقانه رفتار کردن در اين مدت ميتواند به بهبود وجهه دولت کمک کند. ضمن اينکه دولت بايد بپذيرد که حوادث بهوجود آمده اخير به وجههاش آسيب زده و ميتواند با تغييراتي در برخي روشها اين وجهه را بازسازي کند.
آرمان