دردسر زن بدکاره برای مرد متاهلی که از همه جا بی خبر بود | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۴
کد خبر: ۳۲۰۸۹۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۰ - ۱۶ خرداد ۱۳۹۷
زن ‌ومرد جوان درحالی برای دریافت مشاوره به واحد مشاوره پلیس مراجعه کرده بودند که هرکدام مدعی بود دیگری مشکل دارد.

مشکل این زوج جوان که پدر و مادر نیز شده‌اند، از جایی آغاز می‌شود که مرد پس‌از بالاگرفتن جروبحث با همسرش، از خانه بیرون می‌زند و سراغ یکی از دوستانش می‌رود. او متوجه می‌شود که خانم دوستش به مسافرت رفته و برای اینکه آب ‌وهوایی عوض کنند، به پیشنهاد دوستش تصمیم می‌گیرند که گشتی در خیابان‌ها بزنند. مرد جوان گوشی تلفن‌همراهش را خاموش کرده بود. در بین راه، دوستش از ارتباطش با یک خانم در شبکه‌های مجازی سخن می‌گوید و او را به قسمتی می‌کشاند و مقابل یک مجتمع مسکونی نگه می‌دارد.

دقایقی بعد، زنی بزک‌ کرده از خانه خارج می‌شود و پس‌از سلام و احوالپرسی‌، سوار ماشین می‌شود. زن و دوستِ مرد جوان سرگرم گفتگو می‌شوند که ناگهان خودروی پلیس کنارشان توقف می‌کند.

در این لحظه، همسایه‌ها نیز که از دست رفت‌ وآمد افراد مشکوک به خانه این زن شاکی بودند، بیرون آمده و آبرو‌ریزی به بار می‌آید.

ماموران آن‌ها را به کلانتری می‌آورند. مرد جوان که نمی‌دانسته چه خاکی بر سرش بریزد، موضوع را به همسرش اطلاع می‌دهد و کمتراز ۲۰دقیقه بعد، ملیحه و پدر و مادرش می‌آیند. زن جوان داد و فریاد به‌ راه می‌اندازد و هرچه به دهانش می‌رسد نثار مردش می‌کند. هیچ‌کس به حرف‌های مرد گوش نمی‌دهد. بالاخره دوستش و آن زن واقعیت را می‌گویند و مرد جوان از این معرکه رهایی می‌یابد.

مرد ۳۱‌ساله درمقابل مشاور کلانتری، داستان زندگی‌اش را به کمی دورتر کشاند و گفت: خانواده‌ام می‌گفتند «کوتاه بیا». آن‌ها معتقد هستند به‌خاطر بچه‌ام باید بسوزم و بسازم و ملیحه را تحمل کنم؛ البته نگرانم هستند و از سر خیرخواهی سعی می‌کنند مرا با این حرف‌ها به زندگی‌ام دلگرم کنند. من به‌خاطر رفتارهای اشتباه همسرم با خواهران و برادرانم هیچ رفت ‌وآمدی نداشتم.


وقتی هم به خانه مادر پیرم می‌رفتیم، ملیحه گوشه‌ای می‌نشست و با کسی حرف نمی‌زد. او به خواهرزاده‌ام که کودکی ۱۰ساله است، حساسیت بیش‌ازحدی دارد و اجازه نمی‌دهد بچه‌ام با او بازی کند. این شرایط هنگامی‌که به خانه پدرزنم می‌رفتیم، کاملا متفاوت بود. خنده و مزاحش قطع نمی‌شد و بهترین زن دنیا می‌شد. بعداز این مشکلی که به سرم آمد، ملیحه قهر کرد و با این کار خود زندگی‌ام را فلج کرده است.

او هنوز معتقد است که من با آن زن سروسری داشته‌ام و دوستم در حقم مردانگی کرده است تا زندگی‌مان خراب نشود. حدود یک ماه از این ماجرا می‌گذرد؛ خسته شده‌ام. گاهی می‌گویم چرا باید به‌خاطر گناه ناکرده این‌قدر اذیت شوم؟

نمی‌دانم چه‌کار کنم! خانواده همسرم با حمایت‌های بی‌حدواندازه از او و محبت زیادی زندگی‌ام را خراب کرده‌اند.

یکی از مدرسان مهارت‌های زندگی دراین‌باره گفت: مشکل این زوج جوان از دوران عقد آن‌ها و ناآگاهی از مهارت‌های ارتباطی‌شان آغاز شده و شدت گرفته است.

عبدالرضا مجیدی افزود: محدودیت‌های افراطی منجربه بدبینی می‌شود. از یک‌سو خواسته‌های نابجا، بایدها و نبایدها و محدودیت‌های بیش‌ازحد در زندگی از جانب زن یا شوهر منجربه پرورش حس سلطه‌گری همسر و سلطه‌پذیری اجتناب‌ناپذیر در فرد می‌شود و از طرف دیگر، افکار منفی، حس بی‌اختیاری و تحت سیطره‌بودن را شعله‌ور می‌کند. در این شرایط، فرد با بدبینی درصدد مقاومت برمی‌آید.
وی ادامه داد: گاهی پنهان‌کاری‌های هرچند کوچک و پیش‌پاافتاده، بدگمانی و سوءظن را تشدید می‌کند. راه‌ حلی که در این رابطه به نظر می‌رسد این است که زوج‌ها سعی کنند از گمان‌های بد و تعصب‌های غلط و خیال‌های نابجا اجتناب کنند.

رکنا
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز