دولت سايه؟ - به‌اصولگرايان ربطي ندارد | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۲
کد خبر: ۳۸۴۶۴۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۰ - ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
بعد از ۲۸ سال نمایندگی مجلس حالا چند سالی است که به تکیه بر صندلی‌های مجمع تشخیص مصلحت نظام، دبیرکلی جامعه اسلامی مهندسین و ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری اکتفا کرده و همچنان حضور پررنگی در سیاست کشور دارد. یکی از چهره‌های تاثیرگذار جریان اصولگرایی است و شاید به عقیده برخی هنوز مهندس لابی‌گری و رایزنی‌های سیاسی باشد. او که همواره یکی از چهره‌های شاخص در نهادهای وحدت‌ساز اصولگرایان بوده این روزها از عدم همراهی پایداری‌ها گله دارد و می‌گوید که آنها چون تازه وارد سیاست شده‌اند، تندروی می‌کنند. «محمدرضا باهنر» از برجام حمایت می‌کند، اصولگرایان را از سیاست‌های احمدی‌نژاد مبرا می‌داند و امیدوار به پیروزی جناح متبوعش در انتخابات مجلس است. متن گفت‌وگوی محمدرضا باهنر را با در ادامه می‌خوانید.
بعد از ۲۸ سال نمایندگی مجلس حالا چند سالی است که به تکیه بر صندلی‌های مجمع تشخیص مصلحت نظام، دبیرکلی جامعه اسلامی مهندسین و ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری اکتفا کرده و همچنان حضور پررنگی در سیاست کشور دارد. یکی از چهره‌های تاثیرگذار جریان اصولگرایی است و شاید به عقیده برخی هنوز مهندس لابی‌گری و رایزنی‌های سیاسی باشد. او که همواره یکی از چهره‌های شاخص در نهادهای وحدت‌ساز اصولگرایان بوده این روزها از عدم همراهی پایداری‌ها گله دارد و می‌گوید که آنها چون تازه وارد سیاست شده‌اند، تندروی می‌کنند. «محمدرضا باهنر» از برجام حمایت می‌کند، اصولگرایان را از سیاست‌های احمدی‌نژاد مبرا می‌داند و امیدوار به پیروزی جناح متبوعش در انتخابات مجلس است. متن گفت‌وگوی محمدرضا باهنر را با در ادامه می‌خوانید.
 
به گزارش روز نو :عده‌اي از کارشناسان از وضعيت فعلي کشور تلقي بحران دارند. ارزيابي شما از اين شرايط چيست؟ آيا تعبير به بحران را صحيح مي‌دانيد؟
 
واژه‌ها بارهاي معنايي متفاوتي دارند. کشور ما امروز با يکسري مشکلات داخلي و خارجي مواجه است اما احزاب و فعالان سياسي براي توصيف مشکلات از کلمات متفاوتي استفاده مي‌کنند؛ برخي آن را چالش مي‌خوانند، برخي مي‌گويند ابر چالش و برخي تعبير به بحران دارند. اين بستگي به سعه صدر شخص يا گروه توصيف‌کننده دارد. خاطرم هست زماني که صدام به ايران حمله کرد، عده‌اي کارگزاران نظام خدمت امام شرفياب شدند و گفتند بايد وضعيت غيرعادي در کشور اعلام شود. حضرت امام فرمودند: خير، وضع غيرعادي نيست؛ ديوانه‌اي سنگي انداخته و ما او را به عقب مي‌رانيم. يعني در مشکلات گاهي شخصي چون امام جنگ تحميلي با آن عظمت را بحران تلقي نمي‌کند، گاهي نيز عده‌اي هر اتفاق کوچکي در کشور مي‌افتد آن را بحران مي‌خوانند. صحيح نيست که معطل واژه‌ها بمانيم. مهم آن است که بحث و گفت‌وگويي شکل گيرد تا مشخص شود آيا راهکاري براي برون رفت از وضعيت فعلي وجود دارد؟ آيا نظام قدرت خود اصلاحي را داراست؟ آيا مي‌توان به انتقادات پاسخي منطقي داد؟ بايد توجه کنيم که آيا مي‌توانيم افکار‌عمومي را اميدوار نگه داريم؟ اگر مي‌توانيم که تعبير به بحران اشتباه است. تصور من اين است که نظام مي‌تواند اين کارها را انجام دهد.
 
در دوره‌هاي گذشته اختلافات سياسي به درون دو جريان اصلي سياسي کشور محدود مي‌شد اما اين روزها صحبت از افت محسوس سرمايه اجتماعي اين جريان‌هاست. آيا مي‌توان گفت واقعا دوره جريان‌هاي اصلي کشور به سرآمده و جريان سومي در حال ظهور است؟
 
دي‌ماه 96 يکسري شعارها و مسائل مطرح شد و همانجا تمام شد. آن حوادث را بايد در بستر زماني خود ديد و تحليل مجزا مي‌طلبد. در آن زمان زمينه‌هاي زيادي وجود داشت که مردم ناراضي اگر با نظام مشکل دارند به اعتراضات بپيوندند اما اين اتفاق نيفتاد و به اصطلاح آن مجموعه حرکات صورت نگرفت. اينکه بگوييم عمر جريان‌هاي سياسي اصلي کشور تمام شده تعبير صحيحي نيست. هر جريان سياسي يک عمري دارد اما نمي‌توان با چند شعار و چند اعتراض عمر جريان‌هاي اصلي نظام را تمام شده دانست. از ابتداي انقلاب اسلامي اين مسائل وجود داشت. در سال 76 که رقابت ميان رئيس دولت اصلاحات و ناطق نوري در جريان بود، گروهي بودند که خود را حامي و طرفدار ارزش‌هاي انقلاب ناميدند. به آنها مي‌گفتيم شما در نهايت از چه کسي طرفداري مي‌کنيد؟ پاسخشان اين بود که در جامعه 15‌درصد راست، 15‌درصد چپ و 70‌درصد جهت گيري ندارند، ما به‌دنبال اين 70‌درصد هستيم. آقايان ري شهري، پورنجاتي و حسينيان و افرادي ديگر هم در آن مجموعه بودند. در آن زمان به آنها گفتم ممکن است تحليل شما از جهت‌گيري‌ها صحيح باشد اما اين 70 درصد، 70 تا 1‌درصد هستند و براي جذب هر واحد‌درصدي از آنها بايد وقت و انرژي زيادي را صرف کرد که عملا ناممکن است. همواره مجلس شوراي اسلامي، يا دست جناح راست بوده يا جناح چپ. جريان سومي نداشتيم که بتواند اکثريت يابد. نمي‌خواهم بگويم اصلا امکان ندارد جريان سومي ظهور کند اما اين که در حال حاضر چنين جرياني ظهور کرده باشد را نيز قبول ندارم. به‌طور کلي اين را که فکر کنيم در دوره کنوني اتفاق خاصي در حال رخ دادن است، قبول ندارم.
 
اين روزها ائتلاف‌هاي سياسي فراتر از درون جبهه‌ها رفته و اصلاح‌طلب و اصولگرا با يکديگر ائتلاف مي‌کنند. دليل اين تغييرات چيست؟
 
بايد ريشه اين جريان‌ها را ببينيم. بعد از مجلس اول و اتفاقات سال 1360 که به حذف ليبرال‌ها و منافقين از نظام انجاميد. خانواده خط امام تشکيل شد. اين ائتلاف خط امامي‌ها در مجلس دوم بروز و ظهور يافت. در آن ائتلاف سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، انجمن معلمان، خانه کارگر، حزب جمهوريت و جامعه‌روحانيت مبارز و بسياري ديگر از احزاب درون نظام حضور داشتند. در آن زمان اختلافات اصلي بر سر اقتصاد ايجاد شد. عده‌اي اقتصاد دولتي را قبول داشتند و عده‌اي معتقد به اقتصاد بازار آزاد بودند. در بحث‌هاي ديگر اختلافي وجود نداشت اما با مرور زمان در حوزه‌هايي چون سياست خارجي، فرهنگ و مسائل ديگر تفاوت‌هايي پديد آمد. جالب آن است که در درون اين افراد نيز تغييرات زيادي حاصل شد. براي نمونه آقاي مرتضي الويري که امروز در شوراي شهر حضور دارد از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب و بخشي از طيف چپ بود. در حوزه اقتصادي به حدي تغيير کردند که اصلا قابل مقايسه با گذشته خود نبودند. خود آقاي الويري مي‌گفت مرا با تفکرات سال 59 و 60 مقايسه نکنيد. بگذاريد خاطره‌اي از آيت‌ا... هاشمي بگويم. در زمان رياست جمهوري ايشان، تعديل اقتصادي به راه افتاد و ما به‌عنوان طيف راست در برابر تعديل ايستاديم و خواستار کند شدن سرعت آن شديم. آقاي هاشمي به ما مي‌گفت شما که راست بوديد چرا ناگهان چپ شديد؟ من به ايشان گفتم ما بر همان تفکر خود استواريم اما قبلا اطرافيان شما مانند آقاي مرعشي سمت چپ ما تعريف مي‌شدند و امروز آنقدر راست شدند که در سمت راست ما تعريف مي‌شوند. به‌طور کلي بايد گفت اين رفت و آمدها در جريان‌هاي سياسي مربوط به ديروز و امروز نيست و همواره بودند. در انتخابات قبلي به هيچ‌وجه نمي‌توان گفت اصولگرايان اصلاح‌طلب شدند يا برعکس. صرفا دو نفر تصميم گرفتند در قالب ليست ديگري در انتخابات شرکت کنند. آقاي لاريجاني هم همواره مستقل مي‌آمدند و اين بار نيز همان اتفاق افتاد. صرفا ليست اميد تصميم گرفت از ايشان در قم حمايت کند. در مجموع اما در طول 40 سال طبيعي است تغييراتي حاصل شود.
 
شما ‌گفته بوديد روحاني نتيجه انتخاب اصلاح‌طلبان است و بايد کارنامه خود را بپذيرند. آيا شما نتيجه هشت سال حاکميت اصولگرايان از 84 تا 92 را پذيرفتيد؟
 
چون ما اصولا حزب نداريم، همواره اين مشکل مسئوليت پذيري وجود دارد. براي مثال تصور کنيد امام جمعه‌اي که مشهور به هواداري از يک جناح است، در خطبه خود يکسري حرف‌ها را مطرح مي‌کند که نه مواضع حزبي و جناحي و جرياني است، نه افراد آن جريان آن حرف را قبول دارند اما من که در تهران نشسته‌ام بايد پاسخگوي حرف‌هاي او باشم. آقاي احمدي‌نژاد در سال 1384 و چند ماه پس از پيروزي در انتخابات رياست جمهوري آمد گفت من اصولگرايان را قبول ندارم. از همان سال اول اختلافات کارشناسي آغاز شد. خبرنگاران از من مي‌پرسند که احمدي‌نژاد سال 84 با احمدي‌نژاد سال 1390 چه تفاوتي دارد؟ من به آنها مي‌گويم او عوض نشده بلکه ما در گذر زمان او را بيشتر شناختيم. کساني که در دولت‌هاي نهم و دهم بودند بايد مسئوليت کار خود را بپذيرند. ما نيز شريک هستيم اما به اندازه خود.
 
يعني معتقديد سياست‌هاي رئيس جمهور سابق در حوزه سياست داخلي، سياست خارجي و اقتصاد برخلاف خواست شما بود؟
 
سياست‌هاي اعلامي‌ و اجرايي احمدي‌نژاد سياست‌هاي جريان اصولگرايي نبود. نمي‌توان تاثير سياست‌هاي جريان را اين گونه سنجيد. آقاي خاتمي سال اولي که رئيس جمهور شد، مجلس پنجم در اختيار اصولگرايان بود و آقاي ناطق نوري مجلس را اداره مي‌کرد. وزرا که معرفي شدند، همگي رأي اعتماد گرفتند اما زماني که احمدي‌نژاد با حمايت اصولگرايان به قدرت رسيد، در زمان معرفي کابينه چهار وزير رأي نياوردند و رأي اعتماد به وزير نفت چند بار تکرار شد. بنابراين به هيچ‌وجه نمي‌توان گفت که احمدي‌نژاد مسئول تمام مواضع خارجي و داخلي‌اش با اصولگرايان بوده. تاريخ نشان مي‌دهد که ما اصلا نبايد پاسخگو باشيم و اصلا ربطي به ما ندارد. من اصلا نمي‌دانم چرا شما همه رفتارها و مسائل اشخاص اصولگرا را مربوط به جريان مي‌دانيد.
 
جرياني در درون اصولگرايي بعد از انتخابات با طرح مساله دولت در سايه آغاز به فعاليت کرده و به تخريب دولت به‌ويژه دو وزارتخانه نفت و امور خارجه مي‌پردازند. موضع شما در برابر اين تخريب‌ها چيست؟ معتقديد اينها اصولگرا نيستند؟
 
دولت در سايه ربطي به ما ندارد. عده‌اي طرحي مطرح کرده‌اند و رفته‌اند. اينکه انتقادات زيادي وجود دارد براي نمونه در موضوع وزيرخارجه به اين دليل است که اولا هر کس فعاليت بيشتري داشته باشد، انتقادات هم بيشتر است و موضوع دوم هم بحث برجام است. نقد هم با تخريب فرق دارد. من خود نقدهايي به برجام دارم اما تخريب نمي‌کنم و پاسخگوي مواضع خودم هستم.
 
موضع شما در برابر برجام چيست؟
 
رئيس جمهور يک اشتباه بزرگ داشت و آن هم چيدن همه تخم‌مرغ هايش در سبد برجام بود. آقاي‌روحاني گفت ما کاري مي‌کنيم هم چرخ اقتصاد بچرخد و هم چرخ سانتريفيوژها. وعده‌هايي دادند که عمل نشد. من معتقدم برجام بايد امضا مي‌شد. حتي اگر به عقب بازگرديم و بدانيم که در آينده چه اتفاقاتي خواهد افتاد، معتقدم بايد برجام را مجددا امضا کنيم. اين موضوع در جريان اصولگرايي محل اختلاف است. آقاي ظريف هم در برجام ديکته‌اي نوشته و سه چهار غلط دارد، اگر نمي‌نوشت غلطي نداشت اما جرأت به خرج داد و نوشت. مقام معظم رهبري هم هرگاه از برجام ياد مي‌کنند تاکيد دارند که ديپلمات‌هاي ما آدم‌هاي متعهد و متديني بودند. امروز هم افراطي‌ها و ترامپ باعث شدند محبوبيت آقاي ظريف بيشتر شود. در داخل هم من معتقدم رگه‌هايي از اصولگرايي انتقادات غيرمنصفانه‌اي را در خصوص آقاي ظريف مطرح مي‌کنند که به‌نظر من صحيح نيست.
 
بازگرديم به سياست داخلي، وحدت اصولگرايان براي انتخابات 98 در چه مرحله‌اي است؟
 
ما تا زماني که حزب نداشته باشيم براي هر انتخابات بايد زحمت زيادي بکشيم. اين نياز وجود دارد که سه يا چهار حزب اصلي و فراگير در کشور ايجاد شود. طيف اصولگرايي از احزاب متنوعي تشکيل شده. تصور کنيد طيف اصولگرايي يک ستون انساني باشد به طول صد متر. به آن 10 متر اول بگوييم کلاه بياور، سر مي‌آورند. آن متر آخر نيز پنهاني در گوش ما مي‌گويند ما اصولگراييم، اما آن را ابراز نمي‌کنيم. به وحدت رساندن اين طيف بسيار سخت است. همانطور که آيت‌ا... مهدوي کني مي‌گفت اين وحدت ائتلافي است نه فلسفي. اين بار نيز تلاش براي وحدت آغاز شده. ما تمام تلاشمان را مي‌کنيم؛ درحال حاضر با مجموعه اصولگرايان در حال گفت‌و‌گو و بحث براي ايجاد وحدت هستيم.
 
پايداري‌‌ها در اين وحدت چه جايگاهي دارند؟ همراه شده‌اند؟
 
آنها هنوز نپذيرفته‌اند که با ما ائتلاف کنند و وحدت شکل گيرد.
 
مشکل پايداري با اصولگرايان ميانه‌رو بر سر چيست؟ چرا اين اختلافات وجود دارد؟
 
مثالي براي شما بزنم. سنگ‌ها که خرد مي‌شوند تيز هستند. وقتي مدتي در رودخانه بمانند صيقل‌مي‌خورند و نرم مي‌شوند. کساني که تازه وارد سياست مي‌شوند، ممکن است روزهاي اول خيلي آرمانگرا باشند اما سرانجام بايد به واقعيت‌هاي موجود تن دهند. رهبري مي‌فرمودند اصولگرايي نقطه‌اي مناسب بين آرمانگرايي و واقع گرايي است. بايد به اين موضوع توجه کنيم. يکي از اين افراد مطرح مي‌کرد که بايد بهترين کانديداها را معرفي کنيم حتي اگر رأي نياورند. اين يعني متوجه نمي‌شوند که انتخابات محل رقابت براي رأي آوردن است.
 
از اختلافات با پايداري‌ها مي‌گفتيد.
 
ما مي‌گوييم بايد بين اصولگرايي و واقعيت يک تناسبي به وجود آوريم. اگر تمام آرمان‌ها را فداي واقعيت کنيم يعني ليبرال شده‌ايم اما اگر فقط بخواهيم در آرمان‌ها زندگي کنيم، از واقعيت جا مي‌مانيم. بنابراين اين بحث‌ها و اختلافات هميشه وجود دارد. پايداري‌ها روزهاي اولي که تاسيس شده بودند خيلي سخت‌تر مي‌شد با آنها تعامل کرد. امروز ما راحت‌تر با آنها کار مي‌کنيم و اميدواريم بتوانيم وحدتي ايجاد کنيم.
 
محور وحدت جريان اصولگرايي در گذشته چهره‌ها بودند. آيا اين بار نيز اين روش يعني شيخوخيت کاربرد دارد؟
 
امروز ديگر چهره‌ها محور وحدت نيستند. ما بايد از دوره چهره‌هاي کاريزماتيک عبور کنيم. زماني در کشور ما چهره‌هاي کاريزماتيک زياد بودند اما هر چه گذشت از تعدادشان کاسته شد. در مجلس اول تمام چهره‌ها در مجلس کاريزما داشتند؛ فرقي هم نمي‌کرد از کدام جريان سياسي باشند. شايد نتوانيد تصور کنيد، مجلس اول داشت تمام مي‌شد و زمان ثبت نام مجلس دوم بود. در برخي حوزه‌هاي انتخابيه تا آخرين ساعات پايان مهلت ثبت نام غيراز نماينده هيچ‌کس جرأت ثبت نام نداشتند. شأن مجلس را آنقدر بالا مي‌ديدند که مي‌گفتند صحيح نيست ما بياييم. با خواهش و تمنا دست دوستان را مي‌گرفتيم تا بيايند ثبت نام کنند. امروز اما زمان ثبت نام که مي‌رسد 15‌هزار نفر مي‌خواهند حماسه بيافرينند. امروز بايد ساختارها و سازمان‌هاي کاريزما جايگزين اشخاص باشند. در اصلاح طلبان نيز همين وضعيت وجود دارد. بايد با ساختار مناسب براي وحدت تلاش کنيم تا به پيروزي برسيم.
 
از پيروزي در انتخابات سخن گفتيد. برخي اصلاح‌طلبان مي‌گويند نظارت استصوابي نوعي دوپينگ سياسي به نفع اصولگرايان است. ارزيابي شما از اين موضوع چيست؟
 
خير، دوپينگ سياسي وجود ندارد. تاکيد مي‌کنم که احزاب و اشخاص بايد در چارچوب نظام فعاليت کنند. ما مي‌گوييم اگر اصولگرايان هم مي‌خواهند که به مجلس بروند تا زير ساختارها بزنند و شرايط را بهم بريزند نبايد به آنجا بروند. کليت شوراي نگهبان نياز است و بايد وجود داشته باشد اما اينکه بگوييم اين نهاد صد در صد دقيق عمل مي‌کند، ممکن نيست. در دوره گذشته 12‌هزار نفر ثبت نام کردند، از اين تعداد 6‌هزار نفر تاييد و همين تعداد رد شدند. من به جرأت مي‌گويم از اين 6‌هزار به 400، 500 نفر ظلم شد. قابل تاييد بودند و نشدند. از آن طرف هم 400، 500 نفر به اشتباه تاييد شدند و نبايد اين اتفاق مي‌افتاد. شوراي نگهبان مجموعه‌اي 12 نفره است که بايد 12‌هزار نفر راي بررسي کند، خب ساختار مشکل دارد. برخي اما مواضعشان ضد انقلابي است و خب مشخص است که بايد رد صلاحيت شوند. آنها خارج از نظام موضع مي‌گيرند و نظارت استصوابي وظيفه اش رد آنهاست. ظلم اما به‌نظر من آنجاست که صلاحيت احراز نمي‌شود. بايد شرايط را طوري تغيير دهيم که کسي از حقوق اجتماعي خود محروم نشود. هيچ ‌نظامي با چارچوب نظام خود شوخي ندارد.
 
براي نزديکي بين جناح‌ها و کاهش شکاف‌هاي سياسي برنامه‌اي داريد؟
 
برنامه داريم و گفت‌وگو مي‌کنيم. حامي طرح گفت‌وگوي ملي نيز هستيم اما مطالبي چون آشتي ملي را قبول نداريم. مردم که با يکديگر قهر نيستند.

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز