پنج ماه از آغاز سالی که قرار است در پایان آن انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شود، میگذرد اما آنچنان که انتظار میرود فضای جامعه انتخاباتی نشده و خبر چندانی از میان اردوگاه اصلاح طلبی و اصولگرایی بیرون نیامده است. هرچند نیروهای هر دو طرف در مصاحبههایی در اینباره اظهارنظرهایی داشته اند اما در مقایسه با انتخابات مجلس ۹۲ انگار کمی دیر شده یا شاید هم جامعه آنقدر سرگرم مسائل اقتصادی و درگیر معیشت است که کمتر به اخبار سیاسی اقبال نشان میدهد. دراینباره با مصطفی درایتی، فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو نشستیم. وی با تاکید بر این نکته که چون احساس میکنیم حضور جدی ما به نفع کشور است و منافع ملی ما این اقتضا را میکند، تصریح کرد: خواهیم آمد، با قوت تمام هم میآییم چون یقینا نیامدن برای مردم و جامعه مفید نیست. درایتی برای اصولگرایان این دوره هم چندان اقبالی متصور نشد چون معتقد است آنها تا وقتی هم از نظر فکری و هم از نظر عملی پوست اندازی جدی نکنند و خودشان را به مردم و مطالبات مردم نزدیک نکنند، امکان بازگشت طبیعی از طریق صندوق رای و رای مردم به این سادگیها نخواهند داشت. متن گفتوگوی را با مصطفی درایتی در ادامه میخوانید.
به گزارش روز نو : درحالی انتخابات مجلس را در اسفندماه سال جاری در پیش داریم که در ادوار گذشته از ماهها قبل فعالیتهای گروههای سیاسی آغاز شده بود. اکنون اگر هم تحرکاتی انجام میشود درون گروهی است و اخبار آن چندان رسانهای نمیشود. به نظر شما پذیرش عمومی برای آغاز این مباحث، وجود دارد؟
ببنید! البته بیشتر از جریان اصلاحات باخبرم و از آنجا که از طرف جریان اصولگرا خیلی خبر چندانی بیرون نمیآید، به نظر میرسد که آنها هم مباحثشان به نحوی درون گروهی است. طبیعتا جریان اصلاحات هم بحثهای داخلی خودشان را آغاز کردهاند و در حال رایزنی و همفکری هستند و البته مهمترین معضلی هم که سر راه میبینند، همین عدم رغبتی است که جامعه خیلی دنبال اخبار انتخابات نیستند. انتظاری که از مردم میرود که نسبت به انتخابات مجلس کمی جدی تر باشند. اگر مردم خیلی رغبت نشان نمیدهند، حاصل و نتیجه یک یاس است که چه فایدهای برای ما و چه فایدهای برای کشور دارد؟ درحالی که همه باید دست به دست هم دهند و همه باید شرایط را فراهم کنند تا مردم بتوانند به صندوق رای اعتماد بیشتری کنند. طبیعتا یکی از مباحثی هم که در بین اصلاحات مطرح است این که چگونه میتوان مردم را قانع کرد به اینکه مجلس و صندوق رای اهمیت بالایی دارند. این را به هر صورت میتوان در جامعه احساس کرد که برانگیختگی چندانی دیده نمیشود، با توجه به اینکه یک طیف گستردهای از نخبگان هنوز نسبت به روش کار و نوع ورود حرف دارند، که طبیعتا همه ناشی از این است که جامعه هم به نحوی متاثر از اینگونه قضایا شده است. ولی امیدواریم با صحبتهایی که در کلیت انجام میشود این شرایط فراهم شود مردم بدانند که میتوانند بخشی از آنچه را میطلبند از طریق صندوقهای رای و مجلس دنبال کنند. شرایط فعلی کشور هم حضور جدی مردم را به عنوان مهمترین عاملی که میتواند بخشی از مشکلات بیرونی را حل و فصل کند، میطلبد. مردم مجلسی را میخواهند که تصور کنند، میتوانند بخشی از مشکلات کشور را از آن طریق حل و فصل کنند. اما اگر شرایط طوری پیش رود که احساس کنند خیلی فایدهای ندارد، طبیعتا بیتوجهی نسبت به صندوق رای افزایش پیدا میکند و حضور مردم را ممکن است کمرنگتر کند. بههرصورت ما امیدواریم آنچه طی ماههای آینده پیش خواهد آمد، به گونهای رقم بخورد که یاس به امید بیشتری تبدیل شود و مشارکت بیشتر مردم را شاهد باشیم. اگر مردم تصورشان این باشد که شرایطی فراهم میکنند که فقط چندتایی که خودشان میخواهند روانه مجلس میشوند، طبیعتا این دلسردی را افزایش میدهد و یقینا به نفع کشور نخواهد بود. ما امیدواریم با استراتژیهایی که در جریان اصلاحات پیش گرفته میشود به نحوی برنامه ریزی شود که بتوانیم این امیدواری را در مردم ببینیم. به هر صورت اگر مردم همراهی نکنند ممکن است یک انتخابات بیرمقی در کشور برگزار شود که به نفع کشور نخواهد بود.
نظرتان درمورد ائتلاف دوباره جریان اصلاحات با طیف معتدل اصولگرا یا همان اعتدالیون چیست؟ آقای عارف از اینکه دیگر ائتلاف نمیکنند سخن گفته اما ممکن است سایرین نظر مخالفی داشته و موافق ائتلاف باشند. آیا اصلاحات باید با پرچم اصلاح طلبی و لیست یکدست اصلاحطلب وارد انتخابات شود یا اینکه باز هم با اعتدال و طیف نزدیک به دولت ائتلاف کند؟
هر انتخاباتی با توجه به شرایط سیاسی کشور استراتژی خود را میطلبد. آن دوره، استراتژی دیگری بود. صحبت سر این بود که یک جریان اکثریتهایی را بدست آورده و این به نفع کشور نیست و باید تلاش کنیم به هر شکل ممکن این صدا را در کشور محدود کنیم و طبیعتا ائتلاف با هر کسی مطرح بود. چه اصولگراهایی که کمی اعتدال داشتند و چه از بین کسانی که خودشان را معتدل میدانستند و اکثرا معتدلین هم کسانی بودند که از جریان اصولگرایی تند، فاصله گرفته بودند. طبیعتا آن استراتژی در آن زمان توانست جامعه را اقناع کند که حضور بیشتری پیدا کنند اما الان در این مقطع معلوم نیست که این خصوصیت به این شکل جواب دهد. یعنی جنبه سلبی قضیه ممکن است به صورت معمول برای مردم قانع کننده نباشد که شاید اکثر دوستان هم نظرشان بر این است که در این مرحله جواب نمیدهد به جهت اینکه کشور از جهت سیاسی در شرایط جدیدی است. درواقع باید ببینیم تا نزدیک انتخابات شرایط کشور به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ اگر ما باشیم و با این شرایط، ممکن است ائتلاف آن شکلی اگر بهوجود هم بیاید، جامعه را به دنبال ما نیاورد و اعتماد آنچنانی که مدنظر داریم را حاصل نکند. الان ارزیابی قضیه کلی این است اگر این شکلی ائتلاف شود، ممکن است برای مردم قابل پذیرش نباشد و نیست. اما شرایط آینده هم ممکن است مسائلی را تغییر دهد. درحقیقت باید رقابت کمی شفاف و وضعیت معلوم تر شود تا ببینیم در آن وضعیت چه شرایطی پیش میآید. اکنون نظر بر این است که بستن با افرادی که به صورت معمول نیم بند هستند و نمیتوانند یک قدم کار را به جلو ببرند جامعه را دچار یاس میکند و این یاس حتما به ضرر کشور خواهد بود. حالا اگر بر فرض هم موفق نشدیم باید کمک کنیم که مردم را نسبت به برخی مسائل امیدوار نگه داریم. طبیعتا نگاه اینچنینی ائتلاف با افراد نیم بند فعلا منتفی شود. اگرچه دوستانی هستند که این ائتلاف را صلاح میدانند ولی مشخصا مدنظرشان این است که بالاخره باید به جامعه گفت که در مجلس آینده چه کارهایی را خواهیم کرد. افرادی که منتخب این جریان خواهند بود باید تعهد داشته باشند که پیگیر اینگونه مسائل میشوند و آن موارد هم مواردی باشد که بالاخره با زندگی مردم و آینده کشور ارتباط جدی و شفافی داشته باشد والا اگر این مقدمات صورت نگیرد، به صورت معمول انتظار اینکه جامعه با ما همکاری کند، خیلی مشکل است.
همانطور که میدانید در دوره قبل دوقطبی پیشرفت و بازگشت به عقب ایجاد شده بود و اصلاحطلبان رای به لیست اصلاح طلبی را به مثابه پیشرفت میدانستند و اقبال به سمت رقیب را به نوعی بازگشت به عقب. آیا دوباره با توجه به شرایط میتوان روی این موضوع مانور کرد؟
اگر در میدان افراد اصلاح طلبی که پا به جفت هستند را داشته باشید ممکن است این پالس جواب دهد اما اگر افرادی استفاده کنید که نیم بند هستند و تعهد آنچنانی هم از خود نشان نمیدهند طبیعتا مردم را قانع نخواهد کرد. درواقع آن استراتژی زمان خودش بوده است. یا آن شعار را متناسب با آن وضعیت سیاسی خاصی که در آن زمان بوده، انتخاب کردهاند. یک مرحله مردم پیش رفتند و آقای روحانی را انتخاب کردند. یکسری افراد مشخص اصولگرا را کنار گذاشتند. این کار ناتمام باید در مجلس کمی تکمیل تر میشد و یکسری افراد دیگر را از مجلس جدا میکردند. طبیعتا اقتضائات آن زمان این شعار را میطلبید و انتظار پاسخ هم از آن میرفت. ولی اگر این زمان به صورت معمول افرادی باشند که برای مردم از نظر اصلاحات شناخته شدهاند و شعارها و نوع گفتمان را ملموس با زندگی شان ببینند، ممکن است وقتی گرایش نشان میدهید که یک قدم جلوتر بروید و به عقب برنگردید، جواب دهد ولی اگر لیستهای نیم بندی مثل لیست امید که در آن مرحله به خاطر شرایط خاص بسته شد، بسته شود، معلوم نیست اینطور شعارها چه جدید و چه تکراری آن انتظاری که از جامعه برای تحرک و انگیزه لازم دارد را فراهم کند.
نظرتان در مورد صحبت آقای صفایی فراهانی که گفته دیگر بین بد و بدتر انتخاب نکنیم و صحبت بهزاد نبوی که مشارکت در انتخابات را توصیه میکند و از شورای نگهبان میخواهد که این دوره برای اصلاح طلبان فرش قرمز پهن کند چون در این شرایط انتخابات پرشور، برای حفظ امنیت ملی ضروری است، چیست؟ کدام یک از این دیدگاهها را قبول دارید؟
من اینها را نافی همدیگر نمیبینم. اینکه تصور این باشد که ما در انتخابات، نخواهیم آمد حرفی واهی است چون ما به جد در انتخابات خواهیم آمد. چون احساس میکنیم حضور جدی ما به نفع کشور است و منافع ملی ما این اقتضا را میکند. خواهیم آمد، با قوت تمام هم میآییم چون یقینا نیامدن برای مردم و جامعه مفید نیست. ولی اینکه شرایطی برای آمدن ما فراهم شود که اجازه این کار داده شود، یا داده نشود، بحث دوم است. اینکه آقای بهزاد نبوی گفته اند باید فرش قرمز پهن شود گویای این نکته است که اگر اقبالی از این قضیه نشان داده نشود، مسلما به ضرر کشور است. ولی ما هم نمیتوانیم افرادی را وارد یا تبلیغ یا مطرح کنیم که تعهد و چارچوب جریان اصلاحات را حفظ نمیکنند یا نکردند یا نمیتوانند حفظ کنند. البته این سخن با سخن صفایی فراهانی قابل همپوشانی است و متناقض نیست. برخی هر کدام بخشی را خواهند گفت. صحبت سر این است که ما خواهیم آمد، قوی هم خواهیم آمد و دیگر نمیخواهیم بین نیم بند و بی بند انتخاب کنیم بلکه میخواهیم بین بند و بی بند انتخاب کنیم. این تلقی که همیشه در سیاست بین بد و بدتر انتخاب میکنیم عملا در عالم واقع در همه شرایط نمیبینم. باید به طرف اینکه جامعه بین خوب و خوب تر و بین خوب و بد انتخاب کند، حرکت کنیم. درواقع هرکدام به بخشی از کار توجه کردهاند. البته نه اینکه از قبل پیش بینی شده باشد بلکه هر کدام آنچه در ذهنشان برجسته تر است و اهمیت بیشتری دارد را بازگو کردهاند. چون تصور ما بر این است که هرکسی در این کشور رفتاری از خودش نشان دهد که مردم را نسبت به صندوقهای رای ناامید کند یقینا خدمت به کشور نیست. حالا چه آنهایی که مانع یکسری تحرکات میشوند و موانع زیادی سر راه مردم درست میکنند یا آنها که به نحوی میخواهند القا کنند که هیچ فایدهای ندارد و به جایی نمیرسیم. درحالی که بالاخره مردمسالاری را از طریق صندوق رای باید دنبال کنیم. آن طرف صندوق رای چیست؟ برهم ریختگی است. ولی دو جور اتفاق میافتد؛ یک وقتی تحریم میکنند، یک وقت هم شرایط را به گونهای طراحی و برنامه ریزی میکنند که عملا اثری که مردم انتظار دارند، از صندوق درنمیآید. البته هر دو یک نتیجه دارد و هر دو مایوس کردن مردم از صندوق رای است و طبیعی است که این را جریان اصلاحات به هیچ عنوان به نفع کشور نمیداند.
آنطور که در خبرها جسته و گریخته دنبال میکنیم اصولگرایان جلسات انتخاباتی خود را از خیلی وقت پیش تشکیل دادهاند و در قالب شورای وحدت فعال هستند که بین تمام گروهها و احزاب اصولگراست. چیزی شبیه جمنا که در زمان انتخابات 96 ایجاد شد و البته در آخر با دلخوری قالیباف پایان یافت. اما اینبار ظاهرا قصد دارند به لیست واحدی برسند چون اگر باز هم تکثر لیست داشته باشند ممکن است که اصلاح طلبان برنده شوند. به نظر شما جامعه با آنچه از فراکسیون امید دیده و اختصاصا لیست سی نفره تهران که به مجلس رفتند، آیا ممکن است که اینبار به سمت اصولگرایی متمایل شود و دیگر نخواهد که تکرار کند. آیا در این دوره اقبالی برای اصولگرایان متصور هستید؟
البته دو تا نکته هست که در اینجا میخواهم به آن اشاره کنم. جریان اصلاحات همیشه مایل بوده که با رقیب قدرتمند روبه رو شود. رقیبی که ارزش رقابت نداشته باشد، عیار و ضعفهای آدم را هم نشان نمیدهد. طبیعتا دوست داریم با رقیبی روبه رو شویم که یکپارچه، قوی، جدی و پا به جفت کار است. رقابت همیشه هرچه نزدیکتر و شدیدتر شود، هم انگیزه جامعه را بالا میبرد و هم تاثیراتش به مراتب بیشتر است. بحث دوم که الان وجود دارد این است که جریان اصولگرا اگر بخواهد یک رقابت قوی وعادلانهای داشته باشد، به نظرم برنده نخواهد بود. فلذا تا وقتی هم از نظر فکری و هم از نظر عملی پوست اندازی جدی نکند و خودش را به مردم و مطالبات مردم نزدیک نکند، امکان بازگشت طبیعی را به صورت صندوق رای و رای مردم به این سادگیها نخواهد داشت. لذا همیشه تلاش کرده از راههای دیگری استفاده کند که سعی کند به رقیب میدان ندهد. با اعمال نفوذهایی که میتواند بکند، یک میدان راحتی برای خودش بهوجود میآورد که همیشه هم اگر یک روزنهای باز شده باز هم شکست خورده و به صورت معمول اینطوری بوده.