عشق این زن به شوهرش اشکتان را در می آورد / وقتی آرین آبرویم را برد !
روزنو : سال ها نفرت از رفتارهای شوهر معتادم در وجودم ریشه دوانده بود به طوری که حتی فرزندانم نیز در ابراز این تنفر با من همراه بودند و از پدرشان بیزاری می جستند تا جایی که وقتی شوهرم لوازم منزل را برای تامین هزینه های اعتیادش فروخت دو پسرم او را از خانه بیرون کردند اما در نهایت با کمک های صاحبکارم دوباره آرامش به زندگی ام بازگشت و ...
، زن 40 ساله که آخرین روزهای شرکت در جلسات مشاوره را می گذراند درحالی که بیان می کرد زندگی ام در مسیر آرامش قرار گرفته است و همه این ها را مدیون لطف خداوند هستم درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: 18 سال بیشتر نداشتم که با «آرین» ازدواج کردم اما خیلی زود وقتی فهمیدم همسرم به مواد مخدر اعتیاد دارد گویی خاکسترهای بدبختی و تلخ کامی بر سرم فرو ریخت.
«آرین» انتخاب خودم بود به همین دلیل می ترسیدم ماجرای اعتیادش را به خانواده ام بگویم این گونه بود که مجبور می شدم با هزینه های خودم آرین را بدون حمایت های دیگران در مراکز ترک اعتیاد بستری کنم اما همه تلاش های من فقط در کمتر از یک ماه به باد می رفت چرا که او دوباره سراغ دوستان معتادش می رفت و باز هم مصرف مواد را از سر می گرفت.
در این میان وظیفه تربیت دو پسرم نیز بر عهده من بود و باید سخت کار می کردم تا دستم جلوی دیگران دراز نشود. آن روزها کار در یک تالار را آغاز کرده بودم و سعی داشتم با اضافه کاری بیشتر بار سنگین هزینه های زندگی را به دوش بکشم با وجود این همسرم مدام در حال چرت زدن بود و من باید هرچند ماه در جست وجوی خانه ای اجاره ای بودم چون همسرم با دود و دمی که در منازل آپارتمانی به راه می انداخت موجب ناراحتی و آزار و اذیت همسایگان می شد ولی من برای حفظ آبرویم اجاره منزل را چند روز زودتر از موعد پرداخت می کردم تا بهانه ای برای تخلیه منزل به صاحبخانه ندهم با آن که شرایط وحشتناکی را می گذراندم اما به دلیل آسیب های زیاد بعد از طلاق و آینده فرزندانم از جدایی با آرین پرهیز می کردم تا این که پسرانم به سن نوجوانی و جوانی رسیدند و دیگر تحمل رفتارهای نابه هنجار پدرشان را نداشتند.
احساس می کردند شخصیت شان نزد دیگران تخریب می شود به همین دلیل مدام در منزل با پدرشان درگیری های شدید لفظی و فیزیکی داشتند. دیگر حرمت ها در خانه ما شکسته بود به طوری که در میان این آشفتگی ها فرزندانم پدرشان را از منزل بیرون انداختند و او هم نزد پدر و مادرش رفت اما من همسرم را دوست داشتم و حاضر بودم برای بازگشت او به زندگی سالم هرکاری را انجام بدهم ولی چند شب قبل وقتی به منزلم بازگشتم حیرت زده در گوشه اتاق نشستم و به حال خودم اشک ریختم چرا که آرین با کلید وارد منزل شده و در نبود فرزندانم بسیاری از لوازم منزل را فروخته بود در عین حال خیلی تلاش کردم تا عصبانیت فرزندانم را کاهش بدهم که آن ها به دنبال پدرشان نروند.
روز بعد صاحب یکی از تالارهایی که چند سال برایش کار می کردم از ماجرا مطلع شد. او که از زندگی من کاملا آگاه بود هزینه خرید دوباره لوازم منزلم را پرداخت کرد و من توانستم همه اسباب و اثاثیهام را دوباره تهیه کنم حالا هم با کمک های همان کارفرمای سابق، همسرم در یکی از مراکز ترک اعتیاد علمی بستری شده است و قصد دارد این بار به آغوش جامعه بازگردد به همین دلیل من و فرزندانم نیز در جلسات مشاوره کلانتری شرکت می کنیم. همه تلاشم این است که کدورت های نقش بسته در ذهن فرزندانم را کاهش دهم و ..
، زن 40 ساله که آخرین روزهای شرکت در جلسات مشاوره را می گذراند درحالی که بیان می کرد زندگی ام در مسیر آرامش قرار گرفته است و همه این ها را مدیون لطف خداوند هستم درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: 18 سال بیشتر نداشتم که با «آرین» ازدواج کردم اما خیلی زود وقتی فهمیدم همسرم به مواد مخدر اعتیاد دارد گویی خاکسترهای بدبختی و تلخ کامی بر سرم فرو ریخت.
«آرین» انتخاب خودم بود به همین دلیل می ترسیدم ماجرای اعتیادش را به خانواده ام بگویم این گونه بود که مجبور می شدم با هزینه های خودم آرین را بدون حمایت های دیگران در مراکز ترک اعتیاد بستری کنم اما همه تلاش های من فقط در کمتر از یک ماه به باد می رفت چرا که او دوباره سراغ دوستان معتادش می رفت و باز هم مصرف مواد را از سر می گرفت.
در این میان وظیفه تربیت دو پسرم نیز بر عهده من بود و باید سخت کار می کردم تا دستم جلوی دیگران دراز نشود. آن روزها کار در یک تالار را آغاز کرده بودم و سعی داشتم با اضافه کاری بیشتر بار سنگین هزینه های زندگی را به دوش بکشم با وجود این همسرم مدام در حال چرت زدن بود و من باید هرچند ماه در جست وجوی خانه ای اجاره ای بودم چون همسرم با دود و دمی که در منازل آپارتمانی به راه می انداخت موجب ناراحتی و آزار و اذیت همسایگان می شد ولی من برای حفظ آبرویم اجاره منزل را چند روز زودتر از موعد پرداخت می کردم تا بهانه ای برای تخلیه منزل به صاحبخانه ندهم با آن که شرایط وحشتناکی را می گذراندم اما به دلیل آسیب های زیاد بعد از طلاق و آینده فرزندانم از جدایی با آرین پرهیز می کردم تا این که پسرانم به سن نوجوانی و جوانی رسیدند و دیگر تحمل رفتارهای نابه هنجار پدرشان را نداشتند.
احساس می کردند شخصیت شان نزد دیگران تخریب می شود به همین دلیل مدام در منزل با پدرشان درگیری های شدید لفظی و فیزیکی داشتند. دیگر حرمت ها در خانه ما شکسته بود به طوری که در میان این آشفتگی ها فرزندانم پدرشان را از منزل بیرون انداختند و او هم نزد پدر و مادرش رفت اما من همسرم را دوست داشتم و حاضر بودم برای بازگشت او به زندگی سالم هرکاری را انجام بدهم ولی چند شب قبل وقتی به منزلم بازگشتم حیرت زده در گوشه اتاق نشستم و به حال خودم اشک ریختم چرا که آرین با کلید وارد منزل شده و در نبود فرزندانم بسیاری از لوازم منزل را فروخته بود در عین حال خیلی تلاش کردم تا عصبانیت فرزندانم را کاهش بدهم که آن ها به دنبال پدرشان نروند.
روز بعد صاحب یکی از تالارهایی که چند سال برایش کار می کردم از ماجرا مطلع شد. او که از زندگی من کاملا آگاه بود هزینه خرید دوباره لوازم منزلم را پرداخت کرد و من توانستم همه اسباب و اثاثیهام را دوباره تهیه کنم حالا هم با کمک های همان کارفرمای سابق، همسرم در یکی از مراکز ترک اعتیاد علمی بستری شده است و قصد دارد این بار به آغوش جامعه بازگردد به همین دلیل من و فرزندانم نیز در جلسات مشاوره کلانتری شرکت می کنیم. همه تلاشم این است که کدورت های نقش بسته در ذهن فرزندانم را کاهش دهم و ..