حامد صالح آبادی:یکی از پیامدهای سیاست اعتدال و نزدیک شدن اصلاحطلبان و اصولگرایان بهیکدیگر در قالب اجماع معتدلانِ دو جناح، محدود شدن گزینههای انتخابی برای شهروندان و از بین رفتن رقابت سیاسی در انتخابات است
به گزارش روز نو ، چندی پیش حسین سلیمی، رییس دانشگاه علامه طباطبایی در مصاحبهای اعلام کرد دانشجویان دیگر رغبتی برای فعالیتهای سیاسی ندارند. این اظهار نظر با واکنش شدید تعدادی از فعالان دانشجویی در فضای مجازی همراه بود، آنها در رد این گزاره، محدودیتها و ممنوعیتهای ایجاد شده از سوی نهادهای دولتی در برگزاری مراسم اجتماعی- سیاسی را عامل اصلی در بی اعتنایی دانشجویان به مسائل سیاسی میدانستند و به نظر میآید بر این اعتقادند که اگر مسئولان دانشگاهی همکاری بیشتری داشته باشند، شور سیاسی به دانشگاههای کشور بازخواهد گشت.
علت و اساس بیاعتنایی به مسائل سیاسی در دانشگاهها امری عمیقتر و ریشهایتر از آن است که فقط آن را به عدم همکاری نهادهای حاکمیتی در دانشگاه نسبت دهیم، باید قبول کرد دستکم در مراسم 16 آذر سالهای اخیر تاحدودي بيشتر شخصیتهای سیاسی مطرح دوجناح امکان حضور پیدا کردند؛ بنابرین نسبت به دهههای گذشته همکاری نهادهای حاکمیتی در دانشگاهها بیشتر بوده است.
حذف تفاوت دو انديشه
به نظر میرسد میتوان در توضیح شرایط کنونی جناحهای سیاسی در ایران، تاحدودی از نظریات متفکر مشهور بلژیکی شانتال موفه استفاده کرد. خانم موفه در نقد لیبرال دموکراسی حاکم و هویت بیش از حد فردگرای انسان غربی از وضعیتی موسوم به پسا سیاست نام میبرد، مراد موفه از این اصطلاح فضایی است که در آن آنتاگونیسم یا نزاع حقیقی بین چپ و راست از بین میرود و احزاب سیاسی چپگرا و راستگرا به سمت مرکز و نزدیکتر شدن به یکدیگر حرکت میکنند، به طورخلاصه موفه معتقداست در این فضا تفاوت اندیشههای چپ و راست از بین میرود و دیگر صحبت از سیاست اقتصادی و اجتماعی چپگرایانه یا راستگرایانه مطرح نیست بلکه بحث سر سیاستهای درست و نادرست است و تکنوکراسی جانشین سیاست واقعی میشود.
به عبارتی بین نیروهای سیاسیِ حاکم،اجماعی حول نوع خاصی از سیاستها صورت میگیرد و نخبگان یا کارشناسان به جای مردم تصمیم میگیرند، در این فضا ما با نوعی بی اعتنایی ِمردم نسبت به سیاست مواجه هستیم زیرا انتخاب حقیقی یا بدیل جامعی برای مردم باقی نمیماند.به نظر من در مورد وضعیت کنونی شور سیاسی در بین نخبگان سیاسی ایران خاصه دانشگاهیان میتوان این نظریه را تا حدودی اعمال کرد؛ درایران خاصه بعد از سال 88جناحهای سیاسی بهیکدیگر نزدیک شدهاند، شاید واکنشی به فضای بیشاز حد قطبیشده آن سال باشد اما دلیل آن هرچه باشدتفاوتها حول اعمال سیاستهاي گوناگون کاهش پیدا کرده است، برای نمونه بهنظر میرسد در هر صورت سیاستهای توزیعی مثل دادن یارانهها خواه ناخواه ادامه پیدا میکند، هیچ کدام از دولتها توان افزایش حاملهای انرژی را ندارند و از طرفی در زمینه سیاسی خاصِ ایران به دلیل ضعف نهادهای سیاسی، حامی پروری در قالب ژن خوب و فساد سیاسی فارغ از جناحبندی ها وجود خواهد داشت، به راستی آیا با آمدن دولت جدید روابط حامیپرورانه کاهش پیدا کردهاست؟
به نظر میرسد نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه در این دولت ارادهای نیز برای از بین بردن آن مطرح نیست، نمونههای اخیر انتصاب فرزندان مقامات دولتی ارشد را درنظر بگیرید. حتی در حوزه چرخش نیروهای سیاسی نیز تفاوتی آنچنانی حاکم نیست، بعید است اگر سید ابراهیم رئیسی، رییسجمهور میشد، رحمانی فضلی در دولت وی پستی نمیگرفت یا چه تفاوتی بین لیست امید مجلس خبرگان و سایر لیستها وجود دارد؟ فراکسیون امید در مجلس شورای اسلامی چه عملکرد خاصی مجزا از سایر فراکسیونها داشته است؟ البته قبول دارم نمیتوان در همه حوزهها این حکم کلی را اعمال کرد برای مثال در حوزه هایی مانند سیاست خارجی هنوز تفاوت ِنگاه در جریان ها وجود دارد ولی یادمان نرود با خروج دولت ترامپ از برجام در این حوزه نیز به نوعی به وضعیت قبل از انتخابات سال 92 بازگشتیم.
يك گره سياسي
به نظر میرسد یکی از پیامدهای سیاست اعتدال و نزدیک شدن اصلاحطلبان و اصولگرایان بهیکدیگر در قالب اجماع معتدلانِ دو جناح، محدود شدن گزینههای انتخابی برای شهروندان و از بین رفتن رقابت سیاسی در انتخابات است. زمانیکه مردم تفاوت عملی گزینههای پیشرویشان را درک نکنند خودبهخود بهسمت بیاعتنایی سیاسی و عدممشارکت سوق داده میشوند؛ از طرف دیگر بادرنظرگرفتن اعتراضات دی سال گذشته و اجماع احتمالی نخبگان دوجناح اصلی در انتخابات پیشرو، خطر ظهور پوپولیسم به شکلی جدید و با کاندیدای جدید وجود خواهد داشت، در این فضای اجماع زده، پوپولیسم با ایجاد نزاع و دوگانه ساختگی بین مردم و کل تشکیلات سیاسی حاکم، خود را نماینده اکثر مردمی میداند که در مناسبات اقتصادی- سیاسی و حامیپروریِ جناحهای کشور سود و بهرهای ندارند و با وعده به ناکجاآبادِ خیالی رای آنها را به سمت خود جذب خواهد کرد. باید دانست نهادهایی مانند شورای نگهبان نیز مانع قطعی در مقابل آن نخواهند بود زیرا کاندیدای پوپولیست میتواند شخصیت شناخته شدهای باشد که در آن مقطع برای فايق آمدن براجماع گروههای سیاسی دیگر به پوپولیسم روی آورد.