یک عمر از جان و دل زحمت کشیدم و خون دل خوردم تا بچه‌هایم سربلند باشند. اما یک نارفیق از خدا بی‌خبر با سوءاستفاده از سادگی دخترم اعصابمان را خط‌خطی کرد.

 وقتی فهمیدیم عکس‌های شخصی دخترم در فضای مجازی منتشر شده است، با نگرانی و دلشوره موضوع را به پلیس Police اعلام کردیم. خدا خیرشان بدهد کارشناسان پلیس فتا را. با تحقیقات خود، خیلی زود متهم این پرونده را شناسایی و دستگیر کردند.

ماجرا از این قرار بود که دخترم دوستی دارد به نام فرزانه‌. آن‌ها هم‌سن‌و‌سال هستند و از کودکی همدیگر را می‌شناسند. چند وقت قبل، به یک مراسم جشن در تالار دعوت بودیم. فرزانه هم که آشنایی دوری با ما دارد آنجا بود. رفتار ظاهری‌اش نشان می‌داد از دیدنما‌ن خیلی خوش‌حال شده است. فرزانه با گوشی تلفن همراه خود از دختر ساده‌ام چند عکس در فیگور‌های مختلف گرفت تا بعدا برایش ارسال کند اما ما نمی‌دانستیم پشت آن لبخندهای مرموزش چه انگیزه و هدفی دارد.

متأسفانه فرزانه، که فکر می‌کنم خاطر‌خواه نامزد دخترم شده‌ بود، عکس‌های فرزندم را برای خواهر دامادم ارسال می‌کند‌. تصورم این است که می‌خواسته با ارسال این عکس‌ها به خانواده دامادم وانمود کند دختری که به عنوان عروس آینده‌شان انتخاب کرده‌اند سربه‌راه و باوقار نیست و با بدبینی و شک و تردید، دامادم از دخترم روگردان شود‌. باور کنید از دست این کارها و فشار عصبی‌ای که به خاطر چند عکس دیده‌ام دارم دیوانه می‌شوم. متأسفانه دامادم نیز که تحت تأثیر قرار گرفته و ناراحت شده بود با رفتارهای توهین‌آمیزش تا جایی که می‌توانست آزارمان داد. هنوز تحقیقات پرونده تکمیل نشده تا بدانیم علت و انگیزه دقیق این کار غیر‌اخلاقی چه بوده است.

آنچه مسلم است این است که دخترم نباید به دوستش اعتماد می‌کرد و با او عکس می‌گرفت. واقعیت و نیتی در سر می‌پرورانند این است که ما نمی‌دانیم افراد غریبه‌ای که ادعای دوستی دارند چه قصد و برای همین است که حد و مرز رفاقت با افراد غریبه و نامحرم را باید نگه داریم و کلاه خودمان را محکم نگه داریم تا باد غفلت آن را برندارد و سر‌مان بی‌کلاه نماند.من از دامادم نیز انتظار نداشتم با دیدن چند عکس جو‌گیر بشود و بدون آنکه صحبتی با ما داشته باشد تصمیمی عجولانه بگیرد و به ما توهین کند. دخترم و دامادم به مرکز مشاوره آرامش پلیس معرفی شده‌اند. امیدوارم هردوشان به اشتباهات خود پی ببرند

ركنا