از تلخیهای زندگی مردم نمیگذرم
روزنو :پس از ۱۷سال روی صحنه رفت و دوباره برای مردم خواند. صدایش از ویژگیهای منحصربهفردی برخوردار است و یکی از صداهای خاص موسیقی پس از انقلاب به شمار میرود. دغدغه مردم دارد و معتقد است: «هنرمند واقعی کسی است که از کنار تلخیهای زندگی مردم سرزمینش بیتفاوت عبور نکند.» اجرای مجددش موجی از امید و دلگرمی در بین اهالی موسیقی ایجاد کرده تا نشاندهنده پایان دوران کجسلیقگیها باشد. حسین زمان از خوانندگان پیشرو موسیقی پاپ پس از انقلاب است و یکی از اولین کسانی است که با صدای دلنشینش ذائقه مردم ایران را به سمت موسیقی پاپ تغییر داد؛ موسیقیای که امروز با چالشهای جدی مواجه شده است. حسین زمان درباره موسیقی امروز ایران معتقد است:« موسیقی ایران در مسیر صحیحی حرکت نمیکند. اگر حجم آب یک رودخانه بدون اینکه مسیر مشخصی برای آن تعیین کنیم زیاد شود پس از مدتی به یک سیل ویرانگر تبدیل خواهد شد. در شرایط کنونی این اتفاق برای موسیقی ایران افتاده است. برخی مانعتراشیها، بهانهگیریها و ایجاد محدودیتها مسیر موسیقی را تغییر داده است. هنوز صداوسیما در نشاندادن برخی سازها با محدودیت مواجه است و اجازه ندارد برخی سازها را نشان دهد. این برخوردها سبب شده که هنر موسیقی جایگاه واقعی خود را پیدا نکند. در چنین شرایطی مردم به صورت صحیح با موسیقی اصیل و واقعی آشنایی پیدا نمیکنند. این وضعیت بهخصوص درباره نسل جوان جامعه ما وجود داشته است. در نتیجه ذائقه مردم نسبت به موسیقی به صورت صحیح شکل نگرفته است.» به بهانه پایان ۱۷سال ممنوعالکاری حسین زمان و اجرای مجددش با ایشان گفتوگو کرده که در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
پس از ۱۷سال روی صحنه رفت و دوباره برای مردم خواند. صدایش از ویژگیهای منحصربهفردی برخوردار است و یکی از صداهای خاص موسیقی پس از انقلاب به شمار میرود. دغدغه مردم دارد و معتقد است: «هنرمند واقعی کسی است که از کنار تلخیهای زندگی مردم سرزمینش بیتفاوت عبور نکند.» اجرای مجددش موجی از امید و دلگرمی در بین اهالی موسیقی ایجاد کرده تا نشاندهنده پایان دوران کجسلیقگیها باشد. حسین زمان از خوانندگان پیشرو موسیقی پاپ پس از انقلاب است و یکی از اولین کسانی است که با صدای دلنشینش ذائقه مردم ایران را به سمت موسیقی پاپ تغییر داد؛ موسیقیای که امروز با چالشهای جدی مواجه شده است. حسین زمان درباره موسیقی امروز ایران معتقد است:« موسیقی ایران در مسیر صحیحی حرکت نمیکند. اگر حجم آب یک رودخانه بدون اینکه مسیر مشخصی برای آن تعیین کنیم زیاد شود پس از مدتی به یک سیل ویرانگر تبدیل خواهد شد. در شرایط کنونی این اتفاق برای موسیقی ایران افتاده است. برخی مانعتراشیها، بهانهگیریها و ایجاد محدودیتها مسیر موسیقی را تغییر داده است. هنوز صداوسیما در نشاندادن برخی سازها با محدودیت مواجه است و اجازه ندارد برخی سازها را نشان دهد. این برخوردها سبب شده که هنر موسیقی جایگاه واقعی خود را پیدا نکند. در چنین شرایطی مردم به صورت صحیح با موسیقی اصیل و واقعی آشنایی پیدا نمیکنند. این وضعیت بهخصوص درباره نسل جوان جامعه ما وجود داشته است. در نتیجه ذائقه مردم نسبت به موسیقی به صورت صحیح شکل نگرفته است.» به بهانه پایان ۱۷سال ممنوعالکاری حسین زمان و اجرای مجددش با ایشان گفتوگو کرده که در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
به گزارش روز نو :چرا در طول 17سال گذشته در عرصه موسيقي فعاليت نداشتيد و چه اتفاقي رخ داد که پس از اين سالها دوباره مجوز کنسرت شما صادر شد؟
در طول اين 17سال بنده بارها براي برگزاري کنسرت مراجعه کردم اما هربار با پاسخ منفي مواجه شدم. با اين وجود پيگيريهاي من ادامه داشت تا اينکه اين اواخر به من اعلام شد که در ابتدا چند آهنگ مستقل ارائه بدهم تا براي آنها مجوز صادر شود تا شرايط براي صدور مجوز کنسرت فراهم شود. در نهايت نيز اين اتفاق رخ داد و پس از فراز و نشيبهاي زياد موفق شدم مجوز کنسرت بگيرم. در طول اين سالها هيچکس به من نگفت که چرا نميتوانم کنسرت برگزار کنم. بنده هربار که براي گرفتن مجوز کنسرت به وزارت ارشاد ميرفتم به من اجازه کنسرت داده نميشد.
ممنوعالفعاليتي شما از دولت آقاي احمدينژاد آغاز شد؟
اين اتفاق تقريبا از اواخر دولت اصلاحات يعني در سال 81 آغاز شد و تا به امروز ادامه داشته است. مجوز کنسرت بايد توسط وزارت ارشاد صادر شود که زيرمجموعه دولت است. در وزارت ارشاد همواره به من ميگفتند دستور منع کنسرت شما در حيطه اختيارات ما نبوده است. توضيحات بيشتري نيز در اين زمينه به من داده نميشد. البته در برخي مقاطع مجوز کنسرت صادر ميشد. با اين وجود در مرحله اجرا و درست زماني که قرار بود کنسرت برگزار شود مانع اجراي آن ميشدند. برخي به شکلهاي مختلف مانع بليتفروشي ميشدند و يا مانع حضور مردم در سالن کنسرت ميشدند. بهعنوان مثال ما در آبادان کنسرت داشتيم. با اين وجود هنگامي که به اين شهر رسيديم در فرودگاه به ما اعلام شد شوراي تامين اعلام کرده امکان برگزاري کنسرت وجود ندارد. در حدود سه يا چهارسال وضعيت به اين شکل گذشت و ديگر اين ماجرا شکل فرسايشي به خود گرفته بود. پس از اين مدت بنده انگيزهام را براي ادامه کار از دست دادم و ديگر پيگير قضيه نشدم. با اين وجود پس از مدتي که مراجعه کردم به من اعلام شد امکان صدور مجوز کنسرت شما وجود ندارد و اين روند در نهايت 17سال طول کشيد.
يعني ممنوعالکاري شما از سال 81 آغاز شده است؟
بله، همين طور است. آخرين کنسرت من در سال 80 برگزار شد و پس از آن ديگر من نتوانستم کنسرت برگزار کنم تا اينکه اين اتفاق در هفته گذشته رخ داد.
شما از جمله خوانندگان پيشرو موسيقي پاپ پس از انقلاب در ايران بوديد. آيا انتقاداتي که به شما ميشد به دليل ماهيت موسيقي پاپ بود؟
انتقاداتي که صورت ميگرفت ارتباطي با موسيقي پاپ نداشت. تقريبا همه کساني که موسيقي پاپ کار ميکردند اجازه فعاليت داشتند و تنها عده محدودي چنين اجازهاي نداشتند. کارهايي که اجرا ميشد نيز از تنوع زيادي برخوردار بود و تقريبا همه نوع کاري اجرا شد. زماني که ما کار خود را آغاز کرديم مميزي به شکلي بود که روي کلمه به کلمه ترانهها ايراد گرفته ميشد. در آن مقطع زماني، موضوع سياسي نيز مطرح نبود و اينکه خواننده و يا موزيسين داراي چه گرايش سياسي است داراي اهميت نبود. متاسفانه در سالهاي اخير برخي واژههاي سخيف در موسيقي ما وارد شده است و کسي نيز مانع آن نشده است. من در برخي مقاطع نسبت به مسائل اجتماعي جامعه خودم موضعگيري کردهام. من معتقدم اين يکي رسالتهاي اصلي يک هنرمند است که نسبت به مسائلي که به مردم مرتبط ميشود واکنش نشان دهد. ما به اعتبار مردم وارد اين عرصه شدهايم و به اعتبار و لطف آنها بوده که به اين نقطه رسيدهايم. به همين دليل اگر از کنار تلخيهاي زندگي مردم، فقر و بيعدالتي در جامعه عبور کنيم و بيتفاوت باشيم وظيفه خود را انجام نداده و دين خود را به مردم ادا نکردهايم. متعهدبودن به مسائل جامعه سياسيکاري نيست. اين وظيفه انساني يک هنرمند است. شايد نوع نگرش من به مسائل هنري و اجتماعي باعث شد که اين محدوديتها براي بنده به وجود بيايد.
به دليل دغدغههاي اجتماعي و سياسي که عنوان ميکنيد برخي معتقدند کارنامه هنري شما را با مسائل سياسي به هم گره خورده است. آيا خود را فردي سياسي ميدانيد؟
من آدم سياسي نيستم. اگر سياسي بودم ممنوعالکار نميشدم. کساني که اهل سياست و سياسيکاري بودهاند که همواره به اهداف خود رسيدهاند. بنده همواره مواضع خود را با صراحت و شفافيت عنوان کردهام. من آدم سياسي نبوده و نيستم. بنده هيچگاه به هيچ حزب و دسته و گروه سياسي وابسته نبودهام و هيچ پشت پرده سياسي نداشتهام. به همين دليل نيز خود را وامدار هيچکدام از جريانها و گروههاي سياسي نميدانم.
گشايش در کار خود را به چه ميزان به سياستهاي فرهنگي دولت اعتدالي آقاي روحاني مرتبط ميدانيد؟
به نظرم اين اتفاق ارتباطي با دولت ندارد. دولت آقاي روحاني در سالهاي پاياني خود قرار دارد. اگر قرار بود اقدامي براي گشايش کار من انجام شود بايد از ابتداي دولت اين اتفاق رخ ميداد. بنده در گذشته به وزراي دولت اصلاحات نيز مراجعه کرده بودم اما به نتيجه نرسيده بودم. با اين وجود اولين کسي که با مساله من به صورت منطقي برخورد کردند آقاي ترابي معاون سابق موسيقي وزارت ارشاد بودند. ايشان به من گفتند که دليلي نميبينم شما اجازه فعاليت نداشته باشيد. به همين دليل نيز پيگير موضوع شما خواهم بود. نتيجه پيگيريهاي ايشان مجوز براي ارائه آهنگهاي مستقل بود که اين اتفاق رخ داد. پس از ايشان آقاي الهياري به اين سمت منصوب شدند که ايشان نيز همان سياست آقاي ترابي را دنبال کردند و کمک کردند من بتوانم مجوز کنسرت خود را بگيرم. بدونشک دليل فعاليت مجدد بنده منطقي و اصولي فکرکردن مديراني بود که در معاونت موسيقي وزارت ارشاد حضور داشتند. اين در حالي است که کساني در دولت آقاي روحاني وجود داشتند که اصلا حاضر نبودند سخن ما را بشنوند. در نتيجه من گرفتن مجوز کنسرت را در مرحله نخست مرهون تلاش و پيگيريهاي مستمر خود ميدانم و در مرحله بعد منطقي فکرکردن مديراني که در بخش موسيقي وزارت ارشاد حضور داشتند.
در طول تاريخ موسيقي ايران خوانندگاني مانند فرهاد مهراد و يا فريدون فروغي بودهاند که به دليل جنس صدايي که داشتند با محدوديتهايي مواجه شدهاند. اين مساله بهخصوص درباره جنس صداي فرهاد وجود داشته که برخي معتقد بودند اين جنس صدا در خود نوعي اعتراض نهفته دارد. آيا اين وضعيت براي شما نيز وجود داشته است؟
برخوردي که با فرهاد مهراد و فريدون فروغي صورت گرفت بعضا ناشي از کجسليقگي بود. بدونشک اين دو از خوانندگان بزرگ موسيقي ايران به شمار ميروند و آثار بزرگي از خود برجاي گذاشتهاند. فرهاد و فريدون فروغي از هنرمندان بيتکرار تاريخ موسيقي ايران هستند. اين هنرمندان پس از انقلاب در ايران ماندند و دوست داشتند براي مردم خود بخوانند. بنده معتقدم جامعه فرصت استفاده از هنر آنها را به دليل برخي کجسليقگيها از دست داد و باعث هدررفتن سرمايههاي هنري کشور شد. درباره صداي بنده نيز فکر نميکنم جنس صداي من به صورتي باشد که برخي به دنبال محدودکردن آن باشند. اين مساله بيشتر به نوع تفکر و نگرش مديران بستگي دارد. متاسفانه اگر هنرمندي استقلال داشته باشد و زبان درد مردم باشد برخي با آن مقابله ميکنند. اين چالش بايد مرتفع شود. اگر قرار نيست هنرمند زبان درد و تلخيهاي جامعه خود نباشد پس چه کسي بايد باشد؟ هنرمند واقعي کسي است که نسبت به مسائل جامعه و مردم خود حساسيت داشته باشد. به همين دليل نيز بايد رويکرد برخورد با چنين هنرمنداني تغيير کند.
در طول هفدهسالي که فعاليت نميکرديد موسيقي ايران در چه مسيري قرار گرفت؟ تحليل آسيبشناسانه شما از وضعيت کنوني موسيقي کشور چيست؟ آيا موسيقي ايران در مسير صحيحي حرکت ميکند؟
بنده معتقدم راه را درست نرفتيم و موسيقي در مسير صحيحي حرکت نميکند. در اين زمينه يک مثال ميزنم. اگر حجم آب يک رودخانه بدون اينکه مسير مشخصي براي آن تعيين کنيم زياد شود پس از مدتي به يک سيل ويرانگر تبديل خواهد شد. در شرايط کنوني اين اتفاق براي موسيقي افتاده است.برخي مانعتراشيها، بهانهگيريها و ايجاد محدوديتها مسير موسيقي را تغيير داده است. هنوز صداوسيما در نشاندادن برخي سازها با محدوديت مواجه است و اجازه ندارد برخي سازها را نشان بدهد. اين برخوردها سبب شده که هنر موسيقي در ايران جايگاه واقعي خود را پيدا نکند. در چنين شرايطي مردم به صورت صحيح با موسيقي اصيل و واقعي آشنايي پيدا نميکنند. اين وضعيت بهخصوص درباره نسل جوان جامعه ما وجود داشته است. در نتيجه ذائقه مردم نسبت به موسيقي به صورت صحيح شکل نگرفته است. امروز موسيقي ايران در يک وضعيت آشفتهبازار قرار دارد و مديريت کار از دست متوليان خارج شده است. بدونشک همه در اين قضيه آسيب خواهند ديد. کساني که در گذشته گمان ميکردند با مانعتراشي و ايجاد محدوديت ميتوانند موسيقي را کنترل کنند امروز متوجه شدهاند که عنان کار از دست آنها خارج شده است. تنها راهحل اين است که اساتيد اصيل موسيقي وارد ميدان شوند و ابتکار عمل را به دست بگيرند بلکه بتوانند وضعيت موجود را اصلاح کنند.
پس از هفدهسال که روي صحنه اجراي زنده داشتيد چه احساسي داشتيد و پس از اين اتفاق واکنش مردم نسبت به اجراي شما چگونه بود؟
خوشبختانه واکنش مردم نسبت به اين اتفاق خيلي خوب بود. يکي از مديران وزارت ارشاد به بنده گفت يک روز پس از اجراي شما خبر اين اجرا در رأس همه رسانههاي کشور قرار گرفته بود. اين مساله نشان ميدهد که اين اجرا موفق شده نظرها را به خود جلب کند. اين خوشحالي به خاطر اين نبود که بنده اجرا داشتم و بلکه دليل اين خوشحالي اين بود که مردم احساس کردند در اين ماجرا بالاخره يک هنرمند به حق واقعي خود رسيده است. اين مساله براي مردم لذتبخش بود. مردم هنگامي که مشاهده کردند يک هنرمند پس از هفدهسال دوباره روي صحنه رفته و براي آنها اجرا کرده است از عمق وجود خوشحال بودند روي آنها اثر جدي گذاشته بود. موسيقي حق مردم است و هنرمندان اين کشور حق دارند از ظرفيتهاي اين جامعه براي اعتلاي هنر اين کشور استفاده کنند. اميدوارم که اين رويکرد همچنان ادامه داشته باشد و هنرمندان واقعي بتوانند بدون هيچ مانع و بهانهتراشي به هنراين کشور خدمت کنند.
به گزارش روز نو :چرا در طول 17سال گذشته در عرصه موسيقي فعاليت نداشتيد و چه اتفاقي رخ داد که پس از اين سالها دوباره مجوز کنسرت شما صادر شد؟
در طول اين 17سال بنده بارها براي برگزاري کنسرت مراجعه کردم اما هربار با پاسخ منفي مواجه شدم. با اين وجود پيگيريهاي من ادامه داشت تا اينکه اين اواخر به من اعلام شد که در ابتدا چند آهنگ مستقل ارائه بدهم تا براي آنها مجوز صادر شود تا شرايط براي صدور مجوز کنسرت فراهم شود. در نهايت نيز اين اتفاق رخ داد و پس از فراز و نشيبهاي زياد موفق شدم مجوز کنسرت بگيرم. در طول اين سالها هيچکس به من نگفت که چرا نميتوانم کنسرت برگزار کنم. بنده هربار که براي گرفتن مجوز کنسرت به وزارت ارشاد ميرفتم به من اجازه کنسرت داده نميشد.
ممنوعالفعاليتي شما از دولت آقاي احمدينژاد آغاز شد؟
اين اتفاق تقريبا از اواخر دولت اصلاحات يعني در سال 81 آغاز شد و تا به امروز ادامه داشته است. مجوز کنسرت بايد توسط وزارت ارشاد صادر شود که زيرمجموعه دولت است. در وزارت ارشاد همواره به من ميگفتند دستور منع کنسرت شما در حيطه اختيارات ما نبوده است. توضيحات بيشتري نيز در اين زمينه به من داده نميشد. البته در برخي مقاطع مجوز کنسرت صادر ميشد. با اين وجود در مرحله اجرا و درست زماني که قرار بود کنسرت برگزار شود مانع اجراي آن ميشدند. برخي به شکلهاي مختلف مانع بليتفروشي ميشدند و يا مانع حضور مردم در سالن کنسرت ميشدند. بهعنوان مثال ما در آبادان کنسرت داشتيم. با اين وجود هنگامي که به اين شهر رسيديم در فرودگاه به ما اعلام شد شوراي تامين اعلام کرده امکان برگزاري کنسرت وجود ندارد. در حدود سه يا چهارسال وضعيت به اين شکل گذشت و ديگر اين ماجرا شکل فرسايشي به خود گرفته بود. پس از اين مدت بنده انگيزهام را براي ادامه کار از دست دادم و ديگر پيگير قضيه نشدم. با اين وجود پس از مدتي که مراجعه کردم به من اعلام شد امکان صدور مجوز کنسرت شما وجود ندارد و اين روند در نهايت 17سال طول کشيد.
يعني ممنوعالکاري شما از سال 81 آغاز شده است؟
بله، همين طور است. آخرين کنسرت من در سال 80 برگزار شد و پس از آن ديگر من نتوانستم کنسرت برگزار کنم تا اينکه اين اتفاق در هفته گذشته رخ داد.
شما از جمله خوانندگان پيشرو موسيقي پاپ پس از انقلاب در ايران بوديد. آيا انتقاداتي که به شما ميشد به دليل ماهيت موسيقي پاپ بود؟
انتقاداتي که صورت ميگرفت ارتباطي با موسيقي پاپ نداشت. تقريبا همه کساني که موسيقي پاپ کار ميکردند اجازه فعاليت داشتند و تنها عده محدودي چنين اجازهاي نداشتند. کارهايي که اجرا ميشد نيز از تنوع زيادي برخوردار بود و تقريبا همه نوع کاري اجرا شد. زماني که ما کار خود را آغاز کرديم مميزي به شکلي بود که روي کلمه به کلمه ترانهها ايراد گرفته ميشد. در آن مقطع زماني، موضوع سياسي نيز مطرح نبود و اينکه خواننده و يا موزيسين داراي چه گرايش سياسي است داراي اهميت نبود. متاسفانه در سالهاي اخير برخي واژههاي سخيف در موسيقي ما وارد شده است و کسي نيز مانع آن نشده است. من در برخي مقاطع نسبت به مسائل اجتماعي جامعه خودم موضعگيري کردهام. من معتقدم اين يکي رسالتهاي اصلي يک هنرمند است که نسبت به مسائلي که به مردم مرتبط ميشود واکنش نشان دهد. ما به اعتبار مردم وارد اين عرصه شدهايم و به اعتبار و لطف آنها بوده که به اين نقطه رسيدهايم. به همين دليل اگر از کنار تلخيهاي زندگي مردم، فقر و بيعدالتي در جامعه عبور کنيم و بيتفاوت باشيم وظيفه خود را انجام نداده و دين خود را به مردم ادا نکردهايم. متعهدبودن به مسائل جامعه سياسيکاري نيست. اين وظيفه انساني يک هنرمند است. شايد نوع نگرش من به مسائل هنري و اجتماعي باعث شد که اين محدوديتها براي بنده به وجود بيايد.
به دليل دغدغههاي اجتماعي و سياسي که عنوان ميکنيد برخي معتقدند کارنامه هنري شما را با مسائل سياسي به هم گره خورده است. آيا خود را فردي سياسي ميدانيد؟
من آدم سياسي نيستم. اگر سياسي بودم ممنوعالکار نميشدم. کساني که اهل سياست و سياسيکاري بودهاند که همواره به اهداف خود رسيدهاند. بنده همواره مواضع خود را با صراحت و شفافيت عنوان کردهام. من آدم سياسي نبوده و نيستم. بنده هيچگاه به هيچ حزب و دسته و گروه سياسي وابسته نبودهام و هيچ پشت پرده سياسي نداشتهام. به همين دليل نيز خود را وامدار هيچکدام از جريانها و گروههاي سياسي نميدانم.
گشايش در کار خود را به چه ميزان به سياستهاي فرهنگي دولت اعتدالي آقاي روحاني مرتبط ميدانيد؟
به نظرم اين اتفاق ارتباطي با دولت ندارد. دولت آقاي روحاني در سالهاي پاياني خود قرار دارد. اگر قرار بود اقدامي براي گشايش کار من انجام شود بايد از ابتداي دولت اين اتفاق رخ ميداد. بنده در گذشته به وزراي دولت اصلاحات نيز مراجعه کرده بودم اما به نتيجه نرسيده بودم. با اين وجود اولين کسي که با مساله من به صورت منطقي برخورد کردند آقاي ترابي معاون سابق موسيقي وزارت ارشاد بودند. ايشان به من گفتند که دليلي نميبينم شما اجازه فعاليت نداشته باشيد. به همين دليل نيز پيگير موضوع شما خواهم بود. نتيجه پيگيريهاي ايشان مجوز براي ارائه آهنگهاي مستقل بود که اين اتفاق رخ داد. پس از ايشان آقاي الهياري به اين سمت منصوب شدند که ايشان نيز همان سياست آقاي ترابي را دنبال کردند و کمک کردند من بتوانم مجوز کنسرت خود را بگيرم. بدونشک دليل فعاليت مجدد بنده منطقي و اصولي فکرکردن مديراني بود که در معاونت موسيقي وزارت ارشاد حضور داشتند. اين در حالي است که کساني در دولت آقاي روحاني وجود داشتند که اصلا حاضر نبودند سخن ما را بشنوند. در نتيجه من گرفتن مجوز کنسرت را در مرحله نخست مرهون تلاش و پيگيريهاي مستمر خود ميدانم و در مرحله بعد منطقي فکرکردن مديراني که در بخش موسيقي وزارت ارشاد حضور داشتند.
در طول تاريخ موسيقي ايران خوانندگاني مانند فرهاد مهراد و يا فريدون فروغي بودهاند که به دليل جنس صدايي که داشتند با محدوديتهايي مواجه شدهاند. اين مساله بهخصوص درباره جنس صداي فرهاد وجود داشته که برخي معتقد بودند اين جنس صدا در خود نوعي اعتراض نهفته دارد. آيا اين وضعيت براي شما نيز وجود داشته است؟
برخوردي که با فرهاد مهراد و فريدون فروغي صورت گرفت بعضا ناشي از کجسليقگي بود. بدونشک اين دو از خوانندگان بزرگ موسيقي ايران به شمار ميروند و آثار بزرگي از خود برجاي گذاشتهاند. فرهاد و فريدون فروغي از هنرمندان بيتکرار تاريخ موسيقي ايران هستند. اين هنرمندان پس از انقلاب در ايران ماندند و دوست داشتند براي مردم خود بخوانند. بنده معتقدم جامعه فرصت استفاده از هنر آنها را به دليل برخي کجسليقگيها از دست داد و باعث هدررفتن سرمايههاي هنري کشور شد. درباره صداي بنده نيز فکر نميکنم جنس صداي من به صورتي باشد که برخي به دنبال محدودکردن آن باشند. اين مساله بيشتر به نوع تفکر و نگرش مديران بستگي دارد. متاسفانه اگر هنرمندي استقلال داشته باشد و زبان درد مردم باشد برخي با آن مقابله ميکنند. اين چالش بايد مرتفع شود. اگر قرار نيست هنرمند زبان درد و تلخيهاي جامعه خود نباشد پس چه کسي بايد باشد؟ هنرمند واقعي کسي است که نسبت به مسائل جامعه و مردم خود حساسيت داشته باشد. به همين دليل نيز بايد رويکرد برخورد با چنين هنرمنداني تغيير کند.
در طول هفدهسالي که فعاليت نميکرديد موسيقي ايران در چه مسيري قرار گرفت؟ تحليل آسيبشناسانه شما از وضعيت کنوني موسيقي کشور چيست؟ آيا موسيقي ايران در مسير صحيحي حرکت ميکند؟
بنده معتقدم راه را درست نرفتيم و موسيقي در مسير صحيحي حرکت نميکند. در اين زمينه يک مثال ميزنم. اگر حجم آب يک رودخانه بدون اينکه مسير مشخصي براي آن تعيين کنيم زياد شود پس از مدتي به يک سيل ويرانگر تبديل خواهد شد. در شرايط کنوني اين اتفاق براي موسيقي افتاده است.برخي مانعتراشيها، بهانهگيريها و ايجاد محدوديتها مسير موسيقي را تغيير داده است. هنوز صداوسيما در نشاندادن برخي سازها با محدوديت مواجه است و اجازه ندارد برخي سازها را نشان بدهد. اين برخوردها سبب شده که هنر موسيقي در ايران جايگاه واقعي خود را پيدا نکند. در چنين شرايطي مردم به صورت صحيح با موسيقي اصيل و واقعي آشنايي پيدا نميکنند. اين وضعيت بهخصوص درباره نسل جوان جامعه ما وجود داشته است. در نتيجه ذائقه مردم نسبت به موسيقي به صورت صحيح شکل نگرفته است. امروز موسيقي ايران در يک وضعيت آشفتهبازار قرار دارد و مديريت کار از دست متوليان خارج شده است. بدونشک همه در اين قضيه آسيب خواهند ديد. کساني که در گذشته گمان ميکردند با مانعتراشي و ايجاد محدوديت ميتوانند موسيقي را کنترل کنند امروز متوجه شدهاند که عنان کار از دست آنها خارج شده است. تنها راهحل اين است که اساتيد اصيل موسيقي وارد ميدان شوند و ابتکار عمل را به دست بگيرند بلکه بتوانند وضعيت موجود را اصلاح کنند.
پس از هفدهسال که روي صحنه اجراي زنده داشتيد چه احساسي داشتيد و پس از اين اتفاق واکنش مردم نسبت به اجراي شما چگونه بود؟
خوشبختانه واکنش مردم نسبت به اين اتفاق خيلي خوب بود. يکي از مديران وزارت ارشاد به بنده گفت يک روز پس از اجراي شما خبر اين اجرا در رأس همه رسانههاي کشور قرار گرفته بود. اين مساله نشان ميدهد که اين اجرا موفق شده نظرها را به خود جلب کند. اين خوشحالي به خاطر اين نبود که بنده اجرا داشتم و بلکه دليل اين خوشحالي اين بود که مردم احساس کردند در اين ماجرا بالاخره يک هنرمند به حق واقعي خود رسيده است. اين مساله براي مردم لذتبخش بود. مردم هنگامي که مشاهده کردند يک هنرمند پس از هفدهسال دوباره روي صحنه رفته و براي آنها اجرا کرده است از عمق وجود خوشحال بودند روي آنها اثر جدي گذاشته بود. موسيقي حق مردم است و هنرمندان اين کشور حق دارند از ظرفيتهاي اين جامعه براي اعتلاي هنر اين کشور استفاده کنند. اميدوارم که اين رويکرد همچنان ادامه داشته باشد و هنرمندان واقعي بتوانند بدون هيچ مانع و بهانهتراشي به هنراين کشور خدمت کنند.