گزارش تکان‌دهنده از قاچاق دختران ایرانی به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۰
آمار بالای تن‌ فروشی در فضای مجازی
پیدا کردن کاسبان دلالی کثیف دختران خیلی هم سخت نیست. شماره تماس آنها در فضای مجازی دست به دست می‌شود. کسانی که بی‌پروا مثبت هجده حرف می‌زنند.
پیدا کردن کاسبان دلالی کثیف دختران خیلی هم سخت نیست. شماره تماس آنها در فضای مجازی دست به دست می‌شود. کسانی که بی‌پروا مثبت هجده حرف می‌زنند.

به گزارش روز نو روزنامه جام جم گزارشی با عنوان "شکار ناموس در اینستاگرام" از قاچاقچیانی که در شبکه‌های اجتماعی دختران ایرانی را به کشورهای حاشیه خلیج فارس قاچاق می‌کنند منتشر کرده و نوشته است: هیچ‌کدام از دیالوگ‌ها و صحنه‌هایش شبیه به مستندها و فیلم‌ها نیست. اینجا همه چیز واقعی است. سیلی خشن و تیز حقیقت از همان اول می‌خورد توی گوشت. پیدا کردن کاسبان دلالی کثیف دختران خیلی هم سخت نیست. شماره تماس آنها در فضای مجازی دست به دست می‌شود. کسانی که بی‌پروا مثبت هجده حرف می‌زنند.
 
آنها حیا را خورده و آبرو را قی کرده‌اند. کسانی که اصطلاحات خاص خودشان را دارند و فقط در ساعت‌هایی از روز جوابت را می‌دهند.
 
 
همان طور که پیدا کردن شماره تماسشان آسان است، جلب اعتمادشان اما سخت است. اول از همه باید با دایره لغات آنها حرف زد و به تمام سوالات شان پاسخ درست داد. فحاشی‌هایشان را گوش داد و حتی خودتان هم چند تا فحش بدهید تا باور کنند همکارشان هستید.
 
اینجا همه «خاله» و حتی «دایی» هستند و برای این که با تو راه بیایند، «اصل» (برای اثبات اصل بودن باید اسم و فامیل، شهر و سن ثابت شود. در بسیاری از مواقع حتی دلال‌ها عکس می‌خواهند. عموماً دلال‌ها با دختران در رده سنی 18 تا 28 سال کار می‌کنند.) بعد از جلب اعتماد اما راحت از پول ودرصد برای جور‌کردن مشتری و راه‌های خروج از مرزهای کشور می‌گویند.
 
خاله‌ای که آقاست
 
همه‌شان مهین، مهوش، سحر و ندا هستند و در همه شهرها هم تا دلتان بخواهد گزینه دارند. یکی که اسمش پانته‌آست از پشت تلفن فریاد می‌زند. تا صدای دخترانه می‌شنود، سکوت می‌کند. جلب اعتمادش زیاد زمان نمی‌برد. لهجه دارد. خودش تجربه کار کردن در کشورهای دیگر را دارد. پانته‌آ به ما می‌گوید:‌ «شش ماه توی ترکیه کار کردم.»
 
سحر می‌گوید ماهی 20 میلیون درآمد داشته است. هرچند زبان نمی‌دانسته، اما باز از درآمدش راضی بوده است. همین زبان‌ندانستن دلیل می‌شود که به کشور برگردد؛ اما دروغ می‌گوید. وسط حرف‌هایش مشخص می‌شود که کار در یک کشور دیگر آنچنان هم آسان نیست: «پولش خوب است اما به دردسرش نمی‌ارزد.» از دردسرها نمی‌گوید. از راه دوستی وارد می‌شویم و به دروغ می‌گوییم که زبان می‌دانیم. مردد می‌شود. خواهرانه می‌خواهیم که از مشکلات بگوید. کلمه «خواهر» نقطه ضعفش شده و راهی می‌شود تا حرف بزند. از دردسرهای اقامت و مدت اقامت می‌گوید. از این که اگر بخواهیم قانونی از کشور خارج شویم، زمانبر است. راه قاچاقی خارج شدن را امن نمی‌داند. می‌گوید چند نفر از دخترهایش به خاطر همین کار دستگیر شده‌اند. اما قاچاقی وارد شدن و کار غیرقانونی‌کردن در کشور همسایه هم زیاد آسان نیست. شاید به خاطر همین است که خودش بعد از شش ماه کار دوباره به کشور بازگشته است. پانته‌آ که عصبی شده مدام می‌گوید: «صبر کن... صبر کن.» نفس‌تنگی گرفته است. یکی دوباری هم خواهش می‌کند:‌ «نرو... آنجا آن‌طور که فکر می‌کنی، نیست.» پافشاری برای کار کردن در خارج از ایران اما باعث می‌شود درنهایت کوتاه بیاید. با ناامیدی می‌گوید که باید مراحل سفر را مهیا کنیم. قبل از آن باید با شخص دیگری صحبت کنیم، با یک خاله دیگر که البته خانم نیست و آقاست.
 
خودش را معرفی نمی‌کند و بی‌پروا سوالاتش را می‌پرسد. بعد از هر جمله‌اش خنده زشتی می‌کند. خنده‌ای که دل آدم را ریش می‌کند. این طور که به نظر می‌رسد، پانته‌آ و خیلی از دختران بیچاره زیرنظر او کار می‌کنند و تا او دختری را تأیید نکند، فرستادن به کشورهای همسایه هم معنایی ندارد. خودش که می‌گوید در حال جمع‌کردن گروه است؛ قول می‌دهد چند نفری که جمع شدند، او هم گروهش را می‌فرستد و البته تأکید هم می‌کند که بایددرصدش را بدهند؛درصدی که به نظرش زیاد هم نیست. از هر مشتری که جور می‌کند، تنها ساعتی 20 دلار نصیب او می‌شود؛ هرچند که خودش می‌گوید با ما کنار آمده ودرصد بقیه از این هم بیشتر است. آخرین جمله‌اش این است:‌ «درصدم پایین است. خودت برمی‌گردی سراغم.»
 
اعمال شاقه با ساعتی 10 دلار
 
نگین، خمار است. مشخص است که حالش خوش نیست. کلمات نصفه در دهانش می‌ماند و بیرون نمی‌ریزد؛ انگار که مواد مصرف کرده باشد. چند جمله نامفهوم می‌گوید؛ تا می‌فهمد همکاری است که می‌خواهد از کشور خارج شود و برای این کار هم به اودرصد می‌دهد، گوشی را به منشی‌اش می‌دهد. منشی به‌هوش است؛ آن‌قدر که تا از اصل بودنت مطمئن نشود دست‌بردار نیست و اطلاعات نمی‌دهد. اعتمادش که جلب شد، آدرس می‌دهد تا حضوری همکار جدید را ببیند. قبلش ولی به قول خودش پیشنهادهای وسوسه‌انگیز دارد. پیشنهادهایی که با یک قرارداد می‌تواند رسمی و قانونی هم بشود! منشی نگین برای خودش داستان درست می‌کند و مشتری‌هایی را که از ترکیه و دبی دارد، معرفی می‌کند. خودش که می‌گوید اگر بخواهیم حتی می‌تواند به اروپا هم دختر بفرستد؛ آلمان، آمریکا و حتی انگلستان. شرایطش عجیب است. هر کسی را که او به کشورهای همسایه می‌فرستد، حداقل باید در روز بتواند پنج شش مشتری را جواب دهد. برای هر مشتری تنها 20درصد می‌گیرد. خانه و پذیرایی هم به عهده واسطه و همدستانش است. همکار اعزام‌شده اما دیگر حق انجام کاری را ندارد. او هم مانند خیلی از کاسبان دیگر، قبل از اعزام باید همکار را ببیند و بداند که کارش تا چه حد خوب است. منشی نگین اصرار می‌کند که شماره تلفن بگیرد، صمیمی شده است. در هر جمله چهار کلمه‌ای که می‌گوید، سه تا فحش ردیف می‌کند. خودش هم تجربه دو ماه ماندن در ترکیه را دارد؛ اما بعد تصمیم گرفته که به کشور برگردد. می‌گوید ساعتی ده دلار بیشتر گیرش نمی‌آمده است. در میان حرف‌هایش می‌گوید که شرایط آنچنان هم آسان نیست. هرچند که زود حرفش را عوض می‌کند و می‌گوید:‌ «راضیت می‌کنیم.» وقتی می‌پرسیم که خودت راضی بودی؟ سکوت می‌کند؛ اما بعد در جواب دوباره فحاشی می‌کند و اصرار می‌کند که حضوری به او مراجعه کنیم. حالا دیگر آدرس هم می‌دهد:‌ «میدان پونک، بلوار اشرفی اصفهانی و...» صدایش پر از خواهش با چاشنی غم و رنج شده است. انگار که چیزی در دلش شکسته باشد. حالا دیگر بغض می‌کند و خشن فریاد می‌زند و فحش می‌دهد.
 
بیگاری در دبی
 
«خاله سحر» از همان اول می‌گوید:‌ «صد‌میلیون بهت بدم، دل می‌کنی از اینجا؟» صد‌میلیون تومان می‌دهد و قربانیان این تجارت کثیف را به دبی می‌فرستد. هرچند که شرطش برای کار کردن داشتن کارت بهداشت است. با داشتن کارت بهداشت و پرداخت صد میلیون تومان، سحر یک بلیت هواپیما می‌خرد و دبی مقصد نهایی می‌شود. خودش که می‌گوید:‌ «خودم اقامتت را جور می‌کنم. بمان همان‌جا... بقیه کارها با من، آشنا دارم.» شرایط سحر بیشتر شبیه تبعید است. بلیت او یکطرفه است و برگشتی وجود ندارد. معلوم نیست که رفتن در آنجا بازگشتی داشته باشد. او فقط بلیت رفت دارد. صد میلیونی که از همان اول می‌دهد، مثل یک خرید می‌ماند. او هر چه قدر که بخواهد مشتری می‌فرستد. حرف کشیدن از زیر زبان سحر از بقیه سخت‌تر است. چموش است و به سوالات جواب نمی‌دهد. بعد از هر سوال حرف خودش را می‌زند و حتی یک قدم هم عقب‌نشینی نمی‌کند. آن قدر سوالات تکراری می‌پرسیم که عصبی می‌شود. وسط حرف‌زدنش می‌گوید:‌ «دخترام رفتن... بگو هستی یا نه؟» از دلیل رفتن دخترانش که می‌پرسیم. عصبی‌تر می‌شود. وسط فریادهایش، کلمات نامفهوم می‌گوید. «گرفت...» کلمه مفهومش است. سحر حالا به خود آمده است. به نظر می‌رسد که می‌خواهد دلجویی کند. می‌خواهد نظری را جلب کند. می‌پرسد:‌ «با چه قدر راضی می‌شی؟» عدد را که می‌گوییم، دوباره صدایش می‌لرزد. بعد هم مثل خیلی از کاسبان دیگر حرف تکراری می‌زند:‌ «بهتر از شرایط من جایی پیدا نمی‌کنی. برو یه آمار بگیر، دوباره میای پیش خودم.» بعد فحشی می‌دهد و گوشی را قطع می‌کند.
 
بازی با درصدها
 
آرزو در یکی از شهرهای شرقی زندگی می‌کند. او کارش را توسعه داده و به قول خودش بین‌المللی کار می‌کند. برای هر مشتری هم که می‌فرستد 20درصد می‌گیرد. او می‌گوید:‌ «برای من فرقی ندارد، هر جایی، ترکیه یا دبی، مهم هم نیست که چند تا مشتری داری. با مشتری دوست می‌شوی یا نه، من پولم را می‌گیرم.» آرزو هم مشتری‌های ترک دارد و هم عرب. برای هر معرفی ساعتی 400 هزار تومان مزد می‌گیرد. درنهایت یک میلیون تومان ساعتی، برای هر شخص می‌ماند. با یک حساب سرانگشتی، این‌طور که به نظر می‌رسد او سر دخترانش را کلاه می‌گذارد، اودرصد بالاتری از آنچه می‌گوید به‌عنوان مزد برمی‌دارد. هرچند که خیلی تیز است و با هشیاری حرفش را اصلاح می‌کند و دیالوگ مشترک تمام کاسبان را به زبان می‌آورد:‌ «راضیت می‌کنم.»
 
صدای دختربچه‌های کوچک می‌پیچد و صدای آرزو را قطع می‌کند. آرزو مادر است. او ولی حالا بی‌پروا سعی می‌کند وسوسه‌برانگیز حرف بزند. حالا برای به دست آوردن دلمان درصدش را کم کرده است. حالا دیگر به 15درصد هم راضی شده است. صدای جیغ دخترها تنها صدایی است که شنیده می‌شود. حرف‌های بی‌پروای آرزو صدای جیغ دخترها را می‌شکند و در فضا می‌پیچد.
 
آمار بالای تن‌ فروشی در فضای مجازی
 
سرهنگ تورج کاظمی- رئیس پلیس فتای تهران بزرگ:
 
یکی از دلایلی که به‌راحتی در فضای مجازی، شاهد ارتکاب جرم هستیم، موضوع ناشناخته بودن هویت کاربران در این فضاست. افراد به‌راحتی می‌توانند به خرید و فروش مواد مخدر و وسایل ممنوعه بپردازند و حتی به‌ تن‌ فروشی دست بزنند.
 
به همین دلیل نوجوانان عمده کسانی هستند که در فضای مجازی در معرض خطرند. پلیس فتا، مجرمان را در فضای مجازی شناسایی و آنها را بسته به جرمی که مرتکب می‌شوند به حوزه تخصصی مربوط مثل پلیس مبارزه با مواد مخدر، پلیس مبارزه با قاچاق کالا و پلیس گمرک معرفی می‌کند. شناسایی و معرفی مجرمان کار سختی است، اما پلیس فتا با تمام توانش تلاش می‌کند به بهترین شکل ممکن فعالیت کند. مساله مهمی که این روزها در فضای مجازی آمارش رو به رشد است،
 
تن‌فروشی دختران و زنان است. برای برخورد با این افراد پس از شناسایی آدرس و شماره تماس آنها در اختیار پلیس امنیت اخلاقی قرار داده می‌شود.
 
در حال حاضر نمی‌توانیم آماری از حضور آنان در فضای مجازی ارائه کنیم، امادرصد بالایی از آنها جعلی هستند و برای آزار و اذیت فردی خاص از تصویر یا شماره تماس آنها استفاده می‌کنند.‌
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز