علی تاجرنیا :
گفتمان بر ساختار تشکیلاتی ارجحیت دارد
روزنو :مهمترین راه اعتمادسازی اصلاحطلبی است
نداشتن مرزهای هویتی جریان اصلاحات را تهدید میکند
: پنجشنبه گذشته در همایش حزب مردمسالاری بار دیگر طرح تشکیل پارلمان اصلاحات بهطور جدی مطرح شد که بر اساس اظهارات دبیرکل حزب مردمسالاری قرار است در دوم خرداد ۹۷ از این طرح رونمایی شود و هر حزب تعدادی از افراد خود را به این پارلمان معرفی کند. برای بررسی مسائل پیرامون تشکیل پارلمان اصلاحات، بایدها و نبایدها، با علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
مهمترین راه اعتمادسازی اصلاحطلبی است
نداشتن مرزهای هویتی جریان اصلاحات را تهدید میکند
: پنجشنبه گذشته در همایش حزب مردمسالاری بار دیگر طرح تشکیل پارلمان اصلاحات بهطور جدی مطرح شد که بر اساس اظهارات دبیرکل حزب مردمسالاری قرار است در دوم خرداد ۹۷ از این طرح رونمایی شود و هر حزب تعدادی از افراد خود را به این پارلمان معرفی کند. برای بررسی مسائل پیرامون تشکیل پارلمان اصلاحات، بایدها و نبایدها، با علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
به گزارش روز نو : بهنظر شما طرح تشکیل پارلمان اصلاحات در تضاد با شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان نیست؟ این طرح تا چه اندازه دغدغه اصلاحطلبان به حساب میآید؟
مشکلات ما در جبهه اصلاحات بهنظر ریشهایتر از آن بهنظر میرسد که با تغییرات ظاهری این مشکل برطرف شود. در واقع چالشی که جریان اصلاحات با آن مواجه است چالش اعتماد مردم به این جریان است. اگر این اعتماد به درستی وجود داشته باشد و این ارتباط ترمیم شود، باید گفت ترمیم ساختار جریان اصلاحات در اولویت بعدی قرار دارد. مردم به این جریان اعتماد داشته و به آن رأی دادهاند اما اگر این اعتماد خدشهدار شود ما هرچقدر که تلاش کنیم ساختارها را ترمیم کنیم و آن را تغییر دهیم، بیفایده است و آنچه که نتیجه تصمیمات اصلاحطلبان است اگر مورد تایید مردم قرار نگیرد، مشکلی حل نمیشود. در زمانی که باید بهطور جدی ساختار و سازمان جریان اصلاحات مورد بررسی قرار میگرفت، غفلت شد و این کار انجام نشد و اکنون که باید مسائل گفتمانی و مباحث ارتباط با مردم مورد بررسی قرار گیرد ما درگیر سازماندهی به جریان اصلاحطلبی هستیم. در ارتباط با این مسالهای که عنوان میشود هر ساختاری در مجموعه جریان اصلاحطلبی بدون به رسمیت شناختن محوریت رئیس دولت اصلاحات و همچنین احزاب پیشرو اصلاحطلب، کارآمدی لازم را نخواهد داشت. تجربه شوراهای اخیر و بخشی از اصلاحطلبان که ندای پارلمان اصلاحات را سر میدهند، نشاندهنده این واقعیت است که وزن اصلی متوجه رئیس دولت اصلاحات و احزابی است که به ایشان نزدیکترند. متاسفانه بیشتر مجموعههایی که در اصلاحطلبان بوده اما نزدیکی بیشتری با اصولگرایی دارند همواره در دو دهه گذشته از رقابت بین اصلاحطلبان و اصولگرایان بهرمند شدند، به جهت اینکه صلاحیت کاندیداهای اصلی و پیشرو جریان اصلاحطلب اغلب تایید نشده و این افراد امکان حضور بیشتری پیدا کردند. طرح مجدد اینگونه مباحث حاشیهای است، گرچه مساله محوریت احزاب سخن درستی است و باید صورت بگیرد اما احزابی که به معنای واقعی کلمه دارای ساختار و سازمان مشخص باشند. تجربه انتخابات بعد از سال 76 نشان داده است که ثقل نیروهای سیاسی چه از لحاظ گفتمانی و چه از لحاظ تشکیلاتی در بخشی از احزاب اصلاحطلب جمع شده که محوریت بزرگان اصلاحات را پذیرفتهاند. بهطور مشخص در گذشته جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و کارگزاران سازندگی و حزب خانه کارگر و یا تشکلهایی مانند انجمنهای اسلامی جامعه پزشکان تشکلهایی بودند که بیشترین اثرگذاری را داشتند اما آنچه امروز بهنظر میرسد این است که دوستانی که پیش از این یکبار اختلاف نظرها را تجربه کردهاند و نتایج آن را هم دیدهاند، بار دیگر دنبال همان تجربه هستند. اگر قرار است ساختار جدیدی را طراحی کنیم بهتر است یکبار بهطور اصولی نقاط ضعف و قوت در گذشته را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم و آن را بهطور کامل عرضه کنیم. ضمن تاکید بر این مساله که باید بهدنبال اعتمادسازی مردم و جذب اعتماد مردم باشیم اما در کنار آن باید به رفع مشکلات ساختاری و سازمانی جریان اصلاحات نیز اهمیت داده و در جهت رفع مشکلات آن تلاش کنیم. بهنظر من فراگیر بودن، متناسببودن وزن احزاب سیاسی و محوریت داشتن رئیس دولت اصلاحات سه شاخصه برای هر تشکیلات در جبهه اصلاحطلبان محسوب میشود.
آیا امروز بین مردم و اصلاحطلبان بهخاطر فقدان اعتمادسازی خلأ وجود دارد؟ بهنظر شما برای اینکه مردم در انتخابات آتی باز هم نسبت به جریان اصلاحات اقبال نشان دهند، مواجهه اصلاحطلبان با اعتمادسازی چگونه باید باشد؟
واقعیت این است، اگرچه احزاب و گروههای سیاسی و از جمله اصلاحطلبان برای بهدست گرفتن قدرت و تاثیرگذاری در مدیریت جامعه تلاش میکنند و اصل سیاستورزی کردن و عملگرایی به هر حال جزو لوازم اساسی در کشور است، اما خطری جریان اصلاحطلبی را تهدید میکند و آن نداشتن مرزهای هویتی است. آنچه امروز موجب گردیده مردم تا حدی بیاعتماد شوند این است که ما به هر شکلی و در هر سطحی حاضر به مشارکت شدهایم. وقتی در انتخابات مجلس عمده کاندیداهای ما تایید صلاحیت نشدند، ما با ورود خیلی از نمایندگانی که هیچگونه سابقه اصلاحطلبی نداشتند و قراردادن آنان در لیست امید، شرایطی را ایجاد کردیم که مردم لیست امید اصلاحطلبان را پیروز مجلس میدانستند اما در واقعیت این نبود. اگر امروز شاهد هستیم تک نمایندگانی مانند علی مطهری و یا محمود صادقی در این مجلس گل میکنند به این دلیل است که ما از این دست نیروها در این مجلس بسیار کم داریم و این باعث بیاعتمادی مردم میگردد. اگر در زمان تشکیل دولت اصلاحطلبان همهجانبه از آقای روحانی حمایت میکنند و در عمل میبینند آنچه که خواستههای آنان است محقق نمیشود، نتیجهای جز سرخوردگی ندارد. آنها توقع داشتند در انتخابات شورای شهر شخصیتهای اصلی اصلاحطلب به میدان بیایند. وقتی نیروهایی در لیست حضور دارند که هیچ سابقهای در اصلاحطلبی ندارند و میبینیم که این افراد آنچنان که باید و شاید نمیتوانند خواستههای مردم را دنبال کنند، بهطور قطع موجب بیاعتمادی میشود. ما باید بدانیم که درست است کار احزاب به دست گرفتن قدرت و تاثیرگذاری است اما نباید به هر قیمتی این کار را انجام دهیم. بخشی از نیروهایی که درون جریان اصلاحطلبی هستند و بعضا صدایشان بلند است. ما باید بهعنوان جریان اصلاحطلبی برای خود مرزهای هویتی قائل شویم که هرگاه هر کدام از این مرزهای هویتی مخدوش شد، درباره حضور درآن عرصه دوباره و چندباره فکر کنیم. برای اینکه در چند سال قبل، جریان اصلاحات دارای یک سرمایه عظیم اجتماعی شد که سرمایه بسیار ارزشمندی بود. متاسفانه عدم رعایت چهارچوبها و مرزهای هویتی و وارد شدن بدون پیش شرط به عرصههای انتخاباتی، منجر به این شد که بیاعتمادی در افکار عمومی ایجاد شود. مهمترین مساله اکنون اعتمادسازی و برگشت به شعارهای اصلی اصلاحطلبی است. امروز رفع تبعیض و فساد مهمترین مطالبه مردم است. مردم باید از نمایندگان اصلاحطلب چه در مجلس و چه در شورا این خصیصه را بهطور کامل مشاهده کنند و اینها مباحثی هستند که باید روی آن کار شود تا اعتماد مردم را به دست آوریم.
با این حساب بهنظر شما گفتمان بر سازماندهی و تشکیل ساختارهای جدید ارجحیت دارد؟
بله. بهنظر من برای هرنوع موفقیتی، نیاز به دو بال داریم؛ یکی گفتمان و دیگری سازمان و تشکیلات. گفتمان بر تشکیلات و سازمان مقدم است. ما دیدیم در مقطعی برخی از مجموعههایی که تشکیلات آنچنانی نداشتند ولی از لحاظ گفتمانی موفق شدند نظر افکار عمومی را جلب کنند. خرداد 76 محصول این گفتمان قوی و غلبه همین گفتمان بود. بعد از گفتمان، بحث سازمان و تشکیلات مطرح میشود. گفتمان از درون شعارها و باورهای اصلاحطلبی و متناسب با شرایط و زمان شکل میگیرد و مهمترین دلیل اعتماد مردم به اصلاحطلبان در چند سال گذشته همین مساله بوده است.