سرنوشت تلخ دلارهایی که دشوار میآیند و آسان میروند!
روزنو : هیچکس نگران پولی که به سختی به دست میآید، نگران نیست. برای مدیری که با هر انگیزهای به جز مدیریت باشگاه پا به استقلال میگذارد، چه فرقی میکند قرارداد شفر چه بندهایی داشته باشد؟ برای مالکی که دو باشگاه در یک شهر دارد چهطور؟ پول؛ اینجا هر انگیزهای دارد، به جز فوتبال.
امیرمحمد سلیمانی: دو هفته تا پایان لیگ برتر هجدهم مانده است و به همان میزان که قهرمان لیگ مشخص نیست، آینده نیمکت تیمها هم در خطر سقوط قرار دارد. هر سرمربی لیگ برتری که مطمئن است صندلیاش در فصل آینده هم در اختیار خودش میماند، بهتر است به وینفرد شفر نگاه کند. سرمربی استقلال هر روز با مجموعهای از تقدیر و ستایشها مواجه میشد اما در نهایت، ایدهآلگرایی به او هم رحم نکرد. آبیها شانس زیادی برای قهرمانی داشتند اما نتایج متوسط شفر، اجازه نداد لیگ هجدهم برای سرمربی آلمانی پایانی حتی تلخ داشته باشد و صندلی او خیلی سریع در اختیار فرهاد مجیدی قرار گرفت.
شاید آخرین چیزی که در لیگ برتر خلیج فارس به چشم میآید، نتیجه باشد اما برای سکوها و اتاق مدیرعامل باشگاهها، پیروزی مهمترین رکنی است که منجر به امضای یک قرارداد میشود. بهخصوص برای باشگاههای بزرگ؛ تراکتورسازی را نگاه کنید. آنها ابتدای فصل مدعی شدند جان توشاک، همان مردی است که تراکتوریها برای قهرمانی نیاز دارند. چند هفته بعد، محمد تقوی جانشین پیرمرد ولزی شده بود و در کمال تعجب، صندلی او خیلی سریع به ژرژ لیکنز بلژیکی تقدیم شد. نتایج ضعیف لیکنز، بهخصوص در چند هفته اخیر، خانه او در تبریز را متزلزلتر از همیشه نشان میدهد و اگر پیش از شنیدن صدای سوت آخرین بازی لیگ هجدهم، پرشورها چهارمین سرمربی فصلشان را انتخاب کنند، نباید تعجب کنیم.
اوضاع در بیشتر تیمهای لیگ برتری به همین شکل است. باید امیر قلعهنویی باشید تا یک فصل بدون دغدغه را بر روی نیمکت سپاهان تجربه کنید. حتی علی دایی هم روی نیمکت داغ سایپا دوام نیاورد. او نه تنها از سایپا اخراج شد، بلکه حالا درگیر بحرانی شده که بیرون آمدن از آن، شاید اندکی سخت باشد. هستند سرمربیهایی که مثل خداداد عزیزی هدایت باشگاهی مثل سپیدرود را برعهده میگیرند و چنان زلزلهای به راه میاندازند که پسلرزههایش تا یک فصل باشگاه را ویران میکند. در میان هم نامهایی مثل یحیی گلمحمدی وجود دارند، او جانشین محمدرضا مهاجری شد و حالا پدیده شهرخودرو را یکی از مدعیان کسب سهمیه لیگ قهرمانان آسیا معرفی کرده است. اما اخراج سرمربیهای لیگ برتر، فقط به معنای تغییر ساختار و تفکر تیم نیست. این یعنی تیمهای لیگ برتر پذیرفتهاند نه تنها هزینه سرمربی اخراجی خودشان را پرداخت میکنند، بلکه برای سرمربی جدید هم بودجهای در نظر گرفتهاند.
شاید این مسیر برای سرمربیهای داخلی قابل هضمتر باشد. باشگاهها به هر شکلی شده با یک سرمربی ایرانی به توافق میرسند؛ طلب او را پس از مدتها پرداخت میکنند، تلاش میکنند با یک تفاهم ارزان قیمت خیال خودشان را راحت کنند و یا حتی با ایجاد یک پرونده مشکوک، به سرمربی سابق تیم خودشان حمله کنند! اما این نقشهها برای یک سرمربی خارجی خطرناک به نظر میرسد. یک سرمربی بیگانه با فرهنگ فوتبال ایران، خیلی سریع طلب خودش را به گوش مراجع قانونی میرساند. فیفا دل خوشی از فوتبال ایران ندارد و میداند برای زمینگیر کردن فوتبالی که حتی تیم ملیاش هم سرمربی ندارد، بهانههای زیادی برای محرومیت وجود دارد. بنابراین باشگاههای ایرانی تلاش میکنند با سرمربیهای خارجی اندکی منطقیتر برخورد کنند. منطقی که هزینه گزافی دارد.
استقلال حالا وینفرد شفر را اخراج کرده است. قرارداد او یکی از «ترکمنچایترین» قراردادهای تاریخ فوتبال ایران است و اگر آبیها میخواهند تا پایان عمرشان به سرمربی آلمانی بدهکار نباشند، باید در تابستان سرمایه زیادی جذب کنند. استقلال 300 هزار دلار برای قرارداد اول شفر به او پرداخت کرد و در دومین تفاهمنامه دو طرف، این رقم به یک میلیون دلار افزایش پیدا کرد. حالا شفر اخراج شده و استقلال باید این رقم را پرداخت کند. آنها مدعی شدهاند با سرمربی آلمانی به توافق میرسند اما هیچکس حاضر نیست برای یک میلیون دلار به توافق برسد. با نرخ آزاد ارز، استقلال باید در حدود 15 میلیارد تومان به شفر بپردازد. آنها به فکر یک سرمربی جدید و خارجی هم هستند بعید است هیچ گزینهای حاضر باشد با رقمی کمتر از 500 هزار دلار به تهران سفر کند. این یعنی استقلال در تابستان حداقل 20 میلیارد تومان برای نیمکتی هزینه میکند که فرهاد مجیدی همین الان از آن انتقاد زیادی دارد. این را به هزینه هنگفت لیکنز، توشاک و برانکو هم اضافه کنید. اگرچه اوضاع در پرسپولیس هم مشابه است اما سرخهای پایتخت از هزینههایشان رضایت دارند. برانکو از پرسپولیس 500 هزار یورو گرفته و شاید برای تمدید قرارداد با ایرج عرب به توافق برسد. او برای پرسپولیس همه چیز را دشت کرده و این دقیقا همان دلیلی است که باشگاهها برای آن هزینه میکنند.
اما تبریز بیشتر از هر شهر دیگری در ایران درگیر دلارهایی است که مشخص نیست از کجا میآیند و از کجا میروند. مسئولان تراکتورسازی در چند وقت اخیر هزینه زیادی کردند. از جذب بازیکنها ایرلندی و اسکاتلندی گرفته تا متقاعد کردن ملیپوشان برای مهاجرت به مرکز استان آذربایجان شرقی. آنها با رقم عجیب هفت میلیون دلار با کوین کنستانت به توافق رسیدند اما هافبک اسبق آث میلان هرگز در تراکتورسازی حضور نیافت. هنوز هم مشخص نیست منبع درآمد واقعی تراکتورسازی کجاست. نکته عجیبتر آن که تراکتور برخلاف استقلال، پرسپولیس و ذوبآهن هیچ شانسی برای درآمدزایی از لیگ قهرمانان آسیا ندارد و این یعنی دلارهایی که از تبریز خارج میشوند، قرار نیست هرگز بازگردند.
دلیل این ولخرجیهای عجیب و غریب در لیگ برتر چیست؟ جواب یک کلمه بیشتر نیست؛ مدیریت دولتی و یا مشکوک باشگاهها. تا زمانی که هیچ انگیزهای برای درآمدزایی و هزینههای منطقی در فوتبال ایران نباشد، اوضاع همین شکلی خواهد ماند. هیچکس نگران پولی که به سختی به دست میآید، نگران نیست. برای مدیری که با هر انگیزهای به جز مدیریت باشگاه پا به استقلال میگذارد، چه فرقی میکند قرارداد شفر چه بندهایی داشته باشد؟ برای مالکی که دو باشگاه در یک شهر دارد چهطور؟ پول؛ اینجا هر انگیزهای دارد، به جز فوتبال.
امیرمحمد سلیمانی: دو هفته تا پایان لیگ برتر هجدهم مانده است و به همان میزان که قهرمان لیگ مشخص نیست، آینده نیمکت تیمها هم در خطر سقوط قرار دارد. هر سرمربی لیگ برتری که مطمئن است صندلیاش در فصل آینده هم در اختیار خودش میماند، بهتر است به وینفرد شفر نگاه کند. سرمربی استقلال هر روز با مجموعهای از تقدیر و ستایشها مواجه میشد اما در نهایت، ایدهآلگرایی به او هم رحم نکرد. آبیها شانس زیادی برای قهرمانی داشتند اما نتایج متوسط شفر، اجازه نداد لیگ هجدهم برای سرمربی آلمانی پایانی حتی تلخ داشته باشد و صندلی او خیلی سریع در اختیار فرهاد مجیدی قرار گرفت.
شاید آخرین چیزی که در لیگ برتر خلیج فارس به چشم میآید، نتیجه باشد اما برای سکوها و اتاق مدیرعامل باشگاهها، پیروزی مهمترین رکنی است که منجر به امضای یک قرارداد میشود. بهخصوص برای باشگاههای بزرگ؛ تراکتورسازی را نگاه کنید. آنها ابتدای فصل مدعی شدند جان توشاک، همان مردی است که تراکتوریها برای قهرمانی نیاز دارند. چند هفته بعد، محمد تقوی جانشین پیرمرد ولزی شده بود و در کمال تعجب، صندلی او خیلی سریع به ژرژ لیکنز بلژیکی تقدیم شد. نتایج ضعیف لیکنز، بهخصوص در چند هفته اخیر، خانه او در تبریز را متزلزلتر از همیشه نشان میدهد و اگر پیش از شنیدن صدای سوت آخرین بازی لیگ هجدهم، پرشورها چهارمین سرمربی فصلشان را انتخاب کنند، نباید تعجب کنیم.
اوضاع در بیشتر تیمهای لیگ برتری به همین شکل است. باید امیر قلعهنویی باشید تا یک فصل بدون دغدغه را بر روی نیمکت سپاهان تجربه کنید. حتی علی دایی هم روی نیمکت داغ سایپا دوام نیاورد. او نه تنها از سایپا اخراج شد، بلکه حالا درگیر بحرانی شده که بیرون آمدن از آن، شاید اندکی سخت باشد. هستند سرمربیهایی که مثل خداداد عزیزی هدایت باشگاهی مثل سپیدرود را برعهده میگیرند و چنان زلزلهای به راه میاندازند که پسلرزههایش تا یک فصل باشگاه را ویران میکند. در میان هم نامهایی مثل یحیی گلمحمدی وجود دارند، او جانشین محمدرضا مهاجری شد و حالا پدیده شهرخودرو را یکی از مدعیان کسب سهمیه لیگ قهرمانان آسیا معرفی کرده است. اما اخراج سرمربیهای لیگ برتر، فقط به معنای تغییر ساختار و تفکر تیم نیست. این یعنی تیمهای لیگ برتر پذیرفتهاند نه تنها هزینه سرمربی اخراجی خودشان را پرداخت میکنند، بلکه برای سرمربی جدید هم بودجهای در نظر گرفتهاند.
شاید این مسیر برای سرمربیهای داخلی قابل هضمتر باشد. باشگاهها به هر شکلی شده با یک سرمربی ایرانی به توافق میرسند؛ طلب او را پس از مدتها پرداخت میکنند، تلاش میکنند با یک تفاهم ارزان قیمت خیال خودشان را راحت کنند و یا حتی با ایجاد یک پرونده مشکوک، به سرمربی سابق تیم خودشان حمله کنند! اما این نقشهها برای یک سرمربی خارجی خطرناک به نظر میرسد. یک سرمربی بیگانه با فرهنگ فوتبال ایران، خیلی سریع طلب خودش را به گوش مراجع قانونی میرساند. فیفا دل خوشی از فوتبال ایران ندارد و میداند برای زمینگیر کردن فوتبالی که حتی تیم ملیاش هم سرمربی ندارد، بهانههای زیادی برای محرومیت وجود دارد. بنابراین باشگاههای ایرانی تلاش میکنند با سرمربیهای خارجی اندکی منطقیتر برخورد کنند. منطقی که هزینه گزافی دارد.
استقلال حالا وینفرد شفر را اخراج کرده است. قرارداد او یکی از «ترکمنچایترین» قراردادهای تاریخ فوتبال ایران است و اگر آبیها میخواهند تا پایان عمرشان به سرمربی آلمانی بدهکار نباشند، باید در تابستان سرمایه زیادی جذب کنند. استقلال 300 هزار دلار برای قرارداد اول شفر به او پرداخت کرد و در دومین تفاهمنامه دو طرف، این رقم به یک میلیون دلار افزایش پیدا کرد. حالا شفر اخراج شده و استقلال باید این رقم را پرداخت کند. آنها مدعی شدهاند با سرمربی آلمانی به توافق میرسند اما هیچکس حاضر نیست برای یک میلیون دلار به توافق برسد. با نرخ آزاد ارز، استقلال باید در حدود 15 میلیارد تومان به شفر بپردازد. آنها به فکر یک سرمربی جدید و خارجی هم هستند بعید است هیچ گزینهای حاضر باشد با رقمی کمتر از 500 هزار دلار به تهران سفر کند. این یعنی استقلال در تابستان حداقل 20 میلیارد تومان برای نیمکتی هزینه میکند که فرهاد مجیدی همین الان از آن انتقاد زیادی دارد. این را به هزینه هنگفت لیکنز، توشاک و برانکو هم اضافه کنید. اگرچه اوضاع در پرسپولیس هم مشابه است اما سرخهای پایتخت از هزینههایشان رضایت دارند. برانکو از پرسپولیس 500 هزار یورو گرفته و شاید برای تمدید قرارداد با ایرج عرب به توافق برسد. او برای پرسپولیس همه چیز را دشت کرده و این دقیقا همان دلیلی است که باشگاهها برای آن هزینه میکنند.
اما تبریز بیشتر از هر شهر دیگری در ایران درگیر دلارهایی است که مشخص نیست از کجا میآیند و از کجا میروند. مسئولان تراکتورسازی در چند وقت اخیر هزینه زیادی کردند. از جذب بازیکنها ایرلندی و اسکاتلندی گرفته تا متقاعد کردن ملیپوشان برای مهاجرت به مرکز استان آذربایجان شرقی. آنها با رقم عجیب هفت میلیون دلار با کوین کنستانت به توافق رسیدند اما هافبک اسبق آث میلان هرگز در تراکتورسازی حضور نیافت. هنوز هم مشخص نیست منبع درآمد واقعی تراکتورسازی کجاست. نکته عجیبتر آن که تراکتور برخلاف استقلال، پرسپولیس و ذوبآهن هیچ شانسی برای درآمدزایی از لیگ قهرمانان آسیا ندارد و این یعنی دلارهایی که از تبریز خارج میشوند، قرار نیست هرگز بازگردند.
دلیل این ولخرجیهای عجیب و غریب در لیگ برتر چیست؟ جواب یک کلمه بیشتر نیست؛ مدیریت دولتی و یا مشکوک باشگاهها. تا زمانی که هیچ انگیزهای برای درآمدزایی و هزینههای منطقی در فوتبال ایران نباشد، اوضاع همین شکلی خواهد ماند. هیچکس نگران پولی که به سختی به دست میآید، نگران نیست. برای مدیری که با هر انگیزهای به جز مدیریت باشگاه پا به استقلال میگذارد، چه فرقی میکند قرارداد شفر چه بندهایی داشته باشد؟ برای مالکی که دو باشگاه در یک شهر دارد چهطور؟ پول؛ اینجا هر انگیزهای دارد، به جز فوتبال.
منبع: خبرانلاین