
حسین کاشفی
خروج احزاب از شعار؛ ورود به عرصه کارشناسی
روزنو :«اعتماد مردم را جلب کنیم، مردم صاحبان انقلاباند»؛ این را حسین کاشفی فعال سیاسی میگوید. وی معتقد است حل معضلات بدون ایجاد وحدت ملی ممکن نیست و این در گرو حس قرابتی است که مردم به متولیان امر داشته باشند. حال پرسشی مطرح میشود که آیا این حس قرابت ایجاد شده. در راستای جذب اعتماد مردم از جانب مسئولان چه رویکردی در پیش گرفته شده و چه میزان کارآمدی از خود نشان داده است؟ قانون اساسی در این باره چه میگوید و چقدر به قانون اساسی رجوع شده است؟ احزاب چه نقشی در این میان دارند؟ اینها پرسشهایی است که با وحدت، اعتماد و گفتوگوی ملی پیوند خورده است. در این باره با حسین کاشفی گفتوگویی انجام داده که در ادامه میخوانید.
«اعتماد مردم را جلب کنیم، مردم صاحبان انقلاباند»؛ این را حسین کاشفی فعال سیاسی میگوید. وی معتقد است حل معضلات بدون ایجاد وحدت ملی ممکن نیست و این در گرو حس قرابتی است که مردم به متولیان امر داشته باشند. حال پرسشی مطرح میشود که آیا این حس قرابت ایجاد شده. در راستای جذب اعتماد مردم از جانب مسئولان چه رویکردی در پیش گرفته شده و چه میزان کارآمدی از خود نشان داده است؟ قانون اساسی در این باره چه میگوید و چقدر به قانون اساسی رجوع شده است؟ احزاب چه نقشی در این میان دارند؟ اینها پرسشهایی است که با وحدت، اعتماد و گفتوگوی ملی پیوند خورده است. در این باره با حسین کاشفی گفتوگویی انجام داده که در ادامه میخوانید.
اعتماد مردم به مسئولان چگونه محقق میشود. ضرورت این مساله را چگونه ارزیابی میکنید؟
به گزارش روز نو : اعتماد مهمترین مولفهای است که بین دو طرف در هر رویداد یا عرصهای اعم از کشورداری وجود دارد. شرط اعتماد هم شفافیت است. دولت، قوه قضائیه، مجلس و سایر بخشهایی که در کشور مسئولیتهایی را بر عهده دارند باید با شفافیت با مردم سخن بگویند و نحوه رفتار اجرایی و انجام مسئولیتهای آنها به گونهای شفاف باشد که اعتماد مردم را به همراه داشته باشد. عدم بروز رفتارهای شفاف به بیاعتمادی مردم دامن خواهد زد. اعتماد همواره سرمایه ارزشمندی برای حاکمیت هر کشوری تلقی شده است. برای کشور ما هم مردم و اعتمادی از جانب مردم وجود داشته که در برهههای حساس موجب پشت گرمی مسئولان شده است. باید دانست که اعتماد مردم ارزشمندترین مولفهای است که نمیتوان آن را با ارزشمندترین داراییها معاوضه کرد.
با توجه به شرایط حساس کنونی، مساله اعتماد مردم چگونه اهمیت بیشتری پیدا میکند؟
در شرایط حساس کنونی که ما با بروز رفتارهایی از جانب دونالد ترامپ و سیاستهای خصمانه وی در قبال ایران مواجه هستیم. در این شرایط باید بسیار مراقب بود. در این شرایط اعتماد مردم بیش از هر زمان دیگری ضروری است. سیاستهایی که دولت آمریکا در قبال ایران در پیش گرفته و با لحن آشکار آن را در راستای سرنگونی نظام عنوان میکنند، فقط با قدرت مردم قابل دفع است. این مردم هستند که در مواقع حساس در مقابل دشمنان ایستادهاند. در زمان جنگ داوطلبانی بودند که در راه آزادی کشور در مقابل نفوذ صدام و مقاصد شوم وی نسبت به کشور از خون خود گذشتند. این مردم بودند که در مقابل منافقان که علیه کشور خود دست به سلاح برده بودند ایستادند. اکنون هم این مردم هستند که در مقابل فشارهای ترامپ و دوستانش میایستند. پس باید بدون هیچ مسامحهای درصدد جلب اعتماد مردم برآمد. باید دانست انسجام و وحدت ملی و گشودن آغوش به روی مردم مهمترین ابزار دفع نفوذ دشمن خواهد بود. وقتی بن سلمان و اسرائیل از وارد آمدن هر صدمه به کشور خرسند میشوند و از هر عاملی که بتواند کوچکترین ضربهای به ایران بزند با تمام توان حمایت میکنند، باید حساسیت موقعیت را در نظر گرفت. اینجاست که اعتماد مردم و تاثیری که در راستای مقابله با دشمنان و مقاصد شوم آنها دارند، آشکار خواهد شد. متولیان و مسئولان امر خود را بالاتر از مردم نبینند و بدانند هرچه دارند از مردم دارند. حتی حقوق و دستمزدی که میگیرند هم از مردم دارند. باید با مردم متحد شد.
در رابطه با اعتماد مردم و وحدت ملی، تا چه میزان میتوان خواست و نظر مردم را در امور کشورداری دخیل دانست و آیا محدودیتهایی که در این باره مطرح میشود، موجه است؟
وحدت ملی با پذیرش نظر مردم قابل تحقق است. طبق قانون اساسی این مردم هستند که باید برای سرنوشت خود تصمیم بگیرند. مردم نظرات و پیشنهاداتی دارند که باید از آنها استفاده کرد. در وزارت امور خارجه حساسیتهایی وجود دارد اما باید خواست مردم را در سیاستها هم دخیل دانست. نباید احساس شود مردم نامحرم هستند ، در صورتی از ابتدای انقلاب مطرح بوده که انقلاب متعلق به مردم است و این مردم هستند که تعیین کنندهاند. نباید تحت این عنوان که برخی مسائل حساس و نیازمند تحلیل و ملاحظات بسیار است از خواست مردم غافل بود. در بخشهایی که مردم احساس میکنند حق آنها ادا نشده است یا در حوزه حقوق شهروندی حقی از آنها ضایع شده است باید بتوانند با اطمینان خاطر اعتراض و انتقاد خود را به گوش مسئولان برسانند. نباید به گونهای برخورد شود که مردم از بیان این خواست خود واهمه و ترس داشته باشند. اگر میگوییم مردم صاحبان کشور هستند طبیعتا باید به اعتراض آنها گوش فرا داد. برخورد امنیتی با اعتراض و انتقاد مردم که در قانون اساسی به عنوان یکی از مهمترین و بدیهیترین حق آنها پذیرفته شده است، با اصول انقلاب و اهداف مردم در راستای حمایت از مسئولان هماهنگی ندارد. وقتی اعتراضات نادیده گرفته شود طبیعتا فاصله عمیقی بین مردم و مسئولان ایجاد میشود. وقتی کسی که برای معیشت خانواده تلاش میکند و چند ماه حقوق خود را دریافت نکرده حق دارد از این شرایط انتقاد کند. وقتی به دنبال اعتراض با برخورد امنیتی مواجه میشود، بدون شک اعتماد خود را به متولیان امر از دست میدهد. تداوم این روند شکاف را عمیقتر میکند که با هیچ چیز دیگر قابل جبران نخواهد بود. نباید سیاستی در پیش گرفت که کار به ایجاد شکاف برسد. در مواردی که شکاف ایجاد شده باید آن را پوشاند و در صدد جلب اعتماد مردم برآمد.
از حق اعتراض مردم سخن به میان آوردید. چندی پیش هیات دولت لایحه تخصیص مکانهایی را برای تجمعات و اعتراضات مردم تصویب کرد.در این باره چه ارزیابی دارید؟
خوشبختانه از جانب دولت اقداماتی در راستای تحقق بخشی از قانون اساسی انجام شده که در آن حق اعتراض مردم به رسمیت شناخته شده است. مردم باید بدانند که حق اعتراض آنها کاملا پذیرفته شده، نه اینکه از اعتراض در راستای احقاق حق از دست رفته خود واهمه داشته باشند. به هر حال این اقدام که در دستور کار است قدمی در راه جلب اعتماد مردم خواهد بود. مطمئنا برداشتن چنین قدمهایی مردم را بیشتر به متولیان کشور نزدیک میکند. وقتی مردم بدانند گوشی برای شنیدن اعتراض آنها وجود دارد و جواب اعتراض آنها خاموشی نیست بلکه همراهی و تلاش مسئولان در راستای حل مشکلات است، اعتماد ایجاد خواهد شد. همانی که بزرگترین سرمایه هر کشور است. وقتی فضایی برای بیان منطقی اعتراض فراهم نشود انتقادات به صورت آتش زیر خاکستر خود را نشان میدهد. وقتی شرایطی وجود نداشته باشد که آنان بتوانند اعتراض خود را در چارچوب قانون به گوش مسئولان برسانند طبیعی است که به اشکال مخرب خود را نشان میدهد. در این صورت بهانههایی هم برای دشمنان ایجاد میشود و موجبات سوءاستفاده فراهم میشود. وقتی به جای اینکه بگوییم مردم مشکل دارند و اعتراض میکنند از لفظ اراذل استفاده کنیم و آنها را به خارج از کشور نسبت دهیم طبیعی است که زمینه سوءاستفاده را فراهم کردهایم. باید در مقابل اعتراض جواب داد نه اینکه برخورد کرد. برای جلوگیری از سوءاستفادهها باید زمینه گفتوگو و نقد را فراهم کرد.
آیا میتوان میزان اعتماد مردم و قرابت آنها به متولیان کشور را با چگونگی پذیرش مطالبات آنها در راستای تعویض مدیران و مسئولان ناکارآمد متناسب دانست؟
بله. بیتردید ارتباط تنگاتنگی بین اعتماد مردم و پذیرش خواست آنها در رابطه با تغییر مدیران کم توان متصور است. افرادی که در مسئولیتهایی قرار گرفتهاند باید بدانند وظیفه اصلی آنها خدمت به مردم است. هدف اصلی آنها باید منفعت مردم کشور باشد و باید بدانند تا زمانی که مردم از آنها راضی هستند در جای خود قرار خواهند داشت. اگر ناکارآمدی دولت و مدیران و وزرا وجود دارد و مردم از عملکرد آنها راضی نیستند دلیلی برای تداوم کار آنها وجود ندارد. در قوه قضائیه و کسانی که در این نهاد حساس که با مردم و حقوق آنها ارتباط تنگاتنگی دارند، اگر مسئولانی در وظیفه واقعی خود که همانا عدالت است اهمال میکنند باید تغییر یابند و نیروهای کارآمدتر با عملکرد بهتر جای آنها را بگیرند. همچنین در ساختار کار و مقررات به ویژه در قوه قضائیه هم این موضوع باید رعایت شود. قوانین و دستورالعملها باید روان باشد و در این مسیر اصلاحات باید به گونهای باشد که موانع مقابل مردم برداشته و موجبات آسودگی خاطر آنها فراهم شود. اگر مردم چنین رویکردی را ببینند بی شک خود را به متولیان امر نزدیک میبینند و نوعی همدلی در این میان به وجود خواهد آمد. مسئولان نباید فکر کنند همه کاره کشور هستند. این دیدگاه نادرستی است که باعث آسیبهای فراوان خواهد شد. مردم صاحبان کشور هستند و مسئولان هرچه دارند از مردم دارند. در واقع این مردم هستند که همه کاره مملکتاند و به همین دلیل وحدت ملی در این شرایط مهمترین نیاز کشور است.
آیا وحدت ملی با اختلافات رو به تشدید گروههای سیاسی و اقداماتی که در راستای تضعیف جریان مقابل صورت میگیرد تناقض ندارد؟ در ایران ضرورت احتراز از چنین اقدامات مخربی چقدر احساس میشود؟
نقد و انتقاد بسیار خوب و سازنده است. اما زمانی کارآیی خواهد داشت که در مقابل توسعه کشور مانعی ایجاد نکند. اینکه تحت عنوان انتقاد اقداماتی صورت گیرد که موجب تضییع رقیب شود به هیچ وجه با یک انتقاد کارآمد و منطقی سازگاری ندارد. نباید با هدف رقابت به کشور و مردم آسیب زد. وقتی میبینیم شرایط اقتصادی کشور چندان بسامان نیست و مشکلات و معضلات قابل توجهی در این حوزه وجود دارد باید به دنبال عوامل مضر بگردیم و درصدد رفع آنها برآییم. این یک امر بدیهی است و همانطور که قبلا گفتم نیاز اساسی این روزهای مدیریت کشور هم هست. منظورم تغییر مدیران و مسئولانی است که عملکرد ضعیفی دارند. اما نکته اساسی اینجا است که در شرایط حساس کنونی کشور که به آن اشاره کردیم باید مراقب بود. متاسفانه موارد بسیاری دیده میشود که برخی با هدف تخریب دولت از هیچ اقدامی برای تضعیف آن فروگذار نمیکنند و برای نشان دادن ضعف دولت هر کاری میکنند. در دیماه گذشته دیدم برخی با هدف تخریب دولت روحانی اقدامات خطرناکی انجام دادند و اتفاقا خود هم احساس کردند که مرتکب چه اشتباهی شدهاند. چوب لای چرخ دولت گذاشتن با این هدف که دولت را ضعیف نشان دهند، نه با اخلاق همسانی دارد و نه با اهداف انقلابی. همچنین ایجاد مانع برای قسمتهای دیگر با نیت اینکه خود را بهتر نشان دهند هم از جمله موارد بارز بی اخلاقی است که آسیبهای غیرقابل جبرانی به کشور میزند.
وحدت ملی در ایران چقدر ضروری است و این وحدت در چگونه فضایی محقق خواهد شد؟
به وحدت ملی و منافع ملی باید بها داده شود. باید فضایی ایجاد شود که گروههای سیاسی و احزاب در چارچوب قانون فعالیت و گفتوگو کنند. باید به احزاب و دلسوزان مملکت که به قانون پایبندند اجازه ورود داده شود تا همه با همفکری به دنبال راهکارهای لازم برای برون رفت از مشکلات بگردند. معیار باید قانون باشد و وقتی قانون به عنوان منبع رسیدگی به امور در نظر گرفته شود نباید بر حسب سلیقه و مسائل فکری با دیگر جریانهای فکری مقابله شود. همه باید اجازه اظهارنظر داشته باشند. جریانهای فکری سرمایههای گرانبهایی هستند که با اجحاف در حق برخی از گروهها بدون شک نمیتوان در راستای توسعه کشور قدم درستی برداشت. آنچه در حال حاضر نیاز کشور است گفتوگو و وحدت ملی است و جریانهای فکری به عنوان نمایندگان مردم باید در چارچوب قانون بتوانند پیشنهادات خود را برای حل مشکلات مردم مطرح کنند. متاسفانه در دولت قبل بسیاری از دلسوزان کشور و نظام طرد شده بودند. ما در آن دوران با خانه نشینی بسیاری از کسانی مواجه بودیم که صاحب اندیشه و پیشنهادات کارآمد بودند و متاسفانه به دلیل تصفیه حسابهای گروهی و جناحی کشور از این پیشنهادات محروم شد. بسیاری از این پیشنهادات محصول همان دوره هشت ساله است. همان دورهای که پیشنهادات کارشناسی جای خود را به سیاسی بازیهای غیرکارشناسی داد. به هرحال اکنون باید از این رویکرد دوری جست و نباید با تکرار چنین رویکردی آب به آسیاب دشمن ریخت. به ویژه در شرایط حساس کنونی که هر اقدام حساب نشدهای ممکن است معضلات غیرقابل جبرانی به وجود آورد.
تعهد به قانون اساسی چگونه موجب ایجاد وحدت ملی خواهد شد و در این زمینه مسئولان چه وظیفهای دارند؟
همه باید تابع قانون باشند. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران همه در مقابل قانون با هم برابرند. همه باید در برابر قانون یکسان باشیم. اینکه کسی زیر بار قانون نرود با اصول جمهوری اسلامی ایران در تناقض است. یکسان بودن در برابر قانون باید شامل حال تمام مسئولان و مدیران باشد. وقتی کسی به سبب جایگاه و پستی که دارد خود را بالاتر از کسی که به دنبال داد و عدالت آمده ببیند، بیاعتمادی ایجاد میشود. مردم باید ببینند مسئولانشان خود را همتراز با آنها میبینند و هیچ حقی بیش از دیگران برای خود قائل نیستند. در چنین حالتی اعتماد ایجاد میشود و همانطور که چندین بار مطرح کردهام این بزرگترین سرمایهای است که به موجب این عدالت و تابعیت همگانی در مقابل قانون سبب میشود. همراهی و همدلی دقیقا در چنین فضایی ایجاد میشود. وقتی مردم عادی خود را در مقابل قانون با متولیان امر برابر میبینند طبیعتا خود را در کنار متولیان میبینند نه در مقابل آنها. در چنین فضایی وقتی شرایطی حساس ایجاد میشود و خطری کشور را تهدید میکند مردم با این دیدگاه که کشور برای همه است و هیچ تفاوتی بین آنها و مسئولان وجود ندارد، در کنار آنها میایستند تا مشکلات را حل کنند. حس همدلی و وحدت ملی در چنین شرایطی محقق میشود. در شرایطی که مردم خود را در کنار مسئولان ببینند نه در مقابل آنها و این هم محقق نمیشود مگر برابری در مقابل قانون گسترده شود.
احزاب به عنوان نماینده تفکرات مردم چگونه میتوانند در راستای احقاق مطالبات مردم تاثیرگذار باشند و این تاثیرگذاری در چه فضایی ممکن است؟
حزب باید برنامه محور باشد و برای مسائل جامعه برنامه داشته باشد. باید در همه زمینهها با برنامه وارد عرصه و رقابتها بشوند. احزاب از حالت شعاری خارج و وارد حالت کارشناسی شوند. در زمینههای مختلف اقتصادی باید برنامههایی برای ارائه داشته باشد. با برنامههای خود بتواند مشکلات را از پیش رو بردارد. در حوزه اشتغال، جذب سرمایهگذاری، افزایش بهرهوری اقتصادی و... برنامههای کوتاه مدت و استراتژیک خود را مطرح کند. همچنین راهکارهای کارشناسی در راستای سیاست داخلی حقوق شهروندی و... باید بگوید چه کار باید کرد. اگر گروههای سیاسی در تمامی زمینهها برنامهریزی داشته باشند و فقط به شعار اکتفا نکنند بدون شک توسعه قابل توجهی در انتظار کشور خواهد بود. آینده متعلق به جوانان است و احزاب باید برای استفاده از این نیروها و جلوگیری از تضییع این سرمایهها اقدامات کارشناسی خود را داشته باشند. متاسفانه در این زمینه ما ضعف داریم و همین باعث شده است کشورهای دیگر از سرمایه نیروی انسانی ما استفاده کنند. نمیتوان از پدیده فرار مغزها به همین راحتی چشم پوشید. یک برنامهریزی منسجم از جانب احزاب میتواند عرصه را برای بهبود این شرایط و گسترش زمینه استفاده از نخبهها فراهم کند. البته ارائه برنامههای کارآمد از سوی احزاب منوط به ایجاد زمینه برای ورود احزاب و فضای گفتوگو است. باید فضایی ایجاد شود که اگر کسی پیشنهادی داشت او را طرد نکنیم. اجازه ورود و ارائه نظرات را بدهیم. چرا به چنین افراد دلسوزی نسبتهای ناروا داده شود و چرا امنیتی برخورد کنیم؟ باید فضا برای ارائه این نظرات و انتقادات ایجاد شود. احزاب بتوانند به نمایندگی از مردم اعتراضات و انتقادات آنها را مطرح کنند.
به نظر میرسد در ایران احزاب آنگونه که باید بالندگی نداشتهاند؟ ریشه عدم تسری احزاب در مسیر هموار دگردیسی در چیست و چرا بهرغم برخی تلاشها احزاب در این بالغ نیستند؟
مردم استعداد دموکراسی را دارند. در برهههای زیادی این را نشان دادهاند. اگر مرور کنیم میبینیم در دولت اصلاحات زمینه برای گفتوگو و توسعه ایجاد شده بود. همان زمان عدهای انتقاد داشتند که توسعه سیاسی به چه معناست؟ باید کار اقتصادی کرد. اتفاقا بهترین اقدامات اقتصادی هم در زمان دولت اصلاحات رخ داد. در دوران اصلاحات فضا برای فعالیت احزاب فراهم شد. البته در ابتدای راه بودیم اما به هر حال فضا برای دگردیسی ایجاد شده بود. فضایی برای خرد جمعی ایجاد شده بود. در دولتهای نهم و دهم میگویند حزب لازم ندارم. ما همه حزب هستیم و برخوردهای خلاف قانون هم در رابطه با احزاب رخ داد که با اصل 3 و 26 قانون اساسی مغایرت داشت. اکنون شرایط بهتر شده است اما همچنان فضایی برای فعالیت احزاب در معنای واقعی آن وجود ندارد.
برای رسیدن احزاب به بلوغ چه باید کرد؟
دولت باید بستری برای رشد احزاب فراهم کند. دولت باید بداند احزاب رقیب دولت نیستند، بلکه موجب رشد دولت هم خواهند شد. در واقع رشد و توسعه بدون احزاب ممکن نیست. نمیتوان دموکراسی را بدون احزاب تصور کرد. باید در زمینه حزب، دولت کمک بکند و احزاب هم باید از این شرایط استفاده کرده و رفتار حزبی انجام دهد. به این معنا که فقط به شعار بسنده نکند. این نباشد که فقط در زمان انتخابات اشعاری سر داده و بعد هم رها شود. باید برنامههای منسجم برای توسعه و رشد کشور داشته باشد. احزاب باید کارشناسی عمل کنند. در حوزههای مختلف برنامههایی ارائه کند که برای حل معضلات کشور پاسخی قاطع داشته باشد.
اعتماد مردم به مسئولان چگونه محقق میشود. ضرورت این مساله را چگونه ارزیابی میکنید؟
به گزارش روز نو : اعتماد مهمترین مولفهای است که بین دو طرف در هر رویداد یا عرصهای اعم از کشورداری وجود دارد. شرط اعتماد هم شفافیت است. دولت، قوه قضائیه، مجلس و سایر بخشهایی که در کشور مسئولیتهایی را بر عهده دارند باید با شفافیت با مردم سخن بگویند و نحوه رفتار اجرایی و انجام مسئولیتهای آنها به گونهای شفاف باشد که اعتماد مردم را به همراه داشته باشد. عدم بروز رفتارهای شفاف به بیاعتمادی مردم دامن خواهد زد. اعتماد همواره سرمایه ارزشمندی برای حاکمیت هر کشوری تلقی شده است. برای کشور ما هم مردم و اعتمادی از جانب مردم وجود داشته که در برهههای حساس موجب پشت گرمی مسئولان شده است. باید دانست که اعتماد مردم ارزشمندترین مولفهای است که نمیتوان آن را با ارزشمندترین داراییها معاوضه کرد.
با توجه به شرایط حساس کنونی، مساله اعتماد مردم چگونه اهمیت بیشتری پیدا میکند؟
در شرایط حساس کنونی که ما با بروز رفتارهایی از جانب دونالد ترامپ و سیاستهای خصمانه وی در قبال ایران مواجه هستیم. در این شرایط باید بسیار مراقب بود. در این شرایط اعتماد مردم بیش از هر زمان دیگری ضروری است. سیاستهایی که دولت آمریکا در قبال ایران در پیش گرفته و با لحن آشکار آن را در راستای سرنگونی نظام عنوان میکنند، فقط با قدرت مردم قابل دفع است. این مردم هستند که در مواقع حساس در مقابل دشمنان ایستادهاند. در زمان جنگ داوطلبانی بودند که در راه آزادی کشور در مقابل نفوذ صدام و مقاصد شوم وی نسبت به کشور از خون خود گذشتند. این مردم بودند که در مقابل منافقان که علیه کشور خود دست به سلاح برده بودند ایستادند. اکنون هم این مردم هستند که در مقابل فشارهای ترامپ و دوستانش میایستند. پس باید بدون هیچ مسامحهای درصدد جلب اعتماد مردم برآمد. باید دانست انسجام و وحدت ملی و گشودن آغوش به روی مردم مهمترین ابزار دفع نفوذ دشمن خواهد بود. وقتی بن سلمان و اسرائیل از وارد آمدن هر صدمه به کشور خرسند میشوند و از هر عاملی که بتواند کوچکترین ضربهای به ایران بزند با تمام توان حمایت میکنند، باید حساسیت موقعیت را در نظر گرفت. اینجاست که اعتماد مردم و تاثیری که در راستای مقابله با دشمنان و مقاصد شوم آنها دارند، آشکار خواهد شد. متولیان و مسئولان امر خود را بالاتر از مردم نبینند و بدانند هرچه دارند از مردم دارند. حتی حقوق و دستمزدی که میگیرند هم از مردم دارند. باید با مردم متحد شد.
در رابطه با اعتماد مردم و وحدت ملی، تا چه میزان میتوان خواست و نظر مردم را در امور کشورداری دخیل دانست و آیا محدودیتهایی که در این باره مطرح میشود، موجه است؟
وحدت ملی با پذیرش نظر مردم قابل تحقق است. طبق قانون اساسی این مردم هستند که باید برای سرنوشت خود تصمیم بگیرند. مردم نظرات و پیشنهاداتی دارند که باید از آنها استفاده کرد. در وزارت امور خارجه حساسیتهایی وجود دارد اما باید خواست مردم را در سیاستها هم دخیل دانست. نباید احساس شود مردم نامحرم هستند ، در صورتی از ابتدای انقلاب مطرح بوده که انقلاب متعلق به مردم است و این مردم هستند که تعیین کنندهاند. نباید تحت این عنوان که برخی مسائل حساس و نیازمند تحلیل و ملاحظات بسیار است از خواست مردم غافل بود. در بخشهایی که مردم احساس میکنند حق آنها ادا نشده است یا در حوزه حقوق شهروندی حقی از آنها ضایع شده است باید بتوانند با اطمینان خاطر اعتراض و انتقاد خود را به گوش مسئولان برسانند. نباید به گونهای برخورد شود که مردم از بیان این خواست خود واهمه و ترس داشته باشند. اگر میگوییم مردم صاحبان کشور هستند طبیعتا باید به اعتراض آنها گوش فرا داد. برخورد امنیتی با اعتراض و انتقاد مردم که در قانون اساسی به عنوان یکی از مهمترین و بدیهیترین حق آنها پذیرفته شده است، با اصول انقلاب و اهداف مردم در راستای حمایت از مسئولان هماهنگی ندارد. وقتی اعتراضات نادیده گرفته شود طبیعتا فاصله عمیقی بین مردم و مسئولان ایجاد میشود. وقتی کسی که برای معیشت خانواده تلاش میکند و چند ماه حقوق خود را دریافت نکرده حق دارد از این شرایط انتقاد کند. وقتی به دنبال اعتراض با برخورد امنیتی مواجه میشود، بدون شک اعتماد خود را به متولیان امر از دست میدهد. تداوم این روند شکاف را عمیقتر میکند که با هیچ چیز دیگر قابل جبران نخواهد بود. نباید سیاستی در پیش گرفت که کار به ایجاد شکاف برسد. در مواردی که شکاف ایجاد شده باید آن را پوشاند و در صدد جلب اعتماد مردم برآمد.
از حق اعتراض مردم سخن به میان آوردید. چندی پیش هیات دولت لایحه تخصیص مکانهایی را برای تجمعات و اعتراضات مردم تصویب کرد.در این باره چه ارزیابی دارید؟
خوشبختانه از جانب دولت اقداماتی در راستای تحقق بخشی از قانون اساسی انجام شده که در آن حق اعتراض مردم به رسمیت شناخته شده است. مردم باید بدانند که حق اعتراض آنها کاملا پذیرفته شده، نه اینکه از اعتراض در راستای احقاق حق از دست رفته خود واهمه داشته باشند. به هر حال این اقدام که در دستور کار است قدمی در راه جلب اعتماد مردم خواهد بود. مطمئنا برداشتن چنین قدمهایی مردم را بیشتر به متولیان کشور نزدیک میکند. وقتی مردم بدانند گوشی برای شنیدن اعتراض آنها وجود دارد و جواب اعتراض آنها خاموشی نیست بلکه همراهی و تلاش مسئولان در راستای حل مشکلات است، اعتماد ایجاد خواهد شد. همانی که بزرگترین سرمایه هر کشور است. وقتی فضایی برای بیان منطقی اعتراض فراهم نشود انتقادات به صورت آتش زیر خاکستر خود را نشان میدهد. وقتی شرایطی وجود نداشته باشد که آنان بتوانند اعتراض خود را در چارچوب قانون به گوش مسئولان برسانند طبیعی است که به اشکال مخرب خود را نشان میدهد. در این صورت بهانههایی هم برای دشمنان ایجاد میشود و موجبات سوءاستفاده فراهم میشود. وقتی به جای اینکه بگوییم مردم مشکل دارند و اعتراض میکنند از لفظ اراذل استفاده کنیم و آنها را به خارج از کشور نسبت دهیم طبیعی است که زمینه سوءاستفاده را فراهم کردهایم. باید در مقابل اعتراض جواب داد نه اینکه برخورد کرد. برای جلوگیری از سوءاستفادهها باید زمینه گفتوگو و نقد را فراهم کرد.
آیا میتوان میزان اعتماد مردم و قرابت آنها به متولیان کشور را با چگونگی پذیرش مطالبات آنها در راستای تعویض مدیران و مسئولان ناکارآمد متناسب دانست؟
بله. بیتردید ارتباط تنگاتنگی بین اعتماد مردم و پذیرش خواست آنها در رابطه با تغییر مدیران کم توان متصور است. افرادی که در مسئولیتهایی قرار گرفتهاند باید بدانند وظیفه اصلی آنها خدمت به مردم است. هدف اصلی آنها باید منفعت مردم کشور باشد و باید بدانند تا زمانی که مردم از آنها راضی هستند در جای خود قرار خواهند داشت. اگر ناکارآمدی دولت و مدیران و وزرا وجود دارد و مردم از عملکرد آنها راضی نیستند دلیلی برای تداوم کار آنها وجود ندارد. در قوه قضائیه و کسانی که در این نهاد حساس که با مردم و حقوق آنها ارتباط تنگاتنگی دارند، اگر مسئولانی در وظیفه واقعی خود که همانا عدالت است اهمال میکنند باید تغییر یابند و نیروهای کارآمدتر با عملکرد بهتر جای آنها را بگیرند. همچنین در ساختار کار و مقررات به ویژه در قوه قضائیه هم این موضوع باید رعایت شود. قوانین و دستورالعملها باید روان باشد و در این مسیر اصلاحات باید به گونهای باشد که موانع مقابل مردم برداشته و موجبات آسودگی خاطر آنها فراهم شود. اگر مردم چنین رویکردی را ببینند بی شک خود را به متولیان امر نزدیک میبینند و نوعی همدلی در این میان به وجود خواهد آمد. مسئولان نباید فکر کنند همه کاره کشور هستند. این دیدگاه نادرستی است که باعث آسیبهای فراوان خواهد شد. مردم صاحبان کشور هستند و مسئولان هرچه دارند از مردم دارند. در واقع این مردم هستند که همه کاره مملکتاند و به همین دلیل وحدت ملی در این شرایط مهمترین نیاز کشور است.
آیا وحدت ملی با اختلافات رو به تشدید گروههای سیاسی و اقداماتی که در راستای تضعیف جریان مقابل صورت میگیرد تناقض ندارد؟ در ایران ضرورت احتراز از چنین اقدامات مخربی چقدر احساس میشود؟
نقد و انتقاد بسیار خوب و سازنده است. اما زمانی کارآیی خواهد داشت که در مقابل توسعه کشور مانعی ایجاد نکند. اینکه تحت عنوان انتقاد اقداماتی صورت گیرد که موجب تضییع رقیب شود به هیچ وجه با یک انتقاد کارآمد و منطقی سازگاری ندارد. نباید با هدف رقابت به کشور و مردم آسیب زد. وقتی میبینیم شرایط اقتصادی کشور چندان بسامان نیست و مشکلات و معضلات قابل توجهی در این حوزه وجود دارد باید به دنبال عوامل مضر بگردیم و درصدد رفع آنها برآییم. این یک امر بدیهی است و همانطور که قبلا گفتم نیاز اساسی این روزهای مدیریت کشور هم هست. منظورم تغییر مدیران و مسئولانی است که عملکرد ضعیفی دارند. اما نکته اساسی اینجا است که در شرایط حساس کنونی کشور که به آن اشاره کردیم باید مراقب بود. متاسفانه موارد بسیاری دیده میشود که برخی با هدف تخریب دولت از هیچ اقدامی برای تضعیف آن فروگذار نمیکنند و برای نشان دادن ضعف دولت هر کاری میکنند. در دیماه گذشته دیدم برخی با هدف تخریب دولت روحانی اقدامات خطرناکی انجام دادند و اتفاقا خود هم احساس کردند که مرتکب چه اشتباهی شدهاند. چوب لای چرخ دولت گذاشتن با این هدف که دولت را ضعیف نشان دهند، نه با اخلاق همسانی دارد و نه با اهداف انقلابی. همچنین ایجاد مانع برای قسمتهای دیگر با نیت اینکه خود را بهتر نشان دهند هم از جمله موارد بارز بی اخلاقی است که آسیبهای غیرقابل جبرانی به کشور میزند.
وحدت ملی در ایران چقدر ضروری است و این وحدت در چگونه فضایی محقق خواهد شد؟
به وحدت ملی و منافع ملی باید بها داده شود. باید فضایی ایجاد شود که گروههای سیاسی و احزاب در چارچوب قانون فعالیت و گفتوگو کنند. باید به احزاب و دلسوزان مملکت که به قانون پایبندند اجازه ورود داده شود تا همه با همفکری به دنبال راهکارهای لازم برای برون رفت از مشکلات بگردند. معیار باید قانون باشد و وقتی قانون به عنوان منبع رسیدگی به امور در نظر گرفته شود نباید بر حسب سلیقه و مسائل فکری با دیگر جریانهای فکری مقابله شود. همه باید اجازه اظهارنظر داشته باشند. جریانهای فکری سرمایههای گرانبهایی هستند که با اجحاف در حق برخی از گروهها بدون شک نمیتوان در راستای توسعه کشور قدم درستی برداشت. آنچه در حال حاضر نیاز کشور است گفتوگو و وحدت ملی است و جریانهای فکری به عنوان نمایندگان مردم باید در چارچوب قانون بتوانند پیشنهادات خود را برای حل مشکلات مردم مطرح کنند. متاسفانه در دولت قبل بسیاری از دلسوزان کشور و نظام طرد شده بودند. ما در آن دوران با خانه نشینی بسیاری از کسانی مواجه بودیم که صاحب اندیشه و پیشنهادات کارآمد بودند و متاسفانه به دلیل تصفیه حسابهای گروهی و جناحی کشور از این پیشنهادات محروم شد. بسیاری از این پیشنهادات محصول همان دوره هشت ساله است. همان دورهای که پیشنهادات کارشناسی جای خود را به سیاسی بازیهای غیرکارشناسی داد. به هرحال اکنون باید از این رویکرد دوری جست و نباید با تکرار چنین رویکردی آب به آسیاب دشمن ریخت. به ویژه در شرایط حساس کنونی که هر اقدام حساب نشدهای ممکن است معضلات غیرقابل جبرانی به وجود آورد.
تعهد به قانون اساسی چگونه موجب ایجاد وحدت ملی خواهد شد و در این زمینه مسئولان چه وظیفهای دارند؟
همه باید تابع قانون باشند. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران همه در مقابل قانون با هم برابرند. همه باید در برابر قانون یکسان باشیم. اینکه کسی زیر بار قانون نرود با اصول جمهوری اسلامی ایران در تناقض است. یکسان بودن در برابر قانون باید شامل حال تمام مسئولان و مدیران باشد. وقتی کسی به سبب جایگاه و پستی که دارد خود را بالاتر از کسی که به دنبال داد و عدالت آمده ببیند، بیاعتمادی ایجاد میشود. مردم باید ببینند مسئولانشان خود را همتراز با آنها میبینند و هیچ حقی بیش از دیگران برای خود قائل نیستند. در چنین حالتی اعتماد ایجاد میشود و همانطور که چندین بار مطرح کردهام این بزرگترین سرمایهای است که به موجب این عدالت و تابعیت همگانی در مقابل قانون سبب میشود. همراهی و همدلی دقیقا در چنین فضایی ایجاد میشود. وقتی مردم عادی خود را در مقابل قانون با متولیان امر برابر میبینند طبیعتا خود را در کنار متولیان میبینند نه در مقابل آنها. در چنین فضایی وقتی شرایطی حساس ایجاد میشود و خطری کشور را تهدید میکند مردم با این دیدگاه که کشور برای همه است و هیچ تفاوتی بین آنها و مسئولان وجود ندارد، در کنار آنها میایستند تا مشکلات را حل کنند. حس همدلی و وحدت ملی در چنین شرایطی محقق میشود. در شرایطی که مردم خود را در کنار مسئولان ببینند نه در مقابل آنها و این هم محقق نمیشود مگر برابری در مقابل قانون گسترده شود.
احزاب به عنوان نماینده تفکرات مردم چگونه میتوانند در راستای احقاق مطالبات مردم تاثیرگذار باشند و این تاثیرگذاری در چه فضایی ممکن است؟
حزب باید برنامه محور باشد و برای مسائل جامعه برنامه داشته باشد. باید در همه زمینهها با برنامه وارد عرصه و رقابتها بشوند. احزاب از حالت شعاری خارج و وارد حالت کارشناسی شوند. در زمینههای مختلف اقتصادی باید برنامههایی برای ارائه داشته باشد. با برنامههای خود بتواند مشکلات را از پیش رو بردارد. در حوزه اشتغال، جذب سرمایهگذاری، افزایش بهرهوری اقتصادی و... برنامههای کوتاه مدت و استراتژیک خود را مطرح کند. همچنین راهکارهای کارشناسی در راستای سیاست داخلی حقوق شهروندی و... باید بگوید چه کار باید کرد. اگر گروههای سیاسی در تمامی زمینهها برنامهریزی داشته باشند و فقط به شعار اکتفا نکنند بدون شک توسعه قابل توجهی در انتظار کشور خواهد بود. آینده متعلق به جوانان است و احزاب باید برای استفاده از این نیروها و جلوگیری از تضییع این سرمایهها اقدامات کارشناسی خود را داشته باشند. متاسفانه در این زمینه ما ضعف داریم و همین باعث شده است کشورهای دیگر از سرمایه نیروی انسانی ما استفاده کنند. نمیتوان از پدیده فرار مغزها به همین راحتی چشم پوشید. یک برنامهریزی منسجم از جانب احزاب میتواند عرصه را برای بهبود این شرایط و گسترش زمینه استفاده از نخبهها فراهم کند. البته ارائه برنامههای کارآمد از سوی احزاب منوط به ایجاد زمینه برای ورود احزاب و فضای گفتوگو است. باید فضایی ایجاد شود که اگر کسی پیشنهادی داشت او را طرد نکنیم. اجازه ورود و ارائه نظرات را بدهیم. چرا به چنین افراد دلسوزی نسبتهای ناروا داده شود و چرا امنیتی برخورد کنیم؟ باید فضا برای ارائه این نظرات و انتقادات ایجاد شود. احزاب بتوانند به نمایندگی از مردم اعتراضات و انتقادات آنها را مطرح کنند.
به نظر میرسد در ایران احزاب آنگونه که باید بالندگی نداشتهاند؟ ریشه عدم تسری احزاب در مسیر هموار دگردیسی در چیست و چرا بهرغم برخی تلاشها احزاب در این بالغ نیستند؟
مردم استعداد دموکراسی را دارند. در برهههای زیادی این را نشان دادهاند. اگر مرور کنیم میبینیم در دولت اصلاحات زمینه برای گفتوگو و توسعه ایجاد شده بود. همان زمان عدهای انتقاد داشتند که توسعه سیاسی به چه معناست؟ باید کار اقتصادی کرد. اتفاقا بهترین اقدامات اقتصادی هم در زمان دولت اصلاحات رخ داد. در دوران اصلاحات فضا برای فعالیت احزاب فراهم شد. البته در ابتدای راه بودیم اما به هر حال فضا برای دگردیسی ایجاد شده بود. فضایی برای خرد جمعی ایجاد شده بود. در دولتهای نهم و دهم میگویند حزب لازم ندارم. ما همه حزب هستیم و برخوردهای خلاف قانون هم در رابطه با احزاب رخ داد که با اصل 3 و 26 قانون اساسی مغایرت داشت. اکنون شرایط بهتر شده است اما همچنان فضایی برای فعالیت احزاب در معنای واقعی آن وجود ندارد.
برای رسیدن احزاب به بلوغ چه باید کرد؟
دولت باید بستری برای رشد احزاب فراهم کند. دولت باید بداند احزاب رقیب دولت نیستند، بلکه موجب رشد دولت هم خواهند شد. در واقع رشد و توسعه بدون احزاب ممکن نیست. نمیتوان دموکراسی را بدون احزاب تصور کرد. باید در زمینه حزب، دولت کمک بکند و احزاب هم باید از این شرایط استفاده کرده و رفتار حزبی انجام دهد. به این معنا که فقط به شعار بسنده نکند. این نباشد که فقط در زمان انتخابات اشعاری سر داده و بعد هم رها شود. باید برنامههای منسجم برای توسعه و رشد کشور داشته باشد. احزاب باید کارشناسی عمل کنند. در حوزههای مختلف برنامههایی ارائه کند که برای حل معضلات کشور پاسخی قاطع داشته باشد.