مرگ وحشتناک کارگر مهربان / 2 کودک مشهدی یتیم شدند
زندگی با من نساخت و انگار قرار نیست به خوشبختی و آرامش برسم. بچه بودم که مادرم به علت بیماری فوت کرد. مرگ مادرم ضربه روحی سنگینی به من و پدرم وارد کرد. به این علت که پدرم نمیتوانست از من نگهداری کند، به خانه داییام رفتم.
روزهای سختی را پشت سر گذاشتم و چه شبهایی که آرام و بیصدا در تاریکی به یاد مادر خدابیامرزم اشک ریختم.
سالها گذشتند و من با دلتنگی پنهانی که در صندوقچه خاطرات تلخ دوران کودکی داشتم قد کشیدم و بزرگ شدم. پسر یکی از اقوام به خواستگاریام آمد. خانوادهاش راضی نبودند اما ما همدیگر را دوست داشتیم و ازدواج کردیم. همسرم با کارگری برای لقمهای نان حلال تلاش میکرد. حاصل زندگی ما دو فرزند است.
من و شوهرم از زندگی خود راضی بودیم و با قناعت احساس خوشبختی میکردیم اما یک سهلانگاری و غفلت سبب شد دست اجل دفتر زندگی شریک زندگی و تنها پشتوانهام را ببندد. متأسفانه او هنگام کار در یک ساختمان، لوله آهنیای که یک سر آن از پنجره بیرون بوده و به سیم برق اتصال داشته است را برمیدارد و دچار برق گرفتگی شدید میشود. پیکر نیمهجان شوهرم را به بیمارستان انتقال دادند. پس از دومین عمل جراحی، با توجه به شدت صدمات و سوختگی ناشی از برقگرفتگی، به کما رفت و یک هفته بعد، جان خود را از دست داد.
حالا من ماندهام با دو بچه قدونیمقد و یک دنیا غم و اندوه و کوهی از مشکلات. برای پیگیری پرونده مرگ شوهرم به کلانتری۳۰ آمدهام. یک سهلانگاری و بیتوجهی به نکات ایمنی در محل کار باعث شد این حادثه Incident شوم و ناگوار، مرگ وحشتناک شوهرم، رقم بخورد.
نگران آینده بچههایم هستم که مثل خودم در کودکی رخت عزا به تن کرده و یتیم شدهاند اگرچه من، خود، دردکشیده هستم و آنها را خوب درک میکنم و مثل کوه پشت سرشان میایستم تا به امید خدا مشکلی پیش نیاید.
ركنا