
پس از کارگزاران سازندگی نوبت به جبهه پایداری و اصولگرایان رسید
لاریجانی نخواهیِ چپ و راست
روزنو :توئیت سراسر گوشه و کنایه «فرید مدرسی» که مخاطب آن، احمد امیرآبادی فراهانی نماینده قم و وابسته به جبهه پایداری است حکایت از یک چالش بزرگ در عرصه انتخابات دارد:« آقای امیرآبادی میگفتی علیرضا زاکانی از شما و ذوالنور در شورای اصولگرایان قم بیشتر رای آورد. بگو محمود نبویان ازحضور زاکانی بهشدت عصبانی شد و انصراف داد. بگو تشکلی را در تصمیمگیری حذف کردید. بگو علی لاریجانی قرار نبود، بیاید با شما که مدعی حذف شوی. بگو اما دروغ نگو!»
به گزارش روز نو؛ این توئیت پر کنایه و پر حکایت، نشان میدهد که جبهه پایداری نه تنها برای انتخابات مجلسِ 98 که برای اصولگرایان نیز برنامههای پردامنهای تدارک دیده است! موضوع باز میگردد به یک خبر؛ خبری که اگرچه ساده و جمع و جور و چند سطری است اما در درون، دریایی متلاطم از چالشها را جای داده است و اما آن خبر این است: « اصولگرایان لاریجانی را کنار گذاشتند. » سوالی که قسمت دوم دارد، قسمت دومی که سوالی است از جنس تجاهل العارف: « زاکانی از قم میآید؟ » احمد امیرآبادی فراهانی، عضو جبهه پایداری و نماینده قم در مجلس، به خبرگزاری فارس اعلام کرد: شورای هماهنگی اصولگرایان قم که از احزاب و گروهها و تشکلهای اصولگرا ۲۶ نفر عضو دارد، کارنامه عملکرد بنده و آقای ذوالنور را مورد بررسی قرار دادند و به ما دو نفر به عنوان کاندیداهای انتخابات مجلس یازدهم در قم در لیست اصولگرایان رای دادند. برای نفر سوم، ۴نفری که بیشترین رای را از بین ۱۰نفر آوردند، در مرحله آخر مورد ارزیابی و رسیدگی قرار گرفتند که این ۴ نفر عبارت بودند از؛ علیرضا زاکانی، قاسم روانبخش، محسن موحدی و آقامیری. در رایگیری نهایی علیرضا زاکانی بیشترین رای را کسب کرد و به عنوان نفر سوم لیست اصولگرایان قم در انتخابات مجلس یازدهم انتخاب شد. سیدمحمود نبویان هم در مرحله اول، به نفع زاکانی کنارهگیری کرد. نکته قابل ذکر در اینجا این است که در این روند انتخاب لیست سهنفره، شورای اصولگرایان قم هیچ رزومهای از علی لاریجانی نخواسته و لاریجانی هم رزومهای را به شورا ارائه نکرده است.
> قهر همان کنارهگیری است؛
رزومه ندادن همان رد شدن؟!
بین خبری که به نقل از امیرآبادی فراهانی منتشر میشود و توئیت معنادار فرید مدرسی و نیز، واقعیتهای ملموس جامعه میتوان به ناجی از پیش تعیین شده رسید مثلاً میتوان حدس زد که دو سوی ماجرا یعنی « شورای هماهنگی اصولگرایان قم » و «علی لاریجانی» به یک اندازه از هم دل بریدهاند و کاری به کار هم ندارند زیرا از یک سو علی لاریجانی برای شورای هماهنگی اصولگرایان قم رزومه و نامه اعلام آمادگی ارسال نمیکند و از سویی دیگر قهر «سیدمحمود نبویان» نیز کنارهگیری محسوب میشود و اما رسیدن به پاسخ این پرسش که چرا لاریجانی به این ساز و کار اصولگرایان نزدیک به جبهه پایداری قم روی خوش نشان نمیدهد چندان سخت نیست و آن باز میگردد به نزدیکی جبهه پایداری و محمود احمدی نژاد و نیز وابستگی شدید برخی چهرههای این جبهه به تفکرات موسوم به احمدی نژادی و اما این که قهر سید محمود نبویان، چرا کنارهگیری محسوب شده بازمیگردد به فرهنگ اصطلاحات سیاسی اصولگرایان و جبهه پایداری که به کنار گذاشتن میگویند کنار رفتن به نفع طرف مقابل، به قهر هم میگویند کنار رفتن به نفع طرف مقابل و به اصل نیامدن نیز میگویند انتخاب نشدن از سوی اعضای شورای هماهنگی اصولگرایان قم!
اگر به حوادث و رخدادهای انتخابات ریاست جمهوری 96 نظری از سر تدبر بیندازیم خواهیم دید که کنار گذاشتن محمدباقر قالیباف از انتخابات ریاست جمهوری نیز به کنارهگیری به نفع نامزد دیگر اصولگرایان تعبیر شد و اما قصه لاریجانی از همیشه تاریخ سیاسی ایران قابل تاملتر است.
> چرا پایداریها؛ مخالفان سرسخت
علی لاریجانی محسوب میشوند؟!
«اگر پایداری فکر کند که خودش جدا یک مغازه باز کند مثلاً میتواند توفیق داشته باشد، حتماً به جریان اصولگرایی ضربه میزند، ولی نتیجهاش هم توفیق پایداری نخواهد بود.» این را محمدرضا باهنر، وسط تابستان 98 میگوید نه وسط پاییز و بعد از غائله پایداری در قم که اصرار دارند ما لاریجانی را کنار گذاشتهایم نه این که لاریجانی حاضر به پیوستن به ما نباشد!
و اما ریشه ی اختلافات علی لاریجانی و جبهه پایداری را میتوان از مجلس هشتم به بعد مورد کنکاش قرار داد آن هم جایی که هرگاه ترکتازیهای این جبهه میرفت تا کار دست مجلس و آرامش جامعه بدهد، این لاریجانی بوده که یک تنه جلوی آنها ایستاده است و اما همه اختلاف به این ناهمراهیها بازنمیگردد!
ضمن آن که لاریجانی و احمدی نژاد بر سر مواضعی و موضوعاتی با هم اختلافاتی داشتند اما آلترناتیو قوی و مانع سرسخت پایداریها در توفیقات احتمالی جبهه ی پایداری در مجلس همواره یارانِ پیدا و پنهان علی لاریجانی در مجلس بودهاند که روز به روز در مجالس هشتم تا دهم ـ مجلس فعلی ـ قدرت و انسجام بیشتری گرفتهاند و این همان نقطه قوت لاریجانی و اصلیترین دلیل اختلاف این جبهه با رئیس 12ساله مجلس شورای اسلامی است.
پس طبیعی است که هرگاه گمانهزنیها برای احتمال کاندیداتوری علی لاریجانی تقویت شده است، برخی اصولگرایان سر ناسازگاری با او برداشتهاند و وحدت جبهه اصولگرایی دچار چالشی جدی شده است البته در این موضع اگرچه مینویسیم جبهه اصولگرایی اما منظور اصلی ما جبهه پایداری است یا حداقل بخش خاصی که اگرچه ذیل تقسیمات سیاسی خود را در نهایت اصولگرا میدانند و مینامند اما حیات و اهداف جداگانهای نیز برای خود تعریف و معین کردهاند.
محمدرضا باهنر پیشترها به رسانهها گفته بود: «تیپ دکتر لاریجانی بالاخره کاملاً در جریان اصولگرایی تعریف میشود. ولی اینها از آقای لاریجانی در شورای وحدت دعوت نکردند که باید تلاش کنیم انشاءالله حل شود. » باهنر درباره اختلافات پایداریها با سایر اصولگرایان و لاریجانی نیز گفته بود: « اگر پایداری فکر کند که خودش جدا یک مغازه باز کند مثلاً میتواند توفیق داشته باشد، حتماً به جریان اصولگرایی ضربه میزند، ولی نتیجهاش هم توفیق پایداری نخواهد بود. » و این یعنی اگر روزی از روزها ـ حتی تا پیش از انتخابات مجلس ـ در جایی گفته شد یا شنیده شده که جبهه پایداری از اصولگرایان یا بخشهایی از اصولگرایان اعلام برائت کرده است چندان مسئله عجیباً غریبایی نیست یا نمیتواند باشد!
آنطور که ابوالقاسم رئوفیان، فعال سیاسی اصولگرا گفته؛ «اصولگرایانی که منسوب به جمنا هستند، صد در صد با نامزدی آقای لاریجانی مخالف هستند. از اصولگرایان پایداری هم که چیزی باقی نمانده است و تنها سه نفر مدعیاند که عقبهای ندارند.» این اظهارات البته مربوط به امروز و دیروز نیست و در حاشیه کنار گذاشتهشدن لاریجانی از جمع نامزدهای مورد تایید اصولگرایان قم هم بیان نشده بلکه این مسئله نمایی است از رابطه جمناییهای مقیم مجلس و پایداری چیهایی که علی الحساب بخشی از 290 نماینده مجلس دهم محسوب میشوند. رئوفیان اما برای مجلس یازدهم هم حرفهایی دارد؛ «... البته جبهه پایداری که حدود هفت درصد از مجلس دهم را به خود اختصاص داده، اعلام کرده که در انتخابات مجلس آینده با لیست مستقل حاضر خواهد شد.» پس با رخدادهای آبان 98 و اظهار نظرات مرداد 98 میتوان به این نتیجه رسید که عبور از لاریجانی یا به تعبیری دقیقتر « لاریجانی نخواهی » ریشه در سالها دارد نه روزها و هفتهها!
> یک سوال جدی و باقی ماجرا
چند ماه قبل و بعد از مرور برخی اخبار پشت پردهای که از لابهلای جلسات شورای وحدت به گوش میرسید، نام علی لاریجانی به عنوان یکی از آن چهرههایی که اجماعی روی او نیست دائماً تکرار میشد البته در کنار نام علی لاریجانی، نامهایی چون سعید جلیلی، محمدباقر قالیباف و حتی محسن رضایی نیز شنیده میشد اما بعدِ عیان شدن دیدار قالیباف و احمدینژاد و بالا گرفتن اختلافات سعید جلیلی و طیف اصولگرایان تلویزیون نشین! تحلیلی سوال گونه در اوایل تابستان امسال مطرح شد و آن این که؛ « باید دید که لاریجانی، برای شرکت در دو انتخابات آینده، چگونه با مخالفانش کنار خواهد آمد. آیا هزینه کنار گذاشتن پایداریها را میپردازد و به سراغ اصلاحطلبان خواهد رفت یا با اصولگرایان معتدلتر همراه خواهد شد؟»
> مثلث حدادعادل، باهنر و مصباحی مقدم
در کنار نامهایی که معمولا به صورت علنی با حضور علی لاریجانی مخالفت ورزیدهاند و سابقهای دیرینه برای مخالفت و کنار نیامدن با علی لاریجانی دارند نامهای دیگری که هرگز علنی حرفی از اختلافات و مخالفت ورزیدنها به میان نیاوردهاند نیز شنیده میشود از جمله حداد عادل، محمدرضا باهنر و مصباحی مقدم!
اختلاف دیدگاه حدادعادل و لاریجانی میتواند به مجلس بازگردد میتواند هم به اهمیت ندادن لاریجانی به تصمیمات شورای وحدت مربوط باشد اما آن چه مسلم است؛ نه لاریجانی قرار است زعامت حداد عادل را قبول کند و نه حداد عادل قرار است با نگاههای سنگین و ادبیات پرنیش و کنایه علی لاریجانی سر سازش داشته باشد پس آن چه باقی میماند سکوت است سکوت و
بازهم سکوت!
مهندس باهنر اما در خطابه سیاسی خواندن دستی پر قدرت و زبانی نافذ دارد پس میداند وقتی میخواهد لاریجانی را مهم اما کمرنگ جلوه دهد باید بخشی را بر گُرده پایداریها بنشاند و برخی را به گردن شورای وحدت اصولگرایان بیندازد اما موضع باهنر در قبال لاریجانی چیزی است شبیه موضع حداد عادل و منطبق با نگاه جبهه ی پایداری اما با ادبیاتی نرمتر و کلماتی مهربانانه تر!
باقی میماند حلقه واسط جبهه پایداری و شورای وحدت اصولگرایان که اگرچه به ظاهر ربطی به پایداریها ندارد اما روابط حسنه وی با موحدی کرمانی و مصباح یزدی از او چهرهای منحصر به فرد ساخته که تا اندرونی شورای وحدت اصولگرایان راه یافته اما در مواجهه با پایداری ها، زبانی نرم و چهرهای بشاش دارد و اگر به سیر فراز و فرود سیاسی مصباحی مقدم به دقت بنگریم خواهیم دید که او اگرچه به احمدی نژادیها پشت کرده اما برائتی بین او و جبهه ی پایداری رقم نخورده است!
> علی لاریجانی یکی مثل علی مطهری...
از میان اصلاحطلبان، شاکله اصلی فراکسیون امید و لاریجانی رابطهای مبتنی بر احترام متقابل دارند و شاید اگر بحث رقابت برای ریاست بر مجلس نبود، لاریجانی و تیم حامی لاریجانی از آن دسته سیاسیونی بودند که میتوانستند رابطه مسالمتآمیزتری با آن چه با پایداریچیهای مجلس و بیرون مجلس دارند برقرار کنند و اما تنها بخشی از اصلاحطلبان که با لاریجانی وارد گفتوگو و همراهی شده است کارگزاران سازندگی است البته تا زمانی که احساس میکرد لاریجانی میتواند یکی از مهرههای اصلی برای ریاست جمهوری 1400 باشد و اما کارگزارانیها مثل سنوات سابق به محض رواج تفکر « لاریجانی نخواهی»! از این چهره سیاسی فاصله گرفته و مشغول دیگر چهرههایی شدهاند که شاید توفیقات بیشتری داشته باشند.
در حالی که تصمیم گیرنده ی نهایی در مورد آینده سیاسی لاریجانی کسی نیست به جز علی لاریجانی! چنین به نظر میرسد که کنارهگیری موقت از بازار مکاره سیاست و بسنده کردن به مجمع تشخیص مصلحت نظام، به ترمیم کاستیها تا ریاست جمهوری 1400 مشغول شود که اگر جز این باشد از لاریجانیها تنها نامی باقی خواهد ماند آن هم در تاریخ انقلاب!
علی لاریجانی مرد سیاست و شخصیتی سرد و گرم چشیده است، او برای برون رفت از وضعیت فعلی که ما نام آن را « دوران لاریجانی نخواهی» گذاشتهایم قطعاً طرح و برنامههایی خواهد داشت اما لاریجانی بودن رئیس فعلی مجلس کمک کرده است تا مستوجب عقوبتهایی شود که خود او تاثیر چندان در به وجود آمدن آنها نداشته است و صرفا یکی از برادران لاریجانی بودن برای افتادن به ورطه فعلی ـ حداقل برای جبهه پایداری و بخشی از اصولگرایان نسبتاً خاص ـ کافی است اما همین لاریجانی بودن هم میتواند با درایت به یک فرصت تبدیل شود البته به شرط بازسازی و بازنمایی یک چهره جدید!
> کلام آخر:
نزدیکترین چهره به لاریجانی بازسازی و بازنمایی شده که دست بر قضا رابطه نسبی نزدیکی هم با وی دارد علی مطهری است، چهره تاثیرگذار و خوشنامی که اگرچه اصلاحطلب نیست اما هم اصلاحطلبان به او اعتقاد کافی دارند و هم او با اصلاحطلبان رابطه تنگاتنگی دارد. آن چه در این میانه میتواند تعیینکننده باشد اما لاریجانی و تفکرات حاکم بر اعتقادات سیاسی او نیست بلکه اطرافیان لاریجانی و تصمیماتی است که تا اسفند 98 اتخاذ خواهند کرد!