دو نقض در رقابت های انتخاباتی
سخنانی که میان رقیبان در مناظرهها و اجتماعات انتخاباتی رد و بدل میشود، مانند نمایشی مهیج در زمانی ویژه است که مردم برای نخستین بار با آن مواجه میشوند. هریک از رقیبان دیگری را با چنان اتهامها و ادعاهایی به زیر شلاق میکشد که گویی از سیارهای دیگر آمده تا برای کشور و مشکلاتش نسخهپیچی کند. آنان در نقد آنچه هست سخنسرایی میکنند و در این کار به اندازهای افراط میشود که گاه اعتبار نظامسیاسی را هم دچار آسیب میکند. همه این اتفاقات با اتهامزدنهایی همراه است که شگفتی مردم را از پشت پرده اتفاقات برمیانگیزد.
مجادلات و منازعات در همه کشورهای دارای دموکراسی انتخاباتی، امری بدیهی است. تفاوت آنها با آنچه در ایران شاهدیم، تازگی ادعاها با چهرههایی است که مردم آنان را نه در چارچوب وابسته به یک جریان سیاسی _ فکری تعریف شده بلکه در قالب افرادی با نگرشهای متفاوت میبینند. جالب اینکه همه نامزدهای انتخاباتی به اندازه قدمت نظام سیاسی، صاحب مسندهای مختلف بودهاند ولی کارنامه آنان در چارچوب گرایشهای حزبی تعریف نشده و در این حال از سوی رسانهها نیز پیش از این مورد نقد و برسی قرار نگرفته است.
برای مثال ایدههای اقتصادی نامزدها را هنوز نمیتوان در هیچ قالب معینی از گرایشهای نهادگرا، سوسیالیستی و یا لیبرالیستی قرار داد. همینگونه است رویکردهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آنان که قاعدتا باید در بستر فکری معلوم برای افکار عمومی تعریف شده باشد. دلیل این امر پرهیز از تحزب است که تاکنون به عنوان یک تابو در سپهر سیاسی کشور باقی مانده است. نبود تحزب ممکن است در مقاطعی سبب تسهیل در اجرای برخی سیاستها باشد اما این مزیت برای جامعهای که نوگرایی را در دستور کار دارد، نمیتواند همیشگی باشد. جدلهای انتخاباتی کنونی هم ناشی از همین نقیصه است. نامزدهای انتخاباتی برنامههای خود را نه براساس ایدههای حزبی که اصولا باید خاستگاه فکری آنان باشد، بلکه در چارچوب ایدههای فردی بیان میکنند. بنابراین برای کسب اعتبار نزد مردم به جای روشهای استدلالی به روشهایی رو میآورند که مردم در نه تنها سه مناظره اخیر بلکه در رقابتهای انتخاباتی گذشته نیز شاهد بودهاند. ن
قص دوم را باید در ناکارآمدی رسانهها دانست. شوربختانه رسانههای کشور به جای ایفای نقش ناظر بیطرف در رمزگشایی از اخبار و تحولات، یا در اندازه ارگانهای جناحی عمل میکنند و یا چنان دست بستهاند که در پرداخت به بسیاری از موضوعات مجبور به محافظهکاری هستند. برای مثال اگر رسانهها در وقت لزوم قادر به ایفای نقش حرفهای خود در رمزگشایی از اتفاقات مختلف بودند، اکنون نامزدهای انتخاباتی فاقد انبانی از اتهامها علیه رقیبان خود بودند. در اینحال پیش افشاگر همه آن چیزی بودند که بهزعم برخی نامزدهای انتخاباتی، منافع و مصلحت عمومی را در برمیگیرد. این اتفاق میتواند در انتخابات بعدی هم تکرار شود. نبود احزاب و عدم کارآمدی رسانهها بهعنوان ناظر بیطرف در ایجاد شفافیتها، نقصی است کهبههرحال برای آن باید چاره اندیشید.