
بررسی دلایل ادامه حمله افراطیون به آیتالله هاشمی
روزنو :مخالفان آیتالله هاشمی در حیات و مماتش او را رها نکردند. علت روشن است؛ آیتالله هاشمی در چند ساله اخیر دو کار مهم را با شاکلهای تشکیلاتی سازماندهی کرد؛ ستارهسازی وجه نخست سیاست وی بود.
مخالفان آیتالله هاشمی در حیات و مماتش او را رها نکردند. علت روشن است؛ آیتالله هاشمی در چند ساله اخیر دو کار مهم را با شاکلهای تشکیلاتی سازماندهی کرد؛ ستارهسازی وجه نخست سیاست وی بود.
به گزارش روز نو، روی این اصل بود که به میدان آوردن آیتالله سیدحسن خمینی برای دوره اخیر انتخابات خبرگان با هجمههای فراوانی همراه شد. اما بُعد دوم کار آیتالله، «صحنهگردانی» او با ستارهها بود. سیاستمدار کهنهکار میدانست که ستارههایش کجا و چگونه باید بدرخشند. به طور قطع در جریان انتخابات ریاست جمهوری 92 کمتر کسی حتی در میان عناصر تحولخواه فکر این را میکرد که حسن روحانی رئیس جمهوری ایران خواهد شد. واقعیت امر این است که نه کاندیدای اصلاحطلبان قدرت مانور اصولگرایان را داشت و نه حسن روحانی آن جامعیت را داشت که یکباره ردای ریاست بر جمهور را برتن کند. کار آیتالله کارگردانی در عرصه سیاست بود و این مسئله مخالفانش را امروز حتی بعد از مرگش رها نکرده است. توهینهای امروز مخالفان موید یک نکته اصلی است که گفتار و کنش سیاسی آیتالله بر مواضع و منافع آنها سایه افکنده بود. تردیدی نیست که نبود هاشمی در سپهر سیاسی ایران نوعی خلا را به وجود آورده است، اما نقشی که شیوههای سیاستورزی او در ایران ایفا کرد، به نظر بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسائل ایران، تداوم خواهد یافت. در این باره با سه تن از فعالان عرصه سیاست ایران آقایان علی صوفی، سیدجواد میری و اسماعیلگرامی مقدم به گفتوگو نشستیم.
وحدت رویه بین میانهروها تا حدودی خلا هاشمی را پر میکند
علی صوفی در پاسخ به این پرسش «همدلی» که آیا اندیشههای آیتالله هاشمی در عرصه عمومی ایران تبلور یافته است، گفت: «به نظرم من اندیشههای آیتالله هاشمی پایدار است؛ به این دلیل که آقای هاشمی انسان مبارز و انقلابی بود که در دوره داغ انقلاب ورزیده شد و شجاعت بینظیری نیز پیدا کرد. شجاعت در مبارزه مسلحانه و جسارتی که در حوزه علمیه، در دفاع از خط امام و مبارزه با طاغوت و شکنجههایی که در آن دوران متحمل شد. همه این موارد از ایشان انسانی مقاوم، شجاع، نترس و بیباک ساخت که این تجربه را به مدد سیاست آورد که تاثیرگذاری آن را به عینیت می بینیم.»
وزیر تعاون دولت اصلاحات با اشاره رویکرد سیاسی آیتالله هاشمی، اذعان داشت: «او با این روحیه، مواضع متنوعی را در عرصه سیاسی اتخاذ کرد. این مواضع را به صورت جناحی به کار نگرفت، بلکه مانند خودش اعتدالگونه بود. جناحها و گروههای مختلف از ایشان در کوران فعالیتهایی سیاسی که داشتند، رنجیدند و مواضع گوناگونی نسبت به وی داشتند. در دورهای شعار «مخالف هاشمی، مخالف رهبری است و مخالف رهبری، دشمن پیغمبر است» شعاری بود که جناح راست در تقابل با جناح چپ که منتقد آیتالله هاشمی بود، سر داده شد.»
وی با اشاره به مواضع آیتالله در مقابل مخالفانش، افزود: «روزنامه سلام در آن زمان بیشترین انتقاد را به مشی اقتصادی آقای هاشمی داشت. آقای هاشمی هم در مقابل این وضعیت موضع داشت؛ در انتخابات مجلس چهارم آقای هاشمی به گونهای برخورد کرد که ایدهآل او بود. این انتخابات بعد از رحلت امام(ره) بود که جناح چپ را کاملا در سپهر سیاسی ایران حذف کرده بودند. آقای هاشمی از آن وضعیت خرسند بود و آن را پیامی از طرف مردم میدانست و این مسئله رنجش سیاسی جناح چپ را به همراه داشت. بعد از آن جناح راست هم نسبت به سیاستهای اقتصادی آقای هاشمی موضع گرفت و زمینه شکاف بین محافظهکاران و آقای هاشمی فراهم شد.»
صوفی در ادامه به تغییر استراتژی آیتالله در مقابل جناح چپ و اتفاقات بعد از آن اشاره کرد و بیان داشت: «این فاصله به گونهای معنادار شد و آقای هاشمی در انتخابات مجلس پنجم مواضع سیاسی خود را تغییر داد؛ در واقع آیتالله هاشمی به فضای باز سیاسی پهلو زد. در این زمان با تعاملی که با رهبری داشتند، به اتفاق به این نتیجه رسیدند که فضایی که در مجلس چهارم بوده، بستر کاهش مشارکت سیاسی مردم در عرصه انتخابات را فراهم کرده و نظام را با بحران مشروعیت سیاسی روبهرو کرده است. در این فضا بود که حزب کارگزاران سازندگی و در ادامه مجلس پنجم با یک اقلیت بسیار قدرتمند به وجود آمد. بعد از آن در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی بود که انتخابات خرداد 76 به وجود آمد که بیشترین میزان مشارکت مردمی در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی بود. جالب اینجا بود که به شدت به انتخابات سال 76 موضع داشت که در سلامت کامل برگزار شود. این مسئله با رنجش جریان محافظهکار همراه شد. در واقع فضا به گونهای پیش میرفت که آقای هاشمی به تدریج از اردوگاه راستگرایی فاصله گرفت. اما از سویی جریان چپ همچنان موضع انتقادی خود را نسبت به آیتالله هاشمی حفظ کرده بود. انتخابات مجلس ششم نمونه بارز جهتگیری سیاسی جناح چپ علیه هاشمی بود که رنجش ایشان را به همراه
داشت.»
عضو حزب اتحاد ملت ایران با اشاره به تکوین و فضاسازی رادیکال علیه هاشمی و تغییر مواضع به سمت جناح چپ گفت: «در مقطعی آقای هاشمی را به مشارکت در قتلهای زنجیرهای متهم کردند. اما او اعتنایی به این فضاسازیها نداشت و در پی آن بود که ببیند مصلحت کجاست. مصداق عینی مصلحتگرایی ایشان استعفا از مجلس ششم بود. آیتالله هاشمی در ادامه مواضع خود را مردمیتر کرد و به تدریج به اردوگاه اصلاحطلبان میل کرد. فضا به گونهای پیش رفت که برای مردم بین آیتالله هاشمی، سیدمحمد خاتمی و آیتالله سیدحسن خمینی و ناطق نوری تفاوتی احساس نمیشد. این فضا موجب شد که جریان راست علیه ایشان مواضع تندی را اتخاذ کنند و خواهان حذف وی از فضای سیاسی شوند.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه گفت: «آیتالله هاشمی با تفکر فراجناحی خود در تاریخ سیاسی ایران ماندگار و تاثیرگذار خواهد بود. اگرچه امروز او در میان ما نیست، اما سایه وی همچنان بر رهروان سیاسیاش پررنگ است. باید بگویم که در هر صورت جناح اصلاحطلبان و تحولخواهان در نبود هاشمی متضرر خواهند بود، به دلیل اینکه آقای هاشمی نفوذ قابل توجهی بین علما، حوزههای علمیه و خبرگان و دیگر سطوح قدرت
داشت.»وی در پاسخ به این پرسش که فقدان یا آلترناتیو آیتالله هاشمی را چگونه و با مکانیسمهایی میتوان پر کرد، بیان داشت: «از نظر فردی او جایگزینی ندارد، اما از نظر تفکر و جریانی باید بگویم که اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل با پیوند مواضع سیاسی خود و گره زدن آن به بحث منافع ملی میتوانند تا حدودی این خلا را پر کنند. این دو جناح مطرح سیاسی باید مشترکات سیاسی خود را در این راه هزینه کنند و بیش از گذشته خود را به همدیگر نزدیک کنند. رسیدن به این شرایط، مستلزم این است که این دو جناح با هم وحدت رویه داشته باشند. ادامه مشی یا استراتژی که دستاورد آن در دو انتخابات سال 92 و 94 مشخص گردید، مصداق این وحدت رویه است. وفاق ملی بر مبنای منافع و امنیت ملی یک استراتژی رایجی است که رهروان آیتالله هاشمی باید آن را در نظر بگیرند.
قدرت بسیج مردمی بدون قدرت سخت افزاری
سیدجواد میری نیز در پاسخ به این پرسش که چرا آیتالله هاشمی همچنان در نوک پیکان حملات مخالفانش قرار دارد، این حملات را عمیق توصیف کرد و گفت: «باید دید که آیتالله هاشمی در ایران نماد چه چیزی بود. نزدیک به چهار دهه از انقلاب گذشته و تغییر و تحولات بنیادینی در جامعه و در آرایش نیروهای سیاسی داخل ایجاد شده و اکنون در حالت ثبات قرار گرفته و چالشهایی که در دهههای نخست استقرار نظام را تهدید میکرد، خنثی شده است. امروزه نظام توانسته به انحای مختلف خود را در عرصه مناسبات داخلی و بینالمللی تثبیت کند. اگرچه نمیتوان از چالشهایی هم که در دو عرصه داخلی و جهانی با آن روبهروست، عبور کرد. در این بستر چگونه میتوان از هاشمی سخن گفت؛ اینکه در مورد میراث هاشمی سخن بگوییم، باور من این است که به لحاظ جامعهشناسی سیاسی هنوز زمان آن فرا نرسیده است؛ برای مثال صحبت از تاثیرات آیتالله هاشمی بر مناسبات داخلی و مناسبات جهانی کنیم.»
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی علت اینکه چرا نمیتوان به میراث آیتالله هاشمی پرداخت، بیان داشت: «حداقل در بهترین حالت شما نیاز دارید که میراث سیاسی و عملکرد ایشان در عرصه عمومی بررسی شود. و یا یک جمعبندی در مورد خاطراتش صورت گیرد و آن موقع میتوانیم به تبیین شخصیت سیاسی و فکری ایشان بپردازیم.»
این جامعهشناس با اشاره به ادامهدار بودن حملات مخالفان آیتالله هاشمی پس از مرگ او گفت: «آیا امکان دارد مخالفان وی از چیزهایی که میگویند، به آن چیزهایی که نمیگویند برسیم. یعنی اگر بخواهیم هرمنوتیکی به این مسئله نگاه کنیم؛ برخی اوقات شما چیزی را میگویید که ناگفتههایی را به زبان نیاوری و آن را پنهان نگهداری؛ در واقع نیت شما در اینجا ناگفتههاست. باید دید مخرج مشترک این سخنان چیست؟ تمامی این مسائل معطوف به آیتالله هاشمی نیست، بلکه معطوف به این است که هیچکس دیگری در چارچوب آرایش سیاسی نیروهای داخل نظام نباید قدرت این را داشته باشند که بتواند افکار عمومی را بسیج کنند. کاری که آیتالله هاشمی آن را به صورت نرم برای تغییر و تحولاتی که ممکن بود انجام داد.»
این نویسنده حوزه فرهنگ در ادامه اذعان داشت: «بحث اینجاست که هاشمی قدرت چه کاری را داشت که آن قدرت باعث واهمه بسیاری از نیروهایی میشد که ما از آنان به نیروهای تندرو تعبیر میکنیم. این نیروها نگران از این مسئله هستند که هاشمی دیگری در ساختار قدرت متولد شود که ظرفیت چنین بازی را در شطرنج قدرت داشته باشد. هاشمی نشان داد که قدرت این دارد که در بالاترین سطوح سیاسی رای یا رویکرد خود را با کمک از افکار عمومی جامعه بسیج کند، بدون اینکه دست به خشونت یا از قدرت سختافزاری استفاده کند. در اینجا باید یک دست مریزاد به آیتالله هاشمی و به نظم نهادینه شده توسط جمهوری اسلامی که توانسته در چنین سطح بالایی نیروهایی را تولید کند که این نیروها بتوانند آرایش سیاسی را تغیر دهند، بدون اینکه از قدرت سختافزاری استفاده کنند، گفت.»
میری کنش سیاسی آیتالله هاشمی را نهادساز توصیف کرد و افزود: «آیتالله هاشمی دو انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و انتخابات مجلس سال 94 را با تکیه بر افکار عمومی با حرکت مدنی خودش انجام داد و مردم هم به این حرکت لبیک گفتند. این حرکت بهترین حرکت از جانب موافقان او و بدترین حرکت از منظر مخالفانش تلقی میشود. هاشمی در واقع رویکردهای موازی را که زمینه خلق ظرفیت دموکراتیک در جامعه را دارد، در یک سطح نهادی بازسازی کرد.»
هاشمی متغیر اصلی میدان سیاست بود
اسماعیل گرامی مقدم در باره دلیل ادامهدار بودن حملات مخالفان تندرو به آیتالله هاشمی به «همدلی» میگوید: «اصولگرایان تندرو رویکرد آیتالله هاشمی از مناسبات سیاسی در کشور را نمیپسندیدند. اما این نگرش آقای هاشمی جذابیت حداکثری در کشور داشت. و شاید همین دیدگاه بود که جریان تندرو را به دو شکست مهم در دو انتخابات مهم غلتانید. پس از فوت ناگهانی آیتالله هاشمی طبیعی بود که اخلاقمداری که اقتدارگرایان ادعای آن را دارند، چنان بر رفتار سیاسی آنها اثرگذار باشد که به تکریم خدمات آقای هاشمی بپردازند. اما متاسفانه کینهورزی جریان اقتدارگرا آن اندازه آغشته به بیاخلاقی بود که حتی حاضر نبودند و نیستند که خدمات و اقدامات آیتالله هاشمی را از بدو شروع قیام امام خمینی(ره) را که در 15 خرداد سال 42 شروع شده بود، ارج نهند. همچنین زندانیهایی که قبل از انقلاب کشید یا اینکه به عنوان مشاور امین امام(ره) در پیروزی انقلاب نقش اساسی داشتند. بعد از آن در مراحل مختلف انقلاب ـ چه در دورانی که طوفان آتش نیروهای ضد انقلاب عرصه را بر انقلابیون تنگ کرده بود ـ سیاستهای آیتالله هاشمی موجب شد در آن دوران از آن طوفانها نجات پیدا کند. و در دوران جنگ که آن را با سرافرازی فرماندهی کرد و در آخر هم جنگ را آبرومندانه به پایان بردند. اگر جنگ اینگونه به پایان نمیرسید مشخص نبود که چقدر و تا چه سالهایی جنگ ادامه مییافت و ما چه خسارتهایی پرداخت میکردیم. اما تندروها هیچکدام نخواستند این خدمات
را ببینند.»
سخنگوی حزب اعتماد ملی در ادامه گفت: «خدمات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آیتالله هاشمی آن اندازه است که شاید در صد سال گذشته شخصیتی مانند او را که در ابعاد مختلف به عنوان یک نظریهپرداز و یک سیاستمدار عملگرا در عرصه سیاسی ایران شناخته میشوند کم نظیر دانست. حتی زمانی هم که از امیرکبیر یاد میکنیم باز هم در حوزه سازندگی میتوان مشابهسازی کرد، اما در حوزه نبوغ سیاسی شخصیتی مانند امیرکبیر هم به پای او نمیرسد. بنابراین میتوانیم بگوییم که هاشمی از جمله سیاستمدارانی بود که تا صد سال آینده فردی با ویژگیهای وی متولد نشود.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه جناح تندرو بر بیاخلاقیهای خود در مورد آیتالله هاشمی همچنان ادامه میدهند، افزود: «علت اینکه با وجود فوت ایشان همچنان بر مدار بیاخلاقی و توهین ادامه میدهند این است که تفکر آیتالله هاشمی زنده است. تفکر هاشمی به عنوان اندیشه انقلابیگری و آزادیخواهی که در اوج خود قرار داشت، تفکری نیست که به این سادگی و با این اتهامات رخت بربندد. تشییع جنازه ایشان نشان داد که واقعا تفکر هاشمی زنده است.»
وی در پاسخ به اینکه آیا آلترناتیوی برای آقای هاشمی وجود دارد، گفت: «به دلیل شخصیت خاص آقای هاشمی ما تا سالها با فقدان چنین سیاستمداری دست و پنجه نرم میکنیم. میتوان با تلفیق چندین شخصیت با شاخصهها و وزن خاص تا حدودی این ضایعه را جبران کرد. اما به صورتی فردی نمیتوان هیچ آلترناتیوی را برای نبود آیتالله هاشمی متصور باشیم.»
گرامی مقدم با بیان اینکه اثرگذاری تفکر هاشمی همچنان در حد وسیعی ادامه خواهد داشت، بیان داشت: «آیتالله هاشمی در طول سالهای اخیر به عنوان متغیر اصلی میدان سیاست در ایران بود. زمانی که او در انتخابات سال 92 رد صلاحیت شد، با توجه به اینکه کاراکتر بسیج مردمی را داشت و با تکیه بر همین متغیر اصلی بودن، پیروزی روحانی را هموار کرد. این متغیر اصلی بودن در بسیاری جاها دامن مخالفانش را نیز گرفت؛ عدم راهیابی چند چهره مشهور اردوگاه اصولگرایان در انتخابات خبرگان را باید در این راستا ارزیابی کرد. روی این اصل با توجه به اینکه آیتالله هاشمی چه در زمان حیاتش و چه بعد از مرگش متغیر اصلی میدان سیاست خواهد بود، با این اتهامافکنیها و توهینها چیزی به سبد خالی تندروها اضافه نخواهد شد.
*همدلي
به گزارش روز نو، روی این اصل بود که به میدان آوردن آیتالله سیدحسن خمینی برای دوره اخیر انتخابات خبرگان با هجمههای فراوانی همراه شد. اما بُعد دوم کار آیتالله، «صحنهگردانی» او با ستارهها بود. سیاستمدار کهنهکار میدانست که ستارههایش کجا و چگونه باید بدرخشند. به طور قطع در جریان انتخابات ریاست جمهوری 92 کمتر کسی حتی در میان عناصر تحولخواه فکر این را میکرد که حسن روحانی رئیس جمهوری ایران خواهد شد. واقعیت امر این است که نه کاندیدای اصلاحطلبان قدرت مانور اصولگرایان را داشت و نه حسن روحانی آن جامعیت را داشت که یکباره ردای ریاست بر جمهور را برتن کند. کار آیتالله کارگردانی در عرصه سیاست بود و این مسئله مخالفانش را امروز حتی بعد از مرگش رها نکرده است. توهینهای امروز مخالفان موید یک نکته اصلی است که گفتار و کنش سیاسی آیتالله بر مواضع و منافع آنها سایه افکنده بود. تردیدی نیست که نبود هاشمی در سپهر سیاسی ایران نوعی خلا را به وجود آورده است، اما نقشی که شیوههای سیاستورزی او در ایران ایفا کرد، به نظر بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسائل ایران، تداوم خواهد یافت. در این باره با سه تن از فعالان عرصه سیاست ایران آقایان علی صوفی، سیدجواد میری و اسماعیلگرامی مقدم به گفتوگو نشستیم.
وحدت رویه بین میانهروها تا حدودی خلا هاشمی را پر میکند
علی صوفی در پاسخ به این پرسش «همدلی» که آیا اندیشههای آیتالله هاشمی در عرصه عمومی ایران تبلور یافته است، گفت: «به نظرم من اندیشههای آیتالله هاشمی پایدار است؛ به این دلیل که آقای هاشمی انسان مبارز و انقلابی بود که در دوره داغ انقلاب ورزیده شد و شجاعت بینظیری نیز پیدا کرد. شجاعت در مبارزه مسلحانه و جسارتی که در حوزه علمیه، در دفاع از خط امام و مبارزه با طاغوت و شکنجههایی که در آن دوران متحمل شد. همه این موارد از ایشان انسانی مقاوم، شجاع، نترس و بیباک ساخت که این تجربه را به مدد سیاست آورد که تاثیرگذاری آن را به عینیت می بینیم.»
وزیر تعاون دولت اصلاحات با اشاره رویکرد سیاسی آیتالله هاشمی، اذعان داشت: «او با این روحیه، مواضع متنوعی را در عرصه سیاسی اتخاذ کرد. این مواضع را به صورت جناحی به کار نگرفت، بلکه مانند خودش اعتدالگونه بود. جناحها و گروههای مختلف از ایشان در کوران فعالیتهایی سیاسی که داشتند، رنجیدند و مواضع گوناگونی نسبت به وی داشتند. در دورهای شعار «مخالف هاشمی، مخالف رهبری است و مخالف رهبری، دشمن پیغمبر است» شعاری بود که جناح راست در تقابل با جناح چپ که منتقد آیتالله هاشمی بود، سر داده شد.»
وی با اشاره به مواضع آیتالله در مقابل مخالفانش، افزود: «روزنامه سلام در آن زمان بیشترین انتقاد را به مشی اقتصادی آقای هاشمی داشت. آقای هاشمی هم در مقابل این وضعیت موضع داشت؛ در انتخابات مجلس چهارم آقای هاشمی به گونهای برخورد کرد که ایدهآل او بود. این انتخابات بعد از رحلت امام(ره) بود که جناح چپ را کاملا در سپهر سیاسی ایران حذف کرده بودند. آقای هاشمی از آن وضعیت خرسند بود و آن را پیامی از طرف مردم میدانست و این مسئله رنجش سیاسی جناح چپ را به همراه داشت. بعد از آن جناح راست هم نسبت به سیاستهای اقتصادی آقای هاشمی موضع گرفت و زمینه شکاف بین محافظهکاران و آقای هاشمی فراهم شد.»
صوفی در ادامه به تغییر استراتژی آیتالله در مقابل جناح چپ و اتفاقات بعد از آن اشاره کرد و بیان داشت: «این فاصله به گونهای معنادار شد و آقای هاشمی در انتخابات مجلس پنجم مواضع سیاسی خود را تغییر داد؛ در واقع آیتالله هاشمی به فضای باز سیاسی پهلو زد. در این زمان با تعاملی که با رهبری داشتند، به اتفاق به این نتیجه رسیدند که فضایی که در مجلس چهارم بوده، بستر کاهش مشارکت سیاسی مردم در عرصه انتخابات را فراهم کرده و نظام را با بحران مشروعیت سیاسی روبهرو کرده است. در این فضا بود که حزب کارگزاران سازندگی و در ادامه مجلس پنجم با یک اقلیت بسیار قدرتمند به وجود آمد. بعد از آن در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی بود که انتخابات خرداد 76 به وجود آمد که بیشترین میزان مشارکت مردمی در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی بود. جالب اینجا بود که به شدت به انتخابات سال 76 موضع داشت که در سلامت کامل برگزار شود. این مسئله با رنجش جریان محافظهکار همراه شد. در واقع فضا به گونهای پیش میرفت که آقای هاشمی به تدریج از اردوگاه راستگرایی فاصله گرفت. اما از سویی جریان چپ همچنان موضع انتقادی خود را نسبت به آیتالله هاشمی حفظ کرده بود. انتخابات مجلس ششم نمونه بارز جهتگیری سیاسی جناح چپ علیه هاشمی بود که رنجش ایشان را به همراه
داشت.»
عضو حزب اتحاد ملت ایران با اشاره به تکوین و فضاسازی رادیکال علیه هاشمی و تغییر مواضع به سمت جناح چپ گفت: «در مقطعی آقای هاشمی را به مشارکت در قتلهای زنجیرهای متهم کردند. اما او اعتنایی به این فضاسازیها نداشت و در پی آن بود که ببیند مصلحت کجاست. مصداق عینی مصلحتگرایی ایشان استعفا از مجلس ششم بود. آیتالله هاشمی در ادامه مواضع خود را مردمیتر کرد و به تدریج به اردوگاه اصلاحطلبان میل کرد. فضا به گونهای پیش رفت که برای مردم بین آیتالله هاشمی، سیدمحمد خاتمی و آیتالله سیدحسن خمینی و ناطق نوری تفاوتی احساس نمیشد. این فضا موجب شد که جریان راست علیه ایشان مواضع تندی را اتخاذ کنند و خواهان حذف وی از فضای سیاسی شوند.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه گفت: «آیتالله هاشمی با تفکر فراجناحی خود در تاریخ سیاسی ایران ماندگار و تاثیرگذار خواهد بود. اگرچه امروز او در میان ما نیست، اما سایه وی همچنان بر رهروان سیاسیاش پررنگ است. باید بگویم که در هر صورت جناح اصلاحطلبان و تحولخواهان در نبود هاشمی متضرر خواهند بود، به دلیل اینکه آقای هاشمی نفوذ قابل توجهی بین علما، حوزههای علمیه و خبرگان و دیگر سطوح قدرت
داشت.»وی در پاسخ به این پرسش که فقدان یا آلترناتیو آیتالله هاشمی را چگونه و با مکانیسمهایی میتوان پر کرد، بیان داشت: «از نظر فردی او جایگزینی ندارد، اما از نظر تفکر و جریانی باید بگویم که اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل با پیوند مواضع سیاسی خود و گره زدن آن به بحث منافع ملی میتوانند تا حدودی این خلا را پر کنند. این دو جناح مطرح سیاسی باید مشترکات سیاسی خود را در این راه هزینه کنند و بیش از گذشته خود را به همدیگر نزدیک کنند. رسیدن به این شرایط، مستلزم این است که این دو جناح با هم وحدت رویه داشته باشند. ادامه مشی یا استراتژی که دستاورد آن در دو انتخابات سال 92 و 94 مشخص گردید، مصداق این وحدت رویه است. وفاق ملی بر مبنای منافع و امنیت ملی یک استراتژی رایجی است که رهروان آیتالله هاشمی باید آن را در نظر بگیرند.
قدرت بسیج مردمی بدون قدرت سخت افزاری
سیدجواد میری نیز در پاسخ به این پرسش که چرا آیتالله هاشمی همچنان در نوک پیکان حملات مخالفانش قرار دارد، این حملات را عمیق توصیف کرد و گفت: «باید دید که آیتالله هاشمی در ایران نماد چه چیزی بود. نزدیک به چهار دهه از انقلاب گذشته و تغییر و تحولات بنیادینی در جامعه و در آرایش نیروهای سیاسی داخل ایجاد شده و اکنون در حالت ثبات قرار گرفته و چالشهایی که در دهههای نخست استقرار نظام را تهدید میکرد، خنثی شده است. امروزه نظام توانسته به انحای مختلف خود را در عرصه مناسبات داخلی و بینالمللی تثبیت کند. اگرچه نمیتوان از چالشهایی هم که در دو عرصه داخلی و جهانی با آن روبهروست، عبور کرد. در این بستر چگونه میتوان از هاشمی سخن گفت؛ اینکه در مورد میراث هاشمی سخن بگوییم، باور من این است که به لحاظ جامعهشناسی سیاسی هنوز زمان آن فرا نرسیده است؛ برای مثال صحبت از تاثیرات آیتالله هاشمی بر مناسبات داخلی و مناسبات جهانی کنیم.»
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی علت اینکه چرا نمیتوان به میراث آیتالله هاشمی پرداخت، بیان داشت: «حداقل در بهترین حالت شما نیاز دارید که میراث سیاسی و عملکرد ایشان در عرصه عمومی بررسی شود. و یا یک جمعبندی در مورد خاطراتش صورت گیرد و آن موقع میتوانیم به تبیین شخصیت سیاسی و فکری ایشان بپردازیم.»
این جامعهشناس با اشاره به ادامهدار بودن حملات مخالفان آیتالله هاشمی پس از مرگ او گفت: «آیا امکان دارد مخالفان وی از چیزهایی که میگویند، به آن چیزهایی که نمیگویند برسیم. یعنی اگر بخواهیم هرمنوتیکی به این مسئله نگاه کنیم؛ برخی اوقات شما چیزی را میگویید که ناگفتههایی را به زبان نیاوری و آن را پنهان نگهداری؛ در واقع نیت شما در اینجا ناگفتههاست. باید دید مخرج مشترک این سخنان چیست؟ تمامی این مسائل معطوف به آیتالله هاشمی نیست، بلکه معطوف به این است که هیچکس دیگری در چارچوب آرایش سیاسی نیروهای داخل نظام نباید قدرت این را داشته باشند که بتواند افکار عمومی را بسیج کنند. کاری که آیتالله هاشمی آن را به صورت نرم برای تغییر و تحولاتی که ممکن بود انجام داد.»
این نویسنده حوزه فرهنگ در ادامه اذعان داشت: «بحث اینجاست که هاشمی قدرت چه کاری را داشت که آن قدرت باعث واهمه بسیاری از نیروهایی میشد که ما از آنان به نیروهای تندرو تعبیر میکنیم. این نیروها نگران از این مسئله هستند که هاشمی دیگری در ساختار قدرت متولد شود که ظرفیت چنین بازی را در شطرنج قدرت داشته باشد. هاشمی نشان داد که قدرت این دارد که در بالاترین سطوح سیاسی رای یا رویکرد خود را با کمک از افکار عمومی جامعه بسیج کند، بدون اینکه دست به خشونت یا از قدرت سختافزاری استفاده کند. در اینجا باید یک دست مریزاد به آیتالله هاشمی و به نظم نهادینه شده توسط جمهوری اسلامی که توانسته در چنین سطح بالایی نیروهایی را تولید کند که این نیروها بتوانند آرایش سیاسی را تغیر دهند، بدون اینکه از قدرت سختافزاری استفاده کنند، گفت.»
میری کنش سیاسی آیتالله هاشمی را نهادساز توصیف کرد و افزود: «آیتالله هاشمی دو انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و انتخابات مجلس سال 94 را با تکیه بر افکار عمومی با حرکت مدنی خودش انجام داد و مردم هم به این حرکت لبیک گفتند. این حرکت بهترین حرکت از جانب موافقان او و بدترین حرکت از منظر مخالفانش تلقی میشود. هاشمی در واقع رویکردهای موازی را که زمینه خلق ظرفیت دموکراتیک در جامعه را دارد، در یک سطح نهادی بازسازی کرد.»
هاشمی متغیر اصلی میدان سیاست بود
اسماعیل گرامی مقدم در باره دلیل ادامهدار بودن حملات مخالفان تندرو به آیتالله هاشمی به «همدلی» میگوید: «اصولگرایان تندرو رویکرد آیتالله هاشمی از مناسبات سیاسی در کشور را نمیپسندیدند. اما این نگرش آقای هاشمی جذابیت حداکثری در کشور داشت. و شاید همین دیدگاه بود که جریان تندرو را به دو شکست مهم در دو انتخابات مهم غلتانید. پس از فوت ناگهانی آیتالله هاشمی طبیعی بود که اخلاقمداری که اقتدارگرایان ادعای آن را دارند، چنان بر رفتار سیاسی آنها اثرگذار باشد که به تکریم خدمات آقای هاشمی بپردازند. اما متاسفانه کینهورزی جریان اقتدارگرا آن اندازه آغشته به بیاخلاقی بود که حتی حاضر نبودند و نیستند که خدمات و اقدامات آیتالله هاشمی را از بدو شروع قیام امام خمینی(ره) را که در 15 خرداد سال 42 شروع شده بود، ارج نهند. همچنین زندانیهایی که قبل از انقلاب کشید یا اینکه به عنوان مشاور امین امام(ره) در پیروزی انقلاب نقش اساسی داشتند. بعد از آن در مراحل مختلف انقلاب ـ چه در دورانی که طوفان آتش نیروهای ضد انقلاب عرصه را بر انقلابیون تنگ کرده بود ـ سیاستهای آیتالله هاشمی موجب شد در آن دوران از آن طوفانها نجات پیدا کند. و در دوران جنگ که آن را با سرافرازی فرماندهی کرد و در آخر هم جنگ را آبرومندانه به پایان بردند. اگر جنگ اینگونه به پایان نمیرسید مشخص نبود که چقدر و تا چه سالهایی جنگ ادامه مییافت و ما چه خسارتهایی پرداخت میکردیم. اما تندروها هیچکدام نخواستند این خدمات
را ببینند.»
سخنگوی حزب اعتماد ملی در ادامه گفت: «خدمات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آیتالله هاشمی آن اندازه است که شاید در صد سال گذشته شخصیتی مانند او را که در ابعاد مختلف به عنوان یک نظریهپرداز و یک سیاستمدار عملگرا در عرصه سیاسی ایران شناخته میشوند کم نظیر دانست. حتی زمانی هم که از امیرکبیر یاد میکنیم باز هم در حوزه سازندگی میتوان مشابهسازی کرد، اما در حوزه نبوغ سیاسی شخصیتی مانند امیرکبیر هم به پای او نمیرسد. بنابراین میتوانیم بگوییم که هاشمی از جمله سیاستمدارانی بود که تا صد سال آینده فردی با ویژگیهای وی متولد نشود.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه جناح تندرو بر بیاخلاقیهای خود در مورد آیتالله هاشمی همچنان ادامه میدهند، افزود: «علت اینکه با وجود فوت ایشان همچنان بر مدار بیاخلاقی و توهین ادامه میدهند این است که تفکر آیتالله هاشمی زنده است. تفکر هاشمی به عنوان اندیشه انقلابیگری و آزادیخواهی که در اوج خود قرار داشت، تفکری نیست که به این سادگی و با این اتهامات رخت بربندد. تشییع جنازه ایشان نشان داد که واقعا تفکر هاشمی زنده است.»
وی در پاسخ به اینکه آیا آلترناتیوی برای آقای هاشمی وجود دارد، گفت: «به دلیل شخصیت خاص آقای هاشمی ما تا سالها با فقدان چنین سیاستمداری دست و پنجه نرم میکنیم. میتوان با تلفیق چندین شخصیت با شاخصهها و وزن خاص تا حدودی این ضایعه را جبران کرد. اما به صورتی فردی نمیتوان هیچ آلترناتیوی را برای نبود آیتالله هاشمی متصور باشیم.»
گرامی مقدم با بیان اینکه اثرگذاری تفکر هاشمی همچنان در حد وسیعی ادامه خواهد داشت، بیان داشت: «آیتالله هاشمی در طول سالهای اخیر به عنوان متغیر اصلی میدان سیاست در ایران بود. زمانی که او در انتخابات سال 92 رد صلاحیت شد، با توجه به اینکه کاراکتر بسیج مردمی را داشت و با تکیه بر همین متغیر اصلی بودن، پیروزی روحانی را هموار کرد. این متغیر اصلی بودن در بسیاری جاها دامن مخالفانش را نیز گرفت؛ عدم راهیابی چند چهره مشهور اردوگاه اصولگرایان در انتخابات خبرگان را باید در این راستا ارزیابی کرد. روی این اصل با توجه به اینکه آیتالله هاشمی چه در زمان حیاتش و چه بعد از مرگش متغیر اصلی میدان سیاست خواهد بود، با این اتهامافکنیها و توهینها چیزی به سبد خالی تندروها اضافه نخواهد شد.
*همدلي