اصولگرايان به وحدت نمي رسند
با وجود انتقادات ریز و درشتی که در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بینالمللی رخ میدهد، اما اخبار و حوادث سیلی که از ابتدای سال جاری در اکثر استانهای کشور جاری شده هنوز بیش از سایر موضوعات پیش روی افکار عمومی قرار دارد. گرچه دولت و سایر نهادهای نظامی و حاکمیتی چون هلال احمر به امدادرسانی و کمکرسانی میپردازند، اما در این میان هستند کسانی که از این سیل گلآلود ماهی خود را با انگیزههای تخریب و تسویه حساب سیاسی با دولت صید کنند. حال دولت بهترین عملکرد را در خدماترسانی داشته باشد یا اساسا عملکردی از خود بروز ندهد برای این جریانات علیالسویه است چرا که از پیش برنامههای خود را چیده و حکم را نیز صادر کردهاند. برخی رسانهها چون صداوسیما نیز به بلندگوی این جریانات تبدیل شدهاند تا عملکرد دولت را تحت الشعاع قرار دهند. این در حالی است که کمی آن طرف در حوزه سیاست جریانات سیاسی کم کم خود را مهیای حضور در آوردگاه مجلس یازدهم میکنند جایی که اصلاحطلبان و اصولگرایان باید به امید اقناع افکار عمومی به رقابت با یکدیگر بپردازند. برای بررسی عملکرد دولت در سیل؛ تخریبها و انگیزهها، انتخابات مجلس یازدهم و آنچه در سپهر سیاست ایران میگذرد، با امیررضا واعظی آشتیانی معاون وزیر صنعت و معدن در دولت نهم و فعال سیاسی اصولگرا به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
روزنو :
با وجود انتقادات ریز و درشتی که در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بینالمللی رخ میدهد، اما اخبار و حوادث سیلی که از ابتدای سال جاری در اکثر استانهای کشور جاری شده هنوز بیش از سایر موضوعات پیش روی افکار عمومی قرار دارد. گرچه دولت و سایر نهادهای نظامی و حاکمیتی چون هلال احمر به امدادرسانی و کمکرسانی میپردازند، اما در این میان هستند کسانی که از این سیل گلآلود ماهی خود را با انگیزههای تخریب و تسویه حساب سیاسی با دولت صید کنند. حال دولت بهترین عملکرد را در خدماترسانی داشته باشد یا اساسا عملکردی از خود بروز ندهد برای این جریانات علیالسویه است چرا که از پیش برنامههای خود را چیده و حکم را نیز صادر کردهاند. برخی رسانهها چون صداوسیما نیز به بلندگوی این جریانات تبدیل شدهاند تا عملکرد دولت را تحت الشعاع قرار دهند. این در حالی است که کمی آن طرف در حوزه سیاست جریانات سیاسی کم کم خود را مهیای حضور در آوردگاه مجلس یازدهم میکنند جایی که اصلاحطلبان و اصولگرایان باید به امید اقناع افکار عمومی به رقابت با یکدیگر بپردازند. برای بررسی عملکرد دولت در سیل؛ تخریبها و انگیزهها، انتخابات مجلس یازدهم و آنچه در سپهر سیاست ایران میگذرد، با امیررضا واعظی آشتیانی معاون وزیر صنعت و معدن در دولت نهم و فعال سیاسی اصولگرا به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
اتفاقات اخیر در عملکرد برخی رسانهها و از جمله صداوسیما نسبت به دولت و تلاش برخی جریانات را چگونه میبینید؟
به گزارش روز نو :زمانی که در کشور اتفاقی مثل زلزله، سیل یا حوادث طبیعی رخ میدهد دیگر وارد بازیهای سیاسی شدن به صلاح نیست. به هر جهت دولت نیز بهواسطه هلال احمر که ابزار اجرایی خود است، کار اجرایی انجام میدهد. مقام معظم رهبری نیز تاکید کردند که چون عمق سیلی که ایجاد شد خیلی زیاد بوده نیروهایی مثل سپاه و ارتش نیز برای کمک به سیلزدگان وارد شوند. به هر صورت همه ما ایرانی هستیم و متعلق ایرانیم و باید به هموطنان کمک کنیم. دولت نیز باید در حد بضاعت خود عمل کند. وقتی میگوییم در حد بضاعت خود؛ بخشی از عامل بضاعت دولت هلال احمر است که به داستان ورود کرده و بخش دیگر نیز سایر ارکان دولت، کمیته امداد حضرت امام(ره) در چارچوب وظایف خود کار میکند. مباحث لجستیکی را سپاه و ارتش مشترکا انجام میدهند و جای تقدیر و تشکر از همه دارد، اما نکته اینجا است که ما نه تنها در این دولت که چه بسا در دولتهای گذشته نیز این مساله را داشتیم که نسبت به بحرانها بیگانهایم یعنی پیشبینیها و تدابیر لازم برای اتفاقات غیرقابل پیشبینی تعریف نشده است. ضمن اینکه در همه جای جهان سیل میآید، اما اینکه فکر کنیم میتوان همه این اتفاقات را مهار کرد غیرمنطقی است. حتی در ژاپن نیز که کشوری حادثه خیز به لحاظ بلایای طبیعی است اعم از سیل، زلزله و توفان آنها نیز خسارت میبینند منتها خدماتشان بهگونهای است که بعدها شرایط جبران بحران برای حادثه دیدگان فراهم است. در بحث بلایای طبیعی دو بحث وجود دارد؛ نخست اینکه بتوانیم آسیبهای آن را به حداقل برسانیم و بخشی اینکه پس از اتمام این اتفاقات چه برنامهای داریم؟ آیا قصد فراموش کردن این مردم را داریم یا اینکه میخواهیم برای خودمان زمان بخریم یا بعد از این حادثه به مردم کمک کنیم. اکنون اتفاقی که افتاده این است که کمترین آسیب جانی به مردم برسد و تا جایی که بضاعتها میرسد به لحاظ اموال عمومی و شخصی افراد آسیبها کمتر باشد. نکته بعدی اینکه گرمی و حرارتی که امروز برای کمک به سیلزدگان وجود دارد تداوم داشته باشد. بعنی کسانی که متولی و مسئول هستند پس از این داستان نیز به وظایف خود بپردازند. چه بسا یکی از دلایلی که اکنون نگرانیهایی وجود دارد از این جهت است که مردم نگرانند پس از این اتفاقات فراموش نشوند. در زلزله قصر شیرین و کرمانشاه نیز شاهد بودیم که در آنجا همه به یاری شتافتند؛ حال باید متر خود را آورده و ببینیم که در آنجا تا کنون چقدر توانستهایم به مردم خدماترسانی کنیم. لذا مردمی که سیلزده هستند به زلزلهزدگان کرمانشاهی نگاه میکنند که چقدر نسبت به خدمترسانی به آنها اهتمام صورت پذیرفته است. از این روست که یکسری مباحثی پیش میآید و برخی از روی دلسوزی انتقاد کرده و تذکراتی میدهند و البته برخی نیز درصدد استفاده سیاسی از برخی کمبودها و کاستیها بر میآیند.
برخی جریانات مشخصا در راستای تخریب دولت قدم بر میدارند و اساسا اعتقادی به انتقاد ندارند؛ وقایع رخ داده نیز دستاویزی برای آنها جهت تخریب بیشتر دولت است که دولت هیچگونه عملکردی نداشته، ارزیابی شما چیست؟
تخریب با انتقاد متفاوت است و باید به سمتی برویم که اگر هم انتقادی داریم در جهت بهتر شدن باشد. از طرف دیگر کار نکردن نیز با کم کارکردن متفاوت است. بله دولت کاری را انجام داده، اما در حدی که رضایت مردم حادث باشد طبیعی است که نقصانهایی وجود داشته باشد. باید بدین نکته توجه داشت که امروز بخش قابل توجهی از جامعه مدیریتی کشور از ضعف مدیریت رنج میبرد. این نکته مورد تایید اصلاح طلبان، اصولگرایان و آحاد مردم است. عدم انتخاب مدیران هوشمند، توانا، انقلابی که از یک تفکر اجرایی خوب برخوردار است مورد انتقاد همگان است که چرا از این دسته از مدیران استفاده نمیشود. این انتقاد به همه دولتها وارد بوده که هر کسی آمده باند و گروه و تشکیلات خود را آورده و همین باند و گروه بهدلیل برخی از سوء مدیریتها صدماتی را نیز به مدیریت کشور وارد کرده است. پتانسیل مدیریتی کشور میتواند خیلی بهتر از این باشد، اما با دست خودمان این پتانسیل را تخریب میکنیم. یعنی بخشی از پتانسیل ظرفیتی مدیریت در کشور که میتواند کمک کند زورش به افرادی که توانمندی لازم را ندارند نمیرسد. لذا علت اینکه امروز انتقاداتی متوجه دولت میشود ناشی از برخی ضعفهای مدیریتی است. من نیز اگر انتقادی به دولت دارم از این دیدگاه است، ضمن اینکه فارغ از بحث سیاسی، مدیران ما از ادبیات مناسبی برخوردار نیستند. مثلا در کوران سیل که مردم سیلزده با مشکلات عدیدهای مواجهند مسئولی درآمده و میگوید که ما به سیلزدگان 5میلیون وام میدهیم. خب، اصلا گفتن این مطلب با چنین عدد و شرایط اقتصادی کشور به صلاح کشور بود؟ این نشان میدهد کسانی که مینشینند و مطالب را دستهبندی میکنند هنوز نتوانستهاند جو روانی جامعه نسبت به این اتفاق را به خوبی ارزیابی کنند. پس این نوع ادبیات و گفتمان موجب میشود که یک عده از مردم دلخور شوند که چه معنا و مفهومی دارد که اینگونه مسائل بیان شود. کسی که زندگی خود را باخته چیزی برای از دست دادن ندارد، باید به وی آرامش داد تا دردها اندکی التیام یابد، اما نکته این است که آیا وام 5میلیونی التیامدهنده است؟ آیا اگر گفته و اطمینان داده شود که ما پشت شما هستیم و شما را تنها نمیگذاریم و از ادبیات بهتری استفاده شود، تاثیرگذارتر نیست؟ هرچند این حق را به دولت میدهم که هر ادبیات و موضعی اتخاذ کند. برخی جریانات در جامعه هستند که صرفا به بهانه تراشی و تخریب مشغولند و اساسا کاری به تصمیمات درست و غلط دولت ندارند. گرچه از حق نگذریم که برخی انتقاد منصفانه و سازنده به دولت میکنند که باید ارج نهاده شوند.
از دیدگاه شما ضعف مدیریتی با روی کار آوردن مدیران جوان و جوانگرایی حل میشود یا صرفا باید از مدیران مجرب و توانمند با تجربه استفاده کرد؟
ما چون در ساختار کشور تعبیر درستی برای نیروی انسانی نداریم رخ دادن چنین مسائلی مثل جوانگرایی یا پیرزدایی غیرقابل اجتناب است. باید نیروها در مسیری قرار گیرند مثل قطاری که روی ریل حرکت میکند. یعنی وقتی یک نفر از این قطار پیاده شد جایگزین وی از پیش تعیین شده و وجود داشته باشد. لذا باید تعریفی منطقی از نیروی انسانی صورت گیرد. ما مسیری انتخاب کردیم که طی 4 دهه گروهی خاص مدیر باشند و نیروهای قابلی که در کشور وجود داشتند را به مرور زمان بایکوت کردیم و اجازه رشد به آنها ندادیم. در حالی که باید در کنار مدیران با تجربه زمینه برای مدیران جوانی که تجربه بهدست آوردهاند فراهم شود که جایگزین شوند، نه اینکه شاهد باشیم مجلس قانون بگذارد که مدیران پس از سن مشخصی دیگر حق ورود به عرصه مدیریتی ندارند. من فکر میکنم مجلس نیز عاصی شد یا به تعبیری به این نتیجه رسید که دولت به سمت نیروهای جدیدی که در سازمانها وجود دارند نمیرود. البته نیروی جوان نیروی 20 یا 25ساله نیست؛ هر چند که ما در دوران دفاع مقدس از افراد جوانتر در جبهه و جنگ و مسئولیتهای اجرایی استفاده کردیم، اما نباید از یاد برد که اوایل انقلاب و در زمان جنگ کشور با خلأ مدیریتی مواجه بود، اما امروز نمیتوانیم خلأ مدیریتی داشته باشیم و باید از نیروهای مستعد که از تجربه مناسب، نگاه مثبت و جسارت و انرژی بهتر برخوردارند استفاده کنیم. لذا بازهم اصرار دارم که ساختار اداری کشور و تعاریفی که برای نیروی انسانی وجود دارد درست نیست و باید اصلاح شود. اینکه عدهای از کارشناسان میگویند اصلاح ساختار تشکیلاتی کشور یا اصلاح ساختار اقتصادی کشور باید انجام بگیرد به همین منظور است.
طی روزهای گذشته آقای سعید قاسمی یکی از فرماندهان بازنشسته سپاه اظهاراتی داشته مبنی بر استفاده نیروهای ایرانی از پوشش هلال احمر برای آموزش نظامیان در جنگ بوسنی که با شکایت هلال احمر و تکذیب سپاه پاسداران همراه شده، اساسا اینگونه اظهارات جز هزینهسازی برای کشور نتیجه دیگری دارد؟
آقای سعید قاسمی نظر شخصی خود را داده و اصلا قرار نیست که نظر وی ملاک قضاوت قرار گیرد. خیلی از افراد در گروههای سیاسی حرفهای بیمعنا و هزینهساز برای کشور میزنند و برخی نیز با خاطرهگوییهای خود تبعات زیادی برای کشور ایجاد میکنند. اینها نشان میدهد که ما با نوعی عدم خردمندی مواجه هستیم و شرایط حساس کشور را در نظر نمیگیریم. گرچه اینگونه اظهارات برای کشور هزینهآور و دادن خوراک خبری به دشمنان نظام است، اما حداقل آمریکاییها که خود در تولید داعش و از بین بردن امنیت در جهان نقش موثر و فعالی داشتهاند نباید با برخی اقدامات و اظهارات ایران را محدود یا متهم کنند. آنهایی که حرفهای نامربوطی در جهت به حاشیه کشاندن نظام میزنند بدانند که سخنانشان هر چند بیپایه و اساس میتواند برای کشور تبعات داشته باشد، نگرانیهایی ایجاد کند و ما باید بابت گفتمانهایی که برای نظام هزینه ایجاد میکند هزینههایی بدهیم. من به شخصه معتقدم که برخی افراد یا از تبعات اظهارات خود خبر ندارند یا اگر هم نمیدانند توجهی به مصالح نظام ندارند. در برخی موارد نیز پیش میآید که افراد در برخی مجامع که مینشینند سخنانی میگویند که نباید گفته شود.
این رویکرد شما نسبت به آقای احمدینژاد نیز صائب است؟
فرقی نمیکند آقای احمدینژاد یا هر کس دیگری که میخواهد باشد. ما موضوعی تحت عنوان آزادی را برای خود چماق کردهایم تا هرچه دلمان بخواهد بدون در نظر گرفتن و عواقب و تبعات مطرح کنیم. آزادی وجود دارد، اما نه به این معنی که منافع عمومی و منافع ملی کشور و جامعه را به خطر بیندازد.
انتخابات مجلس یازدهم در پیش است و جریانات سیاسی در پی برنامهریزی؛ ارزیابی شما از اقبال جریانهای سیاسی در این انتخابات چگونه است؟
ما دو جریان عمده سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا در کشور داریم که هیچکدام نمیتوانند در کلان قضیه به وحدت برسند. چرا که تنوع نگاه وجود دارد. تندرو، میانهرو، عافیتطلب، معتدل و... لذا با این مسائل من بعید میدانم که گروههای سیاسی مختلف به وحدت برسند. گرچه نزدیک ایام انتخابات لیستی را جهت رای دهی به مردم ارائه میدهند. البته برداشت من این است که مردم در این دوره اقبالی به لیست نشان نمیدهند. البته اصولگرایان نسبت به اصلاحطلبان شرایط بهتری دارند، اما بدین معنی نیست که آنها پیروز مطلق انتخابات باشند، اما اقبال بیشتری دارند موضوعاتی که آنها در رابطه با دولت و مجلس به آنها پرداختهاند تقریبا موضوعات درستی بوده و انتقادات منطقی داشتهاند که از طریق رسانهها به مردم منتقل شده است. هرچند که خود مردم نیز بخشی از این انتقادات را داشتند و چیز جدیدی نیست. نکته دیگر اینکه هیچکدام از گروههای سیاسی کشور حرف و ایده جدیدی برای گفتن ندارند و هرآنچه که میگویند حرفها و مطالبات خود مردم است که از زبان جریانات سیاسی بیان میشود. لذا نکته جدید که مردم به این نوع گفتمانها علاقهمند شوند دیده نمیشود.
این عدم اقبال مردم به لیست در هر دو جناح را ناشی از چه میدانید؟
بهدلیل اینکه هر دو جریان در مقاطع مختلف چه در روند قانونگذاری در مجلس و چه مدیریت اجرایی کشور در دولت امتحان خود را پس دادهاند. مردم نیز نحوه عملکرد هر دو جریان را دیدهاند و از این جهت قضاوت میکنند. با توجه به اینکه من همیشه تاکید داشتهام کسی که کار اجرایی در اختیار دارد بیشتر در دیدرس مردم است تا کسانی که در حاشیه هستند و تماشا میکنند. اکنون اصلاحطلبان در دولت کار اجرایی دارند و در شورای شهر و شهرداری نیز فعالند که همه اینها به قضاوت مردم گذاشته میشود. حال بخشی از مردم این رویه و اتفاقات را قبول دارند و اقبال نشان میدهند. بخش قابل توجه دیگر نیز با توجه به اینکه در مسائل معیشتی با مشکل مواجهاند قضاوتهای خود را خواهند داشت. البته مردم فقط مسائل اقتصادی را نگاه نمیکنند بلکه به مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیز نظر میافکنند و دعواها و نزاعهای بیهوده سیاسی را رصد میکنند. لذا پرسش مردم این است که اینهمه دعوای سیاسی که میان جریانهای سیاسی رخ داده چه نتیجهای برای مردم داشته است؟ چرا مردم را جدی نمیگیریم و فقط موقع انتخابات میخواهیم شو اجرا کنیم و پس از اخذ رأی همه چیز فراموش شود. لذا باید پذیرفت که مردم زمانی اقبال نشان میدهند که عملکرد مثبتی را نیز دیده باشند.
تا کنون جلسات بسیاری برای وحدت میان اصولگرایان تشکیل شده از جمله جمنا و شورای وحدت، اما هنوز چند دستگی و چندپارهگی در اصولگرایان مشاهده میشود؛ این موضوع چه میزان میتواند در انتخابات 98 به ضرر اصولگرایان تمام شود؟
من معتقدم یکی از دلایلی که اصولگرایان به اجماع نمیرسند اختلاف دیدگاه است. برخی معتقدند که بعضی از گروهها سهمخواهی میکنند، برخی دیگر خودمحوری را ملاک کار و رفتار خود قرار میدهند یا بیشتر توجهشان به افراد مردود شده در عالم سیاست است و برخی هم میگویند که باید نیروهای تازه نفس را وارد عرصه کنیم. چنین تضادی موجب عدم انسجام و وحدت اصولگرایان میشود. مهمتر اینکه دلیلی هم دیده نمیشود که اینها بخواهند به اجماع برسند. چون اساسا به اجماع رسیدن اصولگرایان بعید است که در نوع خود چالش بزرگی محسوب میشود. البته بارها گفته شده تا زمانی که احزاب قدرتمند، برنامهدار، هدفدار با مدیریت منسجم نداشته باشیم، نمیتوان شاهد کارآمدی احزاب باشیم. باید تشکلی کارآمد وجود داشته باشد وگرنه همین داستان تکرار میشود و تا نزدیک انتخابات میشود گروهها میخواهند دور هم جمع شوند و به وحدت و انسجام برسند که در آخر هم نمیرسند. تفاوت نگاه بسیار زیادی بین گروههای اصولگرا وجود دارد و هر کدام تشکل جداگانهای هستند. زمانی که هرکدام تشکلی با تفکر و اهداف متفاوت هستند چگونه میتوانند بهعنوان یک کل منسجم عمل کنند؟ در انگلیس 2 حزب کارگر و محافظهکار، در آمریکا دو حزب جمهوریخواه و دموکرات وجود دارد و تکلیف خود را با یکدیگر میدانند در حالی که در کشورمان چندین و چند تشکل وجود دارد.
اصلاحطلبان به هر نحوی رئیس دولت اصلاحات را بهعنوان لیدر و عقل فعال خود جهت به وحدت رسیدن مورد پذیرش قرار دادهاند، اما این نحو رویکرد در اصولگرایان وجود ندارد؛ میتوان اینگونه برداشت کرد که عدم وحدت در این جریان به علت نبود لیدر یا رهبر است؟
من بخشی از دلیل نبود لیدر را خودخواهی و سهمخواهی برخی گروهها میدانم وگرنه در مجموعه اصولگرایی هستند افرادی که بتوانند نقش لیدری داشته باشند، اما مشکل اینجاست که به تفاهم نمیرسند. زمانی که سهمخواهی، یکهتازی و قبول نداشتن یکدیگر وجود داشته باشد اینها میتواند ترکیبی باشد از اینکه اینها به یک انسجام واحد و لیدر مشخص نرسند. اما به اعتقاد من اصولگرایان بهطور نسبی به تفاهم میرسند، اما به جهت اینکه بتوانند ید واحد باشند متفاوت است.
خروج آقای رئیسی از شورای وحدت و انتصاب بهعنوان رئیس قوه قضائیه را چطور ارزیابی میکنید؟
تا آنجایی که من اطلاع دارم آقای رئیسی از ابتدا نیز ورودی براین کار و ریاست شورای وحدت نکرد و اتفاقا چقدر خوب شد که وی همان موقع نیز جلو نیامد. چرا که آقای رئیسی جزء ذخیرههای انقلاب است وهیچ بعید نبود که در بازیهای سیاسی اتفاقاتی هم حاصل شود که شأن، شخصیت و جایگاه وی نیز مورد بیتوجهی قرار گیرد . فکر میکنم که آقای رئیسی تدبیر کرد که نیامد.
آرمان