پایان خلافت داعش | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۰
مسجد جامع نوری موصل اصلی ترین نماد خلافت داعش نیمروز دیروز بدست ارتش عراق افتاد. سقوط مسجد نوری به شیوه ای نمادین به معنای پایان رژیم خلافتی است که درست سه سال پیش توسط داعش از همین مکان اعلام شد.
 " دولت اسلامی " هرگز از سوی هیچ کشوری به رسمیت شناحته نشد، اما تسلط سه ساله و دوفاکتوی  آن بر بخش های وسیعی از عراق و سوریه، نام آن را وارد تاریخ سیاسی خاورمیانه کرد.
خاورمیانه در صد سال گذشته بیش از هر جای دیگری آزمایشگاه سیاسی اندیشه هایی بوده است که عمدتا در کارگاه های فکری سده نوزده غرب آفریده شدند.


با ظهور و سقوط داعش، خلافت نیز به سیاهه سوسیالیسم، کمونیسم، ناسیونالیسم، محافظه کاری، ترقی خواهی، جمهوریت و اسلامگرایی افزوده شد. تمامی اینها البته وجهی مشترک داشتند و آن شکست در توسعه سیاسی و اقتصادی منطقه و ناکامی در گذار از ساختارهای سنتی اجتماعی منطقه است. هشام شرابی متفکر فقید فلسطینی هسته اصلی و جان سخت این ساختار را " پدر سالاری جدید " می نامد. پدرسالاری جدید رمزگان مدرنیته تحریف شده ای است که از رهگذر نوسازی ناقص و سطحی جامعه قبیله ای پدید می آید. داعش البته اوج این سیر قهقرایی است. شکست های پی در پی تلاشهای نوسازی از سوی رژیمهای عربی از سال 1970 به بعد ستاره آلترناتیو اسلامی را در منطقه پرفروغ کرد. یک پیامد شکست سیاسی و معنوی ناسیونالیسم و سوسیالیسم در جهان عرب بروز پدیده " انسداد سکولاریسم " بود. گرچه پادشاهیهای محافظه کار عرب به نسبت جمهوریهای ترقیخواه همتایاشان جان سالم تری از تحولات دهه های اخیر بدر بردند، اما آنها نیز با بحرانهای ریز و درشت فراوانی روبرو و مضاف بر آن در معرض اتهام همکاری و مماشات با وضعیت فعلی قرار دارند.


بازگشت ایده خلافت با رژیم وحشت داعش البته بزرگترین دلیل بر امتناع آن در روزگار کنونی است. به عبارت بهتر هرگونه ارجاعی به این نظام حکومتی ــ چه خلافت راشده آرمانی و چه ملوکیت اسلامی ـ‌ـ تنها با بازگشتی زمان پریش به فرم و نه لزوما محتوا  میسر خواهد شد.


بر اساس این مدعا شاید بتوان تجربه سیاسی داعش را چیزی در میانه امارت اسلامی طالبان در افغانستان ( 1996- 2001 ) و رژیم خلقی خمرهای سرخ در کامبوج ( 1975- 1979 ) دانست. هرسه این دولتها مستعجل بودند، هر سه خشونت را به آستانه ای غیر قابل تحمل رساندند،  به درجات متفاوتی روستاگرا بودند و سرانجام هر سه با دخالت خارجی فروپاشیدند.
اشتراک اصلی هر سه اما در وامداریشان به امر مدرن و تعهدشان به ایدئولوژی به عنوان یک رژیم حقیقت مخلوق مدرنیته است. با این نگاه حتی شاید بتوان وجوه شباهت بیشتری میان داعش و خمرهای سرخ تا داعش و طالبان یافت.
خاطرنشان کردن پیوند میان نظریه داعش با اندیشه احیاگران و مجددان سلفی چون ابن تیمیه از منظر اندیشه سیاسی دشوار نیست. همانگونه که می توان برخی سرنمون های رژیم وحشت پل پوت را در زبان بی پروا، بدون مدارا و آمیخته با نیش و کنایه کارل مارکس یافت.


اما بدون چشم اندازی از جنس جامعه شناسی سیاسی و وام گرفتن نظریه از تاریخ، یقینا افقهای تحلیلی متعددی به روی تحلیلگر بسته می ماند.
با نگاه اول می توان تا آنجا پیش رفت که داعش را محصول پوست اندازی القاعده و تغییر دیدگاه و استراتژی نسلی جدیدی از جهادیها در سرزمین بین النهرین دانست. با نگاه دوم اما به شیوه پژوهشگران غربی می توان برآمدن داعش را ادامه حیات رژیم صدام پس از مرگ خواند.


هر دوی این دیدگاهها البته مایه هایی از حقیقت را در خود دارند. تلفیق پساسلفیهای جهادی و نوبعثیهای اسلامیزه شده به عنوان  همپوشانی فکری و یا استحاله هویتی بدون فروپاشی نظم سیاسی در سوریه و عراق به زحمت اتفاق می افتاد.
در حقیقت " اندماج " نسخه های رادیکال اسلامگرایی و ناسیونالیسم و ظهور داعش در دیگ جوشان رشته ای تباهی و ناکامی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خاورمیانه صورت گرفت.
از نیمه دوم قرن نوزده که نخستین تصادم ها میان غرب مهیا و کارآزموده و شرق میانه غنوده صورت گرفت، دو واکنش مجزای اسلامی و سکولار ظهور کرد. نسل اول اسلامگرایان عرب بیشتر اصلاح طلب بودند، تا احیاگر و در اردوگاه عرفی گرایان و لیبرالها هم شمار و جایگاه مسیحیان عرب از همتایان مسلمانشان کمتر نبود.


امروز به سختی میان نسبتی میان اندیشه های پدران بنیادگذار با فرزندان سیاسیشان در هر دو نحله فکری یافت.
 این دوری به قدر یک سده فاصله زمانی میان این تکاپوهای فکری با ترکتازیهای داعش هست. این فاصله توسط لیبرالیسم مستعجل میان دو جنگ، دوره استقلال ملی، ناصریسم، بعثیسم، جنبش ناسیونالیستهای عرب، اسلامگریان سنتی و پادشاهیهای محافظه کار و ...پر شده است.
نظریه و تجربه داعش را نمی توان بی توجه به ناکامیهای هریک از این نحله های سیاسی و فکری بررسی کرد. هم ناسیونالیستها و هم اسلامگرایان عرب سودای غلبه بر ساختارهای وستفالیایی خاورمیانه و گذار به امت عربی وا می را داشتند. اگر از تجربه ناکام جمهوری متحده عربی ( 1958- 1961) بگذریم، داعش تنها نیرویی بود که با موفقیت از مرزهای سایس پیکویی عبور نمود.


صد البته این تجربه سرنوشت بهتری از اسلافش نیافت و این آخرین قلعه توهم جهان عرب هم دیروز سقوط کرد. فتح مسجد نوری در جولای 2017 یادآور سقوط مجسمه صدام در میدان فلسطین در آوریل 2003 است. در واقع شبح ترسناک رژیم سابق که در هرج و مرج بهار عربی بازگشته بود، دوباره ناپدید شد. سخن اما اینجاست که زمینه های سیاسی و اجتماعی پرورنده این ناهنجاریها هنوز موجودند. فرقه گرایی در داخل و رقابتهای منطقه ای هنوز در اوجند. این به معنای آن است که خاک خاورمیانه نه تنها مهیای توسعه سیاسی نیست، بلکه مستعد درگیریهای بیشتر و زایش تجربیات سیاسی کریه المنظر دیگر است. با راه حل نظامی می توان به موجودیت سرزمینی داعش خاتمه داد، اما بدون یک انقلاب رادیکال در روشها و منشهای حکمرانی و سیاستهای منطقه ای و تامل و بازاندیشی در مبانی معرفتی مکاتب فکری موجود به سختی می توان امیدوار بود که از این وضعیت خارج شد.
برچسب ها: داعش ، خلافت
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز