سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۱۶ تير ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۳
کد خبر: ۲۶۴۲۳۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۲ - ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶
طَنجه که در انگلیسی به تنجیر و در فرانسه به تانژه مشهور است، سومین شهر مهم مراکش به شمار می‌رود که در نزدیکی جبل‌الطارق، بین دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس قرار دارد. طَنجه، شهری با قدمت تاریخی است که سابقه آن به قرن پنجم میلادی می‌رسد.
روزنو : بعد از بازگشتم از تهران به لندن، خودم را برای سفر به طنجه آماده کردم. سفر کوتاهی بود و تنها پنج روز میهمان جشنواره بودم. از این‌رو تصمیم گرفتم خیلی سبک سفر کنم. پرواز من به طنجه، غیر مستقیم بود و باید چند ساعتی را در فرودگاه لیسبون توقف می‌کردم. با اینکه زیاد سفر می‌کنم اما همیشه از سفر با هواپیما می‌ترسم و موقع بلند شدن و نشستن هواپیما دچار دلهره و اضطراب می‌شوم. تا جایی که ممکن است سعی می‌کنم کنار پنجره ننشینم و سرم را با خواندن روزنامه یا کتاب گرم کنم. هواپیمایی که از لیسبون به طنجه پرواز می‌کرد، هواپیمای محلی کوچکی بود که مرا یاد فیلم «پرواز به طنجه» چارلز وارن انداخت. هواپیما موقع نشستن به خاطر بادهای تندی که از طرف اقیانوس اطلس می‌وزید، دچار لرزش و تکان‌های شدیدی شد و این سفر را به کابوس دلهره‌آوری برای من تبدیل کرد. بالاخره ساعت یک شب در فرودگاه طنجه فرود آمدیم؛ شهری که نامش در آثار ادبی و تاریخی زیادی از جمله در کتاب‌های ابن بطوطه آمده و لوکیشن بسیاری از فیلم‌های عربی، اروپایی و امریکایی بوده است.

طَنجه که در انگلیسی به تنجیر و در فرانسه به تانژه مشهور است، سومین شهر مهم مراکش به شمار می‌رود که در نزدیکی جبل‌الطارق، بین دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس قرار دارد. طَنجه، شهری با قدمت تاریخی است که سابقه آن به قرن پنجم میلادی می‌رسد. در سال ۱۹۲۳ قدرت‌های استعماری که سال‌ها مراکش و طنجه را زیر سلطه استعماری خود داشتند، تصمیم گرفتند آن را به صورت شهری بین‌المللی و بندری آزاد درآورند و از آن پس این شهر به مقصد و محل زندگی و کسب و کار بسیاری از سیاستمداران، تجار و بازرگانان، جاسوسان بین‌المللی و نویسندگان و هنرمندان اروپایی و امریکایی تبدیل شد. این شهر در نقطه‌ای قرار گرفته که آفریقا را به اروپا متصل می‌کند و زمانی مخفیگاهی مناسب برای جاسوسان بین‌المللی محسوب می‌شد که با آمیختن در میان هنرمندان، خود را استتار می‌کردند. طنجه، امروز محل اتراق و پناهگاه بسیاری از مهاجران آفریقایی است که برای مهاجرت به اروپا، باید از جبل الطارق عبور کرده و وارد خاک اسپانیا شوند.
هوا برخلاف انتظار من اندکی سرد بود. من به تصور اینکه دارم به سرزمین گرمی سفر می‌کنم، لباس گرم با خودم برنداشته بودم و حالا هوای طنجه مرا غافلگیر کرده بود. پسر جوان عربی با پلاکاردی که نام من رویش نوشته بود در فرودگاه منتظرم بود. اسمش محمد بود و بعد فهمیدم که پسر الوافی است و عاشق سینما بویژه سینمای ایران است. انگلیسی را تا حدی که منظورش را برساند بلد بود. می‌دانستم که زبان فرانسوی، زبان دوم مردم عرب زبان مراکش است چرا که مراکش سال‌ها مستعمره فرانسه بود اما اهالی طنجه به خاطر نزدیکی و مرز آبی داشتن با اسپانیا، زبان اسپانیایی را هم خوب حرف می‌زدند.
وقتی خواستم سوار اتومبیل شوم، دیدم خانم جوانی که چهره سبزه‌ای داشت روی صندلی عقب نشسته است. محمد ما را به هم معرفی کرد. رشیده شبانی، بازیگر و فیلمساز مراکشی بود که او هم به عنوان داور دعوت شده بود و همزمان با من به طنجه رسیده بود. رشیده ساکن بلژیک بود و آنجا جشنواره‌ای مربوط به فیلم‌های کوتاه را اداره می‌کرد. بجز رشیده، ماریانا موره نو، فیلمساز و ویژوال آرتیست ایتالیایی هم یکی دیگر از داوران بود که کارهایش عموماً مرتبط با مهاجران و پناهندگان بود و در بریستول انگلستان زندگی می‌کرد. از فرودگاه تا مرکز شهر طنجه راه زیادی نبود. هوا خنک بود و بوی دریا از دور می‌آمد. نخل‌های بلند کنار خیابان مرا یاد شهرهای جنوب ایران می‌انداخت. راننده ما را به هتلی قدیمی به نام کنتینانتال برد که به گفته او یکی از قدیمی‌ترین هتل‌های شهر طنجه بود که در اوایل قرن نوزدهم تأسیس شده بود و در قسمتی از شهر به نام مدینه واقع شده بود. فضای درونی هتل و نقش و نگارهای آن مرا یاد هتل عباسی اصفهان انداخت. بعد از «چک این» و رفتن به اتاق، آنقدر خسته بودم که تا روی تخت افتادم بلافاصله خوابم برد. 

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
عکس روز
خبر های روز