اصولگرایان و اصلاحطلبان مشکلات جامعه را حس نمیکنند
در آینده شاهد برخورد جدی مردم با جریانات سیاسی خواهیم بود
جریانات سیاسی به سبب آنچه فهم پدیدهها و وقایع سیاسی گفته میشود همواره یک قدم از توده جامعه جلوترند و به عبارت دیگر چراغ راه مردم برای انتخاب صحیح و رویکردهای سیاسی برای آینده هستند. از این جهت بایستی در تمامی فرآیندهای جامعه حضور و ظهور این جریانات را ببینیم نه فقط به گاه انتخابات. با این حال در شرایطی که جامعه در وضعیت سخت اقتصادی و معیشتی و آسیبهای اجتماعی قرار دارد و هنوز تا انتخابات بعدی 14 ماه فاصله هست، جریان اصولگرا از هم اکنون به دنبال انتخابات مجلس 98 است. اینگونه رویکردها بیانگر این است که جامعه و مشکلات آن در بهترین حالت در درجه دوم اهمیت و یا شاید حتی پایینتر قرار میگیرد. این نشان میدهد که مردم برای جریانات سیاسی صرفا نقش ابزاری دارند و مطالبات آنها نیز نردبانی برای رسیدن این جریانات به قدرت است. لذا بهنظر میرسد که اگر شرایط به همین منوال پیش برود، باید در آیندهای نزدیک شاهد سیاسیونی از جنس و نوع جدیدی باشیم که اولویتهای متفاوتتری نسبت به افرادی که اکنون در رأس کارند خواهند داشت. برای بررسی خیز انتخاباتی اصولگرایان، شرایط جامعه و آنچه در سپهر سیاست ایران میگذرد، با حسن بیادی فعال سیاسی اصولگرا و دبیرکل جمعیت آبادگران جوان به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
به گزارش روز نو :چندی است که اصولگرایان تحرکات انتخاباتی خود را آغاز کردهاند و هر کدام از گروهها از جمنا، مؤتلفه و... به فعالیت مشغولند؛ به نظر شما در شرایطی که جامعه با مشکلاتی مواجه و بیش از یک سال به انتخابات مجلس زمان باقی است، طرح این مسائل درست است؟
یک معضل و تفکر خطرناکی که در گروههای سیاسی و اجرایی کشور وجود دارد این است که برای آنها سیاست و اجرا بدون مردم، معنی و تداعی شده و حقوق مردم در قاموس سیاسی این جریانات و باندها حذف شده است. البته دولتمردان ما نیز از این معضل مصون نبودهاند. از این جهت است که مردم اساسا از بحث اصولگرایی و اصلاحطلبی و دیگر باندهای سیاسی عبور کردهاند و آنها را نمیخواهند. برای مردم دیگر فرقی نمیکند باند منتسب به اصولگرایان باشد و یا اصلاحطلبان که متصل به قدرت و ثروت بوده و همواره جریانسازی میکنند. از این روست که در مقطعی از انتخابات اصولگرایان پیروز میشوند و در مقطع دیگر اصلاحطلبان به پیروزی میرسند. لذا این دو جریان گاهی مثل 2 لبه قیچی عمل میکنند با این حال همواره خود و خانوادههای محترمشان رشد میکنند. این جریانات صرفا به خود و منافع شخصی و باندیشان فکر میکنند و حقوق مردم، انقلاب، قانون اساسی و حریم و جایگاه رهبری برای آنها چندان اهمیتی ندارد. همه اینها تا کنون بر سرکار بوده، مسئولیت داشته و قدرت در اختیارشان بوده است. اگر راست میگویند به مردم و جامعه پاسخ بدهند که چرا نتوانستند احزاب را به جایگاه اصلی برسانند تا شاهد فعالیت هدفمند و پر قدرت احزاب باشیم. علنا بیان کنند که چه علل وعواملی موجب شده که آنطور که باید به احزاب پرداخته نشود. چرا احزاب در جامعه جایگاه و قدرت ندارند. به همین دلیل است که این جریانات فقط مردم را برای درود بر این و مرگ بر آن و یا در زمان انتخابات و پای صندوقهای رأی میخواهند و پس از آن کاری با مردم ندارند. اکنون در این گرانی، بیکاری، آسیبهای اجتماعی و فساد خانمان برانداز اداری هیچ یک از باندهای به اصطلاح اصولگرا و یا اصلاحطلب این بلا را حس نمیکنند و شعارهای مردمگرایانه و پوپولیستی که گوش فلک را کر کرده، صرفا برای ماندگاری در اریکه قدرت و در مواردی حتی حفظ جنبههای ثروت است.
اصولگرایان همواره خود را داعیهدار انقلاب، مردم و معیشت آنها معرفی کردهاند، اما نتوانستهاند به قولهای خود عمل کنند. به نظر شما چگونه بازهم دم از مردم میزنند؟
صرف داعیهدار بودن که دردی را دوا نمیکند. «به عمل کار برآید نه به حرف». بین قول و عمل آنها همیشه کیلومترها فاصله بوده و هست که مردم بیچاره و جامعه مظلوم به این روز افتاده است. ما از این باندهای قدرت و ثروت که در شکلگیری تحریمهای داخلی نقش داشتهاند، ضربات مهلکتری خوردهایم تا کسانی که تحریمهای خارجی را ایجاد کردند. لذا در آینده باید شاهد برخورد جدی مردم با این گروهها باشیم. البته این به معنای عدم شرکت مردم در انتخابات نخواهد بود، بلکه شاید مردم به کسان دیگری روی بیاورند که حتما خواهند آورد. تاکید میکنم که دیگر مردم از باندهای بهاصطلاح اصولگرا و یا اصلاحطلب عبور کردهاند و حتی دیگر افراد خانواده این افراد نیز به آنان اعتماد ندارند.
با این تفاسیر شاهد ظهور جریان سومی در جامعه خواهیم بود؟
خیر؛ من معتقدم جریان چهارمی بهوجود خواهد آمد، چرا که جریان سوم نیز شکست خورده است. مردم به دنبال کسی هستند که برایشان در عمل و نه در حرف کار، رفاه، اشتغال و عدالت ایجاد کند. من معتقدم که برخی نهادها نتوانستهاند آنطور که باید به وظایف خود عمل کنند. اکنون مردم به دنبال استیضاح وزیر امورخارجه نیستند بلکه به دنبال شخصی میگردند که بتواند برخی از نهادها و روسای قوای سهگانه را استیضاح کند. جامعه مدیریت کشور در تمام سطوح زیر سوال است و مردم با نحوه عملکرد آنها مشکل دارند.
اخیرا آقای احمدینژاد در ادامه اظهارات ساختارشکنانه خود بازهم عملکرد برخی از قوا را زیر سوال میبرد؛ تحرکات وی را چگونه ارزیابی میکنید؟
من معتقدم بالاخره آقای احمدینژاد ظرفیتی بود که مقداری سرمایه اجتماعی را ایجاد کرد، اما به دلیل تدبیر غلط و توهم دانایی در بعضی از اعضای دولت، موجب شد که تمام سرمایه اجتماعی از بین برود. همانطور که میدانید من از اولین منتقدان دولت آقای دکتر احمدینژاد بودهام. البته این سرمایه اجتماعی که همان برآورده کردن خواستههای مردم بوده هنوز وجود دارد و همه باید دنبال برآورده کردن خواستههای مردم باشند. اگر دولتهای ما ادامه دهنده راه یکدیگر باشند هیچ موقع این معضلها و مشکلات بهوجود نمیآید، اما هر دولتی که روی کار آمده به تخریب دولت سابق پرداخته و مدیریتهای جزیرهای و خانوادگی و بعضا با تفکر تجملگرایی و امپراتوری و از این نظر خطری جدی جامعه اجرایی کشور را تهدید میکند. دلسوزان کنار گذاشته و بعضا منزوی شده هم متاسفانه سکوت میکنند و دیگر یارای برخورد و یا اظهار نظر ندارند.
آرمان