سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۱۰ تير ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۰
کد خبر: ۳۰۵۰۴۱
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۲ - ۲۶ بهمن ۱۳۹۶
روزنو :
پیرزنی ناراحت نزد پلیس پرده از کارهای کثیف دخترش برداشت.
قلبم شکسته است دیگر حاضر نیستم حتی چهره او را ببینم. سال ها برایش زحمت کشیدم و با خون دل بزرگش کردم اما اکنون با آن که 40 سال سن دارد مدام به من ناسزا می گوید و مرا کتک می زند...

پیرزن 75 ساله در حالی که به چوب دستی اش تکیه داده و لرزش دستانش کاملا محسوس بود ادامه داد: در زندگی همه شرایط سخت را تحمل کردم و پس از فوت همسرم نیز از رفاه و آسایش خودم گذشتم تا تنها دخترم به سعادت و خوشبختی برسد به طوری که از 10 سال قبل وقتی از شوهرش طلاق گرفت یک طبقه از منزل مسکونی ام که با اجاره آن زندگی ام را می گذراندم به صورت رایگان در اختیارش گذاشتم تا مجبور به اجاره نشینی نباشد اما حالا با وجود این که خودش دختری 12 ساله دارد، آسایش و آرامش را از من سلب کرده است و به بهانه های مختلف مرا مورد ضرب و جرح قرار می دهد و به همه اجدادم توهین و فحاشی می کند. یک ماه به خاطر بیماری و ناتوانی جسمی گوشه اتاق افتاده بودم که او نه تنها یک لیوان آب به دستم نداد بلکه مدام با توهین و ناسزاهایش آزارم می داد. در طول این مدت همیشه همسایگان مهربانم جویای حالم می شدند و برایم غذا می آوردند. با همه این کارهایش نمی توانم او را نفرین کنم و حاضر نیستم به سختی و بلا دچار شود...
پیرزن در حالی که اشک هایش سرازیر شده و بر دستان چروکیده اش می چکید به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری  گفت: دیگر امنیت جانی ندارم و نمی توانم رفتارهای پرخاشگرانه او را کنترل کنم... دختر 40 ساله پیرزن که در گوشه اتاق مشاور به حرف های مادرش گوش می داد لب به سخن گشود و گفت: مادرم درست می گوید حالا که فکر می کنم می بینم او در برابر کتک هایی که به او می زدم تنها سکوت می کرد و هیچ گاه لب به نفرین نگشود تنها دستانش را رو به آسمان می گرفت و فریاد می زد «خدایا از گناهش بگذر!» از 10 سال قبل که به خاطر اعتیاد شوهرم طلاق گرفتم به زنی پرخاشگر و افسرده تبدیل شدم. موجودی عقده ای بودم و نمی فهمیدم با مادرم چه می کنم!...
در این هنگام مشاور کلانتری داستان جان دادن سخت پسری در آستانه مرگ را برای او بازگو کرد که مادرش از او ناراضی بود و تنها این مادر با وساطت پیامبر بزرگ اسلام(ص) از فرزندش گذشت کرد و آن پسر با لبی خندان جان سپرد...
هنوز سخنان مشاور تمام نشده بود که زن 40 ساله مقابل مادرش زانو زد و در حالی که بر دستان لرزان او بوسه می زد با بغضی در گلو گفت: تو را به خدا از گناهم بگذر! مادر پیشانی دخترش را بوسید و او را به آغوش کشید تا ...

ركنا
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز