دستور ترور شهيد مطهری از سفارت آمريكا صادر شد | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۳
در خصوص لانه جاسوسي حقيقتا اطلاع دقيقي ندارم که آيا حضرت امام قبل از اشغال لانه از اين اقدام اطلاع داشت يا نداشت. اما به‌عنوان يک پيرو امام از سال 1340 يعني زماني که ايشان تاييد کرد هر آنچه ايشان فرمودند براي ما حجت بود. من از برنامه تسخير لانه جاسوسي خبر داشتم و به خواست نماينده امام در سپاه به آنها کمک کردم.
به گزارش روز نو،  پس از هماهنگی با محسن رفیقدوست به گرمی ما را در دفتر خود پذیرفت بلافاصله بعد از روشن کردن ضبط گفت «به‌عنوان مقدمه باید بگویم بسیار کم تحفظ دارم به‌گونه‌ای که شاید بسیاری از گفته‌های من را دیگران نزنند. اما زمانی که برای نوشتن کتاب خاطراتم با من گفت‌وگو می‌کردند گفتم آنچه را بدانم می‌گویم و آنچه را ندانم می‌گویم نمی‌دانم و اگر نخواهم بگویم می‌گویم می‌دانم اما نمی‌گویم.» وی به جهت فعالیت و حضورش در پست‌های مختلف از مسائل زیادی خبر دارد که هنوز بازگو نشده است اما اکنون در آستانه ۸۰ سالگی ترجیح می‌دهد بخشی از ناگفته‌ها را بیان کند. در ادامه قسمت دوم گفت‌وگوی محسن رفیقدوست رئیس بنیاد نور با «آرمان ملی» آمده است که می‌خوانید.

از سال 1358 تاکنون نظرات متفاوتي پيرامون اقدام دانشجويان پيرو خط امام(ره) در تسخير لانه جاسوسي گفته شده است. مشخصا آيا حضرت امام از ابتدا در جريان اين مساله قرار داشتند؟

در خصوص لانه جاسوسي حقيقتا اطلاع دقيقي ندارم که آيا حضرت امام قبل از اشغال لانه از اين اقدام اطلاع داشت يا نداشت. اما به‌عنوان يک پيرو امام از سال 1340 يعني زماني که ايشان تاييد کرد هر آنچه ايشان فرمودند براي ما حجت بود. من از برنامه تسخير لانه جاسوسي خبر داشتم و به خواست نماينده امام در سپاه به آنها کمک کردم. آن مقطع تسخير سفارت آمريکا از مدارکي که به‌دست آمد، مشخص شد يک گروه افراطي مذهبي خشک مغز همانند فرقان با چند واسطه از سفارت آمريکا دستور مي‌گرفتند. به ياد دارم دانشجويان برگه‌اي را به من دادند که آن اثبات مي‌کرد دستور ترور شهيد مطهري از جاسوسخانه آمريکا صادر شده است و اين دستور با چند واسطه به دست گروهک فرقان رسيد و اين گروه نيز آن را اجرا کرد. زماني که اين برگه به دست من رسيد آيتي نفر دوم و يا سوم اين گروهک بود. من از قبل هم با گودرزي آشنايي داشتم و همکلاس درس عربي من با استادي بادامچيان در مدرسه شيخ عبدالحسين بازار بود. من پس از دستگيري آيتي آن برگه را با ترجمه‌اش به زندان اوين بردم و به او نشان دادم البته او خيلي بددهني و هتاکي مي‌کرد. زماني که به سپاه رفتم، مرحوم شهيد کچويي گفت با آيتي چکار کردي؟ گفتم چطور؟ گفت خودکشي کرد يا بعد از آنکه پرونده چند تن از اعضاي دولت موقت به‌عنوان عوامل سيا از آنها نام برده شد آن موقع تحولي بود چون همان تاييد امام براي من کافي بود تا وقتي مساله لانه در جريان بود پشتيباني آنها با ما بود. حضرت امام از اشغال لانه جاسوسي تحت عنوان انقلاب دوم ياد کردند.

امام در خصوص نگه داشتن گروگان‌هاي آمريکايي‌ موافقت داشتند؟

بله ايشان مطرح کردند حالا که اينها را گرفتيد به اين راحتي رها نکنيد. اما بايد بدانيد که امام در نهايت کار را به مجلس محول کرد و خودشان دخالت نکردند.

حدود چهار دهه از آن وقايع مي‌گذرد؛ اگر بازگشتي به آن دوران داشته باشيد آيا حاضر به تکرار آن روزها هستيد؟

براي آنکه بدانيد من چه ديدگاهي دارم آن را با مثالي پاسخ مي‌دهم. من با اقدام عده‌اي خودسر که به کنسولگري عربستان حمله کردند، 100‌درصد مخالف بوده و هستم.

برخي مطرح مي‌کردند با توجه به اينکه در حافظه تاريخي مردم ايران، دو کشور انگلستان و شوروي (روسيه) جايگاه بسيار منفي داشته و دارند، شايد تسخير سفارت انگليس و شوروي از سوي دانشجويان پيرو خط امام بهتر بود. اينطور نيست؟

نه؛ من به‌عنوان فردي که 79 سالگي را پشت سرگذاشته و وارد 80 سالگي شده‌ام اين گونه وقايع را نمي‌بينم. دو نکته را در اينجا مهم مي‌دانم که به آن اشاره کنم؛ اولا در اوايل جنگ مساله‌اي را شايد شنيده باشيد که من سيلي بر صورت سفير شوروي زدم. اين مساله خيلي مشهور شد. يک روز احمدآقا با من تماس گرفت و گفت امام فرمودند سفير روس را بخواهيد و وي را تخفيف دهيد. من به احمدآقا گفتم من چيزي به سفير شوروي نفروختم که بخواهم به وي تخفيف دهم. احمد آقا گفتند خفتش بده (خوارش کن)، چون در سال 61 وزيرسپاه بودم گفتم سفير شوروي را احضار کنيد، آمد و خيلي برخورد تندي با وي کردم، به‌گونه‌اي که اجازه ندادم بنشيند و دم در به‌صورت ايستاده او را نگه داشتم. همچنين رهبران شوروي را با سخنان درشتي خطاب کردم، گفتم اين خرس‌هاي قطبي در شوروي نمي‌دانند که صدام آمريکايي است. شما از قول ما به آنها بگو اگر به صدام آمريکايي ميگ 25 و موشک «اسکاد بي» بدهيد ما 70‌ميليون بمب در شوروي داريم که چاشني آن در دست ماست. ما فتيله آن چاشني‌ها را روشن مي‌کنيم. سفير شوروي گفت منظور شما مسلمانان است؟ گفتم بله. يا زماني که گورباچف سرکار آمد سفير تازه شوروي آمد، سفر پيشين نامش بولدوريف بود و فارسي را خيلي خوب صحبت مي‌کرد. سفير بعدي گدوف بود. گدوف درخواست ملاقات داده و گفته بود که درخواست ملاقات با يکي از انقلابيون را دارم نه وزير سپاه، من گفتم در ابتدا يک سوال دارم اول جواب من را بده تا پاسخ شما را بدهم. گفتم دشمني آمريکا با ايران طبيعي و از نظر دنيايي شايد درست باشد اما دشمني شما از نظر واقعيت و انصاف درست نيست. ايران حياط خلوت آمريکا بود. حدود 35 الي 60‌هزار مستشار آمريکايي در ايران داشت. همه چيز ايران در دست آمريکايي‌ها بود. ايران انقلابي کرد که نه تنها آنها را از ايران بيرون انداخت بلکه آنها را از منطقه بيرون انداختيم. اين در حالي است که شايد کوچکترين کمکي که به شوروي کرديم اين بود که آمريکايي‌ها دستگاه‌ها و تجهيزات شنودي در بهشهر داشتند که بر اساس گفته کارشناسان مي‌توانستند به کمک اين تجهيزات تا عمق خاک شوروي را رصد و شنود کنند. ايران در آن تاسيسات جاسوسي را بست. به صراحت گفتم که انقلاب مردم ايران يک چنين خدمتي به شوروي کرد. او گفت اتفاقا دشمني شوروي با ايران موضوعيتش بيشتر است تا دشمني آمريکا با شما. آن يک دشمني ظاهري است. از نظر ايران با اسنادي که تا آن زمان داشتيم ردپاي انگليس و شوروي در کودتاي نوژه ديده نمي‌شد. اسناد نشان مي‌داد که اين کودتا مستقيما با هدايت آمريکا انجام شد، حتي افسراني که در کودتاي نوژه نقش داشتند در بازجويي‌هاي خودشان گفتند که تا قبل از اشغال لانه و استعفاي دولت موقت ما خودمان با آمريکايي‌ها تماس گرفته و گفتيم آمادگي يک کودتا را داريم. آنها گفتند نياز نيست و در حال حاضر دولت موقت براي ما خوب است. مدتي بعد و زماني که دولت موقت ساقط شد تماس گرفتند که کودتا را آغاز کنيد. درگيري ايران با آمريکا بر سر پذيرش شاه در ايالات متحده آغاز شد که در نهايت منجر به تسخير لانه جاسوسي گشت. هر چند برخي از دانشجويان پيرو خط امام بعدها به نوعي توبه کرده و طرفدار آمريکايي‌ها شدند. بايد تصريح کرد که در آن زمان مردم و دانشجويان اشغال لانه جاسوسي امر قابل قبولي مي‌دانستند.

يکي از شبهاتي که در آن زمان (در چارچوب نظريات توطئه) مشخصا توسط اطرافيان شاه اين گونه ادعا مي‌شد که انقلاب ايران با طراحي غرب (آمريکايي‌ها و انگليسي‌ها) صورت گرفت. پاسخ شما به اين گونه شبهه‌افکني‌ها چيست؟

با مطالعه در مورد شخصيتي همچون حضرت امام متوجه مي‌شويم که ايشان از مدت‌ها قبل با اقداماتي اعتراض خود را نسبت به وضع موجود اعلام مي‌کرده و فکرهايي در سر داشته است. مرحوم حاج‌آقا رضا بهاالديني مي‌گفتند که وقتي مدرس در مجلس شوراي ملي بود حاج آقا روح‌ا... به مجلس مي‌رفتند و برخورد مرحوم مدرس را تماشا مي‌کردند. مرحوم آقاي عسگر اولادي تعريف مي‌کردند با عده‌اي حدود 17 سال قبل از انقلاب خدمت حضرت امام بوديم ايشان فرمودند ما سه مرحله مبارزه در پيش داريم؛ اسلامي کردن ايران، اسلامي کردن کشورهاي اسلامي و جهاني کردن اسلام. خبرنگار لوموند پيش امام رفت و اين سؤال را مطرح کرد اگر شما در ايران پيروز شويد بر چه مبنايي حکومت خواهيد کرد؟ حضرت امام فرمودند من غيراز قال‌ا...، قال رسول‌ا...، قال‌الباقر و قال‌الصادق چيز ديگري براي گفتن ندارم. در پاريس هم همين را گفتند. انقلاب ايران در نوع خود و در شيوه مبارزه با تمامي انقلاب‌هاي دنيا از جمله انقلاب اکتبر شوروي در سال 1917، انقلاب فرانسه 1789 و... تفاوت دارد. در انقلاب‌هاي ديگر همه ملت شرکت نداشتند به همين دليل هم طبقات خاص تشکيل مي‌شد. امام با دقت حرفي را که بعد از 15 خرداد 1342 آزاد شده بود از وي سؤال کرده بودند شما با چه نيرويي مي‌خواهي با شاه بجنگي گفته بودند سربازان من هنوز به دنيا نيامده‌اند. امام با همراهي همه ملت انقلاب را پيروز کرد. جواب اين سؤال و شبهاتي که در آن زمان مطرح مي‌شد را مي‌توان با پاسخ معکوس داد. وقوع انقلاب در ايران به چه درد آمريکايي‌ها و انگليسي‌ها مي‌خورد؟ در نتيجه انقلاب ايران سفارت رژيم صهيونيستي مبدل به سفارت فلسطين شد. اگر دقت شود امام مرحله اول شعار خودشان را محقق کردند، اما جامعه آنقدر ظرفيت نداشت تا آنچه امام مي‌خواهند حاکم شود. حدود سال 1360 سيدحسن نصرا... 22‌ساله به ايران آمد و خدمت امام رسيد. حضرت امام اجازه وجوهات را به ايشان که يک طلبه 22‌ساله بود، داد. بسياري در بيت حضرت امام از اين اتفاق تعجب کردند اما امام دوردست‌ها را مي‌ديد و با آينده‌نگري تصميم مي‌گرفت. بعد از فتح خرمشهر ما با اطلاع امام، با سردار رضايي و امير صياد شيرازي به لبنان رفتيم تا در آنجا امکاناتي فراهم کنم. يک مرتبه امام فرمودند «راه قدس از کربلا مي‌گذرد». من خدمت ايشان رفتم. امام فرمودند آن کساني که مي‌توانند مردم لبنان را آموزش دهند در آنجا بمانند در نتيجه يک حزب‌ا... در لبنان ايجاد شد. حدود 8 ماه پيش سفير (نامش محفوظ) يکي از کشورهاي قدرتمند اقتصادي وقت گرفت پيش من آمد از وزارت خارجه تماس گرفتند که ايشان مي‌خواهند شما را ببيند هر چند من گفتم در حال حاضر هيچ‌گونه مسئوليتي ندارم. به آن سفير گفتم براي چه آمده‌ايد گفت آمدم با شما بحث کنم. گفت در دنيا همه رهبران از ترامپ گرفته تا پوتين و ديگران... سخنراني مي‌کنند يک بخشي از دنيا توجه مي‌کند از آن مهمتر آن است که باور نمي‌کند. اما دو نفر در دنيا يک استاد و يک شاگرد هستند که به محض آنکه صحبت مي‌کنند همه تحليلگران و رسانه‌هاي بزرگ دنيا آنها را ضبط و تحليل مي‌کنند. همه متفق‌اند که تمامي اين سخنان درست است. يکي از دو شخصيت مقام معظم رهبري و دوم سيدحسن نصرا... است. حال آمده‌ام اين پرسش را مطرح کنم اينکه رهبري ايران گفته‌اند اسرائيل 25 سال آينده را نخواهد ديد آيا شما براي از ميان بردن اسرائيل برنامه داريد؟ من گفتم معتقدم اصلا لازم نيست ما کاري انجام دهيم چون سيري که گذشت خود چنين مساله‌اي را زمينه‌ساز خواهد بود. به خاطر دارم که در جنگ 1967 جوان بودم و از اينکه سه کشور قدرتمند عربي نتوانستند شش روز در برابر اسرائيل دوام بياورند مريض شدم، اما در حال حاضر اين رژيم وضعيتي پيدا کرده که 48 ساعت در مقابل حماس نتوانست دوام بياورد. بنابراين دستانش را به علامت تسليم بالا برد. آيا اسرائيل و يا آمريکا چنين چيزي را مي‌خواستند؟

آنچنان که منابع مختلف در خصوص جلسه فرماندهان عالي رتبه ارتش در محل ستاد بزرگ ارتشتاران به رياست ارتشبد قره‌باغي مي‌نويسند، سه سناريو براي ارتش در آنجا به منظور تصميم‌گيري مطرح مي‌شود: پيوستن به انقلابيون، اعلام بي‌طرفي يا حمايت از دولت بختيار که نهايتا ارتش اعلام بي‌طرفي مي‌کند. چرا ارتش اعلام بي‌طرفي کرد؟ همچنين چرا پس از انقلاب ارتشبد فردوست و ارتشبد قر‌ه‌باغي اعدام نشدند؟

اين جلسه روز 22 بهمن تشکيل نشد. از 21 بهمن همان ساعاتي که امام فرمودند حکومت نظامي نيست اولين فردي که دستگير شد و آن را به مدرسه رفاه آوردند، سپهبد رحيمي فرمانده نيروي زميني و فرماندار نظامي تهران بود. پيش از آن من با او ملاقات کرده بودم، خيلي هم گردن‌کلفت و در ايمان به شاه مومن بود. به‌خاطر دارم در روز 23 بهمن، اکبر پوراستاد را که يک تاجر آهن بود برداشتم و پشت ميز رئيس ستاد ارتش نشاندم تا حضرت امام فردي را براي اين جايگاه معرفي نمايد. اولا با ورود حضرت امام در 12 بهمن 57 شيرازه حکومت پهلوي از هم پاشيد به‌طوري که ژنرال هايزر روزي که امام دولت موقت را معين کردند از ايران خارج شد. هايزر در خاطراتش مي‌نويسد من با بدبختي سران ارتش را گرد هم جمع مي‌کردم. 17 بهمن خود من در مدرسه علوي عده‌اي را مامور کرده بودم تا افرادي را که بازرگان به‌عنوان وزير معرفي مي‌کرد يکي‌يکي به وزارتخانه‌ها مي‌برديم هنوز انقلاب به پيروزي نرسيده بود. پذيرش بي‌طرفي را قبل از 22 بهمن در خودشان سامان داده بودند. اما خود ارتشبد فرودست را ديدم و با وي صحبت هم کردم. وي همکلاسي و امين شاه بود. ويژگي که فردوست داشت اين بود که خيلي به‌دنبال جمع کردن اموال نبود لااقل زماني که من به بنياد رفتم خيلي گشتم ببينم از فردوست چيزي گرفتند ديدم نه اصلا چيزي نداشته است. دو نفر از نظر مالي چيزي نداشتند يکي هويدا و ديگري فردوست بود. فردوست طراح و استراتژيست بود. اما از يک تاريخي از اين مساله ناراحت بوده که چرا شاه به سخنانش گوش نمي‌کند. بعد از انقلاب مي‌بيند که همه چيز به هم خورده است و تصميم مي‌گيرد براي آگاه‌سازي آيندگان افشاگري کند. خيلي هم از وي مراقبت مي‌شد اما متاسفانه سکته کرد وگرنه نمي‌گذاشتيم به وي آسيبي وارد شود. وقتي از وي انگيزه‌اش را پرسيدم او گفت در درجه اول يک ايراني‌ام بنابراين وطنم را دوست دارم. امروز هم وطن من را قرار است شما اداره کنيد. بايد بدانيد که بر اين مملکت چه گذشته است. شبهاتي که درخصوص انقلابي به اين عظمت مطرح مي‌شود، صحيح نيست. زماني که فردي همکاري مي‌کند بايد از وي استفاده کرد. فرد ديگري همچون رحيمي بود. سپهبد رحيمي يکي از 4 نفري بود که در پشت بام مدرسه رفاه تير باران شد آن را هم مي‌شناختم گفت چشمان و دستانم را نبنديد ما با شما جنگ داشتيم شما در اين جنگ پيروز شديد طبيعي است که ما را بکشيد. چنين فردي براي چه بايد زنده بماند؟ اما فردوست گفت من اطلاعات زيادي دارم و آماده‌ام تا اين اطلاعات را به شما بدهم. حالا اگر خائن به شاه شده خدارو شکر همچنين مومن به ما شده بازهم خدارو شکر. بنا بود که هر چه مي‌توانند از فردوست بيشتر اطلاعات بگيرند اما قسمت نشد. بعد از انقلاب تا چند سال اول اطلاعات در دست سپاه پاسداران قرار داشت. بعد تصميم گرفته شد تا وزارت اطلاعات تشکيل شود. شخصا به‌عنوان وزير سپاه کمک کردم تا وزارت اطلاعات تشکيل شود حتي محمد شريعتمداري که در آن زمان معاون ري‌شهري بود از پوشش وزارت سپاه براي مکاتباتش استفاده مي‌کرد.

چند بار فردوست را ملاقات کرديد؟

دو بار فردوست را ديدم. فردي خيلي جدي بود. همچنين وي از موضع قدرت سخن مي‌گفت. او فکر مي‌کرد اعدامش مي‌کنيم از اين مساله نيز ناراحت نبود. هويدا به من گفت اعدام من را به تاخير بيندازيد من اطلاعات زيادي دارم که متاسفانه اين کار را نکردند. شايد هويدا اگر حداقل چند ماه زنده مي‌ماند پس از گفتن صحبت‌هايش در نهايت اعدام مي‌شد، چون حق اين افراد همان بود که در نهايت در اجرا شد. اگر مردم ايران جناياتي را که در زمان رژيم گذشته انجام مي‌شد مي‌ديدند بسياري از سؤالات و شبهات برايشان حل مي‌شد.
منبع: آرمان

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز