
محمود میرلوحی:
هاشمی به درستی در مرکز تشخیص مصلحت قرار داشت
روزنو :درگذشت ناگهانی هاشمی رفسنجانی هنوز هم قابل باور نیست. سنی از او گذشته بود اما موضعگیری هایش به گونهای بود که انگار یک جوان پر انرژی در حال رزمایش در میدان پر تنش سیاست است. هاشمی در عرصه سیاست به برندی تبدیل شده است که در نگاه بسیاری از تحلیلگران حالا حالاها اثرگذاریاش را بر فضای سیاسی ایران خواهد داشت.
درگذشت ناگهانی هاشمی رفسنجانی هنوز هم قابل باور نیست. سنی از او گذشته بود اما موضعگیری هایش به گونهای بود که انگار یک جوان پر انرژی در حال رزمایش در میدان پر تنش سیاست است. هاشمی در عرصه سیاست به برندی تبدیل شده است که در نگاه بسیاری از تحلیلگران حالا حالاها اثرگذاریاش را بر فضای سیاسی ایران خواهد داشت.
به گزارش روز نو؛ محمود میرلوحی، معاون پارلمانی اسبق وزارت کشور در گفت و گوی خود با همدلی نگاه خود از هاشمی را روایت میکند. او میگوید هاشمی به درستی در مرکز تشخیص مصلحت نظام قرار گرفته بود. به اعتقاد این فعال سیاسی هنر و دشواری کار هاشمی رفسنجانی آن بود که هم در حاکمیت قرار داشت و هم از مطالبات مردم دفاع میکرد. در ادامه متن این گفتوگو را میخوانید:
در طی 37 سال گذشته ما با چهرههای متعددی از آقای هاشمی رو به رو بوده ایم. تصویری که شما از آقای هاشمی ترسیم میکنید چه شکلی دارد؟
من از زمانی که دانشجو بودم تا اواخر عمر آقای هاشمی بارها خدمت ایشان رسیدهام. در این دیدارها بارها و بارها از نظرات ایشان جویا شدم. اگر بخواهم از شخصیت توانایی و دقت ایشان بگویم، ایشان در عین حال که روحانی اصیل ریشه دار و با همان ویژکیهای سنی بودند اما در نوآوری، ملاحظه نیازهای زمان و شرایط کشور هیچ کم نداشت. در واقع آقای هاشمی هم ویژگیهای علمای سابق را و هم ویژگی علمای پویای امروز را داشت. از حیث سیاست نیز ایشان چهرهای با مهارت حرفهای بودند. من که از کودکی با سیاست در تماس بودهام میتوانم بگویم در این حوزه آقای هاشمی دارای بالاترین مهارت و دانش حرفه ای بود. در حوزه اقتصاد هم همینطور است.
اگر بخواهید از نزدیک از رفتار و دیدگاههای اقتصادی ایشان روایت کنید، خاطرهای به یاد دارید؟
من جلساتی که در آن مسائل اقتصادی مطرح میشد را فراموش نمیکنم. همانطور که اخیرا هم بعضی وزرای ایشان مثل آقای کلانتری اشاره کرده اند امکان نداشت کسی گزارش غیردقیق به ایشان بدهد. وقتی گزارش مسائل اقتصادی به ایشان ارائه میشد همانجا فی المجلس هوشمندانه آن را تحلیل میکرد و اگر عددی گفته میشد همانجا بازخورد آن را بیان میکردند. یادم میآید در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی تعدادی از مدیران بنیاد شهید جلسهای خدمت ایشان رسیدیم. یکی از مدیران اقتصادی گزارشی از سیمان به ایشان ارائه کرد. آقای هاشمی همانجا در آن جلسه واکنشی نشان دادند. در واقع این ویژگی ایشان باعث میشد کسی گزارش غلط به او ندهد.
در سالهای اخیر هم که با استانداران سابق خدمتشان میرسیدیم دوستان از استانهای مختلف و بخشهای مختلفی گزارش میدادند. آقای هاشمی هم بحثهای به روزی متناسب با نیاز مطرح میکردند. آخرین باری که خدمت ایشان رسیدیم بحثی درباره بانکها صورت گرفته بود. همانطور که میدانید مساله اصلی ما اکنون بانکها هستند. دولت در این زمینه ابتدا محافظه کاری کرد. ما عید سال 93 و 94 خدمت ایشان رفته بودیم. آقای مسعود نیلی مشاور اقتصادی رئیس جمهور بحثهایی که امروز مورد توجه دولت است را با آقای هاشمی داشتند. آقای هاشمی بحث بانکها را با آقای روحانی مطرح کرده بود. آقای روحانی هم آقای نیلی را مامور کرده بودند با آقای هاشمی جلسه و دیدار داشته باشند.
ایشان کاملا به روز دارای نگاه کارشناسانه و دارای جامعیت دانش و قدرت تحلیل بالا بودند. یک بار مجلسیها برای افطاری خدمت ایشان رفته بودند. من هم معاون پارلمانی بودم. آنجا آقای شیبانی به سیاستهای آقای هاشمی هجمهای وارد کرد. ایشان همانطور که اخیرا هم گفته بودند غصه میخوردند که چرا بحث یارانهها را تعدیل کردند. آن موقع در بحث یارانهها فعالیتهایی انجام شده بود اما راه تا انتها طی نشد. ایشان هم غصه میخوردند که چرا این راه به سرانجام نرسید و کاش میتوانستیم یک بار برای همیشه این راه را طی کنیم. امروز همه کارشناسان حسرت میخورند که آن موقع مردم هنوز در فضای جنگ بودند و کار شدنی بود.
می خواهم عرض کنم آقای هاشمی به خاطر تحلیلی که در مسائل اقتصادی، فرهنگی و تلفیقی که در حوزه مسائل دینی و روز داشتند انسانی چیرهدست، گرهگشا و در عین حال معتدل بود. ما خیلیها را میبینیم که پیشنهادات خوبی مطرح میکنند اما وقتی این پیشنهادات به منصه ظهور میرسد عملیاتی نمیشود. لذا توامان لحاظ کردن این مسائل و ارائه برنامه عملیاتی ارائه دهد سخت بود اما آقای هاشمی همه مسائل را ترکیب کرده بود و معجونی قابل عرضه ارائه میکرد که همه احساس میکردند در این طرح و برنامه نظرات آنها گنجانده شده است. به نظر من سالها طول میکشد تا شخصیتی پیدا شود که بتواند با مهارت خود بین سنت و مدرنیته یا مسائل داخلی و خارجی این سازگاری را ایجاد کند.
به نظرم با اینکه شرایط 200 سال گذشته نسبت به حالا قابل نقل و انتقال نیست اما آقای هاشمی چیزی از امیرکبیر کم نداشت. جامعه ایرانی فعلا باید منتظر بماند تا کسی پیدا شود که خلاء وجود آقای هاشمی را جبران کند.
با شناختی که از چهره آقای هاشمی دارید، چقدر از مواضع سیاسی تغییر کرده بود؟ اساسا تغییری صورت گرفته بود یا آنکه شرایطی پیش آمده بود که ما فکر میکردیم هاشمی تغییر کرده است؟
ما در این 100 سال اخیر وقتی نگاه میکنیم میبینیم انقلابهای سوسیالیستی در جهان به وقوع پیوست که به تحولاتی در عرصه سیاسی و اقتصادی جهان منجر شد. در این 100 سال ما هم انقلاب اسلامی کردیم. بنا بر این بود که انقلاب ما متفاوت از انقلابهای دیگر دنیا باشد. آقای هاشمی در دوره اول خود با رای مردم به مجلس رفتند و حضور مهمی در این زمینه داشتند. بعد از جنگ در حقوقهای اساسی مردم کم اعتنایی صورت گرفت که همین باعث روی کار آمدن دولت اصلاحات با شعار توسعه سیاسی شد. اینجا بود که مسائلی پیش آمد و انتقاداتی نسبت به آقای هاشمی صورت گرفت. اما آقای هاشمی همانطور که ملاحظه کردیم به زودی توانست در عین حال که اصل حاکمیت جمهوری اسلامی برایش اهمیت داشت با مردم و نیازها و مطالباتشان توجه کند. در دنیای امروز ما افراد فکر میکنند یا باید مثل صدا و سیما و بعضی نهادها یا سمت حاکمیت باشند و یا طرف مطالبات مردمی را داشته باشند. اما کار آقای هاشمی خود دشوار بود. ایشان در عین حال که ارتباط خود را با حاکمیت حفظ کرد و در تصمیم گیریها مصلحتهای نظام را لحاظ میکرد، اما در جبهه مردم هم قرار گرفت و این خود خیلی هنرمندی میخواهد. همانطور هم که ملاحظه کردید در مراسم تشییع ایشان هم حاکمیت در بالاترین سطح حضور داشت و هم مردم در گسترده ترین شکل حضور داشتند.
یکی از نگاههایی که وجود دارد این است که گفته میشود اصلاح طلبان به خاطر بعضی رفتارهای تند خود با آقای هاشمی در دوره اصلاحات پشیمانند. به نظرتان اصولگرایان هم از رفتارهای تند خود با آقای هاشمی در سالهای اخیر این پشیمانی را دارند؟
به نظر من باید در زمینه آقای هاشمی اصولگرایان را از دلواپسان جدا کرد، چون دیدیم که اصولگرایان علی رغم جفایی که نسبت به آقای هاشمی داشتند به ایشان متمایل شدند. دلواپسان اما دایره حاکمیت را تنگ در نظر میگیرند که آقای هاشمی که مرکز دایره بود از دایره بیرون میافتاد. اما آقای هاشمی هم میتوانست دو ویژگی که عرض کردم را با هم داشته باشد. به نظر من آقای هاشمی به درستی رئیس مجمع تشخیص بودند و مرکز تشخیص مصلحت نظام بود. وقتی امام میفرمود شرایط زمان و مکان باید در نظر گرفته شود و در مواقعی میتوان به خاطر نیاز مردم احکام اسلامی را در نظر نگرفت آقای هاشمی این ویژگی را در خود داشتند.
واقعیت این است که دلواپسان یا به صورت مصنوعی یا به خاطر ناآگاهی شان به رفتارهای متعصبانه دست زده و بین دین و مردم ایجاد تعارض میکنند. بعضی در کشور ما قدرتشان ایجاد تعارض بین مردم و اسلام یا بخشهای حاکمیتی قانون اساسی و مردم است. اما آقای هاشمی قدرت رفع تعارض داشت و هنرش چسباندن دین و دنیای مردم، دموکراسی و عدالت، مسائل اسلامیو نیازهای روز مردم، روحانیت و دانشگاه بود. دلواپسان میگفتند که آقای هاشمی از اسلام، انقلاب و امام عدول کرده است در حالی که اصلا این گونه نبود و آقای هاشمی تشخیصش این بود که مسائل را باید با همگرایی حل کرد.
از این به بعد سیاست بدون هاشمی چه تصویری دارد؟
باید به این نکته توجه کرد که آقای هاشمی در گهوارهای به نام ایران رشد کرد. گهوارهای که قبل از او هم چهرههایی مثل امیرکبیر، مصدق یا امام (ره) ظهور پیدا کردهاند. در نقطه مقابل ما میتوانیم کشوری مثل لیبی را مثال بزنیم. 7 سال است که در این کشور قذافی رفته است اما کماکان شاهدیم در لیبی کسی که بتواند مدیریت کند شناسایی نشده است. در بعضی دیگر از کشورهای منطقه هم مشاهده میکنیم که پرورش شخصیتهای اجتماعی ممکن نیست. اما شرایط ایران متفاوت از این کشورهاست. همین حالا هم شخصیتهایی مثل آقای خاتمی، سیدحسن آقای خمینی، آقای ناطق و آقای روحانی را داریم. به نظرم فوت آقای هاشمی فرصتی شد که جامعه ایران به عملکرد آقای هاشمی نمره دهند و این خود باعث میشود بسیاری از شخصیتها به عمل و روش ایشان اقتدا کنند.
*همدلی
به گزارش روز نو؛ محمود میرلوحی، معاون پارلمانی اسبق وزارت کشور در گفت و گوی خود با همدلی نگاه خود از هاشمی را روایت میکند. او میگوید هاشمی به درستی در مرکز تشخیص مصلحت نظام قرار گرفته بود. به اعتقاد این فعال سیاسی هنر و دشواری کار هاشمی رفسنجانی آن بود که هم در حاکمیت قرار داشت و هم از مطالبات مردم دفاع میکرد. در ادامه متن این گفتوگو را میخوانید:
در طی 37 سال گذشته ما با چهرههای متعددی از آقای هاشمی رو به رو بوده ایم. تصویری که شما از آقای هاشمی ترسیم میکنید چه شکلی دارد؟
من از زمانی که دانشجو بودم تا اواخر عمر آقای هاشمی بارها خدمت ایشان رسیدهام. در این دیدارها بارها و بارها از نظرات ایشان جویا شدم. اگر بخواهم از شخصیت توانایی و دقت ایشان بگویم، ایشان در عین حال که روحانی اصیل ریشه دار و با همان ویژکیهای سنی بودند اما در نوآوری، ملاحظه نیازهای زمان و شرایط کشور هیچ کم نداشت. در واقع آقای هاشمی هم ویژگیهای علمای سابق را و هم ویژگی علمای پویای امروز را داشت. از حیث سیاست نیز ایشان چهرهای با مهارت حرفهای بودند. من که از کودکی با سیاست در تماس بودهام میتوانم بگویم در این حوزه آقای هاشمی دارای بالاترین مهارت و دانش حرفه ای بود. در حوزه اقتصاد هم همینطور است.
اگر بخواهید از نزدیک از رفتار و دیدگاههای اقتصادی ایشان روایت کنید، خاطرهای به یاد دارید؟
من جلساتی که در آن مسائل اقتصادی مطرح میشد را فراموش نمیکنم. همانطور که اخیرا هم بعضی وزرای ایشان مثل آقای کلانتری اشاره کرده اند امکان نداشت کسی گزارش غیردقیق به ایشان بدهد. وقتی گزارش مسائل اقتصادی به ایشان ارائه میشد همانجا فی المجلس هوشمندانه آن را تحلیل میکرد و اگر عددی گفته میشد همانجا بازخورد آن را بیان میکردند. یادم میآید در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی تعدادی از مدیران بنیاد شهید جلسهای خدمت ایشان رسیدیم. یکی از مدیران اقتصادی گزارشی از سیمان به ایشان ارائه کرد. آقای هاشمی همانجا در آن جلسه واکنشی نشان دادند. در واقع این ویژگی ایشان باعث میشد کسی گزارش غلط به او ندهد.
در سالهای اخیر هم که با استانداران سابق خدمتشان میرسیدیم دوستان از استانهای مختلف و بخشهای مختلفی گزارش میدادند. آقای هاشمی هم بحثهای به روزی متناسب با نیاز مطرح میکردند. آخرین باری که خدمت ایشان رسیدیم بحثی درباره بانکها صورت گرفته بود. همانطور که میدانید مساله اصلی ما اکنون بانکها هستند. دولت در این زمینه ابتدا محافظه کاری کرد. ما عید سال 93 و 94 خدمت ایشان رفته بودیم. آقای مسعود نیلی مشاور اقتصادی رئیس جمهور بحثهایی که امروز مورد توجه دولت است را با آقای هاشمی داشتند. آقای هاشمی بحث بانکها را با آقای روحانی مطرح کرده بود. آقای روحانی هم آقای نیلی را مامور کرده بودند با آقای هاشمی جلسه و دیدار داشته باشند.
ایشان کاملا به روز دارای نگاه کارشناسانه و دارای جامعیت دانش و قدرت تحلیل بالا بودند. یک بار مجلسیها برای افطاری خدمت ایشان رفته بودند. من هم معاون پارلمانی بودم. آنجا آقای شیبانی به سیاستهای آقای هاشمی هجمهای وارد کرد. ایشان همانطور که اخیرا هم گفته بودند غصه میخوردند که چرا بحث یارانهها را تعدیل کردند. آن موقع در بحث یارانهها فعالیتهایی انجام شده بود اما راه تا انتها طی نشد. ایشان هم غصه میخوردند که چرا این راه به سرانجام نرسید و کاش میتوانستیم یک بار برای همیشه این راه را طی کنیم. امروز همه کارشناسان حسرت میخورند که آن موقع مردم هنوز در فضای جنگ بودند و کار شدنی بود.
می خواهم عرض کنم آقای هاشمی به خاطر تحلیلی که در مسائل اقتصادی، فرهنگی و تلفیقی که در حوزه مسائل دینی و روز داشتند انسانی چیرهدست، گرهگشا و در عین حال معتدل بود. ما خیلیها را میبینیم که پیشنهادات خوبی مطرح میکنند اما وقتی این پیشنهادات به منصه ظهور میرسد عملیاتی نمیشود. لذا توامان لحاظ کردن این مسائل و ارائه برنامه عملیاتی ارائه دهد سخت بود اما آقای هاشمی همه مسائل را ترکیب کرده بود و معجونی قابل عرضه ارائه میکرد که همه احساس میکردند در این طرح و برنامه نظرات آنها گنجانده شده است. به نظر من سالها طول میکشد تا شخصیتی پیدا شود که بتواند با مهارت خود بین سنت و مدرنیته یا مسائل داخلی و خارجی این سازگاری را ایجاد کند.
به نظرم با اینکه شرایط 200 سال گذشته نسبت به حالا قابل نقل و انتقال نیست اما آقای هاشمی چیزی از امیرکبیر کم نداشت. جامعه ایرانی فعلا باید منتظر بماند تا کسی پیدا شود که خلاء وجود آقای هاشمی را جبران کند.
با شناختی که از چهره آقای هاشمی دارید، چقدر از مواضع سیاسی تغییر کرده بود؟ اساسا تغییری صورت گرفته بود یا آنکه شرایطی پیش آمده بود که ما فکر میکردیم هاشمی تغییر کرده است؟
ما در این 100 سال اخیر وقتی نگاه میکنیم میبینیم انقلابهای سوسیالیستی در جهان به وقوع پیوست که به تحولاتی در عرصه سیاسی و اقتصادی جهان منجر شد. در این 100 سال ما هم انقلاب اسلامی کردیم. بنا بر این بود که انقلاب ما متفاوت از انقلابهای دیگر دنیا باشد. آقای هاشمی در دوره اول خود با رای مردم به مجلس رفتند و حضور مهمی در این زمینه داشتند. بعد از جنگ در حقوقهای اساسی مردم کم اعتنایی صورت گرفت که همین باعث روی کار آمدن دولت اصلاحات با شعار توسعه سیاسی شد. اینجا بود که مسائلی پیش آمد و انتقاداتی نسبت به آقای هاشمی صورت گرفت. اما آقای هاشمی همانطور که ملاحظه کردیم به زودی توانست در عین حال که اصل حاکمیت جمهوری اسلامی برایش اهمیت داشت با مردم و نیازها و مطالباتشان توجه کند. در دنیای امروز ما افراد فکر میکنند یا باید مثل صدا و سیما و بعضی نهادها یا سمت حاکمیت باشند و یا طرف مطالبات مردمی را داشته باشند. اما کار آقای هاشمی خود دشوار بود. ایشان در عین حال که ارتباط خود را با حاکمیت حفظ کرد و در تصمیم گیریها مصلحتهای نظام را لحاظ میکرد، اما در جبهه مردم هم قرار گرفت و این خود خیلی هنرمندی میخواهد. همانطور هم که ملاحظه کردید در مراسم تشییع ایشان هم حاکمیت در بالاترین سطح حضور داشت و هم مردم در گسترده ترین شکل حضور داشتند.
یکی از نگاههایی که وجود دارد این است که گفته میشود اصلاح طلبان به خاطر بعضی رفتارهای تند خود با آقای هاشمی در دوره اصلاحات پشیمانند. به نظرتان اصولگرایان هم از رفتارهای تند خود با آقای هاشمی در سالهای اخیر این پشیمانی را دارند؟
به نظر من باید در زمینه آقای هاشمی اصولگرایان را از دلواپسان جدا کرد، چون دیدیم که اصولگرایان علی رغم جفایی که نسبت به آقای هاشمی داشتند به ایشان متمایل شدند. دلواپسان اما دایره حاکمیت را تنگ در نظر میگیرند که آقای هاشمی که مرکز دایره بود از دایره بیرون میافتاد. اما آقای هاشمی هم میتوانست دو ویژگی که عرض کردم را با هم داشته باشد. به نظر من آقای هاشمی به درستی رئیس مجمع تشخیص بودند و مرکز تشخیص مصلحت نظام بود. وقتی امام میفرمود شرایط زمان و مکان باید در نظر گرفته شود و در مواقعی میتوان به خاطر نیاز مردم احکام اسلامی را در نظر نگرفت آقای هاشمی این ویژگی را در خود داشتند.
واقعیت این است که دلواپسان یا به صورت مصنوعی یا به خاطر ناآگاهی شان به رفتارهای متعصبانه دست زده و بین دین و مردم ایجاد تعارض میکنند. بعضی در کشور ما قدرتشان ایجاد تعارض بین مردم و اسلام یا بخشهای حاکمیتی قانون اساسی و مردم است. اما آقای هاشمی قدرت رفع تعارض داشت و هنرش چسباندن دین و دنیای مردم، دموکراسی و عدالت، مسائل اسلامیو نیازهای روز مردم، روحانیت و دانشگاه بود. دلواپسان میگفتند که آقای هاشمی از اسلام، انقلاب و امام عدول کرده است در حالی که اصلا این گونه نبود و آقای هاشمی تشخیصش این بود که مسائل را باید با همگرایی حل کرد.
از این به بعد سیاست بدون هاشمی چه تصویری دارد؟
باید به این نکته توجه کرد که آقای هاشمی در گهوارهای به نام ایران رشد کرد. گهوارهای که قبل از او هم چهرههایی مثل امیرکبیر، مصدق یا امام (ره) ظهور پیدا کردهاند. در نقطه مقابل ما میتوانیم کشوری مثل لیبی را مثال بزنیم. 7 سال است که در این کشور قذافی رفته است اما کماکان شاهدیم در لیبی کسی که بتواند مدیریت کند شناسایی نشده است. در بعضی دیگر از کشورهای منطقه هم مشاهده میکنیم که پرورش شخصیتهای اجتماعی ممکن نیست. اما شرایط ایران متفاوت از این کشورهاست. همین حالا هم شخصیتهایی مثل آقای خاتمی، سیدحسن آقای خمینی، آقای ناطق و آقای روحانی را داریم. به نظرم فوت آقای هاشمی فرصتی شد که جامعه ایران به عملکرد آقای هاشمی نمره دهند و این خود باعث میشود بسیاری از شخصیتها به عمل و روش ایشان اقتدا کنند.
*همدلی