مرتضی رفیعی: پس از سفر غیرمنتظره وزیر خارجه کشورمان به فرانسه و اظهارنظرهای رئیسجمهور کشورمان و همچنین دونالد ترامپ، دکتر ظریف صراحتا مطرح کرد «در جریان سفر به فرانسه اعلام کردم که دیداری بین رئیسجمهور ایران و ترامپ تا زمانی که آمریکا به جمع ۱+۵ بپیوندد و برجام را اجرا کند، قابل تصور نیست و در آن زمان هم گفتوگوی دوجانبهای نخواهیم داشت.» به منظور بررسی این موضوع گفتوگویی را با رامین مهمانپرست سخنگوی اسبق وزارت امورخارجه انجام داده که در ادامه میخوانید.
به گزارش روز نو :با توجه به آنکه طي روزهاي گذشته دکتر ظريف صراحتا مطرح داشتند که «اگر اروپاييها به تعهدات خود عمل کنند از گامهايي که برداشتهايم، بازميگرديم. همچنين ادامه دادند که در 15 شهريور گام سوم را بر ميداريم.» مشخصا آيا کاهش تعهدات برجامي از سوي ايران ميتواند طرف اروپايي را به انجام تعهداتش وادار کند؟
برجام اساسا به اين منظور مورد توافق قرار گرفت تا محدوديتهايي که ايران در برابر فعاليتهاي صلح آميز هستهاي خود مورد پذيرش قرار داد، در قبال آن ميبايستي وضعيت ايران با ساير کشورها از منظر اقتصادي و بانکي اصلاح ميشد. همچنين تحريمهايي که چه بهصورت يکجانبه از سوي ايالات متحده و يا چندجانبه عليه تهران اعمال شده بود لغو گرديده و همه چيز به حالت عادي مبدل ميگرديد. بنابراين زماني برجام براي ايران کارکرد خواهد داشت که در قبال تعهداتي که همه طرفها پذيرفتهاند به آن پايبند باشند. بنابراين ايران ميبايستي بتواند از توافق هستهاي بهره لازم و کافي ببرد. اگر برجام بهصورت يکطرفه از جانب ايران رعايت شود اما طرف مقابل با بهانه و يا بيبهانه از انجام تعهداتش خودداري کند. اساسا ديگر چنين توافقي معنا ندارد. کاهش تعهدات برجامي ايران بدان معناست که اگر طرف مقابل نخواهد به تعهداتش پايبند بماند و متقابلا ايران نتواند از اين توافق بهرهاي ببرد اساسا ديگر تعهدي باقي نميماند، چون ديگر توافقي در کار نيست. در حال حاضر زماني که کشورهاي غربي به ساير کشورها فشار وارد ميکنند و مانع هرگونه روابط تجاري و اقتصادي عادي و منطقي ميشوند، لذا عملا چنين رويکردي با از ميان رفتن برجام فرقي به لحاظ ماهوي نخواهد داشت.
با توجه به آنکه امانوئل مکرون در يکي از آخرين مواضعش اذعان داشته که «تلاش هايش براي نزديک کردن ايران و آمريکا به يکديگر شکننده است.» از ديدگاه شما اين موضع رئيسجمهور فرانسه حائز چه نکاتي است؟
پاريس بهدنبال آن است تا دو ديدگاه را که با يکديگر کاملا متفاوت هستند به هم نزديک کند. همچنين جداي از آنکه تهران-واشنگتن هريک ديدگاههاي خود را دارند از سوي ديگر ظاهرا فرانسويها از جانب خودشان وعدههايي به طرف مقابل ميدهند. اگر بهعنوان مثال طرف فرانسوي به طرف آمريکايي از جانب ايران قول دهد که در رابطه با مسائل دفاع موشکي و يا خاورميانه حاضر به مذاکره است چنين موضع و پيامي اگر از طرف ايران زده شود درست نيست. از سوي ديگر اگر پيامهايي از جانب طرف آمريکايي به طرف ايراني منتقل شود که چنين هماهنگي صورت نگرفته باشد باز هم مشخص است که پايه محکمي براي ادامه مذاکرات باقي نميماند. هر چند که اگر طرف فرانسوي بهصورت کاملا دقيق هم پيام آمريکاييها را به ايران منتقل کند به طرف آمريکايي نيز هيچ اعتمادي نيست که هر لحظه موضع خود را تغيير ندهد، بنابراين در چنين شرايطي بهترين واژه شکنندهبودن اين روند است.
با توجه به آنکه در ميان تروئيکاي اروپايي شاهد تحرکات بيشتري از سوي پاريس هستيم. مشخصا چرا فرانسويها جلوتر از آلمان و بريتانيا به منظور حفظ برجام و کاهش تنش ميان تهران-واشنگتن تلاش ميکنند؟
از ميان اين سه کشور چون بريتانيا بهدليل دولتي که سرکار بوده و اولويتي که براي خروج از اتحاديه دارند وضعيت خاصي دارد. بنابراين انگليسيها اروپا را عملا شريک اول خودشان در همکاريهاي تجاري و حتي سياسي نميدانند. با توجه به شرايط ويژهاي که براي بريتانيا پيش آمده و همچنين گرايشي که دولت حاکم بر بريتانيا دارد طبيعتا آمريکا را متحد اصلي خودشان ميدانند. لذا انگليسيها همسويي و همراهي بيشتري با مواضع سياسي آمريکا خواهند داشت. بنابراين از يکسو هم بريتانيا که عضو برجام بوده و مدعي است که از برجام حمايت ميکند اما از طرف ديگر مشاهده ميکنيم که در سياستهاي مختلف خود تلاش دارد تا بهعنوان يک متحد در کنار ايالات متحده در شرايطي که در حال خروج از اتحاديه اروپا بوده باقي بماند. بنابراين در اين يارگيريهاي راهبردي مشاهده ميکنيم بيشتر مواضع آمريکا بر روي بريتانيا تاثير خواهد گذاشت. آلمان نيز بهدليل وضعيت متزلزلي که در حزب حاکم در اين کشور پيش آمده شايد آن قدرت و قوت پيشين را نداشته باشد بنابراين ميان آلمان و فرانسه که در غياب بريتانيا که خواهان رهبري اتحاديه اروپا هستند شايد رقابتي پنهان ميان اين دو کشور وجود دارد. بنابراين شايد فرانسويها در پي استفاده از هر فرصتي به منظور ايفاي نقش رهبري اروپا هستند. لذا با توجه به شرايطي که در حال حاضر وجود دارد اولويت اول دولت فرانسه داشتن تحرک جديتر در عرصه بينالمللي است. حتي اگر اين تحرک به نتيجهاي نرسد. نقشي که فرانسه ايفا ميکند بيشتر به اين منظور است تا جايگاه خود را در رهبري اتحاديه اروپا محکم کند شايد اين نيت اول فرانسه باشد تا حل مساله برجام، بنابراين فرانسويها بهدنبال آنند تا با استفاده از موضوع برجام که اگر به نتيجه مطلوبي برسد مدعي يک پيروزي بزرگ باشند و اگر نتوانند به نتيجهاي برسند باز هم تحرک ديپلماتيکي که از خود نشان دادهاند آنها را در جايگاه بالاتري از آلمانها در مساله رهبري اتحاديه نشان خواهد داد.
با توجه به آنکه طي روزهاي گذشته دونالد ترامپ مدعي شد اگر شرايط درست باشد با روحاني ديدار ميکنم. آيا مشخصا ترامپ بهدنبال مذاکره با ايران است؟
مسائل مختلفي پيرامون اين موضوع وجود دارد که قابل تحليل ميباشد. اول آنکه دولت حاکم بر ايالات متحده بهويژه دونالد ترامپ و برخي از دستياران و مشاوران نزديکش اصولا مواضع ثابت و قابل اتکايي ندارند. بنابراين دائما بايد منتظر رفتارهاي متناقض و غيرمنطقي از جانب ايشان باشيم. لذا با چنين دولتي که رفتارهاي عجيب و متناقضي از خود بروز ميدهد خيلي نميتوان حتي وارد ارزيابي شد. در يک زمان آنها اعلام ميکنند بايد چنين شروطي از جانب ايران اجرا شود تا مذاکره کنيم اما از سوي ديگر اعلام ميکنند حاضريم تا مذاکرات بدون قيد و شرط با ايران انجام دهيم. همچنين از سوي ديگر اعلام ميدارند که ما خواهان مذاکره با ايران هستيم اما از طرف ديگر وزير خارجه کشورمان را تحريم ميکنند. به عبارت ديگر مسالهاي که به ذهن متبادر ميشود اين بوده که دولت حاکم بر کاخ سفيد غيرمتعادل، غيرمنطقي و غيرقابل پيشبيني است. بنابراين با چنين دولتي امکان مذاکره وجود ندارد. همچنين اين نکته را بايد مدنظر داشته باشيم که در آمريکا بهدليل رقابتي که احزاب با يکديگر دارند دائما يکديگر را نفي ميکنند. زماني که دولت اوباما توافقي چندجانبه را امضا کرده و در مقابل دولت بعدي (ترامپ) از آن خارج ميشود تهران را به اين نتيجه ميرساند که چه تضميني وجود دارد که اگر با دولت فعلي مذاکرهاي صورت گرفته و توافقي انجام شود توسط دولت بعدي از دموکراتها و يا حتي جمهوري خواهان دومرتبه لغو نگردد. سوم آنکه آمريکاييها به اين نتيجه رسيدهاند که سناريوي فشار حداکثري آن گونه که آنها فکر ميکردند ميتوانند ايجاد تنش کنند و فشار وارده ميتواند منجر به رژيم چنج در ايران شود. اما چنين سناريويي عملا شکست خورده است بنابراين از طرح چنين ادعايي دو بهره را دنبال ميکنند؛ اول با توجه به آنکه رقابتهاي انتخاباتي آرام آرام اوج ميگيرد و تقريبا سياست اصلي دموکراتها اين است که برجام ميبايستي باقي بماند بنابراين بهدنبال آن هستند تا از آن دستاوردي که در دولت اوباما بوده حفاظت کنند لذا شايد اين مساله سبب محبوبيت بيشتر دموکراتها در ميان مردم شود در نتيجه آراي ترامپ در انتخابات بعدي ريزش دارد. نمايشي که ترامپ در زمينه آمادگي مذاکره با ايران مطرح ميکند يا حداقل آنکه ژست مذاکره به خود ميگيرد به منظور آن است که در رقابتهاي انتخاباتي پيش روي آمريکا بتواند رفتار آنها را خنثي کرده و عقب نماند. بنابراين ترامپ آن ژستي که به قول خودش شکستن مقاومت ايران و يا ورود ايران به مذاکره و يا عقب نشيني از برجام بوده بتواند از چنين مسالهاي دستاويزي پيدا کرده تا بتواند از آن بهعنوان برگ برندهاي در انتخابات براي خود بکار گيرد. نکته دوم آن است که مساله مذاکره هرچند اينکه در ايران کسي نميتواند به طرف آمريکايي اعتماد کرده و حسن نيتي در آن نميبيند ولي با طرح اين موضوع شايد آمريکاييها بهدنبال آن باشند تا ميان مردم ايجاد اختلاف کنند. بهگونهاي که عدهاي متصور شوند که اگر مذاکرات انجام شود حتما دستاوردهاي بزرگي در پي خواهد داشت و وضعيت اقتصادي بهبود خواهد يافت. در مقابل عدهاي مخالفت کرده و آن را ادعايي پوچ و توخالي ميانگارند. بنابراين با چنين اختلافي که ميان مردم ايجاد خواهند کرد بهدنبال بهرهبرداري باشند. لذا هم مردم و هم مسئولان ميبايستي با هوشياري مراقب ترفندهاي آمريکاييها باشند. آن چيزي که بهنظر ميرسد از نوع عملکرد مقامات آمريکايي بهخصوص در دولت فعلي اين است که حسن نيت کمتري ميتوان از طرف آنها مشاهده کرد و بيشتر مباحث تبليغاتي و ژستهاي توخالي و بهرهبرداري در انتخابات آتي رياست جمهوري آمريکا خواهد بود.
با توجه به سايه سنگين رويکرد تحريمهاي يکجانبه و ظالمانه ايالات متحده نسبت به مردم ايران سرانجام روابط ميان ايران و آمريکا چه خواهد بود؟
هيچ کس در ايران خواهان جنگ و ايجاد تنش نيست. آمريکاييها نيز دست به عمل غيرمنطقي نخواهند زد که منافع آنها را به خطر بيندازد. وضعيت ايران بهگونهاي نيست که آمريکا بتواند با اعمال جنگ يکطرفه به اهدافش برسد. آمريکاييها محاسبات دقيقي دارند و از ميزان مقاومت و آمادگي ايران و از وضعيت بسيار حساسي که در خاورميانه و خليج فارس وجود دارد خبر دارند لذا اگر دست به هرگونه تحرکي بزنند که تنش در پي داشته باشد تبعاتش ميتواند بسيار سنگين باشد و آمريکاييها به اين توجه دارند که اين تبعات غيرقابل پيشبيني خواهد بود. لذا خيلي خيلي بعيد است که ورود به چنين درگيري و يا جنگ احتمالي به نفع آنها باشد. سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران از ابتدا توسعه مناسبات با همه کشورها بوده است. در شرايطي که آمريکاييها دست از دشمني بردارند و از رابطه برابر و از جايگاه احترام متقابل برخورد کنند چنين روابطي امکانپذير است. اما ايران چون مشروعيتي براي رژيم صهيونيستي قائل نيست تهران اساسا در بحثي که با ساير کشورها دارد آنها را کاملا حذف شده ميداند، اما ساير کشورها چنانکه نسبت به ملت ايران روابط خصمانهاي نداشته باشند ايران مانعي براي ايجاد مناسبات و توسعه روابط نخواهد داشت. اگر آمريکاييها بهدليل روابط خصمانه تاريخي که عليه کشورمان داشتهاند و همچنان اين روابط خصمانه را عليه ملت ايران ادامه ميدهند تا زماني که اين وضعيت ادامه داشته باشد مساله مذاکره نه تنها جايگاهي نداشته بلکه نتيجهاي نيز در بر نخواهد داشت. زماني که شرايط براي ارزيابي روابط مناسب مطرح ميشود که مقامات آمريکايي بهصورت مشهود و ملموس دست از دشمني با مردم ايران بردارند يا حداقل علائمي را از خود نشان دهند که معلوم شود آنها در پي جبران دشمنيهاي گذشته خودشان هستند. قطعا اگر معلوم شود که آنها پشيمان هستند و روند بازگشت به حقيقت را طي ميکنند و دست از دشمني بر ميدارند و در پي جبران گذشته هستند در ايران حتما رفتارشان ارزيابي ميشود. اما در حال حاضر هيچگونه شواهدي مبني بر تغيير اراده طرف آمريکايي ديده نميشود.
با توجه به آنکه طي هفتههاي گذشته آمريکاييها تبليغات گستردهاي در سطح رسانهاي در خصوص ايجاد ائتلاف دريايي با ادعاي تامين امنيت در خليج فارس مطرح کردهاند، مشخصا سناريوي طرف آمريکايي از تبديل منطقه به انبار باروت چيست؟
پيش از اين نيز آمريکاييها چنين ائتلافهايي را عليه کشورمان ايجاد کردهاند. همچنين تلاش داشتند اين گونه نشان دهند تا جمع گستردهاي از کشورها را عليه ايران وارد کارزار کردهاند. تمامي اين گونه اقدامات نمايشهايي بيشتر در سطح رسانهاي بوده است. همگان بهخاطر دارند دونالد ترامپ در جمع کشورهاي عربي ظاهر شد و تصميماتي اتخاذ کردند. اما بسياري از کشورها با چنين تصميماتي همراهي نکرده و نميکنند. عملا کشورها منافع خودشان را در نظر ميگيرند. بنابراين آنها حاضر نيستند تا به هر قيمتي وارد بازيهايي شوند که آمريکاييها طراحي ميکنند. آن هم دولتي همچون ترامپ که هيچگونه تعادل رفتاري از سوي آن در عرصه بينالمللي مشاهده نميگردد. نهايتا اينکه اين گونه مانورها بيشتر جنگ رواني بوده تا بدين وسيله ساير کشورهاي منطقه را بترسانند. امنيت منطقه در دست کشورهايي است که در منطقه حضور دارند. ايران به نوبه خود از مرزهاي خود و منطقه با قدرت دفاع ميکند. ايران اجازه تنشآفريني را به هيچکشوري در منطقه نميدهد. اگر آمريکاييها بهدنبال يک مانور سياسي بهدنبال اعمال فشار بر ايران باشند تا بدين وسيله بتوانند چند کشور کوچک منطقه را بترسانند اما اين گونه اقدامات خللي در اراده مردم ايران ايجاد نميکند. هرچند که کشورهاي کوچک منطقه نيز با محاصره خودشان ترديد پيدا کردهاند که تا چه ميزاني با آمريکاييها همراهي کنند. اگر آمريکاييها بهدنبال وضعيت جنگي در منطقه باشند که خيلي بعيد بهنظر ميرسد تا بدين وسيله بخواهند از حضور نيروهاي نظامي در اين منطقه حساس و حائز اهميت بهدنبال تحميل شرايط جديدي باشند باز هم بازنده اصلي آنها هستند چون وارد يک بازي بسيار خطرناکي ميشوند که هر اتفاقي در منطقه بهوقوع بپيوندد آتش آن دامن آنها را بسيار فراتر از ايران خواهد گرفت. چون ايران از حق خود و تماميت ارضي اش دفاع خواهد کرد. بنابراين کشوري که از تماميت ارضي اش دفاع ميکند از جان مايه ميگذارد اما کشوري که به قصد مداخله و تحميل شرايط وارد يک منطقه غيرمجاز شود طبيعتا مجازات سختي خواهد شد.
ارمان