هر چند که شهادت شهروندان ایلامی خارج از منطقه نظامی و در یک کنش ورزشی رخ داده است اما این اتفاق بازتاب آنچنانی در رسانههای کنونی و آن زمان نداشته است.هفته دفاع مقدس بهانهای شد تا برای واکاوی این حادثه به سراغ شاهدان زنده آن اتفاق برویم. دوری از بخش چوار و بازتاب کم این اتفاق در رسانههای کشور موجب شده بود تا بررسیها سخت باشد اما به کمک فضای مجازی و خبرنگاران محلی استان ایلام با یکی از جوانترین شاهدان زمین فوتبال چوار اتفاق آشنا شدم او کسی نبود جز «علی هزاوه» فرزند «حسین هزاوه» مربی - بازیکن تیم فوتبال منتخب چوار که بغض سختیهای آن روزها را هنوز میشود در صدای وی دید.
گفت وگوی یک ساعته با این جوان ۳۸ ساله بسیاری از علامت سوالهای ذهنم را برطرف کرد. از وی درباره روز واقعه میپرسم پاسخ میدهد: آن زمان پدرم در استان لرستان فوتبالیست شناخته شدهای بود که هنوز مدارک حضور وی در تیم فوتبال «خیبر» خرمآباد وجود دارد. وی پس از حضور در جبههها و ماموریت در استانداری ایلام به عنوان بخشدار چوار انتخاب میشود. این انتخاب در سن ۲۸ سالگی بوده و روحیه جوان و تعامل خاص او با مردم موجب شد تا هنوز بسیاری از مردم خاطرات پدرم در این بخش را در ذهن مرور کنند.
نخستین اقدام شهید هزاوه ایجاد یک زمین فوتبال برای جوانان بود و این اقدام موجب شد تا تیمی به عنوان «منتخب فوتبال چوار» گردهم آید. برای افتتاح این زمین ۲۲ بهمن ۶۵ مشخص شده بود اما به خاطر هشدارهای امنیتی یک روز دیرتر برگزار شد. پدرم عاشق فوتبال بود، برای آماده کردن این زمین تلاش زیادی کرد و بذر چمن آن را شخصا از شهرستان نهاوند خرید و با هزینه شخصی توانست لباس یکدست تیم را آماده کرده تا نفرات تیم در روز ۲۳ بهمن برابر جوانان ایلام صف آرایی کنند. ظهر آن واقعه پدرم از بخشداری آمد و ساک ورزش را برداشت، میدانستم عازم زمین فوتبال است با اصرار زیاد به همراه وی رفتم و پس از کمی تمرین و گرم کردن، تیمها روانه میدان شدند.
اتفاقهای آن روز را به بهترین شکل ممکن به یاد دارد و عنوان میکند: به همراه چند تن از همسن و سالان در پشت دروازه ایلام مشغول بازی بودیم. تیم چوار یک بر صفر از جوانان ایلام عقب بود و پدرم با ایجاد روحیه در تیم، آنان را به جلو فرا میخواند. اما در نیمه دوم و در حالی که تنها ۵۵ دقیقه از بازی گذشته بود اتفاقی رخ داد که در تاریخ ورزش و جنگ ها کمنظیر است. در حالی که قرار بود کرنر به روی دروازه چوار زده شود و بازیکنان در هجده قدم جمع شده بودند بارانی از بمب هواپیماهای عراقی بر روی دروازه تیم منتخب فوتبال چوار فرود آمد، دود همه جا را گرفته و کسی نمیتوانست نزدیک شود چند قدمی به جلو رفتم اما یکی از اهالی چوار مرا در آغوش گرفت و از زمین خارج کرد. کسی از بازیکنان و تماشاگران ۲ تیم اطلاعی در دست نداشت و تنها صدای شیون زنان و مردان آن بخش به گوش میرسید.
از او میپرسم که برخی باور دارند شهید هزاوه فرزند خود را در میدان نجات داده و بعد شهید شده است، میگوید: من به اندازه طول یک زمین فوتبال از محل بمباران دور بودم. پدرم اگر میتوانست به سمت دروازه ایلام بیاید که شهید نمیشد. من در تلاش بودم که خودم را به محل بمباران و پدرم برسانم اما یکی از اهالی محل مرا نجات داد. همچنین ۲ نفر از دوستانم که دقایقی پیش از پشت دروازه ایلام به سمت تماشاگرها رفته بودند در آنجا با اصابت ترکش شهید شدند.
خاطرات آن روزها را تعریف میکند دچار بغض میشود: بعد ۲۸ سال از آن اتفاق از سوی استاندار ایلام به عنوان بخشدار چوار انتخاب شدم و در یک سال حضور در این منطقه، زمین فوتبالی در برابرم بود که رویای کودکانهام را به بارانی از بمب و آتش تبدیل کرد. اقدامهای فرهنگی زیادی برای شناسایی این واقعه به جامعه انجام دادم و حتی برای ثبت ملی این رویداد از مسوولان وقت ورزش قول گرفتم اما تنها وعده دادند .چرا نوجوانان ما از حادثه سقوط هواپیمای تیم منچستر یونایتد اطلاع دارند ولی از شهادت ۱۵ نفر در زمین فوتبال چوار بیخبرند؟. حادثه چوار نه تنها در ایران بلکه در جهان میتواند نماد شود. نماد فرهنگی که نشان میدهد مردم ایران در جنگ چه مصیبتهایی را تحمل کردند. نسل شاهد آن ماجرا به دهههای پایانی عمر خود رسیدند. جوانترین شاهد آن من (علی هزاوه) هستم که در حال وارد شدن به دهه پنجم زندگی هستم.
هزاوه می گوید: اگر بخواهیم واقعیتهای جنگ را برای نسل کنونی بازگو کنیم باید حادثهای مانند زمین فوتبال چوار مستند شود. ۳۳ سال از آن روز میگذرد و آن زمین تاکنون تغییری نداشته، تنها تلاشی که توانستم برای آن انجام دهم مجهز کردن به چمن مصنوعی بود. هر ساله ۲۳ بهمن یک یادواره شهدا در زمین برگزار میشود اما این کافی نیست.