پسری جوان که در بولوار شاهنامه خواهر و شوهر جوان او را به طرزی خشن و بیرحمانه با ضربات چاقو به قتل رسانده بود، پس از پیگیریهای قضایی ، با رضایت اولیای دم، از قصاص رهایی یافت.
پرونده این جنایت Crime با صدای گریههای پسری جوان در یکی از کوچههای انتهایی بولوار شاهنامه آغاز شد و فریادهایی دلخراش، همچون ناقوسی شوم، خبر از رسیدن صبح سومین روز مهر میداد که همسایهها در پی آن، با پای پابرهنه، به کوچه ریختند. آنها سعید، پسر یکی از همسایهها، را دیدند که خود را به در و دیوار میکوبید و مدام فریاد میزد: «کشتند! کشتند! به دادمان برسید!» همین چند کلمه که هی از سر گرفته میشد کافی بود تا همسایهها به داخل خانهای که سعید و مادرش بهتنهایی در آن ساکن بودند سرک بکشند و با اجساد غرق خون دو نفر در وسط پذیرایی این منزل مواجه شوند.
مأموران پاسگاه فردوسی اولین نیروهایی بودند که به صحنه رسیدند و پس از کشف دو پیکر غرق خون، که ساعتی از مرگ آنها میگذشت، این جنایت را به بازپرس جنایی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد اعلام کردند.
با حضور قاضی Judge میرزایی در محل، بلافاصله جستوجوها برای شناختن قاتل The Murderer و همچنین علت این جنایت آغاز شد. بازپرس جنایی سراغ خانواده مقتولان را گرفت و یکی از همسایهها اعلام کرد که افراد کشتهشده زن و شوهر بوده و بهتازگی با یکدیگر ازدواج کرده بودهاند.
بررسیها نشان داد سعید، برادر مقتول، اولین فردی بوده که اجساد را کشف کرده و به علت وضعیت روحی و روانی ناشی از شوک این جنایت، به درمانگاه رفته است.
اولین فردی که سوءظن مأموران را برانگیخت داماد سابق این خانواده بود اما بررسیها نشان داد این فرد هنگام رخداد این جنایت، در یک کمپ ترک اعتیاد بستری بوده است.
هنگامی که مأموران به دنبال داماد سابق خانواده بودند، با بهتر شدن وضعیت روحی مادر خانواده، که هنگام بروز حادثه Incident سر کار بود، از او بازجویی شد. او اعلام کرد: منیژه و همسرش، بهرام، تازه ازدواج کرده بودند و از زمان ازدواج، در منزل پدر بهرام، که سبزواری هستند، زندگی میکردند. حدود یک ماه پیش بود که به مشهد آمدند و قرار بود صبح امروز به سبزوار برگردند. من ساعت ۶ صبح سر کار رفتم که یک ساعت بعد، داماد بزرگم زنگ زد و گفت که حال منیژه خوب نیست و خودم را به خانه برسانم.
اولین بازجوییها از برادر مقتول
نزدیک ظهر، سعید را به دادسرا فراخواندند. او در بازجوییها اعلام کرد: صبح زود بود. به پمببنزین رفتم تا بنزین بزنم و بعد هم خواهر و دامادمان را خودم به سبزوار ببرم اما وقتی برگشتم، دیدم خانه غرق در خون است و کسی در این فاصله خواهرم و همسرش را کشته است.
این اظهارات در حالی بود که دستان لرزان و لکنت زبان سعید، که ٢۵ بهار از عمرش میگذشت، راز شوم او را برملا کرد. او در بازجوییهای تخصصی به ضدونقیضگویی افتاد و این تناقضها چنان به دست و پایش پیچید که اعتراف کرد خودش آنها را کشته است.
این پسر جوان که متولد ١٣٧١ است و به گفته خودش تا پنجم ابتدایی بیشتر درس نخوانده است اظهار کرد: خواهرم با رفتارش آبروی ما را در محل برده بود. او تابه حال دوبار از خانه فرار Escape کرده و دوبار هم طلاق گرفته است. دیگر نمیتوانستیم به خاطر کارهایش پیش همسایهها و فامیل سرمان را بلند کنیم تا اینکه چند ماه قبل با بهرام (مقتول) به سبزوار فرار کرد و بعد ازدواج کردند. آنها ٢٠ روز پیش به مشهد آمدند و من نقشه قتل Murder آنها را کشیدم. صبح، وقتی دیدم مادرم رفته سر کار، اول با چوبدستی یک ضربه به سر بهرام زدم و یک ضربه هم به سر خواهرم. بعد هم با چاقو و ضربات چوب، آنها را کشتم. بعد، برای صحنهسازی، اجساد را کمی جابهجا کردم و متکا را روی صورتشان گذاشتم و سوار ماشینم شدم و به پمپ بنزین رفتم و بعد از بنزین زدن، به خانه برگشتم و رفتم درون خانه و سر و صدا کردم و از همسایهها کمک خواستم.
پس از تکمیل پرونده، بررسی آن برای صدور کیفرخواست برعهده قاضی صفری، دادیار شعبه اظهارنظر دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه٢ مشهد، قرار گرفت.
این فرد به ارتکاب دو فقره قتل عمدی از طریق ایراد جراحات متعدد با چاقو و چوب در ماه حرام متهم بود و نتیجه تست روانی حاکی از آن بود که او هنگام ارتکاب این جنایت به عمل خود کاملا آگاه و هوشیار بوده است. قاضی صفری بررسی پرونده را در حالی آغاز کرد که تمام اولیای دم با حضور در دادسرا از قصاص متهم گذشتند. قاضی صفری پس از تنظیم کیفرخواست برای این متهم به خبرنگار ما گفت: با توجه به اعلام رضایت کلیه اولیای دم مقتولان، قصاص مرتکب منتفی شده ولی از لحاظ جنبه عمومی جرائم ارتکابی و اینکه اعمال متهم وصف تعدد جرم Crime پیدا کرده است، مستند به مواد ۶۱۴ و ۶۱۲ قانون Law تعزیرات، حداقل ۱۰سال حبس در انتظار متهم خواهد بود.
ركنا