
نااميدی عامل حوادث اخير بود
روزنو :ناآرامیهای هفته آخر آبان را میتوان از دو منظر به بحث نشست. یکی جنبه اقتصادی و معیشتی و دیگر جنبه سیاسی و اجتماعی. از جنبه اقتصادی و معیشتی تصمیم اخیر سران قوا در افزایش قیمت بنزین با وجود مشکلات معیشتی مردم تیر خلاصی بر وضعیت اقتصادی آنها زد. هرچند برخی کارشناسان معتقدند که این افزایش قیمت به لحاظ اقتصادی اقدام درستی بود و قیمت سوخت باید واقعی میشد و این امر در درازمدت به نفع مردم است، اما این گفته زمانی درست بهنظر میرسید که دولت پیش از این گرانی، یارانه بنزین را در جیب مردم میگذاشت و سپس اقدام به افزایش قیمت مینمود تا این افزایش قیمت موجب بروز اعتراض و نارضایتی در میان مردم نشود. از سوی دیگر در بعد اجتماعی و سیاسی به قرائت برخی کارشناسان این اعتراضات به نوعی نارضایتیهای انباشته شدهای بود که مساله بنزین باعث شد مردم آن را بیرون بریزند. در این میان شاید تنها جریانی که ناظر به انتخابات بیشتر زیان دید اصلاحطلبان بودند که با هزاران امید به اقناع مردم دل بسته بودند، اما اقدام اخیر رشتههای آنها را پنبه کرد. برای بررسی علل و عوامل ناآرامیهای اخیر، اصلاح قیمت بنزین و دلایل آن، تاثیر افزایش قیمت بنزین بر انتخابات و آنچه در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران میگذرد با صادق زیباکلام استاد دانشگاه و فعال سیاسی به گفتوگو پرداخته است که متن آن را میخوانید.
ناآرامیهای هفته آخر آبان را میتوان از دو منظر به بحث نشست. یکی جنبه اقتصادی و معیشتی و دیگر جنبه سیاسی و اجتماعی. از جنبه اقتصادی و معیشتی تصمیم اخیر سران قوا در افزایش قیمت بنزین با وجود مشکلات معیشتی مردم تیر خلاصی بر وضعیت اقتصادی آنها زد. هرچند برخی کارشناسان معتقدند که این افزایش قیمت به لحاظ اقتصادی اقدام درستی بود و قیمت سوخت باید واقعی میشد و این امر در درازمدت به نفع مردم است، اما این گفته زمانی درست بهنظر میرسید که دولت پیش از این گرانی، یارانه بنزین را در جیب مردم میگذاشت و سپس اقدام به افزایش قیمت مینمود تا این افزایش قیمت موجب بروز اعتراض و نارضایتی در میان مردم نشود. از سوی دیگر در بعد اجتماعی و سیاسی به قرائت برخی کارشناسان این اعتراضات به نوعی نارضایتیهای انباشته شدهای بود که مساله بنزین باعث شد مردم آن را بیرون بریزند. در این میان شاید تنها جریانی که ناظر به انتخابات بیشتر زیان دید اصلاحطلبان بودند که با هزاران امید به اقناع مردم دل بسته بودند، اما اقدام اخیر رشتههای آنها را پنبه کرد. برای بررسی علل و عوامل ناآرامیهای اخیر، اصلاح قیمت بنزین و دلایل آن، تاثیر افزایش قیمت بنزین بر انتخابات و آنچه در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران میگذرد با صادق زیباکلام استاد دانشگاه و فعال سیاسی به گفتوگو پرداخته است که متن آن را میخوانید.
اتفاقات اخير پيرامون اصلاح قيمت بنزين و تاثير آن را بر جريانات سياسي چگونه ارزيابي ميکنيد؟
به گزارش روز نو :من فکر ميکنم در يک نگاه کلي نميتوان گفت که جريانات سياسي درون نظام خيلي موفق يا ناموفق بودند. بهنظر من تمام جريانات دروني متضرر شدند و از اين يک هفته ناآرامي آسيب ديدند. منتها يکسري جريانات بيشتر و يکسري کمتر آسيب ديدند. بيشترين آسيب متوجه دولت آقاي روحاني و در وهله بعدي اصلاحطلبان شد و در مرتبه سوم اصولگرايان و سپس جريانات دلواپس و تندرو آسيب ديدند. البته ميتوانست آسيب خيلي بيشتري به دولت وارد شود و اگر به خاطر داشته باشيد جمعه وقتي اعلام شد قيمت بنزين 3 برابر شده همه تيغ از نيام برکشيدند و به سمت دولت آقاي روحاني رفتند. مجمع تشخيص مصلحت نظام و برخي از چهرههاي وابسته به جريان اصولگرا اين تصميم را نادرست خواندند و جريانات تندرو براي هجمه به دولت آقاي روحاني و بهرهبرداري سياسي از نارضايتي که قطعا اين مساله بهوجود ميآورد بسيج شدند. البته فقط تندروها نبودند که اين قضيه را محکوم کردند بلکه اصلاحطلبان نيز نسبت به آن واکنش نشان دادند. البته اگر نگوييم محکوم کردند ميتوانيم اصلاحطلبان را به3 گروه تقسيم کنيم. دسته اول اصلاحطلباني که تصميم افزايش 3 برابري قيمت بنزين را محکوم کردند، دسته دوم؛ آنهايي که سکوت کردند و دسته سوم اصلاحطلباني که از افزايش قيمت بنزين حمايت کردند که از جمله حاميان اين طرح مشخصا ميتوان به کارگزاران سازندگي اشاره کرد که قرص، محکم و صريح از اين تصميم دفاع کردند. روزنامه گارگزاران سازندگي از همان صبح شنبه بهرغم ناآراميهايي که بهوجود آمده بود خيلي محکم از اين تصميم دفاع کرد و آقاي سعيد ليلاز مقاله مستدلي نوشت و نشان داد که اين تصميم از اساس درست بوده است.
رويکرد اصلاحطلباني که نسبت به طرح افزايش قيمت بنزين مخالفت کردند مخالفت با کل طرح بود يا اينکه آنها نيز مثل سايرين با زمان و شيوه اجرا مخالف بودند؟
شايد کلمه مخالفت کردن درست نباشد براي اينکه شايد کساني مثل آقاي محمودصادقي يا محمدرضا عارف نيز آنطور که دلواپسان با اين طرح مخالفت کردند به مخالفت نپرداختند، اما به هر حال گفتند که شکل تصميمگيري و اجراي اين افزايش درست نبوده است. يعني حرف عدهاي از اصلاحطلبان که مخالفت نکردند اين بود که نفس و اصل اين تصميم درست است و قيمت بنزين نبايد هزارتومان باقي ميماند و مدتها بود که بايد قيمت بنزين افزايش پيدا ميکرد، اما اين افزايش بايد بهصورت پلکاني صورت ميگرفت و سالي 20 تا 30درصد افزايش پيدا ميکرد نه اينکه يک مرتبه 300درصد يعني 3 برابر شود.
خود شما هم از موافقان افزايش قيمت بنزين بوديد چه دلايلي براي موافقتان با اين طرح داريد؟
بله؛ خود من هم موافق اين تصميم بودم. در حقيقت حدود يک سال پيش مقاله مفصلي در حمايت از اين طرح در اينستاگرام گذاشتم. من چند دليل اصلي براي موافقتم دارم. يک وقت است که ملاک و معيار شما توزيع ثروت و عدالت است. اگر اين را ملاک بگيريم واقع مطلب اين است که آمارهاي نسبتا دقيقي وجود دارد و کارهاي تحقيقاتي نسبتا دقيقي در وزارت نفت و مرکز پژوهشهاي مجلس صورت گرفته است. اکنون قيمت تمام شده بنزين بيش از 3هزار تومان است. بنابراين وقتي دولت بنزين را هزارتومان ميفروشد در حقيقت در هر يک ليتر بنزين 2 هزارتومان يارانه ميدهد. روزي بين 80 تا 100ميليون ليتر بنزين فروخته ميشود و رقمي در حدود 60 تا 80هزارميليارد تومان در سال دولت يارانه بنزين ميدهد. محاسبات و بررسيهايي که صورت گرفته به درستي نشان ميدهد بخش عمدهاي از اين مبلغ کلان حول و حوش 70 هزارميليارد تومان به اقشار و لايههاي مرفهتر جامعه ميرسد. اگر تحقيقات هم نشده باشد مشخص است که خانوادههاي ثروتمند از اتومبيلهاي سواري بيشتر استفاده ميکنند. مثلا خانواده خود ما 2 خودرو داريم در حالي که بسياري از خانوادهها يک اتومبيل هم ندارند. پس مشخص است که خانواده صادق زيباکلام بسيار بيشتر از اين هفتاد هزارميليارد تومان استفاده ميکند تا خانوادهاي که اصلا اتومبيل ندارند.
مخالفان افزايش قيمت بنزين معتقدند آن قسمت از جامعه که خودرو ندارند هم به نحو ديگري از يارانه بنزين استفاده ميکنند؛ اين مساله را چطور تبيين ميکنيد؟
کاملا حرف شما درست است، اما بحث در ميزان مصرف و استفاده است. خانوادهاي که اصلا اتومبيل ندارد هم از يارانه بنزين استفاده ميکند ولي خانواده صادق زيباکلام که 2 اتومبيل دارند خيلي بيشتر از يارانه بنزين استفاده ميکنند و محاسباتي که توسط مرکزپژوهشهاي مجلس صورت گرفته نشان ميدهد 3 دهک بالاي جامعه که از لحاظ درآمد ثروتمند هستند 21 برابر 3 دهک پايين جامعه که کم درآمد هستند از اين يارانه بنزين استفاده ميکنند. بنابراين يکي از دلايل اصلي موافقت من با اين طرح اين است که اگر قائل به مساوات و عدالت باشيم چرا بايد اقشار و لايههاي ثروتمند جامعه 21 برابر تهيدستان جامعه از يارانه بنزين استفاده کنند؟ دليل ديگر موافقتم نيز اين است که چون قيمت بنزين و بهاي آن در ايران هيچتناسبي ندارد مصرفش منظم بالاتر ميرود. ترکيه 2 برابر ايران اتومبيل سواري دارد، اما مصرف بنزينش نصف ايران است. دليل اين امر نيز اين است که چون در ايران بنزين عملا ارزشي ندارد هيچکس ملاحظه نميکند که براي سفرها از اتومبيل استفاده کند يا خير. در حالي که در جوامع ديگر اينکه شما از اتومبيل سواري استفاده کنيد خيلي مهم و مطرح است چون هزينه بنزين بالاست و افراد به راحتي از اتومبيل شخصي خود استفاده نميکنند. اين باعث ميشود که مصرف بنزين در ايران بهصورت بيرويه بالا برود. يعني ظرف يک دهه گذشته مصرف بنزين از 40ميليون ليتر در روز به بالاي 90ميليون ليتر رسيده و ظرف يک دهه بيش از دو برابر شده است. از طرف ديگر شما در هيچکشور توسعه يافتهاي چنين پديدهاي را نميبينيد که ظرف يک دهه مصرف بنزين در آن کشور دو برابر شده باشد. اين بنزين که اينگونه مصرف ميشود در حقيقت نفتي است که از آن نسلهاي آينده است ما اکنون آن را مصرف ميکنيم. دليل ديگرم نيز بحث آلودگي هوا و لزوم هواي پاک در کشور و مهمتر از آن ترافيک سنگين در شهرهاي مختلفي بود که نصف عمر مفيد انسانها را ميگيرد. تا وقتي بنزين ارزان باشد دولتها بهطور جدي به حملونقل عمومي نخواهند پرداخت و در نتيجه وقتي سوار مترو يا بي.آر.تي ميشويد احساس تنگي تنفس و خفگي ميکنيد. خيلي از اصلاحطلبان واقعا معتقدند که بايد قيمت بنزين تغيير ميکرد و از مدتها قبل اين بحثها را مطرح کرده بودند، اما ايرادشان اين بود که نبايد اين مساله يکشبه اتفاق ميافتاد و بنزين 3 برابر ميشد.
از ديدگاه شما چرا سران قوا به اين نتيجه رسيدند که با وجود احتمال بروز نارضايتيها يک مرتبه قيمت بنزين را 3 برابر کنند؟
من فکر ميکنم که کفگير به تک ديگ خورده؛ يعني اينکه دولت براي تامين مخارج خود مانده است. چون قرار بود که ما 5/2ميليون بشکه نفت در روز صادر کنيم، اما در بدترين حالت در تخميني که در اواخر سال 97 که بودجه سال 98 را ميبستند پس از فعل و انفعالاتي اين 5/2ميليون بشکه به سيصدهزار بشکه رسيد. ولي تحريمها باعث شد تا جلوي فروش اين تعداد بشکه نفت هم گرفته شود و ما به زير صدهزار بشکه در روز برسيم که تازه براي انتقال پول اين 100هزار بشکه در روز نيز مشکل داريم. عملا درآمد نفت از بين رفت. تنها درآمدي که دولت خيلي جدي ميتواند بر روي آن حساب کند درآمد ماليات است. ضمن اينکه بودجه امسال چيزي حدود 465هزارميليارد تومان بوده که در بهترين حالت حدس زده ميشود چيزي حدود 150 هزارميليارد تومان از محل مالياتها باشد. آن 300هزارميليارد تومان از محل صادرات، واردات، نفت، ميعانات گازي و... بود، اما عملا با چالش مواجه شده و دولت کسري بوجه پيدا کرده است. به علاوه به واسطه رکودي که بهوجود آمده خيلي از شرکتها بهواسطه تحريم توانايي صادرات و واردات ندارند، تعطيل شده و تعديل نيرو کردند و بخش خصوصي نيز به آن صورت درآمدي ندارد که بتوانند 150هزارميليارد ماليات را تامين کنند. از اين جهت است که ميگويم کفگير به ته ديگ خورده و چارهاي جز افزايش قيمت بنزين نماند.
سال گذشته نيز اين طرح به نحو ديگري مطرح شد که بنزين با قيمت 1500 تومان عرضه شود که با مخالفت مجلس، دولت و جامعه روبهرو شد پس چگونه امروز سران 3 قوه به بنزين 3000 توماني رضايت دادهاند؟
مساله دقيقا همين است که اساس و بنيان تصميمگيريها به جاي اينکه واقعيتها، آينده و مصالح و منافع بلندمدت کشور را در نظر بگيرد حال فعلي را بيشتر در نظر ميگيرد. دولت و مجلس براي افزايش قيمت بنزين به 1500 تومان نرسيدند در حالي که بايد بنزين را افزايش ميدادند، اما هريک مسئوليت را به گردن ديگري انداختند و در نهايت مساله را به مجمع تشخيص ارجاع دادند و براي اينکه محبوبيتشان کاهش پيدا نکند جرأت نکردند تصميم درست اتخاذ کنند. اگر سال گذشته بنزين 1500 تومان شده بود امروز يک مرتبه 3 برابر نميشد. اما متاسفانه مسئولان حاضر نيستند سياستهاي رياضتي را خيلي جدي دنبال کنند و ترجيح ميدهند که باري به هر جهت حرکت کنند و براي آينده نيز خدا بزرگ است. لذا هيچوقت 5 سال و 10 سال آينده را در نظر نميگيرند و از اين رو بهخاطر برخي ملاحظات پوپوليستي حاضر نشدند قيمت بنزين را پلکاني افزايش دهند. اکنون نيز که به افزايش 3 برابري روي آوردهاند چارهاي نداشتند به هر حال ما دولتي داريم که نزديک 5 ميليون حقوق بگير دارد، بازنشستهها، کارکنان شرکتهاي دولتي، کارمندان دولت و نيروهاي مسلح هستند و کمکم به نقطهاي ميرسيم که معلوم نيست پرداخت حقوق اين 5ميليون به درستي صورت بگيرد.
اين تصميم بيشترين ضرر را به کدام جريان رساند؟
همانطور که گفتم دولت بيشترين زيان و آسيب را ديد، اما موضعگيري مقام معظم رهبري در صبح يکشنبه باعث شد کساني که قصد ارائه طرح 3 فوريتي و اميديهايي که درصدد ارائه طرح 2 فوريتي براي توقف افزايش قيمت بنزين بودند و کلا مجلس و ساير ارکان مخالفت خود را پس بگيرند و فقط به اين بسنده کنند که اين طرح خوب اجرا نشد و بايد زمينهسازي شده و بهتر اجرا ميشد. در اين بين هيچکس برنده نشد و تمام نيروها و جريانات سياسي باختند. براي اينکه ناآراميهاي بهوجود آمده همه نيروهاي امنيتي، اصلاحطلبان، اصولگرايان و... را غافلگير کرد. چراکه فکر نميکردند در 100 شهر اينگونه اعتراضاتي صورت گيرد.
تحليل شما از اعتراضات اخير بهخاطر افزايش قيمت بنزين چگونه است؟ تفاوتش با ساير اعتراضاتي که در مقاطع ديگر رخ داده چه بود؟
به هر حال وقتي جماعتي در شهرهاي مختلف دست به اعتراض ميزنند نميتوان انتظار داشت که رفتار اصولي از آنها سر بزند. اعتراضات سال 88 از اين اتفاقات اخير اصوليتر بود چرا که به اين حد شاهد تخريب اماکن عمومي نبوديم. البته در فاصله 88 تا 98 چندين تحول ديگر هم صورت گرفت. اعتراضات سال 88 از خيابان انقلاب به بالا براي اقشار تحصيلکرده و مرفه جامعه بود، اما اعتراضات 98 سياسي و اقتصادي بود. در 88 اسلامشهر، قلعه حسنخان، رباطکريم به آن صورتي که در يک هفته اخير نشان داد دچار ناآرامي نشد. اين نشان ميدهد که بنزين بهانهاي براي بيرون ريختن احساسات فروخورده هم بود. گرچه انگيزههاي اقتصادي در سال 98 بسيار پر رنگتر و بيشتر بود، اما در عين حال هم نميتوان صرفا انگيزههاي اقتصادي را تنها علت اعتراضات دانست. حتما بخشي از اسباب و علل نارضايتي انگيزههاي سياسي هم بود. مهمترين انگيزه سياسي که من امروز براي جامعه ايران رصد ميکنم مساله اميد است. ثروتمندان، طبقه متوسط، تحصيلکردهها، دهه شصتيها و هفتاديها از آينده نگرانند. بهنظرم کمتر مقطعي را ميتوان در سالهاي اخير سراغ گرفت که اينقدر يأس در آن باشد. معتقدم مسالهاي که بخش عمدهاي از عصبانيت را از 25 آبان به اين سو رقم زد همين احساس سرخوردگي است. لذا اگر بخواهيم درصد بدهيم من بيش از انگيزههاي اقتصادي گمرنگ شدن اميد به آينده را عمدهترين دليل بهوجود آمدن اين اتفاقات ميبينم. کافي است آماري بگيريم و ببينيم ده سال پيش چه تعداد از افرادي که اکنون حول و حوش 30ساله هستند به فکر مهاجرت بودند و امروز که در آذر 98 هستيم چه تعدادند. من فکر ميکنم تعداد کساني که ميخواهند از کشور مهاجرت کنند افزايش پيدا کرده است. لذا بهنظرم نااميدي بزرگترين انگيزه ناآراميهاي هفته آخر آبانماه بود.
از منظر انتخابات اسفندماه فکر ميکنيد که بازنده اين ناآراميهاي آبانماه کدام جريانات بودند؟
اتفاقات اخير پيرامون اصلاح قيمت بنزين و تاثير آن را بر جريانات سياسي چگونه ارزيابي ميکنيد؟
به گزارش روز نو :من فکر ميکنم در يک نگاه کلي نميتوان گفت که جريانات سياسي درون نظام خيلي موفق يا ناموفق بودند. بهنظر من تمام جريانات دروني متضرر شدند و از اين يک هفته ناآرامي آسيب ديدند. منتها يکسري جريانات بيشتر و يکسري کمتر آسيب ديدند. بيشترين آسيب متوجه دولت آقاي روحاني و در وهله بعدي اصلاحطلبان شد و در مرتبه سوم اصولگرايان و سپس جريانات دلواپس و تندرو آسيب ديدند. البته ميتوانست آسيب خيلي بيشتري به دولت وارد شود و اگر به خاطر داشته باشيد جمعه وقتي اعلام شد قيمت بنزين 3 برابر شده همه تيغ از نيام برکشيدند و به سمت دولت آقاي روحاني رفتند. مجمع تشخيص مصلحت نظام و برخي از چهرههاي وابسته به جريان اصولگرا اين تصميم را نادرست خواندند و جريانات تندرو براي هجمه به دولت آقاي روحاني و بهرهبرداري سياسي از نارضايتي که قطعا اين مساله بهوجود ميآورد بسيج شدند. البته فقط تندروها نبودند که اين قضيه را محکوم کردند بلکه اصلاحطلبان نيز نسبت به آن واکنش نشان دادند. البته اگر نگوييم محکوم کردند ميتوانيم اصلاحطلبان را به3 گروه تقسيم کنيم. دسته اول اصلاحطلباني که تصميم افزايش 3 برابري قيمت بنزين را محکوم کردند، دسته دوم؛ آنهايي که سکوت کردند و دسته سوم اصلاحطلباني که از افزايش قيمت بنزين حمايت کردند که از جمله حاميان اين طرح مشخصا ميتوان به کارگزاران سازندگي اشاره کرد که قرص، محکم و صريح از اين تصميم دفاع کردند. روزنامه گارگزاران سازندگي از همان صبح شنبه بهرغم ناآراميهايي که بهوجود آمده بود خيلي محکم از اين تصميم دفاع کرد و آقاي سعيد ليلاز مقاله مستدلي نوشت و نشان داد که اين تصميم از اساس درست بوده است.
رويکرد اصلاحطلباني که نسبت به طرح افزايش قيمت بنزين مخالفت کردند مخالفت با کل طرح بود يا اينکه آنها نيز مثل سايرين با زمان و شيوه اجرا مخالف بودند؟
شايد کلمه مخالفت کردن درست نباشد براي اينکه شايد کساني مثل آقاي محمودصادقي يا محمدرضا عارف نيز آنطور که دلواپسان با اين طرح مخالفت کردند به مخالفت نپرداختند، اما به هر حال گفتند که شکل تصميمگيري و اجراي اين افزايش درست نبوده است. يعني حرف عدهاي از اصلاحطلبان که مخالفت نکردند اين بود که نفس و اصل اين تصميم درست است و قيمت بنزين نبايد هزارتومان باقي ميماند و مدتها بود که بايد قيمت بنزين افزايش پيدا ميکرد، اما اين افزايش بايد بهصورت پلکاني صورت ميگرفت و سالي 20 تا 30درصد افزايش پيدا ميکرد نه اينکه يک مرتبه 300درصد يعني 3 برابر شود.
خود شما هم از موافقان افزايش قيمت بنزين بوديد چه دلايلي براي موافقتان با اين طرح داريد؟
بله؛ خود من هم موافق اين تصميم بودم. در حقيقت حدود يک سال پيش مقاله مفصلي در حمايت از اين طرح در اينستاگرام گذاشتم. من چند دليل اصلي براي موافقتم دارم. يک وقت است که ملاک و معيار شما توزيع ثروت و عدالت است. اگر اين را ملاک بگيريم واقع مطلب اين است که آمارهاي نسبتا دقيقي وجود دارد و کارهاي تحقيقاتي نسبتا دقيقي در وزارت نفت و مرکز پژوهشهاي مجلس صورت گرفته است. اکنون قيمت تمام شده بنزين بيش از 3هزار تومان است. بنابراين وقتي دولت بنزين را هزارتومان ميفروشد در حقيقت در هر يک ليتر بنزين 2 هزارتومان يارانه ميدهد. روزي بين 80 تا 100ميليون ليتر بنزين فروخته ميشود و رقمي در حدود 60 تا 80هزارميليارد تومان در سال دولت يارانه بنزين ميدهد. محاسبات و بررسيهايي که صورت گرفته به درستي نشان ميدهد بخش عمدهاي از اين مبلغ کلان حول و حوش 70 هزارميليارد تومان به اقشار و لايههاي مرفهتر جامعه ميرسد. اگر تحقيقات هم نشده باشد مشخص است که خانوادههاي ثروتمند از اتومبيلهاي سواري بيشتر استفاده ميکنند. مثلا خانواده خود ما 2 خودرو داريم در حالي که بسياري از خانوادهها يک اتومبيل هم ندارند. پس مشخص است که خانواده صادق زيباکلام بسيار بيشتر از اين هفتاد هزارميليارد تومان استفاده ميکند تا خانوادهاي که اصلا اتومبيل ندارند.
مخالفان افزايش قيمت بنزين معتقدند آن قسمت از جامعه که خودرو ندارند هم به نحو ديگري از يارانه بنزين استفاده ميکنند؛ اين مساله را چطور تبيين ميکنيد؟
کاملا حرف شما درست است، اما بحث در ميزان مصرف و استفاده است. خانوادهاي که اصلا اتومبيل ندارد هم از يارانه بنزين استفاده ميکند ولي خانواده صادق زيباکلام که 2 اتومبيل دارند خيلي بيشتر از يارانه بنزين استفاده ميکنند و محاسباتي که توسط مرکزپژوهشهاي مجلس صورت گرفته نشان ميدهد 3 دهک بالاي جامعه که از لحاظ درآمد ثروتمند هستند 21 برابر 3 دهک پايين جامعه که کم درآمد هستند از اين يارانه بنزين استفاده ميکنند. بنابراين يکي از دلايل اصلي موافقت من با اين طرح اين است که اگر قائل به مساوات و عدالت باشيم چرا بايد اقشار و لايههاي ثروتمند جامعه 21 برابر تهيدستان جامعه از يارانه بنزين استفاده کنند؟ دليل ديگر موافقتم نيز اين است که چون قيمت بنزين و بهاي آن در ايران هيچتناسبي ندارد مصرفش منظم بالاتر ميرود. ترکيه 2 برابر ايران اتومبيل سواري دارد، اما مصرف بنزينش نصف ايران است. دليل اين امر نيز اين است که چون در ايران بنزين عملا ارزشي ندارد هيچکس ملاحظه نميکند که براي سفرها از اتومبيل استفاده کند يا خير. در حالي که در جوامع ديگر اينکه شما از اتومبيل سواري استفاده کنيد خيلي مهم و مطرح است چون هزينه بنزين بالاست و افراد به راحتي از اتومبيل شخصي خود استفاده نميکنند. اين باعث ميشود که مصرف بنزين در ايران بهصورت بيرويه بالا برود. يعني ظرف يک دهه گذشته مصرف بنزين از 40ميليون ليتر در روز به بالاي 90ميليون ليتر رسيده و ظرف يک دهه بيش از دو برابر شده است. از طرف ديگر شما در هيچکشور توسعه يافتهاي چنين پديدهاي را نميبينيد که ظرف يک دهه مصرف بنزين در آن کشور دو برابر شده باشد. اين بنزين که اينگونه مصرف ميشود در حقيقت نفتي است که از آن نسلهاي آينده است ما اکنون آن را مصرف ميکنيم. دليل ديگرم نيز بحث آلودگي هوا و لزوم هواي پاک در کشور و مهمتر از آن ترافيک سنگين در شهرهاي مختلفي بود که نصف عمر مفيد انسانها را ميگيرد. تا وقتي بنزين ارزان باشد دولتها بهطور جدي به حملونقل عمومي نخواهند پرداخت و در نتيجه وقتي سوار مترو يا بي.آر.تي ميشويد احساس تنگي تنفس و خفگي ميکنيد. خيلي از اصلاحطلبان واقعا معتقدند که بايد قيمت بنزين تغيير ميکرد و از مدتها قبل اين بحثها را مطرح کرده بودند، اما ايرادشان اين بود که نبايد اين مساله يکشبه اتفاق ميافتاد و بنزين 3 برابر ميشد.
از ديدگاه شما چرا سران قوا به اين نتيجه رسيدند که با وجود احتمال بروز نارضايتيها يک مرتبه قيمت بنزين را 3 برابر کنند؟
من فکر ميکنم که کفگير به تک ديگ خورده؛ يعني اينکه دولت براي تامين مخارج خود مانده است. چون قرار بود که ما 5/2ميليون بشکه نفت در روز صادر کنيم، اما در بدترين حالت در تخميني که در اواخر سال 97 که بودجه سال 98 را ميبستند پس از فعل و انفعالاتي اين 5/2ميليون بشکه به سيصدهزار بشکه رسيد. ولي تحريمها باعث شد تا جلوي فروش اين تعداد بشکه نفت هم گرفته شود و ما به زير صدهزار بشکه در روز برسيم که تازه براي انتقال پول اين 100هزار بشکه در روز نيز مشکل داريم. عملا درآمد نفت از بين رفت. تنها درآمدي که دولت خيلي جدي ميتواند بر روي آن حساب کند درآمد ماليات است. ضمن اينکه بودجه امسال چيزي حدود 465هزارميليارد تومان بوده که در بهترين حالت حدس زده ميشود چيزي حدود 150 هزارميليارد تومان از محل مالياتها باشد. آن 300هزارميليارد تومان از محل صادرات، واردات، نفت، ميعانات گازي و... بود، اما عملا با چالش مواجه شده و دولت کسري بوجه پيدا کرده است. به علاوه به واسطه رکودي که بهوجود آمده خيلي از شرکتها بهواسطه تحريم توانايي صادرات و واردات ندارند، تعطيل شده و تعديل نيرو کردند و بخش خصوصي نيز به آن صورت درآمدي ندارد که بتوانند 150هزارميليارد ماليات را تامين کنند. از اين جهت است که ميگويم کفگير به ته ديگ خورده و چارهاي جز افزايش قيمت بنزين نماند.
سال گذشته نيز اين طرح به نحو ديگري مطرح شد که بنزين با قيمت 1500 تومان عرضه شود که با مخالفت مجلس، دولت و جامعه روبهرو شد پس چگونه امروز سران 3 قوه به بنزين 3000 توماني رضايت دادهاند؟
مساله دقيقا همين است که اساس و بنيان تصميمگيريها به جاي اينکه واقعيتها، آينده و مصالح و منافع بلندمدت کشور را در نظر بگيرد حال فعلي را بيشتر در نظر ميگيرد. دولت و مجلس براي افزايش قيمت بنزين به 1500 تومان نرسيدند در حالي که بايد بنزين را افزايش ميدادند، اما هريک مسئوليت را به گردن ديگري انداختند و در نهايت مساله را به مجمع تشخيص ارجاع دادند و براي اينکه محبوبيتشان کاهش پيدا نکند جرأت نکردند تصميم درست اتخاذ کنند. اگر سال گذشته بنزين 1500 تومان شده بود امروز يک مرتبه 3 برابر نميشد. اما متاسفانه مسئولان حاضر نيستند سياستهاي رياضتي را خيلي جدي دنبال کنند و ترجيح ميدهند که باري به هر جهت حرکت کنند و براي آينده نيز خدا بزرگ است. لذا هيچوقت 5 سال و 10 سال آينده را در نظر نميگيرند و از اين رو بهخاطر برخي ملاحظات پوپوليستي حاضر نشدند قيمت بنزين را پلکاني افزايش دهند. اکنون نيز که به افزايش 3 برابري روي آوردهاند چارهاي نداشتند به هر حال ما دولتي داريم که نزديک 5 ميليون حقوق بگير دارد، بازنشستهها، کارکنان شرکتهاي دولتي، کارمندان دولت و نيروهاي مسلح هستند و کمکم به نقطهاي ميرسيم که معلوم نيست پرداخت حقوق اين 5ميليون به درستي صورت بگيرد.
اين تصميم بيشترين ضرر را به کدام جريان رساند؟
همانطور که گفتم دولت بيشترين زيان و آسيب را ديد، اما موضعگيري مقام معظم رهبري در صبح يکشنبه باعث شد کساني که قصد ارائه طرح 3 فوريتي و اميديهايي که درصدد ارائه طرح 2 فوريتي براي توقف افزايش قيمت بنزين بودند و کلا مجلس و ساير ارکان مخالفت خود را پس بگيرند و فقط به اين بسنده کنند که اين طرح خوب اجرا نشد و بايد زمينهسازي شده و بهتر اجرا ميشد. در اين بين هيچکس برنده نشد و تمام نيروها و جريانات سياسي باختند. براي اينکه ناآراميهاي بهوجود آمده همه نيروهاي امنيتي، اصلاحطلبان، اصولگرايان و... را غافلگير کرد. چراکه فکر نميکردند در 100 شهر اينگونه اعتراضاتي صورت گيرد.
تحليل شما از اعتراضات اخير بهخاطر افزايش قيمت بنزين چگونه است؟ تفاوتش با ساير اعتراضاتي که در مقاطع ديگر رخ داده چه بود؟
به هر حال وقتي جماعتي در شهرهاي مختلف دست به اعتراض ميزنند نميتوان انتظار داشت که رفتار اصولي از آنها سر بزند. اعتراضات سال 88 از اين اتفاقات اخير اصوليتر بود چرا که به اين حد شاهد تخريب اماکن عمومي نبوديم. البته در فاصله 88 تا 98 چندين تحول ديگر هم صورت گرفت. اعتراضات سال 88 از خيابان انقلاب به بالا براي اقشار تحصيلکرده و مرفه جامعه بود، اما اعتراضات 98 سياسي و اقتصادي بود. در 88 اسلامشهر، قلعه حسنخان، رباطکريم به آن صورتي که در يک هفته اخير نشان داد دچار ناآرامي نشد. اين نشان ميدهد که بنزين بهانهاي براي بيرون ريختن احساسات فروخورده هم بود. گرچه انگيزههاي اقتصادي در سال 98 بسيار پر رنگتر و بيشتر بود، اما در عين حال هم نميتوان صرفا انگيزههاي اقتصادي را تنها علت اعتراضات دانست. حتما بخشي از اسباب و علل نارضايتي انگيزههاي سياسي هم بود. مهمترين انگيزه سياسي که من امروز براي جامعه ايران رصد ميکنم مساله اميد است. ثروتمندان، طبقه متوسط، تحصيلکردهها، دهه شصتيها و هفتاديها از آينده نگرانند. بهنظرم کمتر مقطعي را ميتوان در سالهاي اخير سراغ گرفت که اينقدر يأس در آن باشد. معتقدم مسالهاي که بخش عمدهاي از عصبانيت را از 25 آبان به اين سو رقم زد همين احساس سرخوردگي است. لذا اگر بخواهيم درصد بدهيم من بيش از انگيزههاي اقتصادي گمرنگ شدن اميد به آينده را عمدهترين دليل بهوجود آمدن اين اتفاقات ميبينم. کافي است آماري بگيريم و ببينيم ده سال پيش چه تعداد از افرادي که اکنون حول و حوش 30ساله هستند به فکر مهاجرت بودند و امروز که در آذر 98 هستيم چه تعدادند. من فکر ميکنم تعداد کساني که ميخواهند از کشور مهاجرت کنند افزايش پيدا کرده است. لذا بهنظرم نااميدي بزرگترين انگيزه ناآراميهاي هفته آخر آبانماه بود.
از منظر انتخابات اسفندماه فکر ميکنيد که بازنده اين ناآراميهاي آبانماه کدام جريانات بودند؟
قطعا و بدون ترديد جريان اصلاحطلب خيلي بيشتر از اصولگرايان و دلواپسان متضرر شد. من معتقدم که اصلاحطلبان به نسبت ارديبهشت 96 که 24ميليون از سرمايه اجتماعي که اصلاحطلب هم نبودند در تجزيه و تحليل نهايي به نامزد اصلاحطلبان راي دادند که در انتخابات پيش رو بخش عمدهاي از اينها را از دست داديم. اگر فرض بگيريم که همچنان 20 تا 30درصد از بدنه اجتماعي باقي مانده بودند که ميشد همچنان بر روي آنها براي انتخابات اسفندماه حساب کرد با اتفاقات اخير تعداد بيشتري از آنها را از دست داديم. از طرف ديگر تندروها به هر صورت در انتخابات شرکت ميکنند و طرفداران خود را دارند، اما اصلاحطلبان بدون حضور مردم نميتوانند موفقيتي کسب کنند. هر چند بيانيههاي اصلاحطلبان در انتقاد از افزايش قيمت بنزين هم خيلي نتوانسته آسيبي که به اين جريان وارد شده را جبران کند.
آرمان