دلبری های شراره و ناهید برای مردان پشت پرده مخوفی داشت
روزنو : شراره و ناهید با دلبری هایشان مردان را در دام مخوفی می کشاندند.
، پسر جوانی در ادعاهایش گفت: در خیابان بودم که دو زوج موتورسوار به سمتم آمدند. در نگاه نخست فکر نمیکردم آنها زورگیر باشند تا اینکه یکی از موتورسوارها جلوی پایم ایستاد و دختر جوانی که لاغراندام بود، با پرسیدن آدرس باعث شد سر جایم بایستم.
وی افزود: هنوز صحبتهای دختر جوان تمام نشده بود که پسر جوانی همراه یک دختر سوار موتور به سمتم آمدند و پس از پیاده شدن پسر از موتورش به سمتم حمله کرد و در همین لحظه پسر دیگر نیز که با موتورش جلوی راهم را گرفته بود، به کمک همدستش آمد و پس از کتککاری با تهدید چاقو خواستند تا ساکت باشم.
این جوان وحشتزده ادامه داد: در همین لحظه یکی از دخترها به سمتم آمد و شروع به خالی کردن جیبها، سرقت گوشی موبایلم کرد و سپس همگی آنها سوار موتور پا به فرار گذاشتند. در سرقت دیگری که ردپای این 4 زن و مرد به دست آمد، مرد فریبخوردهای گفت: سوار خودرو وقتی دو دختر جوان را کنار خیابان دیدم، وسوسه شده و وی را سوار کردم. هنوز چند قدمی نرفته بودم که دو مرد جوان دستور ایست دادند. ترسیده بودم. آنها خود را مامور معرفی کرده و برای اینکه دستگیرم نکنند، از من باجگیری و سرقت کردند، بعد در برابر دیدگانم دو دختر جوان را سوار خودرویشان کرده و با خود بردند، بعد فهمیدم که آنها همگی دزد بودند.
در این مرحله ماموران آلبوم مجرمان سابقهدار را پیشروی طعمههای این باند قرار دادند و همین کافی بود تا تصویر یکی از زورگیران شناسایی شود.
ردیابیهای پلیس برای دستگیری دزد اصلی که یک بار به خاطر سرقت به زندان افتاده بود، کلید زده شد و ماموران در تحقیقات پلیسی موفق شدند پاتوق عبدا... را در یکی از محلههای ارومیه ردزنی کنند و بدین ترتیب وی را به صورت نامحسوس زیر نظر قرار دهند. این دزد که نمیدانست ماموران وی را زیر نظر دارند، پس از حضور در جمع دوستانش در قهوهخانه سوار موتور به سمت مخفیگاهش رفت. عصر یکشنبه دوم شهریورماه سال جاری، زورگیر سابقهدار به مخفیگاهش رفت و ماموران با تجسسهای فنی اطلاع یافتند دیگر همدستان وی نیز در آنجا حضور دارند و عملیات غافلگیرانه پلیس کافی بود تا این 4 زن و مرد زورگیر دستگیر شوند.
این تبهکاران که ابتدا شوکه شده و سعی داشتند خود را بیگناه نشان دهند، وقتی پی بردند هیچ شکی در زمینه زورگیریهای آنان نیست، چارهای جز اعتراف ندیدند.منصور یکی دیگر از اعضای این باند به پلیس گفت: سالهاست صادق که رییس باند است را میشناسم تا اینکه وی پیشنهاد داد تا برای پولدار شدن دزدی کنیم. ابتدا قبول نکردم، ولی وقتی دیدم کاری برای پولدار شدن ندارم، تصمیم به این کار گرفتم. او پیشنهاد داد 2 دختری که با ما آشنا بود را وارد باندمان کنیم. آنها را طعمه قرار داده و از کسانی که این دختران را سوار خودروهایشان میکنند، در نقش مامور یا برادر و همسران آنها باجگیری کنیم.
وی افزود: وقتی تصمیم به اجرای نقشهمان گرفتیم، 2 دختر جوان را در جریان قرار دادیم. عجیب اینکه آنها با اطلاع از نقشه زورگیری اصرار کردند که با ما همکاری کنند و پول خوبی به جیب بزنند. دو نوع شگرد داشتیم یا سوار موتور سراغ طعمهها رفته و در محلههای خلوت با تهدید چاقو دست به سرقت میزدیم یا دو دختر سوار خودروها میشدند و ما دست به کار میشدیم و احتمال میدادیم مردان از ترس آبرویشان شکایتی نخواهند کرد. دو دختر جوان که وسوسه شده و وارد این باند شده بودند نیز پذیرفتند در زورگیریها با صادق و منصور همراه بودهاند. ناهید به پلیس گفت: وقتی متوجه شدیم که دو مرد میخواهند دزدی کنند، من هم که بیکار بودم و درآمدی نداشتم، به این فکر افتادم که با آنها همکاری کنم که دوستم شراره نیز با پیشنهاد من پذیرفت تا در سرقتها همراهیمان کند.
وی افزود: پس از شناسایی طعمههایمان یا به بهانه آدرس پرسیدن به آنها نزدیک میشدیم و در حالی که سرگرم صحبت بودیم، صادق و شراره وارد عمل میشدند که ابتدا صادق به طعمهمان حمله میکرد و سپس منصوربه کمکش میرفت یا اینکه من و ستاره سوار خودروی مردان جوان شده و منصور و صادق در نقش مامور یا برادر یا شوهرانمان سد راه آنان شده و به باجگیری دست میزدند.
، پسر جوانی در ادعاهایش گفت: در خیابان بودم که دو زوج موتورسوار به سمتم آمدند. در نگاه نخست فکر نمیکردم آنها زورگیر باشند تا اینکه یکی از موتورسوارها جلوی پایم ایستاد و دختر جوانی که لاغراندام بود، با پرسیدن آدرس باعث شد سر جایم بایستم.
وی افزود: هنوز صحبتهای دختر جوان تمام نشده بود که پسر جوانی همراه یک دختر سوار موتور به سمتم آمدند و پس از پیاده شدن پسر از موتورش به سمتم حمله کرد و در همین لحظه پسر دیگر نیز که با موتورش جلوی راهم را گرفته بود، به کمک همدستش آمد و پس از کتککاری با تهدید چاقو خواستند تا ساکت باشم.
این جوان وحشتزده ادامه داد: در همین لحظه یکی از دخترها به سمتم آمد و شروع به خالی کردن جیبها، سرقت گوشی موبایلم کرد و سپس همگی آنها سوار موتور پا به فرار گذاشتند. در سرقت دیگری که ردپای این 4 زن و مرد به دست آمد، مرد فریبخوردهای گفت: سوار خودرو وقتی دو دختر جوان را کنار خیابان دیدم، وسوسه شده و وی را سوار کردم. هنوز چند قدمی نرفته بودم که دو مرد جوان دستور ایست دادند. ترسیده بودم. آنها خود را مامور معرفی کرده و برای اینکه دستگیرم نکنند، از من باجگیری و سرقت کردند، بعد در برابر دیدگانم دو دختر جوان را سوار خودرویشان کرده و با خود بردند، بعد فهمیدم که آنها همگی دزد بودند.
در این مرحله ماموران آلبوم مجرمان سابقهدار را پیشروی طعمههای این باند قرار دادند و همین کافی بود تا تصویر یکی از زورگیران شناسایی شود.
ردیابیهای پلیس برای دستگیری دزد اصلی که یک بار به خاطر سرقت به زندان افتاده بود، کلید زده شد و ماموران در تحقیقات پلیسی موفق شدند پاتوق عبدا... را در یکی از محلههای ارومیه ردزنی کنند و بدین ترتیب وی را به صورت نامحسوس زیر نظر قرار دهند. این دزد که نمیدانست ماموران وی را زیر نظر دارند، پس از حضور در جمع دوستانش در قهوهخانه سوار موتور به سمت مخفیگاهش رفت. عصر یکشنبه دوم شهریورماه سال جاری، زورگیر سابقهدار به مخفیگاهش رفت و ماموران با تجسسهای فنی اطلاع یافتند دیگر همدستان وی نیز در آنجا حضور دارند و عملیات غافلگیرانه پلیس کافی بود تا این 4 زن و مرد زورگیر دستگیر شوند.
این تبهکاران که ابتدا شوکه شده و سعی داشتند خود را بیگناه نشان دهند، وقتی پی بردند هیچ شکی در زمینه زورگیریهای آنان نیست، چارهای جز اعتراف ندیدند.منصور یکی دیگر از اعضای این باند به پلیس گفت: سالهاست صادق که رییس باند است را میشناسم تا اینکه وی پیشنهاد داد تا برای پولدار شدن دزدی کنیم. ابتدا قبول نکردم، ولی وقتی دیدم کاری برای پولدار شدن ندارم، تصمیم به این کار گرفتم. او پیشنهاد داد 2 دختری که با ما آشنا بود را وارد باندمان کنیم. آنها را طعمه قرار داده و از کسانی که این دختران را سوار خودروهایشان میکنند، در نقش مامور یا برادر و همسران آنها باجگیری کنیم.
وی افزود: وقتی تصمیم به اجرای نقشهمان گرفتیم، 2 دختر جوان را در جریان قرار دادیم. عجیب اینکه آنها با اطلاع از نقشه زورگیری اصرار کردند که با ما همکاری کنند و پول خوبی به جیب بزنند. دو نوع شگرد داشتیم یا سوار موتور سراغ طعمهها رفته و در محلههای خلوت با تهدید چاقو دست به سرقت میزدیم یا دو دختر سوار خودروها میشدند و ما دست به کار میشدیم و احتمال میدادیم مردان از ترس آبرویشان شکایتی نخواهند کرد. دو دختر جوان که وسوسه شده و وارد این باند شده بودند نیز پذیرفتند در زورگیریها با صادق و منصور همراه بودهاند. ناهید به پلیس گفت: وقتی متوجه شدیم که دو مرد میخواهند دزدی کنند، من هم که بیکار بودم و درآمدی نداشتم، به این فکر افتادم که با آنها همکاری کنم که دوستم شراره نیز با پیشنهاد من پذیرفت تا در سرقتها همراهیمان کند.
وی افزود: پس از شناسایی طعمههایمان یا به بهانه آدرس پرسیدن به آنها نزدیک میشدیم و در حالی که سرگرم صحبت بودیم، صادق و شراره وارد عمل میشدند که ابتدا صادق به طعمهمان حمله میکرد و سپس منصوربه کمکش میرفت یا اینکه من و ستاره سوار خودروی مردان جوان شده و منصور و صادق در نقش مامور یا برادر یا شوهرانمان سد راه آنان شده و به باجگیری دست میزدند.