به روز شده در: ۲۷ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۰
کد خبر: ۲۵۰۹۸۵
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۸ - ۱۷ بهمن ۱۳۹۵

ناگفته ها از حمايتهاي هدفمند هاشمي از انرژي هاي نو

اين روزها مثل زمستان هرسال بيش از هرچيز ديگري ديدن آسمان آبي تهران و کوههاي پوشيده از برفش و تنفس هوايي سرد اما فرح بخش باعث خوشنودي و نشاط است.

اين روزها به شکل عجيبي سازش و همزيستي با کاستيها در زندگي روزمرهمان نهادينه شده است و اين بيتفاوتي و بيمسئوليتي فراگير به جايي رسيده است که آسمان و زمين آيينه کردار انسانها شدهاند و سياهي و تباهي آن را فرياد ميزنند.

و در اين ميان حق نسلهاي آينده براي بهرهمندي از نعمت طبيعتي پاک ضايع ميشود.

به راستي نسلهاي آينده با اين ميراث ناپسند چه خواهند کرد و تاريخ درباره ما چه قضاوتي خواهد داشت؟

همه ما داستان مردي که در کشتي زير پاي خود را سوراخ ميکرد شنيدهايم؛ اما حکايت امروز ما؛ حکايت مسافرين يک کشتي است که نظارهگر آتش زدن منابع و طبيعت هستند و اخطارها و معضلات ناشي از آن را نديده گرفته به رويه مخرب خود سرعت ميدهند.

مگر نهاينکه اين کشتي ميهن ماست؟ مگر نهاينکه اين کشور مهد پرورش آيندهسازان اين ملت است؟

کشوري که در طول تاريخ از طوفانهاي بسياري سربلند بيرون آمده و مردمش با نثار جان خود از آن پاسداري کردهاند، امروز به دست خودمان در حال تخريب است.

طبق آمار رسمي وزارت بهداشت که به آمارQ معروف است و بر اساس شاخص بينالمللي مرگومير بر اثر آلودگي هوا سالانه 4200 نفر در تهران در اثر آلودگي هوا جان خود را از دست ميدهند، يعني در هر 24 ساعت 12 نفر.

در سالهاي اخير اکثر شهرهاي بزرگ ايران دچار مشکل آلودگي هوا شدهاند اگر آمار مرگ و مير ديگر شهرهاي کشور را در نظر بگيريم بر بهت و اندوهمان اضافه خواهد شد.

در دنياي کنوني، چه بسيارند شهرهايي به بزرگي تهران در ديگر کشورها که از هواي پاکي برخوردارند، اما چگونه است که در اين شهر حتي کور سوي اميدي از تغييري قابل توجه به چشم نميخورد و مسئولين همچنان با فرافکني از ارائه يک برنامه اجرايي با نتايج قابل لمس و دست يافتني عاجزند؟!

اما در اين شرايط دشوار هستند افرادي که با وجود همه اين کاستيها، نا ملايمات و کارشکنيها بر سر آرمانهاي خود ايستادهاند و دل در گرو ساختن ايراني آباد و پاک دارند.

اگر تاريخ توسعه کاربرد انرژيهاي نو در کشورمان را ورق بزنيد نام دکتر عليمحمد احمدي در همه فرازهاي آن به چشم ميخورد که بارها بهخاطر خدمات خود در اين حوزه مورد تقدير قرار گرفته است؛ عناويني چون بنيانگذار انرژيهاي نو، کارآفرين برتر و خدمتگذار ممتاز انقلاب و مردم را کسب نموده است.

ستاره صبح در گفتگو با ايشان بر آن است تا از زبان او که "پدر انرژيهاي پاک ايران" لقب گرفته است راهي براي حل معضل آلودگي هوا و نجات از اين وضعيت اسفناک بيابد.

آقاي دکتر سالهاست که با شعار "ايران پاک" در کشور شناخته شدهايد و از ابتدا هم جزو دستاندکاران آن بودهايد، با توجه به آنکه که وضعيت بحراني آبوهواي کشورمان غيرقابل انکار و تحمل شدني نيست نظرتان در اين خصوص چيست؟

بله با شما موافق هستم، شرايط بدي است اما قبل از اينکه وارد بررسي موضوع شويم مناسب ميدانم شعري از مرحوم "حسين پژمان بختياري" از کتاب "کوير انديشه" نقل کنم که با کمي اغراق شاعرانه مناسب موضوع بحث ما و گوياي حال و هواي کنوني بنده است :

اگر ايران بهجز ويرانسرا نيست

من اين ويرانسرا را دوست دارم

اگر تاريخ ما افسانهگون است

من اين افسانهها را دوست دارم

نواي ناي ما گر جانگداز است

من اين ناي و نوا را دوست دارم

اگر آب و هوايش دلنشين نيست

من اين آب و هوا را دوست دارم

به شوق خار صحراهاي خشکش

من اين فرسودهپا را دوست دارم

من اين دلکش زمين را خواهم از جان

من اين روشن سما را دوست دارم

اگر بر من ز ايراني رود زور

من اين زور آزما را دوست دارم

اگر آلوده دامانيد، اگر پاک

مناي مردم، شما را دوست دارم

بله ايران ميهن ما، اين کشور پهناور و مردمش و هر آنچه از خوب و بد که در آن است متعلق به ماست و به نظر بنده بايد به آغوش باز به استقبال آن رفت به آن پرداخت و با همدلي و همزباني در برابر سختيها مقاومت کرده و با بهرهگيري از خرد، علم و تکنولوژي اقدامات اجرايي راه را به سوي رفع موانع و پيشرفت کشور باز کرد.

از شعر زيباي شما متشکريم اما اي کاش ميشد با اين تعابير زيبا مشکلات حل شود و تغييري اساسي ايجاد نمود؟

بنده به اين مضاميني که شرح دادم اعتقاد داشته و سرلوحه کار خود قراردادهام و ايمان دارم که ميتوان با برنامه بلندمدت و کوتاهمدت و اجراي صحيح آن پيشرفتهاي چشمگيري در کاهش آلودگي در سطح ملي ايجاد نمود تا هم از منظر سلامت به مردم کمک شود و هم با کاهش هزينههاي درمان، اقتصاد کشور تقويت شود.

آخر چگونه ممکن است؟

با مديريت جهادي

آيا در سوابق شما نمونه مشخصي از مديريت جهادي که قابل مقايسه با شرايط کنوني باشد وجود دارد؟

بله البته، اگر در اهدافتان، عملتان و افکارتان هماهنگي وجود داشته باشد بر هر مشکلي پيروز خواهيد شد. اخلاص در کار، عشق به ميهن واعتماد به تخصص داخلي و توکل در کنار هم معجزه ميکنند.

سابقه کاري بنده در اجراي اولين پروژههاي انرژيهاي نو کشور به سال 1353 باز ميگردد. اجراي اولين طرح بيوگاز کشور در استان لرستان، منطقه سلسله زير نظر نخست وزير وقت را داشتم. اتفاقاً آقاي "کامبيز درم بخش" فيلم مستندي بنام قاصدک از اين پروژه ساختند. بعد از آن فعاليتم را با ساخت اولين «کلکتور خورشيدي»، بخاري خورشيدي، آب شيرينکن خورشيدي و توربينهاي بادي تا پايان دوران دانشجويي ادامه دادم.

با اين فعاليتها مطمئن شدم که ميتوان با استفاده از منابع پاک از سوزاندن سوختهاي فسيلي خودداري کرد.

نقطه عطف فعاليتهاي بنده، تصدي رياست «مرکز تحقيقات و توسعه کاربرد انرژيهاي نو» در سازمان انرژي اتمي از سال 1371 تا 1379 به مدت 8 سال بود که اولين نيروگاه هاي برق بادي را در منجيل، رودبار و ديزباد نيشابور و نيروگاه هاي خورشيدي را در کوير سمنان و يزد طراحي و احداث نموديم.

در آن دوره احداث و انتقال تکنولوژي ساخت نيروگاه بادي و خورشيدي به کشور را هدف اصلي خود قرار دادم.

اما موانع زيادي در راه بود اول اينکه براي اين کار جديد اعتقادي به آن نبود و از طرفي در اولويتهاي توسعه کشور هم جايي نداشت و همکاري لازم از سوي نهادها و ارگانهاي ذيربط با آن نيز نميشد. از سوي ديگر کشور در شرايط بحراني سالهاي سازندگي پس از جنگ با کمبود جدي منابع ارزي و ريالي مواجه بود و مسئولين قاطعانه به اختصاص بودجه براي احداث نيروگاههاي بادي مخالفت مينموند.

در اين شرايط با اعتقاد به درستي راه و اهداف خود با وجود نبود راه، موفق به ساخت راه جديدي شديم، و در کمتر از 4 سال موفق به احداث نيروگاههاي بادي شده و تکنولوژي آن را نيز به کشور انتقال داديم و 15 شرکت داخلي را در توسعه آن بکار گرفتيم.

بسيار خوب در صورت امکان جزئيات بيشتري از اين موفقيت بيان کنيد شايد بتوان آن را بهعنوان الگويي براي برونرفت از بحران زيست محيطي موجود قرار داد.

البته شرايط امروز ما از خيلي جهات بهتر از دهه 70 است، لاکن اجمالاً اساسيترين دلايل موفقيت آن دوره را شرح ميدهم.

مهمترين دليل اعتماد و همدلي مسئولين مربوطه در سطوح عالي مديريتي بود، بهطوريکه بين مرحوم آيتالله هاشمي، آقاي دکتر امرالهي رياست سازمان انرژي اتمي و اينجانب همگرايي و همکاري نزديکي وجود داشت.

آشنايي بنده با آقاي هاشمي از دوره سوم مجلس شوراي اسلامي آغاز شد، ايشان پيشنهادهاي بنده را بهدليل مبناي صحيح کارشناسي و حساب شده بود را اغلب ميپذيرفت.

تا زمان راهاندازي نيروگاهها بارها به بازديد از پيشرفت پروژهها ميآمدند. آقاي امرالهي با تفويض اختيارات لازم نهايت همکاري را در پيشبرد پروندهها داشتند.

ما در آن دوره موفق به جذب منابع تسهيلات براي احداث نيروگاههاي بادي شديم و در ادامه با شکستن سد ناباوري مسئولين موفق به تصويب بودجه براي ساخت 100 مگاوات نيروگاه بادي شديم و تکنولوژي نيروگاههاي بادي را به کشور وارد کرده و تا زمان تصدي بنده نزديک به نيمي از آن ساخته و نصب شد.

ايران 10 سال زودتر از چين و کره صاحب تکنولوژي ساخت توربينهاي بادي شد.

دومين دليل تخصص و تجربه مديريتي و کنترل دقيق منابع و نيروي انساني بود بعنوان مثال با استفاده از ساختار "ماتريسي" و "آدهکراتيک"، مرکز تحقيقات انرژيهاي نو ايران توانست با استفاده از پتانسيل کارشناسي سازمان انرژي اتمي ايران در کمترين زمان ممکن پروژه را راهاندازي کند.

بهطوريکه در زمان کلنگزني آقاي هاشمي پرسيدند کي پروژه را تحويل ميدهيد گفتم اگر حمايت کنيد ظرف 3 ماه، با حمايتي که آقاي هاشمي کردند و اختيار تام کار را پيگيري نموديم و اجراي پروژه را بدون انبار در کوتاهترين زمان تجربه نموديم احداث 2 واحد نيروگاه در مدت 3 ماه عملي گرديد که باورش براي مسئولان وقت دشوار بود.

پس شما اختيارات لازم، تخصص، تعهد و داشتن بودجه را دلايل اصلي موفقيت طرح ميدانيد؟

بله البته روح همکاري و همدلي هم خيلي مهم است، خاطرم هست آقاي هاشمي براي افتتاح اولين پروژه "ژئوترمال" آمده بودند، در حين آغاز دستگاه دکل حفاري چاه مايع سفيد رنگ خنککننده مته حفاري روي لباس ايشان پاشيد که ما ناراحت شديم، اما ايشان فرمودند: نه آقاي احمدي اشکال ندارد اين ميارزد چون داريم به انرژيهاي نو دست پيدا ميکنيم و به تکنولوژي جديد توليد برق دست پيدا ميکنيم.

اين روحيه باعث دلگرمي و انگيزه صدچندان ما بود.

سخن از مرحوم آيتالله هاشمي به ميان آمد، رويکرد ايشان در خصوص توسعه کاربرد انرژيهاي نو چگونه بود؟

ايشان شخصيت بزرگ و از ارکان انقلاب اسلامي بودند که تأثير عظيمي در تاريخ کشور داشتهاند، شايد در حال حاضر بهدليل فضاي پر التهاب حاکم بر افکار عمومي و جو سازيهاي بسيار جايگاه ايشان آنطورکه بايد مورد تجليل نباشد اما گذر زمان واقعيات را نمايان خواهد کرد و حقانيت راه و روش ايشان هويدا خواهد شد.

امروز با قاطعيت ميتوان گفت هر آنچه در عرصه توسعه انرژيهاي نو کشور وجود دارد مرهون حمايتهاي آقاي هاشمي است و در نبود ايشان اين صنعت به طفلي يتيم ميماند.

اين تشبيه قدري عجيب به نظر ميرسد چه دليل بر اين مدعا داريد؟

مرحوم آقاي هاشمي نمونه کم نظيري از يک مدير جهادگر بودند و براي انرژيهاي نو که مانند طفلي نوپا بود همچون پدري دانا و مقتدر عمل و حمايت ميکردند.

آيا عملکرد ايشان ميتواند براي مديران کشور الگوي مناسبي باشد، ممکن است در اين خصوص بيشتر توضيح دهيد.

بله البته، اولين خصوصيت ايشان دورانديشي بود، ايشان با نگاهي بلند نزديک 20 سال زودتر از زمزمههاي امروز ما که شعار ملي "اقتصاد بدون نفت" است دست به اقدام عملي زدند و درحالي که برخي از مسئولين وقت اعتقادي به انرژيهاي نو نداشتند و همکاري که هيچ، بلکه مانعتراشي هم ميکردند. ايشان با تمام وجود از آن حمايت کردند. بعدها همان کساني که مخالف کاربرد انرژيهاي نو بودند مدعي آن شدند.

ايشان به معناي واقعي کلمه بصيرت عملي و توسعهاي داشته و موقعيتشناس بودند.

دومين خصوصيت بارز ايشان شجاعت در تصميمگيري بود. ايشان با بصيرت مثالزدني خود به سرعت افراد مناسب را شناسايي و حمايت واقعي را در مسير سازندگي کشور بهعمل ميآوردند. زماني که به ما قول حمايت دادند در عمل آن را اثبات کردند، با تفويض اختيارات کامل و تخصيص بودجه از رديف 222 نهاد رياست جمهوري (بودجه در اختيار رئيس جمهور) راه را براي حرکت هموار کردند.

سومين خصوصيت ايشان پيگيري مداوم و مستقيم بود، بهطوريکه ايشان 5 بار از پروژه در مراحل مختلف کلنگزني، اجرا و افتتاح انرژيهاي نو بازديد کردند و از نزديک شاهد پيشرفت کار بودند.

چهارمين خصوصيت ايشان مسئوليتپذيري بود زماني که ايشان به بازديد از نمايشگاه دستاوردهاي انرژيهاي نو کشور و افتتاح مرکز توسعه انرژيهاي نو ايران تشريف آوردند و ساختمان «آفتاب» را افتتاح کردند با ظرفيت عظيم انرژيهاي نو کشور آشنايي کامل پيدا کردند در آن روز فرمودند شما مسئوليت ما را زياد و سنگين کرديد هر حمايتي در اين زمينه لازم باشد انجام ميدهيم. هاشمي گفت: هر چه در اين زمينه انرژيهاي نو سرمايه گذاري کنيم کم است.

لازم به ذکر است حمايتها، پيگيري و بازديدهاي ايشان محدود به زمان تصدي رياست جمهوري نبود و بعد از آن هم ادامه داشت.

بسيار خوب به بحث اصلي که موضوع آلودگي هواست بازميگرديم، آنطورکه ميدانيم شما در شرکت ملي نفت ايران مشغول به خدمت هستيد، آيا به ادامه راه ايران پاک منصرف شدهايد؟

خير هرگز، رسيدن به "ايران پاک" مستلزم توسعهاي همه جانبه در حوزه توليد و مصرف انرژي و مديريت پسماندهاست. به نظر بنده رفع آلايندگي بر توسعه منابع انرژي اولويت دارد. من در حال حاضر در شرکت ملي نفت ايران «مجري طرح جامع توسعه پايدار پارس جنوبي» ميباشم که رفع انواع آلايندههاي جامد، مايع و گاز را در پارس جنوبي در حال پيگيري دارد.

چرا در شرايطي که ما در تهران و شهرهاي بزرگ و مرکزي کشور با آلودگي هوا دست و پنجه نرم ميکنيم، شما فعاليتهاي خود را در منطقه پارس جنوبي متمرکز کردهايد؟

بايد توجه داشته باشيد که آلودگي وقتي توليد ميشود از بين نميرود، بلکه از جايي به جاي ديگر منتقل ميشود، مشکل آلودگي هوا هم بحثي جهاني است و محدود به مناطق و کشورها نيست. براي مقابله با آلودگي آب و هواي جهان کارشناسي دقيقي صورت گرفته و برنامه مشخصي براي اجراي آن وجود دارد که اين برنامهها در غالب معاهدات بينالمللي به امضاي همه کشورهاي رسيده و طبق آن براي مقابله با انواع آلايندهها در کشورها و مناطق مختلف جهان متناسب با شرايط اقليمي و صنعتي و اجتماعي آنها، برنامه و اهداف معيني وجود دارد که کشورها متعهد به اجراي آن هستند.

برنامه توسعه پايدار کشورها در غالب پروتکلهاي کنفرانس جهاني ريودوژانيرو در سال 1992، پيمان اجلاس کيوتو در سال 1997 و پيمان اجلاس بالي در سال 2007 و پيمان اجلاس پاريس در سال 2015 به تصويب رسيده است.

جامعه جهاني و سازمانهاي متولي حراست از محيط زيست مانند سازمان ملل به دقت وضعيت و فعاليتهاي کشورها را زير نظر دارند و ميزان انتشار انواع آلايندههاي کشورها از جمله ايران از طريق ماهواره ثبت ميشود.

طبق آخرين آمار اعلام شده در سال 2014 رتبهبندي شاخص جهاني عملکرد محيط زيست (EPI) کشورمان ايران با نمره 51.08 در پله 83 قرار گرفته است.

همچنين طبق آمارهاي بانک جهاني ايران سومين کشور توليد کننده گاز فلر در جهان ميباشد بهطوريکه در صنعت نفت و گاز کشورمان روزانه معادل 4ميليون بشکه نفت سوزانده ميشود که به عبارت ديگر در هر 24 ساعت ثروتي عظيم تبديل به 7 ميليارد متر مکعب آلاينده شده و وارد اتمسفر ميشود. شايد اين موضوع براي برخي مسئولين اهميت نداشته و يا از آن بياطلاع باشند لاکن جامعه بينالمللي طبق معاهداتي که ذکر شد ما را ملزم به قبول مسئوليت خود در برابر محيط زيست جهاني نموده است که در غير اين صورت با جريمه سنگيني مواجه خواهيم شد. خوشبختانه سياستهاي وزارت نفت توجه ويژه به محيط زيست و کاستن از آلايندهها با هدف بهبود محيط زيست و ارتقاي سلامت افراد جامعه است.

به عبارت ديگر اگر جهان را يک کشتي و ايران را يکي از مسافران آن بدانيم، بقيه مسافرين به ايران اجازه نميدهند زير پاي خود را سوراخ کند.

يعني ميفرماييد مديران شناخت چنداني از اين معضل نداشته يا آن را باور ندارند؟

در رأس مديريت کشور مقام معظم رهبري در اين باره آگاهي و شناخت لازم را دارند، ايشان اولينبار در بازديد نوروزي سال 1390 از منطقه پارس جنوبي دستور اکيد دادند موضوع مشعلها (گاز فلر) را توجيه نکنيد، تدبير کنيد. بعد از آن موضوع از طريق دفتر ايشان بهطور رسمي و بعنوان موضوعي ويژه پيگيري ميشود. اين سياست درحالحاضر از سوي مديران ارشد وزارت به دستور وزير محترم نفت در حال اجراست.

با اين توضيح در طول 5 سال گذشته که شما عهدهدار اين مسئوليت هستيد چرا اين طرح پيشرفت چشمگير نداشته است؟

از سال 1391 تا کنون بنده قبول مسئوليت کردهام و براي اجرايي شدن آن با همه وجود تلاش کردهام، ولي براي درک شرايط کافيست بدانيد که بعد از يک عمر خدمت، حکم مديريتي بنده بعد از 3 سال و در شهريور سال 1394 از سوي مديريت محترم وقت شرکت ملي نفت ايران جناب آقاي مهندس جوادي صادر شد و پس از آن حوزه عملکرد و کليات طرح نيز تعيين شد. در حوزه عملياتي طرح از ابتداي کار اصطکاک زيادي وجود داشته و دارد بهطوريکه ما در جذب و سازماندهي نيروها و حتي در اختيار گرفتن محل مديريتي طرح وقت و انرژي زيادي هدر دادهايم و هنوز هم به نتيجه مطلوب نرسيدهايم.

اين شرايط دست و پا گير براي بنده که مديري عملگرا هستم ملالآور است. از طرفي با سابقهاي که در انرژيهاي نو دارم از ارزش واقعي سوخت فسيلي که سوخته ميشود آگاهم و از طرفي با هر روز سوختن اين ثروت و هدر رفتن بيشتر آن در چرخه توليد و ايجاد 7 ميليارد متر مکعب آلاينده در روز در پيشگاه خدا دعا ميکنم هر چه زودتر فرجي شود و بندها از پاي طرح جامع توسعه پايدار پارس جنوبي گسسته شود. چرا که هر روز آن چون سال ميگذرد و ديدن آسمان تيره و تار تهران و ديگر شهرها مردم مظلوم کشورم، کودک و پير و جواني که با ماسک تردد ميکنند مرا بهشدت متأثر ميکند.

خار در چشم است و استخوان در گلو و تحمل شرايط دشوار است. گاهي همکاران بنده که در سطوح بالاتر مديريتي با اعتراض بنده و استرس و اضطرارم مواجه ميشوند تعجب ميکنند و سخنانم را مبني بر اينکه شما در قبال هر روز تأخير اجراي اين پروژه مسئوليد و ما در قبال هر متر مکعب از اين 7 ميليارد متر مکعب آلايندگي که توليد ميکنيم مسئوليم آن را شعارگونه و موعظهآميز تلقي ميکنند و حضور بنده را در جلسات سطوح عالي تحمل نميکنند.

با اين اوصاف هيچ پيشرفتي نداشته ايد؟

خير اينطور نيست، با وجود همه کاستيها و کارشکنيها بخش اصلي کار که مباني اجرايي آن است شکل گرفته است. همانطورکه ميدانيد اجراي پروژه «مهار گازهاي فلر» در کشور بيسابقه است. از طرفي اجراي اين پروژه در استراتژيکترين پالايشگاههاي کشور در دستور کار است پس جايي براي هيچ خطايي وجود ندارد لذا دقت و احتياط خاص خود را ميطلبد.

پروژه مهار گازهاي فلر در جهان به بازيافت گاز فلر مشهور است که اجراي آن کار پيچيدهاي نيست، اما نکته مهم اين است که تکليف اين گازها بعد از بازيافت چيست؟ اگر هدف انجام يک يا دو پروژه و رفع مسئوليت باشد کار سختي در پيش نيست اما زماني که شما به ايران پاک و توسعه پايدار آن ميانديشيد ميبايست مباني طراحي خود را بر اساس برنامه بلندمدت ترسيم کرده و سپس آن را در برنامههاي کوتاهمدت فاز به فاز جلو ببريد تا نتيجه نهايي و مطلوب حاصل آيد.

از نظر فني ما در عسلويه ساليانه با بازيافت 3 ميليون تن گاز فلر و 47 ميليون تن گاز دياکسيدکربن و 440 ميليون تن گاز نيتروژن ناشي از احتراق و حدود 40 ميليون تن آب کندانس در نيروگاه ها، يوتيليتي ها، کمپرسورهاي گازي و ... مواجهيم.

از نظر بنده هدف طراحي پروژه موضوع بازيافت اين گازها نيست، بلکه موضوع بازيافت و مصرف اين گازهاي خروجي به محيط زيست است.

بسيار خوب با اين نگاه کلان باز آنچه مبهم ماند پيشرفت و خروجي کار است.

با اين مقدمات و بهمنظور دستيابي به نتيجه و تحقق شعار «ايران پاک» و ترسيم نقشه راه آن، «طرح جامع توسعه پايدار پارس جنوبي» شکل اجرايي به خود گرفت، در بخش فني از فاز صفر يعني جمعآوري اطلاعات کار را آغاز کرديم، همانطورکه ميدانيد اطلاعات فني اوليه اساس طراحي پروژه است و اهميت زيادي دارد. اين اطلاعات فني شامل تعيين مشخصات فني گازهاي آلاينده، تعيين مواد تشکيل دهنده و ديگر فاکتورهاي اساسي آن مانند حجم، دما و فشار است. هرچند اطلاعات فني از شرکت ملي گاز دريافت شده، اما با توجه به حساسيت موجود به داده برداري دوباره با نصب "فلومتر" اقدام کرديم که تفاوت فاحشي با اطلاعات موجود داشت.

اين پروژه شامل سه بخش فني اصلي است اول شبکه جمعآوري گازها در پالايشگاه و پتروشيميها، بخش دوم بازيافت گازها و بخش سوم مصرف آن است که هر کدام از اين بخشها تکنولوژي خاص خود را داشته و ميبايست پيمانکار مناسب براي هر يک را شناسايي ميکرديم.

ارتباط با شرکتهاي صاحب تکنولوژي و مقايسه شرايط فني مرحله بعدي بود که با موفقيت طي شد در اين مرحله شرکتهاي معتبر و توانمند شناسايي و مذاکرات فني با ايشان آغاز و پيشنهادات فني آنها دريافت و مورد مقايسه و بررسي قرار گرفت. در بخش طراحي شبکه شرکتهاي معتبر بينالمللي با سابقه کار طراحي پروسه پالايشگاه طراحي شبکه را شرکتهاي واجد شرايط و ارائهکننده سيستمهاي بازيافت گازها هم شناسايي شدند.

اما چالش اصلي روش مصرف اين گازها است که ميبايست به بهترين انتخاب فني و مديريتي برسيم.

آيا به اين انتخاب رسيده ايد و نتيجه چه شد ؟

در انتخاب روش مصرف ميبايست موضوع را از ابعاد مختلف بررسي ميکرديم، اولين بحث مقايسه فني و مالي روش مصرف بود از بين روشهاي مصرف آنهايي که از نظر فني ممکن اما پر هزينه بودند حذف شدند.

از بين روشهاي باقي مانده که تشريح آنها از حوصله اين بحث خارج است ملاحظات مديريتي و اجرايي مدنظر قرار گرفتند، بهعنوان مثال بعضي از روشها با چهارچوب نظرات وزير محترم نفت مغاير بود که حذف گرديد. در نهايت روش مصرف با در نظر گرفتن منافع ملي و شرايط قانوني حاکم بر قراردادهاي نفتي شرکت ملي نفت ايران انتخاب شد.

بهطور خلاصه بعد از تحقيق و بررسي فراوان و در نظر گرفتن همه مواردي که توضيح داده شد، به طرح نهايي رسيديم که تگتاب (تجميع گازها، تزريق به مخازن، ازدياد برداشت) نام گرفت.

بسيار خوب براي ما از طرح تگتاب بگوييد.

يکي از معضلات صنعت نفت افت فشار مخازن نفت است براي مثال مخزن مسجد سليمان بدليل افت فشار، «چاه مرده» محسوب ميشود و توليد ندارد. متأسفانه در مخزن مسجد سليمان بيش از 8 ميليارد بشکه نفت در آن مدفون شده و آنقدر فشار مخزن افت کرده که قابل فشارگيري نيست. براي جلوگيري از اين اتفاق ناگوار براي مخازن ديگر مانند «کرنج» و «مارون» پروژههاي تزريق گاز راه اندازي شد، و براي جلوگيري از تکرار آن در مخازن مشابه «آغاجاري» و «اهواز» که نيمه دوم عمر خود را ميگذرانند که ميبايست از افت فشار آنها با تزريق گاز جلوگيري کنيم. از اين رو فازهاي 6-7-8 عسلويه بهمنظور تأمين گاز مورد نياز براي تزريق به مخزن آغاجاري در نظر گرفته شدهاند و 500 کيلومتر خط 56 اينچ براي انتقال گاز ترش به اين مخازن ساخته شده است که پيشرفت چنداني ندارد.

هدف طرح تگتاب ازدياد برداشت از مخازن نفت و گاز و حفاظت از آن هاست.

تحقيقات ما در اين مدت اثبات نموده است که با بازيافت گازهاي فلر پالايشگاهها و نيز نيروگاههاي حرارتي عسلويه ميتوان 38 ميليون تن آب، 47 ميليون تن دياکسيدکربن و 440 ميليون تن نيتروژن توليد نمود.

جالب است بدانيد که ترکيب نيتروژن و گاز CO2 بهترين گازها براي تزريق به مخزن ميباشد، بهطوريکه ايالات متحده آمريکا چند هزار کيلومتر لوله براي انتقال و تزريق نيتروژن به مخازن نفتش احداث نموده است. لذا از آنجا که زير ساخت لازم از قبيل خط لوله و ديگر تأسيسات افزايش فشار براي تزريق به مخزن آغاجاري در عسلويه وجود دارد اين طرح بهعنوان بهترين روش مصرف گازها انتخاب شد.

آيا اين پروژه با سياستها و برنامههاي شرکت ملي نفت منافاتي ندارد؟

خير منافاتي نداشته و عيناً مبتني بر منافع ملي و سياستهاي شرکت ملي نفت ايران است، بهطوريکه آقاي مهندس زنگنه وزير محترم نفت تأکيد دارند که موضوع افزايش برداشت شعار ملي شود.

آيا امکان جذب سرمايه خارجي براي مشارکت در اين طرح وجود دارد؟

بله البته، از آنجا که اجراي اين طرح باعث افزايش برداشت ميشود با مفاد و شرايط قرارداد IPC تطابق دارد و شرايط سرمايهگذاري در آن روشن است. طبق برآوردهاي انجام شده سالانه حدود 10 ميليارد دلار از محل افزايش برداشت درآمد اضافي براي کشور خواهيم داشت.

در توضيحات خود از توليد 38 ميليون تن آب سخن گفتيد، آيا اين آب در پروسه مصرف قرار ميگيرد يا زايد است؟

همانطور که توضيح دادم روند رشد صنعتي ما با اکوسيستم منطقه خليج فارس در تضاد بسياري است و ميبايست از راه رفته بازگرديم، خوشبختانه ميتوان با طرح "تگتاب" آب رفته را به جوي بازگرداند. طرح ملي تگتاب پتانسيل تأمين آب کشاورزي و صنعتي منطقه، تأمين تعادل اکوسيستم طبيعي خليج فارس و بسياري منافع ديگر را دارد که از حوصله اين بحث خارج است.

به نظر ميرسد در طرح جامع توسعه پايدار پيشرفت قابل توجهي صورت گرفته است آيا دستاورد ديگري داشته ايد يا خير؟

بله در حال حاضر اولين پروژه بازيافت و مصرف گاز فلر کشور در پالايشگاه گازي دوم عسلويه را به مرحله اجرا رساندهايم و در حال انتخاب پيمانکار اين پروژه هستيم.

طرح توليد "شمش گوگرد" بجاي "گرانول" از ديگر پروژههايي است که با مشارکت بخش خصوصي بصورت آزمايشي با موفقيت در پالايشگاه تهران اجرا شد که اجراي آن از پخش شدن ريزگردهاي اين مواد سمي به محيط زيست جلوگيري خواهد کرد.

شنيدهها از سرمايه سنگين مورد نياز براي اجراي اين برنامهها حکايت دارد. آنطورکه فرموديد صدور يک حکم چند سال براي مجري طرح طول کشيده. تحقق اهداف طرح چقدر زمان خواهد برد؟

بنده در دو دوره سوم و ششم مجلس شوراي اسلامي بهعنوان نماينده و عضو هيات رئيسه کميسيون برنامه و بودجه انجام وظيفه ميکردم و مسئوليت بخش نفت و گاز را بهعهده داشتم. لذا با محدوديتها و موانع تأمين اعتبار پروژهها آشنايي کامل دارم.

يکي از ملاحظاتي که با وسواس در انتخاب روش مصرف آلايندهها در نظر گرفته شد بحث مالي و اقتصادي آن بود، طرح «تگتاب» ضمن تطابق کامل با اهداف و برنامههاي شرکت ملي نفت يک طرح سودآور اقتصادي هم هست به طوري که در کمتر از سه سال از آغاز به کار بودجه هزينه شده را از محل افزايش برداشت نفت باز ميگرداند.

از سوي ديگر از نظر اقتصادي براي مشارکت بخش خصوصي هم ظرفيت بالايي داشته و قرارداد ipc به خوبي تکليف را براي ما و سرمايهگذار روشن کرده است.

مهمتر از همه شانس بالاي طرح تگتاب براي جذب منابع بانک جهاني است. لذا پيشبيني ميکنم با عنايات الهي و مساعدت و همدلي مديران عالي دولت زودتر از 1404 اهداف "طرح جامع توسعه پايدار پارس جنوبي" محقق شود.

آيا منابع مشخصي براي اين طرح در بانک جهاني وجود دارد اگر هست چگونه ميتوان آن را جذب نمود؟

بله GEF (Global Environmental Facility) يکي از مهمترين صندوقهاي پشتيباني از طرحهاي توسعه پايدار در سازمان ملل است. بهعنوان نمونه زماني که تأمين اعتبار مالي خريد 27 واحد توربين بادي بدليل ناباوري مسئولين وقت از منابع دولتي ممکن نشد بنده با لطف خدا و همکاري دوستان دلسوزي چون آقاي دکتر خزايي که در آن دوره نمانيده ايران در بانک جهاني بودند توانستيم از منابع GEF استفاده کنيم و بعد از آن بود که باور در مسئولين ايجاد شد و راه براي توسعه توربينهاي بادي با تخصيص 100 مگاوات توليد برق بودجه آن تأمين شد.

براي مهار گازهاي آلاينده موجود در صنعت نفت و گاز با حمايت نهاد GGFR (Global Gas Flare Reduction) که براي کاهش گاز فلر تشکيل شده است که امکانات فني و مالي مورد نياز را پشتيباني ميکند تا مسير عمل به تعهدات را براي اعضاي آن هموار کند.

براساس مصوبات معاهده پاريس که کشورها از جمله ايالات متحده آمريکا در آن حضور داشتند مقرر شد صندوق حمايتي GCF (green climate fund) با اعبار واريزي سالانه 100 ميليارد دلار متصدي تأمين منابع مورد نياز پروژههاي زيست محيطي در آسيا، اروپاي شرقي و کشورهاي درحالتوسعه شده است.

روند جذب سرمايه از اين صندوق چگونه است؟

در حال حاضر کميتهاي با مشارکت نمايندگان اين صندوق و سازمان حفاظت از محيطزيست و همه وزارتخانهها تشکيل تا که طرحهاي پيشنهادي را بررسي و به صندوق معرفي کنند. بنده از طرف وزارت نفت در اين کميته حضور دارم.

روند معرفي طرح و بررسي و تصويب آن در کميته انجام ميگيرد. بايد درنظر داشت که فضاي جذب سرمايه از اين صندوق بين کشورهاي منطقه رقابتي است، ما رقباي بزرگي مثل چين و هند را داريم و از سوي ديگر از سوي جامعه بينالمللي براي انجام اقدامي مؤثر تحت فشار هستيم. در اينجا ذکر اين نکته ضروري است که «طرح جامع توسعه پايدار پارس جنوبي» تنها طرحي است که در کوتاه مدت تأثير قابل توجهي خواهد داشت.

با توجه به فضاي رقابتي جذب منابع شرايط پر سود سرمايه گذاري در طرح «تگتاب» شانس جذب منابع از اين صندوق را در قياس با رقبا بالا ميبرد و اين نکته از مواردي بود که در انتخاب روش مصرف گازهاي بازيافتي مد نظر قرار گرفته شد.

در بين توضيحاتتان به ناملايمات موجود و عدمهمکاري لازم با طرح جامع توسعه پايدار پارس جنوبي اشاره کرديد مشکلات از کجا ناشي ميشود و چاره چيست؟

بنده در تخصص و خيرخواهي مديران صنعت نفت، شکي ندارم، صنعت نفت کشور با سکانداري برادر عزيزم آقاي مهندس زنگنه بار سنگيني را به دوش ميکشد، به ويژه موضوع يارانهها که مورد توجه وزير محترم است. هفته گذشته در روزنامه ستاره صبح خواندم که آقاي زنگنه گفتهاند سالانه 50 ميليارد دلار يارانه حاملهاي انرژي در کشور پرداخت ميشود. نظر ايشان اين است که رويکرد استفاده از مترو و انرژيهاي نو ميتواند اين هزينه سنگين را از دوش ملت بردارد. طرح تگتاب و طرح جامع توسعه پايدار پارس جنوبي برنامههايش در همين راستا تعريف و اجرا ميشود.

لاکن بنده نيز مثل وزير محترم نفت بر حسب وظيفه ذاتي بهعنوان عضو کوچکي از اين خانواده دغدغه ايران پاک را دارم و آرزو دارم به اين هدف دست
پيدا کنيم.

ايدهآل براي بنده همان روحيه همکاري، برادري و اعتمادي است که در دوره طلايي آقاي هاشمي بر کار حاکم بود و باعث شد بتوانيم سد ناباوري را شکسته و شگفتي آفرين باشيم و با بومي کردن انرژيهاي بادي و خورشيدي دستاورد ارزشمند براي کشور به ارمغان آوريم.

ویژه روز
عکس روز
خبر های روز