از زمان ابلاغ قانون منع به کارگیری بازنشستگان تا به امروز، شائبات متفاوتی پیرامون سرنوشت مدیران مشمول این قانون شنیده میشود. وجود استثناهای زیادی که در این قانون وجود دارد باعث شده که عده زیادی تلاش کنند با چنگ زدن به برخی از این استثناها قانون را دور بزنند و همچنان بر سر قدرت بمانند. هستند مدیرانی که بارها از بنیاد شهید تقاضا کردند تا این نهاد درصد جانبازی آنها را 50 درصداعلام کند تا همچنان بر سر منصبشان باقی بمانند یا به تبصرههایی درباره ایثارگری رجوع کنند تا مشمول استثناها شوند. یکی از شوکآورترین اخبار درباره دورزدنهای این قانون زمانی بود که احسان قاضیزادههاشمی نماینده مجلس فاش کرد ؛ یک معاون وزیر برای آنکه بخشی از خدمات خود را پاک کند تا بازنشسته به شمارنیاید.
به گزارش روز نو : او 600 میلیون تومان به صندوق تامین اجتماعی رشوه داده تا این سوابق خدمتی را پاک کند. در مجموع مدیران زیادی به دنبال راههای دور زدن این قانون یا تقلب برای باقی ماندن در پشت میزها افتادند. توسل جستن به میزان درصد جانبازی یا افزایش ایثارگریها و پیشنهاد رشوه از جمله این راهکارهابوده است. دراین میان قانون همچنان درباره بخش دیگری از شغلها شفاف سخن نگفته است. قانون مذکور در قبال موسسات عمومی مانند شهرداریها، بانکها و نهادهایی که تابع قانون سازمان تامین اجتماعی هستند، مدیرعامل بانکها، مدیرعامل موسسات شرکتهای خصولتی و نیمهدولتی یا شرکتهایی که ردیف بودجه در بودجه سنواتی دارند به طور مشخص سخن نگفته است و در اینباره ابهامات زیادی وجود دارد. از همین رو هنوز بسیاری نمیدانند که مثلا آیا شهردار مشمول این قانون میشود یانه. همین گنگ بودن قانون راه دیگری برای دورزدن مدیران شده است.
اما در کنارهمه این مسائل اکنون حسامالدین آشنا مشاور فرهنگی دولت حسن روحانی نکته عجیب دیگری را نیز پیرامون قانون منع به کارگیری بازنشستگان اظهار داشته است.
او در توئیتی نوشته است: «مراقب باشیم! نکند با هزار بدبختی بازنشستگان را از صندلی بلند کنیم، ولی آنها نوچههایشان را به جای خود بنشانند.»
به هر حال از زمانی که این قانون به تصویب رسید، اتفاقات متعددی رخ داد. خیلی از کسانی که این قانون شامل حالشان میشد به تکاپو افتادند تا راه فراری از این حیث پیدا کنند. اما اکنون ظاهرا آنهایی که نمیتوانند به راه فراری دراین زمینه دست یابند دست به اقدامات دیگری میزنند. اقداماتی مثل اینکه اگرچه خود از مدیریت کنار میروند، اما تلاش میکنند تا حتما بر مدیر جانشین خود نظارت داشته و کسی از منصوبان خود یا به قول آشنا از نوچههایشان را بر سر کار بگذارند. هرچند که اینبار هم آشنا با زبان و جملاتی گنگ بدون اشاره مصداقی که منظور او از آن مدیران و از آن نوچهها کیست سخن به میان آورده اما از قرار معلوم در استانداریها و معاونت وزرا خبرهایی از این جنس به چشم میآید. موضوعی که باردیگر این مسئله را مطرح میکند که چرا باید تا این حد قانون منع به کارگیری بازنشستگان، نقصان داشته باشد که یا بتوان آن را دور زد و یا اینکه یک بازنشسته بتواند یک خودی را به جای خویش بگمارد.
**
>ازهمان استثناها شروع شد
حسین کاشفی عضو شورای مرکزی خانه احزاب با بیان اینکه مهمترین دلیل در این نوچهپروری خلا موجود در قوانین نظام جانشین است به آفتاب یزد میگوید: «نیازی نیست برای آنکه بخواهیم افراد بازنشسته را به کار نگیریم، قانون جداگانه بگذاریم خود این قانونگذاری نشان از ضعف در نظام جانشینی است. از سویی حال که احتمالا برای پر کردن این خلا، قانون گذاشته میشود وقتی در کنار آنها استثناهایی قرار میگیرد اساسا خود این قانون تبدیل به یک معضلی دیگر میشود، برچه اساس باید استانداران و معاونان وزیر شامل حال این قانون شوند؟ ولی کسی که در مورد صلاحیت نامزدها و کاندیداها نظر میدهد داخل این قانون جای نگیرد ؟ اگر قرار است قانون عمل شود برای همه است تا آن وقت این استثناها و دور زدنهای قانون و نوچهپروری رخ ندهد.»
وی ادامه میدهد: «کسانی که میخواهند جلوی این مشکل را بگیرند تا نیروهای جوانتر جای بازنشستهها را بگیرند با گذاشتن استثناها نقض غرض صورت میگیرد، یک قانونی گذاشته میشود که نمیتوانند این قانون را پیاده کنند. موضوع بر سر این است که ما از تجربیات استفاده نکردیم و یک آزمون خطا را دراین زمینه انجام دادیم. اگر سازمان و نهادها برای انتخاب نیروهای جانشین مدیریتی خود کارآمدی و سازو کار داشتند. آن وقت به نظر شما نوچهگرایی پیش میآمد؟»
کاشفی میگوید: «به نظر میرسد در حال حاضر تنها اظهاراتی شعارگونه در باره جوانگرایی مطرح میکنیم. مطمئنا مقصود ما از جوانگرایی این نیست که به آن جوان فارغالتحصیل دانشگاه بلافاصله پست مدیریتی بدهیم. بلکه این جوان باید تجربه پیدا کرده و رشد یابد. تربیت نیرو برای اداره کشور یک پروژه اساسی است. وقتی چنین چیزی وجود ندارد یک مدیر بازنشسته هم یک نیروی به ظاهر جوان ولی دستنشانده خود که بله قربانگوی همان مدیر است را بر سر کار میآورد و منویات همان مدیر بازنشسته را فراهم میکند.»
**
>بیبرنامگی
این فعال سیاسی ادامه میدهد: « در دولت احمدینژاد هم طرحهایی اینچنینی مثل مشاورین جوان مطرح کردند. اما دیدیم که موفق نبود و عملا آن موضوع باعث از بین بردن نیروی جوان شد، جوان را در جایی قرار میدهند که اتفاقاتی برایش بیفتد که برای همیشه از حضور در عرصههای مدیریتی یا محو شود یا منع.»
کاشــفی میگویــد: «بههرصورت این قانون با استثناهایش به وجود آمد. همان زمانی هم که چنین قانونی به وجود آمد باید شامل حال همه میشد.»
وی ادامه داد: «وقتی قانون درستی وضع نشده و از سویی سالها یک خلا در ساختار کشور وجود داشته باشد، بدیهی است آنهایی هم که شامل حال بازنشستگی شدهاند بتوانند از نزدیکان و بستگان خود را بر سر کار بیاورند. این در حالی است که اگر تعریف مشخصی از ویژگیها، سوابق، تحصیلات و خصوصیات یک فرد برای مدیریت وجود داشت به همین سادگی فرد بازنشسته نمیتوانست برای جانشینیاش کسی دیگر را انتخاب کند.»
کاشفی ادامه میدهد: «انتصابات اگر بر مبنای برنامه بود اکنون دچار این گرفتاری نمیشدیم. اگر دولت در زمینه جانشینهای بازنشستگان برنامهای داشته باشد هم آن سمت کارآمد میشد هم نوچهای به روی کار نمیآمد و کسی از رانت آشنایی استفاده نمیکرد و ضابطه بر روابط چیره میشد. ناکارآمدی موجود ناشی ازاین عدم برنامه است.»
**
>کارگروه مجرب
داریوش قنبری فعال سیاسی اصلاح طلب نیز دراینباره به آفتاب یزد میگوید: «اصل قانون منع به کارگیری بازنشستگان به شرطی قانون خوبی است که درست انجام شود. منتهی شرط دیگر این است که برای جانشینان این افراد نیز برنامه درست و دقیقی وجود داشته باشد تا شائبههایی مثل آن چه آشنا میگوید وجود نداشته باشد.»
وی اضافه میکند:« در ارتباط با انتخاب جایگزینان بازنشستهها چه معاونان وزیر چه استانداران و...باید میزان و برنامههای مشخصی وجود داشته باشد. نباید به بهانه جوانگرایی نوچهگرایی انجام شود. از طرفی فراموش نکنیم جوانان بیش از آنکه به فکر پستهای مدیریتی باشند به فکر کار هستند. حقیقتا امیدی به ایجاد اشتغال برای جوانان در حال حاضر وجود ندارد، ازهمین رو با این قوانین مشکلی از مشکلات جوانان حل نمیشود.»
قنبری درباره اینکه چه موضوعی باعث وجود نوچهپروری مدیریتی پس ازاین قانون شده است میگوید:« پستهای مدیریتی براساس چارچوبهای خاص به افراد داده نمیشود و این یک معضل اساسی است، در تمام دولتها باید گفت که از این موضوع رنج میبردند. در فضایی که احزاب سیاسی فعال نیستند نوچهسازی همیشه وجود داشته است. این مسئله یک مسئله اساسی است. از همین رو باید یک کارگروه مجرب در درون دولت برای جایگزینی بازنشستگان شکل بگیرد و از ورود نوچهها و منسوبان برخی افراد خاص جلوگیری شود.»
دانش، مقبولیت، کارآمدی، پاکدستی، انگیزه، برخورد مسئولانه، اینها همه مواردی است که در وصف یک مدیر لایق در زمینههای مختلف کاری از آن یاد میکنند. ممکن است بسیاری از بازنشستگان مشمول قانون منع به کارگیری بازنشستگان نیز شامل این ویژگیهاشوند. اما آیا جانشینان آنها که نسبت فامیلی، دوستی یا نوچگی آنها را نیز دارند ازاین ویژگی برخوردارند؟
آفتاب یزد