برخی از ناظران سیاسی بر این باور هستند که حسن روحانی در انتخاب کابینه خود تحت فشار گروههای مختلف بوده است. به همین دلیل که تاکنون نتوانسته آنگونه که شایسته است یک کابینه قدرتمند بچیند. کما اینکه عملکرد همین کابینه نارضایتی طیف های مختلف جامعه از جمله اصلاحطلبان را به همراه داشته است. با وجود این چنین فشارهایی به روحانی باعث نمیشود که رئیس جمهور نتواند آنگونه که خود و اتاق فکرش میخواهند، کابینهاش را بچیند. عبدالله ناصری، عضو شورای مشورتی اصلاحات در گفتوگو با همدلی، انتقادهایی را به سیاستهای رئیس جمهور در انتخاب و گزینش وزرای کابینهاش وارد میداند. او معتقد است؛ حسن روحانی باید به فکر تبعات گزینههای پیشنهادی خود به مجلس باشد و از همه مهمتر اینکه مردم مقصر اصلی عملکرد او را چه مثبت و چه منفی، خود او و حامیانش در میان اصلاحطلبان میدانند. متن کامل این گفتوگو را باهم میخوانیم.
به گزارش روز نو :دولت روحانی در نظر داشت سیدجواد حسینی را به عنوان گزینه اصلی به مجلس پیشنهاد کند، اما چندی نگذشت که بنا بر دلایل نامعلوم از معرفی او به مجلس صرفنظر کرد و محسن حاجیمیرزایی را که سابقه چندانی در این حوزه ندارد، به عنوان گزینه دولت برای تصدی وزارت آموزشوپرورش به مجلس معرفی کرد. حاجیمیرزایی توانست با ۲۰۰رای موافق، رای اعتماد نمایندگان را اخذ کند. رای اعتماد به این گزینه چه پیامی برای دولت دارد؟
معتقد هستم آقای حسن روحانی در معرفی سیدجواد حسینی، کمال کملطفی را انجام داد. کملطفی حسن روحانی نسبت به عدم معرفی شخص مورد نظر خود در حالی صورت گرفت که این اتفاق برای بار چندم است که به وقوع میپیوند و نشان میدهد که او از اصلاحطلبان و آرمانهای اصلاحطلبی فاصله گرفته است.سیدجواد حسینی یک شخصیت کاملا اصلاحطلب بود که در راستای آرمان اصلاحات عمل میکرد و سابقه چشمگیر و اثرگذاری نیز در تحول امر آموزش و نهاد وزارت آموزشوپرورش تاکنون از خود بهجای گذاشته است.
نکته جالب ماجرای پیشنهاد وزیر آموزشوپرورش که میتواند نظر برخی از سیاستپیشگان و حامیان دولت اعتدال را به خود جلب کند، این است که رئیس جمهوری محترم در ارزیابی نهایی و معرفی آقای حاجیمیرزایی به مجلس شورای اسلامی، کاملا تحت تاثیر آقای رحمانیفضلی، وزیر کشور قرار گرفت. این سخن را بر اساس خبری که از یک منبع موثق و بر اساس مذاکراتی که در جلساتی که با حضور روحانی برای به نتیجه رسیدن برگزار شده بود، مطرح میکنم. این منبع موثق گفت؛ رئیس جمهور در انتخاب وزیر تا دقایق آخرِ انتخاب گزینه پیشنهادی به مجلس شورای اسلامی، تحت تاثیر رحمانیفضلی، قرار گرفت؛ شخصی که دولت را وامدار لاریجانی و طیف متبوع او در مجلس کرده است.
بنابراین میتوان این ادعا را مطرح کرد که این انتخاب برای دولت از سوی مجلس پیامهایی دارد.
تن دادن دولت به این وزیر پیشنهادی، پیامی آشکار دارد، اینکه حمایت پارلمانی رئیس مجلس و فراکسیون ولایی، دستاویز امتیازگیری از دولت قرار خواهد گرفت. بر این مبنا، دولت از پاسخگویی به منتقدانش در درون مجلس و بیرون از مجلس ناتوان است.
دولت به چه دلیل مقابل این موضوع کوتاه آمد؟
ناگفته نماند دلیل بیمیلی دولت در پذیرش گزینهای که محل اجماع اصلاحطلبان و اعتدالیون در درون و بیرون پارلمان است، این می تواند باشدکه دولت نظری به تداوم خود و طیف متبوعش در حیات سیاسی آینده ندارد. از آنجا که همه فعالیتها و عملکرد دولت، چه ضعیف و چه قوی، به نام اصلاحطلبان ثبت و ضبط میشود، گویی برای اعتدالیون که قدرت اجرایی را در دست دارند، اهمیتی نداشته باشد چه کسی وزیر می شود.
همچنین نکته جالب ماجرای پیشنهاد وزیر آموزشوپرورش این است که رئیس جمهور محترم در ارزیابی نهایی و معرفی آقای حاجیمیرزایی به مجلس شورای اسلامی، کاملا تحت تاثیر رحمانیفضلی وزیر کشور قرار داشت.
*فراکسیون امید در این زمینه چه نقشی داشت؟ چرا در برابر چنین موضوع مهمی نقش خنثی و منفعلانهای را بازی کرد؟ با وجود اینکه میدانستند گزینه پیشنهادی آنها شخص دیگری بود.
بالغ بر سه سال از عمر مجلس دهم میگذرد، با این وجود، من به ادامه کار فراکسیون امید، امیدوار نیستم، زیرا این فراکسیون یک فرصت طلایی سهساله را از دست داده است. ضعفهای فراکسیون امید و در کل مجلس دهم بسیار مشهود است. در این چند سال، فراکسیون امید میتوانست خیلی بهتر، منسجمتر و کارآمدتر عمل کند و در فعالیتهای خود تعامل بهتری با دولت و نهادهای ذیربط داشته باشد، در صورتی که ما کمتر شاهد چنین اتفاقاتی بودیم. بنابراین چنین انفعالی در برابر وزیر پیشنهادی غیرقابل پیشبینی نبود.
فراکسیون امید نتوانست با لابیگری که یکی از راههای نفوذ و تداوم حیات سیاسی هر فراکسیونی است، دیگر نمایندگان یا فراکسیونها را با خود همراه کند تا اگر نتوانست گزینه پیشنهادی خود را به وزارتخانه بفرستند، حداقل گزینههایی را که انتخاب دولت نیست، رد کنند. اما آنچه در عمل دیدیم چیزی نیست که به آن دلخوش کنیم. از فراکسیونی که فقط در پنج تا شش نماینده خلاصه شده و درباره واقعیتهای اینچنینی دفاعی از خود ندارند، توقع آنچنانی وجود ندارد.
البته نباید فراموش کرد که بخش اعظمی از ناکارآمدی فراکسیون امید بهدلیل محدودیت انتخاب برای بستن لیستهای انتخاباتی است که ناخواسته به اصلاحطلبان تحمیل شده است. در لیست نهایی امید شاهد این هستیم که نمایندگان اصلاحطلب، نه شهامت محمود صادقی و نه حیدری و نه مازنی را دارند و نه در امور اجرایی کشور تجربه کاری بالایی دارند که بدانند مشکلات قوه اجرایی و قضایی چیست و محل قانونگذاری مجلس چه کمکی میتواند ارائه دهد.
نقش رئیس مجلس و فراکسیون متبوع او (رهروان ولایی) در حمایت از دولت در چنین تنگناهای سیاسی بسیار بارز بود تا جایی که دادِ مخالفان سیاسی را در میآورد، حتی این حمایتها بستر خروج لاریجانی از اردوگاه اصولگرایان افراطی را فراهم کرد. چرا این طیف در رای اعتماد به وزیری که پیشنهاد دولت نبود حمایت کردند، در حدی که گویی از دولت و حامیان آن فاصله معناداری گرفتهاند؟
بدون شک این سخن شما کاملا درست است، چرا که حمایت لاریجانی و طیف متبوع او تا حدی بود که فراکسیون نمایندگان ولایی، متشکل از اصولگرایان منتقد دولت حسن روحانی، جدایی خود را از «فراکسیون مستقلین ولایی» اعلام کردند، چون از نظر آنها اکثر اعضایش از اصولگرایان حامی دولت هستند.
نقش و تاثیر لاریجانی و طیف سیاسی او در مجلس از دولت چه در ترمیم کابینه و چه در ماجرای برجام و حتی در ممانعت از استیضاح بسیار سازنده و مشهود بود؛ به گونهای که تمامی جریانات سیاسی معترف به این امر بودند. این جریان حامی سیاسی دولت بودند، چه بسا اگر حمایت آنها نبود دولت نمیتوانست به برخی از موفقیتها در مجلس نائل شود. بر همین اساس بود که خیال دولت از معرفی وزرای پیشنهادی یا هر نوع محدودیت پارلمانی راحت و آسوده بود.
علت اینکه این طیف دولت را در چنین بزنگاه سیاسی تنها گذاشت و نقش تاثیرگذار خود را اعمال نکرد، توجه به چشمانداز و افق سیاسی ۱۴۰۰ و مطرح شدن نام علی لاریجانی به عنوان یکی از گزینههای احتمالی در کارزار انتخابات ریاست جمهوری بود که نگاه بدبینانه و توام با قهر سیاسی اصولگرایان منتقد و افراطی را به سمت خود برگرداند تا در کنار حمایت احتمالی اصلاحطلبان و اعتدالیون، بتواند پشتوانه سیاسی محکمی را برای رسیدن به اهداف خود بسیج کند.
با توجه به حمایتهای گستردهای که اصلاحطلبان از روحانی انجام دادند، آیا رفتارهای روحانی در چند ماه اخیر، از جمله انعطافپذیری و تن دادن به برخی گزینههای پیشنهادی وزارتخانهها، خسرانی برای جریان اصلاحات در معرفی نمایندههای جدید در انتخابات پیشروی مجلس شورای اسلامی در بر ندارد؟
به نظر من مهمترین سرمایه اصلاحطلبان که به خاطر حمایت از روحانی دچار ضعف و چالش شد، سرمایه اجتماعی بود. البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که دوم خردادیها ضمن حمایت از روحانی حتما از رئیس جمهور انتقاد میکنند و سعی هم دارند که مخالفان دولت از این انتقادات سوءاستفاده و بهرهبرداری نکنند. آنچه در پاسخ سوال شما میتوانم بگویم این است که آقای روحانی و تیم اعتدالیون به طور کلی، هزینههای زیادی را بر اصلاحطلبان تحمیل کردند. اصلاحطلبان در مسائل مبتلابه جامعه از معیشت گرفته تا روابط خارجی ایران میتوانند برنامههای جدیدتر و بهتری ارائه کنند، بنابراین در عین نگرانی به آینده، به فکر ترمیم ریزشها و پایین آمدن اعتماد پایگاه اجتماعی خود نیز هستند. اما اصلاحطلبان ایناعتبار و ظرفیت را دارند که دوباره قد علم کنند و بتوانند ضعف خود را برطرف و به انتقادهای بهحق مردم و پایگاه اجتماعی خود پاسخ مثبت و برنامههای جدیدتری ارائه کنند. البته نکته بسیاری مهمی نیز وجود دارد، اینکه زمانی میتوان به حمایت مردم از اصلاحطلبان در انتخابات آینده امیدوار بود که نامزدهای کاملا اصلاحطلب و رایآوری در انتخابات مجلس حضور داشته باشند.
همدلی