
زن صیغه ای عکس هایی را نشان داد که نباید ...
در فضای مجازی و خیلی اتفاقی با هم آشنا شدیم. میگفت بهدلیل اعتیاد شوهرش طلاق گرفته و بیپناه مانده است. رابطۀ مجازی ما در کمتر از چند هفته به دیدار در خیابان و گشتی در مناطق ییلاقی اطراف شهر منجر شد.
قرار بود در همین حد با هم در ارتباط باشیم، اما پس از یک ماه بهپیشنهاد خودش تصمیم گرفتم او را بهعقد موقت خودم دربیاورم. او نگران بود و ادعا میکرد چون خانوادهاش خیلی تعصبی و حساس هستند کسی نباید از این موضوع بویی ببرد. چند ماه گذشت. متأسفانه وقت و بیوقت زنگ میزد و خردهفرمایشهای زیادی داشت. هرچه میگفتم: «قرارمان این نبود.» و «چرا اذیتم میکنی؟» فایدهای نداشت. یکبار هم سروکلهاش در محل کارم پیدا شد و آبرویم را بهخطر انداخت. این اواخر اصرار داشت عقدمان را رسمی کنیم. میگفت: «همسرت و همۀ اقوام و آشنایان باید مرا بهعنوان همسر قانونی تو بشناسند.». گفتگو و مذاکره هم دیگر جواب نمیداد. حتی دو بار به او باج دادم که دهانش را ببندد و سکوت کند، ولی هرروز که میگذشت اوضاع بدتر میشد. از یک ماه قبل او همسرم را در جریان ماجرا قرار داده و حتی چند عکس را که در رستوران و مکانهای تفریحی با هم گرفتهایم رو کرده است. روزگارم سیاه شد و همسرم قهر کرد و به خانۀ پدرش در مشهد آمد. من با پرداخت پولی شر آن زن را از زندگیمان کم کردهام، اما حالا که دنبال همسرم آمدهام حاضر نمیشود مرا ببیند و میگوید طلاق میخواهد. دستبهدامان مرکز مشاورۀ پلیس Police شدهام. همسرم حق دارد؛ ما با کمکهای مالی پدرش زندگی آبرومندی درست کرده بودیم و انتظار چنین پنهانکاریای را از من نداشت. امیدوارم بتوانم اشتباههای گذشته را جبران کنم و اعتماد ازدسترفتۀ شریک نازنین زندگیام را بازیابم.