روزنو : ماجراي جدايي رامين رضاييان و به خصوص مهدي طارمي از پرسپوليس و پيوستن آنها به ليگ تركيه، همچنان در كانون توجهات قرار دارد و بحثهاي زيادي در مورد آن انجام ميشود. با اين وجود شايد مهمترين زاويه اين پرونده كه كمتر هم مورد توجه قرار گرفته، مربوط به ساز و كار كاملا غلط باشگاهداري در فوتبال ايران بوده باشد. پروسه بسيار عجيب انتقال آقای گل لیگ پانزدهم را يك بار به سرعت مرور ميكنيم؛ طارمي بعد از پايان قراردادش با پرسپوليس همانطور كه از قبل هم گفته بود، آماده ميشد پرسپوليس را ترك كند. در اين ميان قرمزها موفق به جذب مهاجمان مورد علاقه برانكو نشدند. هواداران به باشگاه فشار آوردند كه قرارداد طارمي تمديد شود. حسين هدايتي كه خودش را صرفا يك طرفدار معمولي معرفي ميكند، وارد گود شد و با طارمي مذاکره كرد. او گفت طارمي ميتواند با باشگاه پرسپوليس به اندازه سقف قرارداد، يعني همان 950ميليون تومان دستمزد بگيرد، اما مابهالتقاوت اين رقم تا رقم پرداختي به مهاجم بوشهري توسط مشتريان خارجي را خودش ميپردازد! اين وسط حتي گفته شده هدايتي تا پرداخت رقم 4ميليارد تومان را هم تعهد كرده، اما در نهايت طارمي ماندگار نشده و احتمالا به دليل تاخير در تحقق وعدهها، راهي ليگ تركيه شده است.
مکانیزم معیوب دولتی
در حال حاضر عمده فشارها متوجه مهدي طارمي است و هواداران از او به خاطر تصميمي كه گرفت انتقاد ميكنند. با اين وجود شايد بخشي از اين ملامتها، حق سياستگذاران كلان اين دو باشگاه باشد؛ آنها كه اين تيمها را دولتي نگه داشتهاند، اما به دولت اجازه نميدهند كمكهاي مالياش را در اختيار آنها قرار بدهد. واضح است كه تيمهايي با اين استاندارد كه قرار است در سه جام حاضر باشند و البته هواداران هم هميشه از آنها انتظار قهرماني دارند، تتها از مسير حمايتهاي اسپانسر نميتوانند كارشان را پيش ببرند. به اين ترتيب چارهاي باقي نميماند غير از اينكه سرخابيها سراغ استفاده از كمكهاي جانبي بروند. اينجاست كه كمكم «مساله» پيدا ميشود. خيليها عقيده دارند در بسته شدن استقلال امسال هم برخي منابع مالي شخصي به طور پنهاني نقش داشتهاند. با اين وجود بازي در پرسپوليس كاملا آشكارتر از اين حرفهاست. اينجا هدايتي سر كيسه را شل كرده و به مجموعه باشگاه پول ميرساند. هم باشگاه بر اين موضوع صحه ميگذارد و آن را تحت عنوان كمكهاي يك «هوادار خاص» به رسميت ميشناسد و هم خود هدايتي راه و بيراه اين موضوع را در صفحه شخصياش علنی میکند. حالا سوال مهم این است که شخصیتی مثل هدایتی در قبال کمکهایی که انجام میدهد، چه توقعاتی دارد؟ مگر ممکن است یک نفر صدها میلیون تومان پول در فوتبال هزینه کند و در قبالش ادعا و انتظاری نداشته باشد؟ فرض کنیم که اینطور است؛ در این شرایط آیا اگر فردا هدایتی یک تقاضای فنی یا مدیریتی از پرسپولیسیها داشته باشد، آنها میتوانند از قبول آن خودداری کنند؟ در این صورت آیا در معادلات قدرت باشگاه پرسپولیس، «سهمفروشی» غیرمجاز رخ نداده است؟ به پرسشی دیگر میپردازیم؛ در نظر بگیرید وعده پرداخت چهار میلیاردی حسین هدایتی به مهدی طارمی محقق میشد و او با دریافت چنین پولی در پرسپولیس باقی میماند. آیا چنین وضعی به سود باشگاه بود؟ یعنی علی علیپور که قراردادش را به یکدهم این رقم برای سه سال دیگر با پرسپولیس تمدید کرده، میتوانست در کنار مهاجم چند میلیاردی سرخپوشان به میدان برود و با او مثل گذشته همکاری داشته باشد؟ واضح است که عقد چنین قراردادی کار را سخت میکند و باعث میشود سنگ روی سنگ بند نشود. مدیریت یک علم است و تفاوت فاحشی با ریختوپاش بیهدف کانونهای ثروت دارد. جوهر مدیریت این است که کمتر هزینه کنی و بیشتر سود ببری، اما میراث «هدایتیسم» برای فوتبال ایران اتفاقی کاملا وارونه است؛ شبیه آنچه در مقیاسی کوچکتر، با استخدام انبوهی از ستارهها در استیلآذین رخ داد و پایانی غیر از شکست نداشت.
راههای مقبولتر
حتی در همین ساختار کج و معوج باشگاهداری در ایران هم شاید راههای بهتری برای هدایت کمکهای داوطلبانه وجود داشته باشد. به عنوان نمونه حسین هدایتی میتواند هر ساله مبلغی را مثلا تحت عنوان حق تبلیغات محیطی ورزشگاه محل تمرین پرسپولیس در اختیار باشگاه قرار بدهد تا آنها هر طور که صلاح میدانند هزینهاش کنند. در این صورت خیلی از مسایل شفاف خواهد شد و مخاطرات مربوط به ماجراجوییهای «هوادار خاص» هم به حداقل میرسد. عیب کار اما ظاهرا آن است که در آن صورت، فرصت خودنمایی برای سرمایهگذاران از بین میرود و آنها نخواهند توانست در قامت قهرمان یا ناجی، مدام روی صفحه شخصیشان در مورد خریدهای جدید و سایر مسایل حرف بزنند و توجهات را جلب کنند.