روحانی به راست گردش کرده یا راست ها به سمت او؛ ماموریت مهم حسن روحانی در نیمه دوم دهه نود چیست؟ /نوسازی آرایش سیاسی ایران؛ چپ ها به چپ می روند و راست ها به راست
نکته مهم اما این است که آنچه روحانی بنای انجام آن را دارد نه بازسازی که نوسازی جریان های سیاسی است . او نمی خواهد که آنها به دقیقا به همان چیزی که قبل از احمدی نژاد بودند بازگردند ، آنها باید سیاست ورزان زمانه خود باشند ؛ آنها باید نو شوند.
روزنو :
نکته مهم اما این است که آنچه روحانی بنای انجام آن را دارد نه بازسازی که نوسازی جریان های سیاسی است . او نمی خواهد که آنها به دقیقا به همان چیزی که قبل از احمدی نژاد بودند بازگردند ، آنها باید سیاست ورزان زمانه خود باشند ؛ آنها باید نو شوند.
به گزارش روز نو : مهدیه خوانساری : حسام الدین آشنا گفته است : «گفتهاند روحانی باهوشتر از آن است که به راست گردش کند، میگویم احتمالاً روحانی گردش به راست نمیکند ولی گردش راست به سمت روحانی بعید نخواهد بود.» آیا این میتواند گزاره ای درست باشد آن هم درست درشرایطی که غالب تحلیلگران می گویند روحانی در حال گردش به راست است ؟ این پرسشی مهم است برای دریافت تصویر درست از آنچه این روزها در سپهر سیاست ایران می گذرد .
کسانی که می گویند حسن روحانی چرخش به راست داشته است برای این ادعای خود دلایل متعددی را کنار هم ردیف می کنند ؛ از سخنرانی های سریالی ضد آمریکایی روحانی تا دور شدن بیش از اندازه او از اصلاح طلبان . می گویند حسن روحانی بعد از انتخابات 29 اردیبهشت راه دیگری را برگزیده است ؛ راهی جدا از آنچه در روزهای منتهی به انتخابات آدرس اش را می داد. وقتی این گزاره را طرح می کنند که او از اصلاح طلبان دور شده ؛ این پرسش را هم مطرح می کنند که «حالا از این پس باید با او چگونه برخورد کرد؟» و این باز کننده باب بحث طولانی در مورد ائتلاف جان گرفته از خرداد 92 به این سو می شود و لاجرم پای مسایل زیادی هم به میان می آید .
اما به نظر می سد که قبل از ورود به این مباحث و حتی نتیجه گیری درباره انتخابات 1400 با همان فرضیه ، حتما باید سخنان کسانی که می گویند راستگرایان به سمت روحانی گردش کرده اند را هم شنید . کسانی که معتقدند «این راستگرایان هستند که به سمت روحانی آمده اند نه اینکه او به سمت آنها رفته باشد .»
روحانی و جناح های سیاسی
راستگرایان مدت هاست که دیگر آن قوام و سامان سابق را ندارند و شروع این پدیده به سال های قبل از ریاست جمهوری حسن روحانی باز می گردد ؛ «این میراث محمود احمدی نژاد است». او جناح راستگرا به چند بخش تقسیم کرد و تا توانست در هم تنیدگی طیف های مختلف را از میان برد . تشکل های دولت ساخته را مقابل اصولگرایان تقویت کرد و در حد توان از قدرت چهره های موثر کاست .
وقتی احمدی نژاد در حال رفتن بود ، اصلاح طلبان به دلیل ابتلا به عوارض حوادث سال 88 آنچنان ضعیف بودند که تصور نقش آفرینی موثرشان در انتخابات ریاست جمهوری برای گزینش رییس جمهور جدید چندان قابل اعتنا به نظر نمی رسید. همه چیز برای رییس جمهور شدن یک اصولگرا مهیا بود ؛ میراث محمود اما همین جا رخ نمایی کرد . اصولگرایان قدرت را در یک قدمی اش از دست دادند . افتراق میان آنها کارخود را کرده بود ؛ اصلاح طلبان اما زیرکی کردند و در فراق نامزد حداکثری از نامزد حداقلی خود دل کندند و به یک یارقرضی از اصولگرایان رضایت دادند . فردی که اگر چه حرف هایی شبیه اصلاح طلبان می زد و منتقد اوضاع زمانه خود شده بود اما ذاتی راست گرا داشت و از قلب راست سنتی آمده بود .آنها سرمایه اجتماعی خود را به میدان آوردند و در نهایت ناباوری حسن روحانی رییس جمهور شد .
روحانی اصلاح طلب نبود
اما آیا این به معنای رسیدن ریاست جمهوری به جناح اصلاح طلب بود ؟ مسلما پاسخ این سوال منفی است . او بالانسر شد ؛ این همه کاری بود که روحانی انجام داد . معنای این تنظیم وضعیت البته همسان شدن وزن سیاسی اصلاح طلبان با اصولگرایان هم نبود ؛ روحانی منفذی برای تنفس سیاسی جناحی باز کرد که در حالت احتضار سیاسی به سر می برد . این البته برای اصلاح طلبان اتفاق بسیار خوشایندی بود.
در این میان جناح راست هم پدیده های عجیبی را به خود دید . طیفی از آنها در نزدیک ترین حالت ممکن به حسن روحانی قرار گرفتند . علی لاریجانی و دوستان نزدیک به او در این قاعده قرار داشتند . ظیفی دیگر که از سنتی های اصولگرا بودند در میانه راه ایستادند ؛ دلشان با روحانی بود اما در ظاهر راهنمای راست را می زدند . می شود این دلدادگی را هم در محمد رضا باهنر دید وهم در افرادی مانند مصباحی مقدم .
طیف دیگری هم بودند که اگر چه در ابتدا از منتقدان حسن روحانی به شمار می آمدند اما حالا که روحانی برای دومین بار رییس جمهور شده است از تحسین او به عناوین مختلف هیچ ابایی ندارند . این وسط مانده اند کسانی مثل پایداری ، رهپویان و ایثارگران که آنچنان درگیر شکاف های سیاسی بعد از انتخابات شده اند که با پدیده هایی مثل استعفای دبیرکل و سکوت محض سیاسی روزگار می گذارنند .
پاسخ به یک سوال تعیین کننده
حالا باز به سوال ابتدای مطلب می رسیم؛ روحانی به راست چرخیده یا راستگرایان به سمت او آمده اند ؟
شاید بهتر باشد اینگونه به سوال پاسخ دهیم : حسن روحانی نمی خواهد در آینده از او به عنوان مثالی برای ایده نیکولاس پولانزاس یاد کنند و بگویند او همان مصداق دولت استتثنایی بوده است . او می خواهد به همه بگوید اگر هم دولتی برای گذار از شرایط استثنایی تشکیل شده بود این تفسیر فقط برای دولت اول او می توانست درست باشد . حالا او می خواهد به همه بگوید در زمانه دولت دوم او دیگر شرایطی استثنایی وجود ندارد ؛ همه چیز به جای اول بازگشته است .
همه باید به خانه نخستین خود بازگردند راست هایی که چند سالی است قبای اصلاح طلبی پوشیده اند ؛ خرقه راستگرایی را باز بر تن کرده و اصلاح طلبان هم اگر می خواهند در میدان رسمی سیاست ورزی باقی بمانند به دور از خواست های حداکثری با پذیرش قاعده بازی، اصلاح طلب زمانه خود باشند . این ماموریت مهم حسن روحانی است . اگر اکبر هاشمی رفسنجانی روزگاری به دنبال توازن قوا در کشور بود حالا حسن روحانی این الگو را البته به شکل و در سطوحی دیگر دنبال می کند. او به فکر تنظیم آرایش سیاسی افتاده است . خوب که نگاه کنیم همه عقلای دو جناح خواسته و یا ناخواسته به استقبال این پدیده دهه نود رفته اند ؛ همین هم هست که رادیکال ها از هر دو سو ، زاویه نشین ترین عناصر سیاسی دوران شده اند . نکته مهم اما این است که آنچه روحانی بنای انجام آن را دارد نه بازسازی که نوسازی جریان های سیاسی است . او نمی خواهد که آنها به دقیقا به همان چیزی که قبل از احمدی نژاد بودند بازگردند ، آنها باید سیاست ورزان زمانه خود باشند ؛ آنها باید نو شوند.
حالا سوال اساسی این است که آیا حسن روحانی در این اندک زمان باقی مانده می تواند این ماموریت مهم را به سرانجامی قابل توجه برساند ؟
نامه نيوز