زیباکلام:گفتنی در مورد قالیباف زیاد است/نگذاریم احمدینژادیسم بازگردد
محمدباقر قالیباف حدود ۱۲ سال است که هدایت شهرداری تهران را بر عهده دارد. ازجمله دستاوردهای وی در این مدت بدهی ۶۰ تا ۷۰هزار میلیارد تومانی شهرداری تهران است.
روزنو :
محمدباقر قالیباف حدود ۱۲ سال است که هدایت شهرداری تهران را بر عهده دارد. ازجمله دستاوردهای وی در این مدت بدهی ۶۰ تا ۷۰هزار میلیارد تومانی شهرداری تهران است.
وی بهجای کاهش تعداد نیروهای شهرداری، بهمنظور نظارتپذیری بیشتر، در طول دوران مسئولیت خود ۷۰هزار نفر را به بدنه شهرداری اضافه کرده است.
هرچند قالیباف این روزها به خدمات اجرایی خود در شهر تهران میبالد، اما براساس برنامه، شهردار تهران باید سالانه ۳۰ کیلومتر به طول متروی تهران اضافه میکرد، درحالیکه وی در طول این مدت، تنها سالانه ۷ کیلومتر مترو ساخته است. از سوی دیگر شهرداری تهران در طول این مدت ۶۵درصد بودجه اداره شهر را از محل فروش تراکم و عوارض ساختوساز تأمین کرده است.
ازاینرو تهران به جنگلی از بتن و فولاد تبدیل شده که هرروز هم بر تعداد برجهای آن افزوده میشود. همچنین روزانه هفتهزار تن زباله در تهران تولید میشود که شهرداری آنها را میسوزاند. درحالیکه میشد از چنین حجمی از زباله، کود کمپوست به دست آورد و با کاستن و حتی حذف شیرابههای آلودهکننده حاصل از کوه زباله، گامهای بلندی در حفاظت از محیطزیست شکننده و بسیار حساس اطراف تهران برداشت. این موارد در گفتوگوی صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران با «آرمان» مطرح شد. به بهانه هجمههای شدید محمدباقر قالیباف به حسن روحانی با صادق زیباکلام گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
آقای دکتر شما نوار ضبطشده تبلیغاتی آقای قالیباف را که پنجشنبهشب از صداوسیما پخش شد، مشاهده کردید؟
بله، برنامه تبلیغاتی شهردار تهران را دیدم و بسیار هم متأسف شدم. با دیدن این برنامه برای آینده ایران غصه خوردم، زیرا میتوان تصور کرد که اگر خدایناکرده چنین ذهنیتی بهعنوان رئیسجمهور در قوه مجریه کشور قرار گیرد، مشکلات فراوانی برای کشورمان به وجود خواهد آمد.
آقای قالیباف تنها سعی کرد خود را بهعنوان مخالف سیاستهای روحانی معرفی کند؛ چرا شما از هجمه وی به روحانی متأسف شدید؟
گفتنی در مورد آقای قالیباف زیاد است، اما اجازه دهید در یک جمله خلاصه کنم. آنچه من از آقای قالیباف تا به اینجا دیدهام این است که وی به نحو شگفتانگیزی یادآور «پوپولیسم احمدینژادی» است.
چرا پوپولیسم احمدینژادی؟
آنچه من تا به الآن دیدهام این است که متأسفانه یک احمدینژاد دیگر قصد دارد در قوه مجریه حاکم شود، با این تفاوت که نام دیگری دارد. شاهکار احمدینژاد آن بود که به واقعیتها توجهی نداشت و کوشش میکرد برای مخاطب خود دنیای زیبا و مجازی از آرمانها و امیدها ایجاد کند. آقای قالیباف نباید دقیقاً همین رویه پوپولیستی احمدینژادی را سرمشق خود قرار دهد. نباید طوری رفتار کرد که این شائبه ایجاد شود که نکند کاندیدای ریاستجمهوری ذرهای به واقعیتهای کشور توجه ندارد و تنها قصد دارد این احساس را در جامعه به وجود آورد که روحانی میتوانست دستاوردهای بیشتری داشته باشد اما چون توان اجرایی ضعیفی دارد، نتوانسته در این زمینه موفق باشد. او میخواهد بگوید اگر من رئیسجمهور شوم تمام این دستاوردها را محقق میکنم! چنین نیتی به معنی همان راه، روش و شیوهای است که بهعنوان احمدینژادیسم شناخته میشود. احمدینژاد در آن سالها همواره از یکسو دیگران را تخریب میکرد و از سوی دیگر وعدههای بزرگ میداد و حرفهای غیراصولی میزد. سران آلمان نازی شیوهای داشتند که امروز در همه جای دنیا مشهور شده است. آنها میگفتند: «دروغ هر چه بزرگتر باشد احتمال پذیرش آن از سوی مردم بیشتر است» و این دقیقاً شیوهای است که برخی در عالم سیاستورزی انجام میدهند. این افراد تلاش زیادی به خرج میدهند تا با وعدههای بزرگ و غیرواقعی در حقیقت برای خود رأی جذب کنند. هنوز در خاطرمان هست که احمدینژاد جدای از ماجرای هاله نور، در سازمان ملل سخن از مدیریت جهانی را پیش کشید و خطاب به مردم دنیا و رهبران کشورهای مختلف گفت: چون مدیریت جهانی به بحران دچار شده، من بهعنوان رئیسجمهور ایران با برنامه مدیریت جهانی به سازمان ملل آمدهام؛ اما بعد از هشت سال مشاهده شد چه بر سر کشور آمد. مطرح کردن این سخنان در سازمان ملل موجب شد که برخی از قشرهای جامعه، خصوصاً افرادی که آشنایی کمتری با مسائل مهم دارند، مجذوب این حرفها و ادعاها شوند. او هم صرفاً به دنبال مجذوب کردن مخاطب خود بود و برای او اهمیت نداشت که بعداً در عالم واقعیت چه اتفاقی خواهد افتاد و آیا این حرفها و ادعاها میتواند عملی شود یا نه. مسائلی ازایندست، بعدازآنکه ادعاها به زبان میآمد اساساً برای وی دیگر ذرهای اهمیت نداشت. اصلاً و ابداً بعید نیست که چنین موضوعی شامل حال دیگر کاندیداها هم بشود که واقعیت برای او محلی از اعراب نداشته باشد. برای همین گاهی به نظر میرسد قالیباف هم سعی دارد دنیای مجازی برای مخاطبان خود ایجاد کرده و از این طریق رأی قشرهایی از مردمی را که از مدیریت روحانی رضایت ندارند، به سمتوسوی خود جلب کند.
اگر به پیشداوری محکوم شوید که از کجا معلوم قالیباف نتواند وعدههای خود را عملی کند، چه پاسخی دارید؟
من نگفتم چنین وعدههایی قلابی است، بلکه اعتقاد دارم چنین وعدههایی عوامفریبانه است، زیرا کافی است به مدیریت 12ساله شهرداری تهران نگاهی بیندازیم. در میان اصولگرایان دو قالیباف وجود ندارد. قالیبافی که قرار است به پاستور برود، همان قالیبافی است که 12 سال بر مسند مدیریت شهرداری تهران تکیه زده است. اینگونه نیست که قالیباف خیابان بهشت با قالیباف پاستور متفاوت باشد و به لحاظ اجرایی یک شبه توانمندی خارقالعادهای پیدا کند. ایشان زمانی که رئیسجمهور میشود، همان کسی است که شهردار بود. دستاورد وی در ریاستجمهوری در همان راستایی قرار میگیرد که در دوران شهرداری شاهد آن بودیم. من فقط توجه شما را به چند مورد از اقدامات شهردار تهران در طول 12 سال گذشته جلب میکنم. فرض کنیم امروز آقای قالیباف شهرداری تهران را رها کنند، کارنامه وی بدهی 60 تا 70هزار میلیارد تومانی است. همچنین آقای قالیباف در طول 12 سال گذشته، حدود 70هزار نیروی جدید وارد شهرداری تهران کرده که این استخدامها هزینه مالی زیادی را بر شهرداری تحمیل کرده است و «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».
بودجه شهرداری از کجا تأمین میشود که آقای قالیباف این بدهی 60 تا 70هزارمیلیاردی را از خود برجا گذاشته است؟
حداقل 65درصد بودجه شهرداری تهران از محل فروش تراکم است.
فکر نمیکنید بالاخره اداره شهر نیاز به تأمین منابع مالی دارد و شهردار تهران باید این هزینه را تأمین کند؟
در این تصمیم تنها اشکال وجود ندارد، بلکه چنین تصمیمی فاجعه است زیرا در مدیریتهای کلان پدیدهای به نام توسعه پایدار وجود دارد. توسعه پایدار اساساً در قاموس چنین مدیران و حتی در میان مشاوران و شاید معاونان آنها معنا و مفهوم ندارد. زمانی که 65درصد بودجه عمرانی تهران از محل فروش تراکم تأمین میشود به این معناست که مدام باید ساختمانهای مرتفع به تهران اضافه شود، برجهای اداری افزایش یابد تا شهرداری از محل فروش تراکم و عوارضی که دریافت میکند بودجه عمرانی خود را استخراج کند.
اگر تراکمفروشی در تهران ادامه یابد چه اتفاقی در آینده برای این شهر خواهد افتاد؟
در آینده که نه، همین الآن جایی برای نفس کشیدن در تهران نیست. اگر این سیاست ادامه پیدا کند و بهجای اینکه فضای سبز تهران که ریههای تنفسی شهر هستند افزایش یابد، شهر تهران مدنظر چنین مدیریتی به جنگلی از بتنآرمه تبدیل میشود. امروز چیزی که در تهران به چشم میخورد؛ برجهای سر به فلک کشیده و مجتمعهای اداری تجاری است. چرا اینهمه برج بنا شده؟ چون شهرداری باید هزینه روزانه اداره شهر را به دست آورد. به نظر میرسد تنها چیزی که برای شهردار تهران مطرح نبوده ایجاد توسعه پایدار شهری است. درنتیجه اگر مدیریتی از نوع مدیریت شهرداری تهران اداره کل کشور را در دست بگیرد، فاجعه خواهد بود؛ یعنی وضعیتی که ازنظر محیطزیستی برای مردم تهران در طول 12 سال گذشته شکلگرفته به تمام کشور و در ابعاد مختلف کشیده میشود.
یعنی به نظر شما شهردار تهران اصلاً به توسعه پایدار اعتقاد ندارد؟ نشانههای دیگری هم برای چنین ادعایی دارید؟
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته زباله را نمیسوزانند، زیرا جدا از اینکه سوزاندن زباله موجب آلودگی محیطزیست میشود، در همه جای دنیا زباله بهعنوان طلای کثیف شناخته میشود. از زباله مشتقاتی استخراج میشود که ثروت آفرین است. از زباله کمپوست و چندین مواد دیگر تهیه میشود. درواقع طلای کثیف باید تمیز شود. باید از شهردار تهران سؤال شود در طول 12 سال گذاشته چه میزان از زباله تهران به کمک روشهای نوین تبدیل به مواد آلی شد؟ این احتمال وجود دارد که روزانه حدود 7هزار تن زباله شهر تهران عملاً سوزانده و دفن شود، بدون اینکه بهرهبرداری صحیحی از آن صورت گیرد؛ یعنی نهتنها از این 7هزار تن زباله استفاده مطلوب نمیشود بلکه با نابودی غیراصولی آن محیطزیست آلوده میشود.
بااینحال شهرداری تهران برخی پروژههای شهری مثل تونل توحید و نیایش را اجرا کرده، این یعنی عدم توجه شهردار تهران به توسعه پایدار؟
نهتنها پروژههای نامبرده شده بلکه بسیاری از پروژههای دیگر هم نمایشی است. همین دو طبقه کردن اتوبان صدر ازجمله پروژههای نمایشی است. البته منظور من این نیست که باید چنین پروژهای اجرا نمیشد. قطعاً تونل توحید و دو طبقه کردن اتوبان صدر بخشی از مشکل ترافیک را حل کرده است اما در مدیریت شهری باید اولویتها در نظر گرفته شود. اجازه بدهید مثالی بزنم؛ هزینه کردن برای تحصیل بهتر فرزندان یک خانواده منطقیتر است یا بزرگتر کردن محل زندگی آنها؟ قطعاً اولویت بهبود وضعیت تحصیل فرزندان از اهمیت برخوردار است، زیرا اگر برای تحصیل فرزندان یک خانواده سرمایهگذاری شود بهطور یقین دستاوردهای بهتری به دست خواهد آمد. ساختن اتوبان صدر دور ریختن پول نیست، اما در بین اولویتهای شهرداری تهران باید توسعه پایدار جزو اولینها میبود. اگر اولویتها برای هر مدیری در سطوح عالی مدیریتی، اقدامات نمایشی باشد و نه توسعه پایدار، در آن صورت میتوان به وضعیتی رسید که اکنون قابلمشاهده است.
اگر ساخت تونلها و پلهای مهم در اولویتهای توسعه پایدار قرار نمیگیرد، در آن صورت چه چیز میتوان جای آن گذاشت؟
اولویت شهر تهران باید مترو باشد نه پل و زیرگذر و تقاطع غیر همسطحی مانند تقاطع چهارراه ولیعصر که برای شهرداری تهران صدها میلیون هزینه داشت. با مترو میتوان مشکلات آلودگی شهر تهران و ترافیک را حل کرد، اما با پروژههای نمایشی تنها میتوان شهر را چهرهآرایی کرد و همچنان مردم آن شهر با مشکلات فراوانی روبهرو باشند.
شهردار تهران مدعی است که در طول دوازده سال گذشته در مترو پیشرفت خوبی وجود داشته، اما چرا از میزان آلودگی هوا کاسته نشده است؟
من منکر توسعه مترو در زمان قالیباف نیستم، اما قرار بود که سالانه 30 کیلومتر به متروی تهران اضافه شود؛ یعنی در طول این دوازده سال چیزی در حدود 300 کیلومتر به طول متروی تهران اضافه میشد. درحالیکه ظرف این سالها بهطور متوسط هفت کیلومتر در سال مترو احداث شده است. اولویت باید بر احداث مترو قرار میگرفت و سرمایه بیشتری باید برای مترو هزینه میشد. شهردار تهران بهآسانی نمیتوانست از متروی تهران به نتیجه موردنظرش برسد برای همین به سمت ساخت و تکمیل اتوبان دو طبقه صدر حرکت کرد و اصرار هم داشت تا این پروژه قبل از سال 92 به بهرهبرداری برسد. توسعه حملونقل عمومی باید مدنظر قرار میگرفت نه دو طبقهسازی اتوبانها. خانواده نیاز به تفریح دارد و باید به مسافرت برود اما تحصیل فرزندان در اولویت قرار دارد. برای یک شهر 14میلیون نفری مثل تهران بر اساس توسعه پایدار باید گسترش حملونقل شهری مدنظر قرار میگرفت، زیرا اغلب افرادی که از مترو استفاده میکنند، از طبقه متوسط و فقیر هستند. اگر آقای قالیباف بیشتر به فکر محرومان بود باید متروی تهران را گسترش میداد نه اینکه اتوبان دو طبقه بسازد. درنهایت این موارد همان پوپولیسم احمدینژادی است. نباید اجازه داد احمدینژادیسم به تارک سیاسی ایران بازگردد. با عدم رأی به چنین مدیریت و چنین ذهنیتهایی میتوان و باید جلوی بازتولید احمدینژاد را گرفت. در طول این 12 سال باغهای شمیران به برج چندطبقه تبدیل شده است که برای شهرداری درآمد دارد. در شهرداری تهران بخشهای مهمی از فضای سبز از بین رفت و جای آن برجهای بتنی قد برافراشت. چنین اقداماتی در شهرداری تهران از منظر توسعه پایدار فاجعه محسوب میشود. در انتخابات پیش رو نباید اجازه داد که چنین مدیریتی در کل کشور حاکم شود.