
انتقام از پدران با حمله به پسران!
روزنو :گويي براي آنها انتقام يک دستور کار ابدي است و هيچگاه به پايان نميرسد! اين طيف افتخار خود را چالش آفريني و اتهام زني عليه شخصيتهايي ميدانند که مورد وثوق و علاقه اکثريت جامعه هستند. سالها آيتا... هاشمي را مورد هجمه ناجوانمردانه قرار دادند و پس از او اين کينه فروکش نکرد و به سراغ فرزندان او از محسن تا فائزه و مهدي رفتند. اين رويکرد انتقام جويانه که نشان از عقدههاي ناشي از بيتوجهي جامعه به رفتارهاي پوپوليستي داشت درباره شهيد مطهري و فرزند او هم وجود داشت. يکي از تاکيدات شهيد مطهري چنين بود: «بزرگترين حقوق، حق متقابل حکومت بر مردم و حق مردم بر حکومت است… مردم هرگز روي شايستگي و صلاح نخواهند ديد مگر حکومتشان صالح باشد و حکومتها هرگز به صلاح نخواهند آمد مگر توده ملت استوار و با استقامت شوند. هرگاه توده ملت به حقوق حکومت وفادار باشد و حکومت حقوق مردم را ادا کند، آن وقت است که حق در اجتماع محترم و حاکم خواهد شد». برخي که ميدانستند جامعه رويکرد مثبتي به آنها ندارد درصدد مقابله با شهيد مطهري برآمدند اما از آنجا که اين شهيد از معتمدترين افراد نزد امام خميني بود نتوانستند از او انتقام بگيرند پس به سراغ علي آمدند که بازنشر انديشههاي پدر را وظيفه خود ميداند و به انحاي مختلف به او هجمه بردند. اين انتقام جويي تنها در سياست خلاصه نميشود و در هنر هم مصاديق آن وجود دارد که بارزترين آن هجمه به همايون شجريان براي انتقام از پدر او يعني محمدرضا است.
گويي براي آنها انتقام يک دستور کار ابدي است و هيچگاه به پايان نميرسد! اين طيف افتخار خود را چالش آفريني و اتهام زني عليه شخصيتهايي ميدانند که مورد وثوق و علاقه اکثريت جامعه هستند. سالها آيتا... هاشمي را مورد هجمه ناجوانمردانه قرار دادند و پس از او اين کينه فروکش نکرد و به سراغ فرزندان او از محسن تا فائزه و مهدي رفتند. اين رويکرد انتقام جويانه که نشان از عقدههاي ناشي از بيتوجهي جامعه به رفتارهاي پوپوليستي داشت درباره شهيد مطهري و فرزند او هم وجود داشت. يکي از تاکيدات شهيد مطهري چنين بود: «بزرگترين حقوق، حق متقابل حکومت بر مردم و حق مردم بر حکومت است… مردم هرگز روي شايستگي و صلاح نخواهند ديد مگر حکومتشان صالح باشد و حکومتها هرگز به صلاح نخواهند آمد مگر توده ملت استوار و با استقامت شوند. هرگاه توده ملت به حقوق حکومت وفادار باشد و حکومت حقوق مردم را ادا کند، آن وقت است که حق در اجتماع محترم و حاکم خواهد شد». برخي که ميدانستند جامعه رويکرد مثبتي به آنها ندارد درصدد مقابله با شهيد مطهري برآمدند اما از آنجا که اين شهيد از معتمدترين افراد نزد امام خميني بود نتوانستند از او انتقام بگيرند پس به سراغ علي آمدند که بازنشر انديشههاي پدر را وظيفه خود ميداند و به انحاي مختلف به او هجمه بردند. اين انتقام جويي تنها در سياست خلاصه نميشود و در هنر هم مصاديق آن وجود دارد که بارزترين آن هجمه به همايون شجريان براي انتقام از پدر او يعني محمدرضا است.
کينه دلواپسان از مردمي بودن شجريان
به گزارش روز نو :محمدرضا شجريان خواننده محبوب اکثريت افراد جامعه است؛ او بارها گفته که براي مردم ميخواند و مردمي است. همين موضوع سبب ناراحتي آنهايي شد که سالهاست ميدانند جامعه وقعي به آنها نميگذارد. شجريان در سال 90 گفت: «بايد مردم را جدي بگيريد و به آنها احترام بگذاريد. نبايد فکر کنيد که مردم نميفهمند چون اتفاقا آنها خيلي هم خوب ميفهمند. وجدان جامعه بيدار است، ممکن است بخشي از جامعه اشتباه کند، اما خيلي زود متوجه اشتباه خود ميشود. پس بايد جامعه را جدي گرفت و به او دروغ نگفت.» يا گفته بود: «فکر ميکردند شجريان از ايران رفته است و ديگر نميتواند به ايران بازگردد. اين تصور اشتباه هم ناشي از اين بود که همه چيز را سياسي کردهاند و مردم هم با همين مبنا فکر ميکنند. در حالي که من هيچ گاه سياسي نبودهام و همواره در کنار مردم زندگي کردهام. بايد دگم بود بايد واقعگرا بود. تنها تعصبي که در زندگي دارم، اين است که با آدم دروغگو نميتوانم زندگي کنم و در اين مورد اتفاقا دگم هستم. خودم هم هيچ گاه دروغ نميگويم.» زمان زيادي طول نکشيد که مخالفان شجريان پدر به او هجمه بردند به عنوان نمونه جهاننيوز نوشت: «برخلاف ادعاي اين استاد آواز، وي در دوسال اخير دهها موضع سياسي حتي در حمايت از جريان فتنه گرفته است. او سال 88 و در جريان ناآرامي هاي بعد از انتخابات به مواضع و اظهارات رئيسجمهوري تاخت و آشکارا به عنوان يک فعال سياسي ابراز وجود کرد.» اما شجريان اهميتي براي اين ادعاها قائل نشد چرا که ميداند آنها در مقابل حاميان مشي او ناچيز هستند. همين بياعتنايي حساب شده شجريان سبب شد تا آنها پرونده تخريب همايون را به روي ميز بياورند.
محمدرضا نشد؛ همايون رو تخريب کنيم
آلبوم همايون شجريان و عليرضا قرباني اتفاقي بينظير در موسيقي پس از انقلاب است. واضح است که حاشيههاي زيادي خواهد داشت. انتشار تيزر آلبوم در مجموعه «ايرانمال» انتقادات زيادي را عليه آلبوم به پا کرد. روزنامه دلواپس جوان نوشت: «همايون شجريان و عليرضا قرباني آهنگ مشترک خود را در «ايرانمال» اجرا کردند! در جايي که نماد شهوت ثروت و ثروت برآمده از انباشت بيحساب و کتاب سرمايه است. اين «کنسرتهاي همايوني» نه جايي براي مردم ميگذارد و نه جايي براي اخلاق! بياييد براي مردم بخوانيد. قرار بود در خيابان و مقابل مردم اجرا کنيد، چه شد که سر از «مال» در آورديد؟ شما براي در و ديوار آواز نميخوانيد، اگر براي مردم ميخوانيد، برويد در جنوب شهر، برويد در نازيآباد، برويد جايي که صداي شما در همهمه و هياهوي صداي مشتاق مردم بپيچد نه در جايي که انعکاس صداي شما از ديوارها و ستونهاي بلند «ايرانمال» نغمه «ثروت انباشته شده» را ساز کند!»
پاسخ به مردان پروژه انتقام
همايون شجريان با انتشار مطلبي در صفحه شخصي خود در فضاي مجازي به منتقدان سالهاي اخيرش پاسخ داد. در مطلب منتشر شده توسط همايون شجريان آمده است: «چند سالي ميشود که بعد از هر حرکت و خبري از فعاليتهاي صاحب اين قلم عدهاي کمر به تخريب ميبندند اينکه انگيزه و غايتشان چيست باشد براي فرصتي بهتر. هميشه بودهاند کساني که به نقد اصولي و هنري کارهاي من پرداختهاند و با نگاهي عالمانه و قلمي پاک و آزاده نقطه نظراتشان را به نمايش درآوردهاند اما گروهي نيز بودهاند که به مثال قدارهکشان و قمهکشان قلم از پر شال برداشتهاند و با جوهر حسادت و تعصب کور و به قصد تخريب وارد عمل شدند. اينها به سياق آن قمهکشان، قلمکشانند. زماني که براي کنسرت خياباني بيمرز و محدوده و براي صدها هزار نفر علاقهمند درخواست دادم، گفتند که به دنبال شهرت است و فرمودند به جاي اين بلندپروازيها چند شب در سالن کنسرت رايگان اجرا کند! ما صحبت از چه ميکرديم و آنها چه پاسخي ميدادند. مقصود من از اجراي خياباني، بردن موسيقي به متن شهر بود. به خيابان. به جايي که هر رهگذري فارغ از همه چيز شنوندهام باشد. قصد من از ايده کنسرت خياباني تنها رايگان بودن آن نبود و اينان درنيافتند که کنسرت خياباني يعني کنسرت براي رهگذران. چه فقير و چه دارا. چه همدل و همراه و چه اهل احوالاتي ديگر. اين يعني معجزه موسيقي که هيچ مرزي نميشناسد. همه را برابر و يکسان زير سقف لاجوردي خود جمع ميکند. با هر زبان و فرهنگ و مسلکي. اين يعني صبح تا شبي نواختن و خواندن همانند نوازندهاي تنگدست که در کوچه و خياباني دارد موسيقياش را به گوش همه ميرساند. نه خواندن و نواختن در سالني خاص در زماني خاص و با محدوده و مرزي مشخص. حکايت کنسرت خياباني که اين چنين با جوهر قلم کشان زهرآلود ميشود، واي به حال حرکتهاي ديگر که خدايي ناکرده منافع مالي هم در پي داشته باشد. اوج هنر قلمکشان در کنسرتسي به عرصه نمايش درآمد و از خودي و غيرخودي شنيديم و هيچ نگفتيم و هنوز ادامه دارد. به تازگي حضور حقير همراه عليرضا قرباني در لوکيشن انتخابي مدير هنري به منظور گرفتن چند عکس و مصاحبه، همراه تصاوير مرتبط با آيين رونمايي که آن هم تنها به دليل خاص بودن طراحي کتابخانه و دالاني با معماري ايراني از سوي ايشان پيشنهاد گرديده بود، براي قلمکشان ايجاد انگيزه کرده است. تا امروز که روزانه هزاران نفر از اقشار مختلف مردم به بازديد و خريد و عکس يادگاري ميپرداختهاند خبري از ايشان نبود. تا عکسي از همايون در کتابخانه ديده شد آتش خشم شعله زد. اخبار کذب جان گرفتند که آهنگ مشترک در مال اجرا کردهايم؟ کاش تصاوير اين اجرا را هم ميگذاشتيد!»
کينه دلواپسان از مردمي بودن شجريان
به گزارش روز نو :محمدرضا شجريان خواننده محبوب اکثريت افراد جامعه است؛ او بارها گفته که براي مردم ميخواند و مردمي است. همين موضوع سبب ناراحتي آنهايي شد که سالهاست ميدانند جامعه وقعي به آنها نميگذارد. شجريان در سال 90 گفت: «بايد مردم را جدي بگيريد و به آنها احترام بگذاريد. نبايد فکر کنيد که مردم نميفهمند چون اتفاقا آنها خيلي هم خوب ميفهمند. وجدان جامعه بيدار است، ممکن است بخشي از جامعه اشتباه کند، اما خيلي زود متوجه اشتباه خود ميشود. پس بايد جامعه را جدي گرفت و به او دروغ نگفت.» يا گفته بود: «فکر ميکردند شجريان از ايران رفته است و ديگر نميتواند به ايران بازگردد. اين تصور اشتباه هم ناشي از اين بود که همه چيز را سياسي کردهاند و مردم هم با همين مبنا فکر ميکنند. در حالي که من هيچ گاه سياسي نبودهام و همواره در کنار مردم زندگي کردهام. بايد دگم بود بايد واقعگرا بود. تنها تعصبي که در زندگي دارم، اين است که با آدم دروغگو نميتوانم زندگي کنم و در اين مورد اتفاقا دگم هستم. خودم هم هيچ گاه دروغ نميگويم.» زمان زيادي طول نکشيد که مخالفان شجريان پدر به او هجمه بردند به عنوان نمونه جهاننيوز نوشت: «برخلاف ادعاي اين استاد آواز، وي در دوسال اخير دهها موضع سياسي حتي در حمايت از جريان فتنه گرفته است. او سال 88 و در جريان ناآرامي هاي بعد از انتخابات به مواضع و اظهارات رئيسجمهوري تاخت و آشکارا به عنوان يک فعال سياسي ابراز وجود کرد.» اما شجريان اهميتي براي اين ادعاها قائل نشد چرا که ميداند آنها در مقابل حاميان مشي او ناچيز هستند. همين بياعتنايي حساب شده شجريان سبب شد تا آنها پرونده تخريب همايون را به روي ميز بياورند.
محمدرضا نشد؛ همايون رو تخريب کنيم
آلبوم همايون شجريان و عليرضا قرباني اتفاقي بينظير در موسيقي پس از انقلاب است. واضح است که حاشيههاي زيادي خواهد داشت. انتشار تيزر آلبوم در مجموعه «ايرانمال» انتقادات زيادي را عليه آلبوم به پا کرد. روزنامه دلواپس جوان نوشت: «همايون شجريان و عليرضا قرباني آهنگ مشترک خود را در «ايرانمال» اجرا کردند! در جايي که نماد شهوت ثروت و ثروت برآمده از انباشت بيحساب و کتاب سرمايه است. اين «کنسرتهاي همايوني» نه جايي براي مردم ميگذارد و نه جايي براي اخلاق! بياييد براي مردم بخوانيد. قرار بود در خيابان و مقابل مردم اجرا کنيد، چه شد که سر از «مال» در آورديد؟ شما براي در و ديوار آواز نميخوانيد، اگر براي مردم ميخوانيد، برويد در جنوب شهر، برويد در نازيآباد، برويد جايي که صداي شما در همهمه و هياهوي صداي مشتاق مردم بپيچد نه در جايي که انعکاس صداي شما از ديوارها و ستونهاي بلند «ايرانمال» نغمه «ثروت انباشته شده» را ساز کند!»
پاسخ به مردان پروژه انتقام
همايون شجريان با انتشار مطلبي در صفحه شخصي خود در فضاي مجازي به منتقدان سالهاي اخيرش پاسخ داد. در مطلب منتشر شده توسط همايون شجريان آمده است: «چند سالي ميشود که بعد از هر حرکت و خبري از فعاليتهاي صاحب اين قلم عدهاي کمر به تخريب ميبندند اينکه انگيزه و غايتشان چيست باشد براي فرصتي بهتر. هميشه بودهاند کساني که به نقد اصولي و هنري کارهاي من پرداختهاند و با نگاهي عالمانه و قلمي پاک و آزاده نقطه نظراتشان را به نمايش درآوردهاند اما گروهي نيز بودهاند که به مثال قدارهکشان و قمهکشان قلم از پر شال برداشتهاند و با جوهر حسادت و تعصب کور و به قصد تخريب وارد عمل شدند. اينها به سياق آن قمهکشان، قلمکشانند. زماني که براي کنسرت خياباني بيمرز و محدوده و براي صدها هزار نفر علاقهمند درخواست دادم، گفتند که به دنبال شهرت است و فرمودند به جاي اين بلندپروازيها چند شب در سالن کنسرت رايگان اجرا کند! ما صحبت از چه ميکرديم و آنها چه پاسخي ميدادند. مقصود من از اجراي خياباني، بردن موسيقي به متن شهر بود. به خيابان. به جايي که هر رهگذري فارغ از همه چيز شنوندهام باشد. قصد من از ايده کنسرت خياباني تنها رايگان بودن آن نبود و اينان درنيافتند که کنسرت خياباني يعني کنسرت براي رهگذران. چه فقير و چه دارا. چه همدل و همراه و چه اهل احوالاتي ديگر. اين يعني معجزه موسيقي که هيچ مرزي نميشناسد. همه را برابر و يکسان زير سقف لاجوردي خود جمع ميکند. با هر زبان و فرهنگ و مسلکي. اين يعني صبح تا شبي نواختن و خواندن همانند نوازندهاي تنگدست که در کوچه و خياباني دارد موسيقياش را به گوش همه ميرساند. نه خواندن و نواختن در سالني خاص در زماني خاص و با محدوده و مرزي مشخص. حکايت کنسرت خياباني که اين چنين با جوهر قلم کشان زهرآلود ميشود، واي به حال حرکتهاي ديگر که خدايي ناکرده منافع مالي هم در پي داشته باشد. اوج هنر قلمکشان در کنسرتسي به عرصه نمايش درآمد و از خودي و غيرخودي شنيديم و هيچ نگفتيم و هنوز ادامه دارد. به تازگي حضور حقير همراه عليرضا قرباني در لوکيشن انتخابي مدير هنري به منظور گرفتن چند عکس و مصاحبه، همراه تصاوير مرتبط با آيين رونمايي که آن هم تنها به دليل خاص بودن طراحي کتابخانه و دالاني با معماري ايراني از سوي ايشان پيشنهاد گرديده بود، براي قلمکشان ايجاد انگيزه کرده است. تا امروز که روزانه هزاران نفر از اقشار مختلف مردم به بازديد و خريد و عکس يادگاري ميپرداختهاند خبري از ايشان نبود. تا عکسي از همايون در کتابخانه ديده شد آتش خشم شعله زد. اخبار کذب جان گرفتند که آهنگ مشترک در مال اجرا کردهايم؟ کاش تصاوير اين اجرا را هم ميگذاشتيد!»