نیمار جونیور همان چیزی که انتظارش را داشت تجربه کرد؛ فوقستاره برزیلی پاریسنژرمن که در همین تابستان همه توانش را به کار بست تا دوباره به بارسلونا برگردد در اولین دیداری که برای پاریس (مقابل استراسبورگ) به میدان رفت مورد فحاشی طرفداران خودی قرار گرفت تا مشخص شود او برای بخشیده شدن از سوی آنها کار درازی در پیش دارد؛ «میتوانم درک کنم این موضوع برای تماشاگران سخت بوده ولی رفتارشان ناراحتکننده است». این بخشی از صحبتهای نیمار جونیور بعد از بازی است که در دیدار مقابل استراسبورگ از همان ابتدا تا انتها و شاید تا زمانی که تک گل بازی را به زیبایی زد، مورد فحاشی تماشاگران پیاسجی قرار گرفت. با این حال او حالا در گفتوگویی که با لوپاریزین داشته میگوید موضوع جدایی اش از پیاسجی را به دست فراموشی سپرده و قرار است با جان و دل برای این تیم به میدان برود.
بازی کردن در این جو و شرایطی که تماشاگران علیهات بودند، چطور بود؟
خب، این بازی هم یک بازی بود مثل بقیه بازیها. ضمن اینکه اولین بار نیست که اینطوری فحش میخورم. در برزیل وقتی بازی خارج از خانه داشتیم، فحش میخوردم. در دیگر لیگها و در همین لیگ فرانسه هم وقتی بازی خارج از خانه داشتیم هم فحش میخوردم. ناراحتکننده است ولی از همین لحظه به بعد میدانم قرار است همه بازیها برای من حکم بازی خارج از خانه را داشته باشد. میخواهم درباره این شرایط شفاف صحبت کنم: من نه علیه هواداران هستم و نه علیه مجموعه پیاسجی. همه میدانند میخواستم از اینجا برود، خودم هم گفته بودم ولی علاقهای ندارم به جزئیات وارد شوم و پرده از مذاکرات بردارم. مسئولان باشگاه که در این پرونده حضور داشتند، میدانند چه اتفاقی افتاده است. حالا هم همه چیز فراموش شده است؛ امروز، من بازیکن پاریسنژرمن هستم و قول میدهم با جان و دل در زمین، بازی کنم.
یعنی میخواهی بگویی این همه فحاشی، تمرکزت را به هم نزد؟
دوست دارم در زمین خوشحال باشم. به این نیازی ندارم که کسی اسم من را فریاد بزند و از من حمایت کند؛ نیازی ندارم تماشاگران به خاطر من به ورزشگاه بیایند. چیزی که آرزویش را دارم این است که تماشاگران برای تیم پیاسجی بیایند. اگر آنها میگویند پیاسجی از هر بازیکنی بزرگتر است پس بیش از آنکه برای فحش دادن به یکی از اعضای تیم به ورزشگاه بیایند بهتر است برای حمایت از تیمشان ورزشگاه را پر کنند. این رفتار که فقط تمرکز را روی یک نفر بگذارند و فحش بدهند، به جای اینکه بیست و چند نفر دیگر را تشویق کنند، کم لطفی به بقیه بازیکنان است. در هیچ لحظهای از بازی، رفتار آنها تمرکزم را به هم نزد. البته خب، مطمئناً این نوع رفتار ناراحتکننده است ولی خودم میدانستم چه چیزی در انتظارم است. اینها جزئی از فوتبال است، با این حال خدا عادل است و من را با آن گلی که زدم مورد رحمت خودش قرار داد.
تو یعنی الان خودت را کاملاً بازیکن پیاسجی میدانی؟
بله، ذهن من ۱۰۰ درصد درگیر پیاسجی است. به محض اینکه مهلت نقل و انتقالات به پایان رسید، من مشخصاً بازیکن پاریسنژرمن شدم. حالا هم برای این تیم تمام تلاشم را میکنم درست مثل کاری که برای هر باشگاهی که پیراهنش را پوشیدهام انجام دادهام. متأسفانه دو سال اخیر مصدومیتهایی داشتهام که باعث شده تعداد زیادی از مسابقهها را از دست بدهم ولی هر باری که در زمین حضور داشتهام، مطابق با انتظاری که از من رفته است عمل کردهام. اگر به آمار نگاه کنیم، به نظرم بهترین عملکرد دوران حرفهایام بودهاند. خوشحالم که میتوانم به پیاسجی کمک کنم. حالا هم جا دارد یکبار دیگر تکرار کنم که اگر تماشاگران من را دوست ندارند امری ناراحتکننده است ولی میخواهم آنها ابتدا به فکر بقیه بازیکنان باشند بعد به فکر فحش دادن به من.
چرا میخواستی پاریس را ترک کنی؟
دلایل شخصی داشت؛ هیچ ارتباطی به مجموعه پیاسجی و یا تماشاگران نداشت. دلیلش کاملاً شخصی بود؛ دلیلش خودم بودم. وقتی آدم جایی مشغول کار است و احساس راحتی نمیکند، طبیعی است بخواهد تغییر به وجود بیاورد. تصمیم به ترک اینجا دلخوری از باشگاه یا هواداران نبود، گفتم کاملاً شخصی بود. واقعیت این است میخواستم بروم ولی عملی نشد. همانطور که گفتم، علاقهای هم به وارد شدن به جزئیاتش ندارم. ضمن اینکه برای اولین بار و آخرین بار است که درباره اش حرف میزنم.
خب کمی هم از گل اکروباتیکی که زدی بگو...
باید بگویم یک نیمچه قیچی برگردان بود (میخندد). خیلی خوشحالم توانستم این گل را بزنم. اینکه بازی خانگی داشتیم و تماشاگران به من فحش میدادند و بعد چنین گلی از راه رسید، این بازی را برایم بازی خاصی کرد. خودم را برایش آماده کرده بودم. در نهایت هم که نور هدایت خداوند از راه رسید. او من را مورد رحمتش قرار داد و پیروزی را ازآنِ همه داشت. چیزی که خاص است اینکه همه آنهایی که داشتند به من فحش میدادند فریاد کشیدند و گفتند «گل». خب این فوتبال است دیگر...
و اینکه خوشحالی بعد از گلت و ادای یک زن حامله درآوردن بحثهای زیادی به همراه داشته است. چرا اینطور خوشحالی کردی؟
(میخندد) اشتباه نکنید، من قرار نیست پدر شوم... همسر سابقم تازه فارغ شده است. تلفنی با شوهرش صحبت کردم و به او گفتم اگر گلزنی کردم خوشحالیاش را تقدیم آنها میکنم.