واکنش بعیدینژاد به مقاله ایندیپندنت درباره ولیعهد جوان عربستان
ممكن است شاهزاده ي سعودي اين اقدامات را به پشتوانه ي حمايتهاي ترامپ و داماد جوان او انجام داده باشد ولي حتما اين تجربه را بدست آورده است كه نميتواند فقط به حمايتهاي ترامپ دل ببندد. بدليل مخالفتهاي وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و نهادهاي اين كشور با سياستهاي ترامپ، برخي تفكرات ترامپ كه در پيامهاي مكرر توئيتري او هم مكرر بيان ميشوند قدرت اجرا ندارند. به همين علت هم بود كه آمريكا در تنش هاي اخير سعودي بر عكس، از قطر و لبنان حمايت كرد. -از جانب ديگر بن سلمان نتوانست طرح صلح ميان محمود عباس و اسرائيل را به پيش ببرد و آمريكا را راضي سازد و حالا روابط محرمانه او با اسرائيل هم با موضع جديد ترامپ در حمايت يكجانبه از اسرائيل و تصميم به انتقال سفارت آمريكا به بيت المقدس نميتواند بجايي برسد.
بر اين اساس بايد گفت كه سياستهاي بن سلمان همگي با شكست روبرو شده و در دو سال گذشته توازن منطقه در خاورميانه كاملا به نفع مخالفين و رقبا تغيير يافته است. -شرايط امروز منطقه نسبت به شرايط قبل از سال ٢٠١٥ كه محور عربستان، تركيه و قطر ميخواستند دولت سوريه را سرنگون كنند كاملا تغيير يافته است. حالا تركيه و قطر به محور تحت رهبري ايران كه قدرت مسلط بخش شمالي خاورميانه حدفاصل افغانستان تا مديترانه ميباشد نزديك شده اند. ديگر براي آمريكا و سعودي خيلي دير است كه بخواهند اين شرايط را تغيير دهند. امروز همه در خاورميانه فهميده اند كه بايد بجاي قرار گرفتن در طرف بازنده، در كنار قدرتهاي برنده و موفق امروز قرار گيرند. در جمع كشورهاي اسلامي در جلسه استانبول روساي جمهور تركيه و ايران و پادشاهان اردن، قطر و كويت كنار هم گرد آمدند در حاليكه از جانب سعودي نماينده سطح پاييني به اجلاس اعزام شد. رهبران اسلامي متفقا بيت المقدس شرقي را پايتخت فلسطين اعلام كردند و از آمريكا خواستند كه تصميم اخير خود را تغيير دهد.
بن سلمان از نوع آن رهبران خاورميانه ميباشد كه با اتخاذ سياستهاي قدرت طلبانه ي ماكياولي ميتوانند قدرت را در داخل كشور در اختيار بگيرند اما اين نوع قدرت گرفتن اعتماد نفس كاذبي را هم به آنها ميدهد كه در صحنه ي سياست خارجي هم ميتوانند موفق باشند. در حاليكه صحنه ي سياست خارجي بسيار متفاوت از سياست داخلي است. صدام حسين نمونه ي بارز اين سياستمداران بود كه قدرت مطلق را در داخل بدست آورد اما با تحميل دو جنگ بزرگ كه در هيچكدام نتوانست به پيروزي برسد، كشور خود را به سمت نابودي كشانيد. -كيش شخصيت و ناآگاهي علاوه برچاپلوسي مقامات ارشدو مشورتهاي نادرست آنها، دلايل عمده ي اشتباه رهبران سياسي است. قدمهاي ابتدايي در صحنه ي سياست خارجي همواره بسيار فريبنده هستند چرا كه رهبر سياسي در آن مسير خود را بسان يك رهبر ملي پيشرو در صحنه جهاني حس مي كند بطوريكه موقعيت مقتدرانه ي داخلي او را نيز موجه جلوه گر ميسازد. اينچنين موقعيت ميهني براي رهبر سياسي محبوبيت ملي هم همراه مي آورد. اما قرار گرفتن در چنين جايگاهي همانقدر كه اقتدار مي آفريند اگر تثبيت نشود و تنش و جنگي كه شروع ميشود به نا اميدي و شكست منجر شود هزينه هاي سياسي زيادي هم به بار مي آورد. بن سلمان درست در مقطعي كه قدرت واقعي سياسي و اقتصادي عربستان در حال افول بود تصميم گرفت كه عربستان بايد نقش فعال تر و تهاجمي تري ايفا كند. او بيش از توانش ميخواهد نقش ايفا كند و حالا دشمنان خيلي زيادي هم براي خود درست كرده است.