پرفروش ترینهای نیمه اول دهه 90 سینمای ایران
روزنو :
از ژانرهای سنتی و قدیمی سینمای ایران، تنها سینمای عروسکی کودک و نوجوان است که توانسته مخاطب خودش را کماکان حفظ کند و در گیشه ها حرفی برای گفتن داشته باشد.
چند نکته درباره این فهرست
گیشه های این روزگار
این فهرستی است در بر گیرنده دو فیلم صدرنشین نیمه اول دهه 90، مروری کوتاه برای یافتن دلیل یا دلایل فروش هر فیلم و شاید نتایجی اجمالی برای یافتن چارچوب سلایق و علایق تماشاگر ایرانی پرفروش ترین فیلم این فهرست و البته کل تاریخ سینمای ایران «محمد رسول الله (ص)» است که البته رکورددار مدت اکران نیز هست. چیزی که هویداست، تداوم موفقیت سینمای کمدی در گیشه هاست و سایر ژانرها بخت چندانی برای رقابت با کمدی را ندارند.
از ژانرهای سنتی و قدیمی سینمای ایران، تنها سینمای عروسکی کودک و نوجوان است که توانسته مخاطب خودش را کماکان حفظ کند و در گیشه ها حرفی برای گفتن داشته باشد؛ اما در این فهرست اجمالی به نکات جالبی بر می خوریم: مسعود ده نمکی با دو فیلم در فهرست حضور دارد و می توان او را موفق ترین نویسنده این دوره پنج ساله خواهد بود که البته امسال خودش هم به کارگردانی روی آورده و باید دید آیا کارگردان موفقی هم خواهد بود یا نه؛ اما ستاره بی چون و چرای گیشه های سالیان اخیر کسی نیست جز رضا عطاران که چهار فیلم او در فهرست پرفروش هاست.
از میان فیلم های حاضر در این فهرست، شش فیلم در ژانر کمدی هستند که نشان می دهد این حیطه همچنان پرفروش ترین و پرمخاطب ترین است. دو فیلم کودک که البته دنباله سازی فیلم های موفق سالیان قبل هستند. دو ملودرام اجتماعی، یک تریلر سیاسی و یک فیلم مذهبی سایر ژانرهای این فهرست را تشکیل داده اند. دو کارگردان زن هم در فهرست حضور دارند که خودش می تواند نکته جالبی باشد. این شما و این فهرست قهرمانان و نایب قهرمانان گیشه در نیمه اول دهه 90.
1390
اخراجی های 3
بهره گرفتن از فضای دو قطبی
فیلم های مسعود ده نمکی به دلایل مختلف و متنوع به ندرت مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته اند. بخشی از این دلایل به متن فیلم ها باز می گردد و تلقی و دریافتی که سازنده آنها از سینما دارد، فیلم های ده نمکی جزو آثاری طبقه بندی می شوند که منتقدان به آنها نقد نشدنی می گویند. از سوی دیگر، همه لایه های ایدئولوژیک موجود در فیلم های ده نمکی و همه پیشینه سیاسی او به عنوان روزنامه نگار، فعال فرهنگی و ... باز پیش فرض هایی را ایجاد می کنند که در نهایت به یکی، دو قطبی به ستایش صرف می پردازد و در سوی دیگر ماجرا به دلایلی که خلاصه اش در بالا آمد، این فیلم ها مورد تندترین حملات قرار می گیرند. فارغ از تمام این خط کشی های جناحی، باید اذعان کرد مسعود ده نمکی دست کم در چند فیلم نشان داده رگ خواب مخاطب را به خوبی در دست دارد.
این که «اخراجی ها 3» نسبت به دو قسمت قبلی، ساختار ضعیف تری دارد. خیلی نکته عجیبی نیست. معمولا این اتفاق در سری فیلم های دنباله دار زیاد رخ می دهد. اغلب هم قسمت اول که موفقیتش باعث ساخت دنباله های بعدی شده، بالاترین کیفیت و بیش ترین جذابیت را داشته تا قسمت های بعدی که بیشتر برای تکرار موفقیت در فتح گیشه ساخته شده اند.
در «اخراجی ها 3» ده نمکی تیپ های آشنا و امتحان پس داده دو قسمت قبلی را کنار یکدیگر قرار می دهد و با لحنی هزل آمیز سراغ جنجالی ترین انتخابات تاریخ ایران می رود. «اخراجی ها 3» یک سال پس از انتخابات سال 88 ساخته شد و در نوروز 90 روی پرده آمد. دو قطبی که در زمان اکران در له و علیه فیلم ساخته نشد، در نهایت به کمکش آمد و به فروش بیشترش یاری رساند.
اگر در «اخراجی ها 1» و «اخراجی ها 2» بشود به جنس خاص شوخی ها و تیپ های نمایشی اغراق شده اما جذاب برای تماشاگر اشاره کرد، در مورد قسمت سوم به سختی می شود چنین مواردی را در فیلم سراغ گرفت. در تحلیل فروش بالای «اخراجی ها 3» بیش از هر چیز باید به نقش و سهم برند اخراجی ها اشاره کرد. دو قسمت قبلی آن قدر تماشاگر داشتند که با ساخته شدن قسمت سوم همچنان سالن ها پر باشد.
ده نمکی در «اخراجی ها 3» به شیوه خودش به انتخابات سال 88 پرداخته و نسبت به دو قسمت قبلی، این فیلم صراحت سیاسی و ایدئولوژیک بیشتری دارد. کنار این ها نباید سهم شوخی ها، بازیگران (عبدی، حیایی و شریفی نیا) و به خصوص کپی دو فصل موزیکال فیلم را فراموش کرد.
1390
ورود آقایان ممنوع
وضعیت فیزیکی معلم شیمی
«ورود آقایان ممنوع» یک کمدی، رومانتیک خوش ساخت بود که کلیشه های ژانر را خوب به کار گرفته و از دل یک قصه روتین به یک کمدی موقعیت بانمک رسده بود. رامبد جوان در موفق ترین تجربه کارگردانی اش به سراغ فیلمنامه بانمک و تا حدی متاثر از «نینوچکا» (ارنست لوییچ 1939) نوشته پیمان قاسم خانی رفته بود و با چند خوش سلیقگی در انتخاب بازیگر و یک چفت و بست بصری نسبتا جذاب به محصولی سرگرم کننده و خوشایند رسید.
«ورود آقایان ممنوع» به شکل معناداری از لحاظ پرداخت قصه و جنس کارگردانی از سایر کمدی های بی در و پیکر دور و برش فاصله می گرفت. رامبد جوان در یک سوی داستان این سوءتفاهم عاشقانه رضا عطاران را قرار دارد که آن روزها تازه داشت به مقام شامخ سوپراستاری می رسید و مقابلش هم ویشکا آسایش را قرار داد که بهترین انتخاب ممکن برای ایفای نقش خانم مدیر بد اخلاق و تا حدی بی ریخت ماجرا بود.
رامبد جوان البته برگ های برنده دیگری هم داشت؛ مانی حقیقی به لطف موهای جوگندمی جورج کلونی وارش با این فیلم به شمایل مرد هندسام ایرانی تبدیل شد و آن طرف هم یک بهاره رهنمای خیلی با نشاط با همراهی پگاه آهنگرانی، فلامک جنیدی، علی صادقی و کتایون امیر ابراهیمی بانمک همه چیز را برای عاقبت به خیری «ورود آقایان ممنوع» فراهم کردند.
فیلم از درگیری های آشنا و معمول آدم های طبقه متوسط سخن می گوید و البته با لحنی نیش دار گفتمان های فمینیستی باب آن روزگار را هم به سخره می گیرد و حتی شاید بشود گفت تا حد زیادی فیلمی ضد زن است اما گویا مردم زیاد درگیر این چیزها نبودند و از ماجرای عشق نافرجام بیتا به دبیر شیمی دبیرستان که خود تله ای است از سوی چند دانش آموز بازیگوش و بعد دل بستن او به پدر خوش تیپ و با کلاس یکی از دانش آموزان خوش شان آمد.
عطاران تقریبا به تنهایی باز شوخی های اسلب استیک و کلامی را بر دوش می کشد و سایر بازیگران (به استثنای بهاره رهنما) تنها در موقعیت کمدی قرار می گیرند و طبق معمول این کمدی ها یک پایان خوش ملودراماتیک هم چاشنی قضیه می شود. احتمالا آن زمان سینمای ایران تماشاگران پروسواس تر و عمیق تری داشت که این فیلم را که دست کم اصول حرفه ای را رعایت کرده بود، بر فیلم های دیگری چون «اخلاقتو خوب کن»، «مردان مریخی، زنان ونوسی» و «شیش و بش» ترجیح دادند.
قدرترین رقبا، فیلم های «جدایی نادر از سیمین»، «سعادت آباد» و «اخراجی ها 3» بودند که فیلم رامبد جوان دوتای اول را پشت سر گذاشت و از اخراجی های مسعود ده نمکی عقب ماند. محبوب ترین سکانس فیلم، همان سکانس تغییر ظاهری بیتا (ویشکا آسایش) و تبدیل شدنش به یک زن موقر و جذاب و شوخی های متعاقب آن بود.
فیلم در نمایش خانگی هم فروش موفقی داشت و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. فیلم چنان موفق بود که خبر ساخت قسمت دوم آن هم به گوش رسید اما این امر تا به امروز محقق نشده است. رامبد جوان با وجود این موفقیت تا امسال فیلم دیگری را شروع نکرده و بیشتر دل مشغولی اش معطوف به برنامه تلویزیونی «خندوانه» بود اما رضا عطاران در ادامه روند موفقیت هایش بدل شد به پرفروش ترین و موفق ترین بازیگر چند سال اخیر و البته مانی حقیقی هم در شمایل جنتلمن مایه دار خوش تیپ و روشنفکر تثبیت شد.
1391
کلاه قرمزی و بچه ننه
به نام کودک به کام بزرگسال
پرفروش ترین فیلم سال 91 با پنج میلیارد و 550 میلیون تومان.
احتمالا هیچ کس فکر نمی کرد برنامه کودکانه«صندوق پست» که در اوایل دهه 70 روی آنتن رفت با کاراکتر کلاه قرمزی آن قدر گل کند که انبوهی برنامه تلویزیونی و فیلم سینمایی بر اساسش ساخته شود، این قدر که چند عروسک به چنان محبوبیتی برسند که فصل تازه ای در سینمای کودک و نوجوان رقم بزنند و بیش از دو دهه دوام بیاورند.
ایرج طهماسب و حمید جبلی گنجینه ای دارند که برند آن متعلق به خودشان است و تقریبا هر سال برنامه ای تلویزیونی برایش تدارک می بینند و هر چند سال یک بار هم یک نسخه سینمایی از آن روانه اکران می کنند. «کلاه قرمزی و بچه ننه» آخرین محصول سینمایی این تیم است، تیمی که آنقدر هوشمند هست که بداند کلاه قرمزی و پسرخاله به اندازه سال 73 و فروش افسانه ای اولین قسمت از این سری، جذاب نیستند و باید به فکر خلق کاراکترهایی تازه بود؛ اتفاقی که هم در برنامه های نوروزی کلاه قرمزی و هم در فیلم های سینمایی طهماسب رخ داد.
در مورد «کلاه قرمزی و بچه ننه» نکته ای که جالب توجه به نظر می رسد، حرکت سازندگان به سمت مضامینی است که بیشتر مناسب مخاطب بزرگسال است تا کودک.
در واقع طهماسب و جبلی در این فیلم سمت موضوعات و جزییاتی رفته اند که شاید خیلی مناسب حال بچه ها نباشند ولی قطعا در جلب رضایت پدر و مادرها موفق عمل می کنند. در «کلاه قرمزی و بچه ننه» شخصیت جذاب فیلم پسرعمه زاست که با بازیگوشی، حرکات و اعمال بامزه اش بیش از بقیه عروسک ها موجب خنده تماشاگر می شود.
ورود بچه به قصه با دغدغه های بزرگسالانه کلاه قرمزی همراه می شود که حتی سر از خدمت سربازی هم در می آورد و در نهایت هم با خانم گل قرمزی ازدواج می کند. در انتهای فیلم ما شاهد تشکیل خانواده توسط کلاه قرمزی هستیم. پس از گذشت بیش از دو دهه، حالا عروسک شاد، شنگول و بازیگوش سرپرست خانواده شده است؛ نکته ای که در «کلاه قرمزی و بچه ننه» جالب توجه به نظر می رسد، رفتن به سمت شوخی های کلامی است که کمدی های مرسوم این سال هاست، شوخی هایی که شاید بچه ها خیلی از آنها سر در نیاورند و متوجه شان نشوند ولی تماشاگر بزرگسال به آن می خندد.
رویکرد به جذب مخاطب بزرگسال در فیلم کودک که در سینمای جهان نیز گسترش یافته، یکی از مهمترین تفاوت های «کلاه قرمزی و بچه ننه» در مقایسه با قسمت های قبلی این سری فیلم های موفق و پرتماشاگر است. موفقیت «کلاه قرمزی و بچه ننه» نشان داد این برند همچنان موفق و پول ساز است، حتی اگر سراغ مضامینی برود که بیشتر از بچه ها، آدم بزرگ ها را هدف قرار بدهد.
1391
قلاده های طلا
درام جنجالی سیاسی
دومین فیلم پرفروش سال 91 با سه میلیارد و 820 میلیون تومان
اگر فیلم «پایان نامه را واکنش عجولانه و خام دستانه، نسبت به وقایع پس از انتخابات 88 بدانیم، «قلاده های طلا» را می شود واکنش حساب شده یک جریان صاحب دیدگاه سیاسی دانست. اگر فیلم حامد کلاهداری مضحک از کار در آمد و حتی رسانه های هم سو با دیدگاهی که «پایان نامه» آن را ترویج می کرد هم به انتقاد از ضعف های آشکار فیلم پرداختند، فیلم ابوالقاسم طالبی داستان دیگری داشت.
«قلاده های طلا» به عنوان درام سیاسی کوشیده بود تا از قواعد ژانر تا آنجا که امکانش وجود دارد، پیروزی کند. سر و شکل فنی فیلم هم در قیاس با «پایان نامه» بسیار بهتر بود. دیدگاه سیاسی حاکم بر «قلاده های طلا» و قضاوتی که فیلم ساز درباره وقایع پس از انتخابات و جناح های سیاسی انجام می دهد به اندازه «پایان نام» یکسویه نبود. در واقع ابوالقاسم طالبی با هوشمندی کوشیده بود تا در میانه دعوا و اختلاف جناح های سیاسی، بیشتر خط نفوذ دشمن خارجی را پررنگ کند.
ضمن اینکه «قلاده های طلا» در لحظاتی، تصاویری از وقایع 88 را ثبت کرده بود و همه اینها برای تماشاگر می توانست واجد جذابیت باشد. این که تلویزیون در پخش تیزرهای «قلاده های طلا» سنگ تمام گذاشته بود، طبیعی به نظر می رسید اما نکته جالب توجه، چیدمان تصاویر و دیالوگ ها در این تیزرها بود. چیدمانی که در تبلیغ تلویزیون، «قلاده های طلا» را فیلمی معرفی می کرد که خیلی نزدیک به تصویر واقعی این اثر سینمایی نبود؛ از جمله دیالوگی از داریوش اسدزاده که به شکلی عجیب بارها در تیزرهای تلویزیونی فیلم پخش شد.
خوش ساخت بودن فیلم، بازی بازیگرانی چون امین حیایی و شریفی نیا و مضمون جنجالی و سیاسی در کنار پروپاگاندای عظیمی که برای این اثر به راه افتاده، «قلاده های طلا» را به پرفروش ترین درام سیاسی سینمای ایران تبدیل کرد. فیلم چه در روزهای اکران و چه در نمایش های جشنواره ای با واکنش ها و حاشیه هایی مواجه شد ولی همه اینها در مجموع به بیشتر دیده شدنش کمک کرد.
هدفمندی و سازماندهی که از مرحله نوشتن فیلمنامه تا کارگردانی و تهیه و تولید در فیلم صرف شده بود، در مرحله اکران هم تداوم یافته بود. «قلاده های طلا» بخشی از فروش اش را مدیون حمایت هایی که برخی نهادها از آن به عمل آوردند، بود ولی خود فیلم هم آنقدر کنجکاوی برانگیز به نظر می رسید که مخاطب عادی و معمولی هم داشته باشد؛ فیلمی که هم حادثه پردازی هایش حرفه ای و خوش ساخت از کار درآمده بود، هم مضمون سیاسی بحث انگیز داشت و هم داستانش را با مهارت تعریف می کرد.
1392
رسوایی
ارشادی ها
مسعود ده نمکی هم بالاخره تصمیم گرفت یک ملودرام سانتی مانتال و اخلاقی – ارشادی بسازد. البته به فراخور ده نمکی بودنش توانست تابوشکنی هایی هم داشته باشد. در بررسی دلایل پرفروش شدن فیلم نه چندان خوش ساخت و دوست داشتنی «رسوایی» به یک مربع طلایی می رسیم؛ در ضلع اول خود مسعود ده نمکی قرار دارد که با سری فیلم های «اخراجی ها» توانست اعتماد مخاطبان عام را به نام خودش جلب کند و تبدیل به کارگردانی شود که صرف حضور نامش در عنوان بندی می تواند بخشی از فروش فیلم را تضمین کند.
ضلع دوم نیز البته تابع ضلع اول بود. ده نمکی این امکان را داشت که مانور بیشتری حول و حوش خطوط قرمز سینمای ایران ارائه دهد و فرصت را غنیمت شمرد و موقعیت شخصیت روحانی و دختر گمراه را چید. الگویی بر آمده از فیلم فارسی که البته در سینمای ده نمکی تمی اخلاقی می شد. ده نمکی تا جایی که توانست از این تابوشکنی به عنوان برگ برنده استفاده کرد و برای اولین بار در تاریخ سینمای پس از انقلاب نقش روحانی را به یک کمدین حرفه ای سپرد و روحانی اش هم البته مثل قهرمان فیلم «مارمولک» قلابی نبود.
ضلع سوم موفقیت در اختیار اکبر عبدی احیا شده توسط خود ده نمکی بود. عبدی که بعد از دوران افولش در دهه 70 طوماری از کمدی های ناموفق را در کارنامه داشت، بعد از چند حضور فرعی و مکمل در اخراجی ها، بالاخره نقش اول شد و با نبوغ بازیگری خود توانست خیلی ظریف از گرفت و گیرهای احتمالی نقش «منشوری» خود عبور کند و فیلم را به اکران عمومی برساند، بی آن که حساسیتی برانگیخته شود.
ضلع چهارم هم از دل سیمای بدنه آمد؛ الناز شاکردوست که مدت ها بود نقش چشم گیری را در فیلم های ایرانی ایفا نکرده بود، دختر خاکستری و کفش قرمز این فیلم شد تا سیر تحول اخلاقی مد نظر کارگردان با او به سرانجام برسد. فیلم اما هیچ نکته در خور توجه دیگری غیر از اینها نداشت. فیلمنامه ای پر از ضعف و کارگردانی سرسری و بی دقت «رسوایی» را به یک فیلم کاملا معمولی، کلیشه ای و شعاری بدل می کند که تعریفش از رنج و رقت هم نسبتی با زمانه و روزگار ساخته شدنش برقرار نمی کند.
تلفیقی از الگوی آشنای فیلم فارسی با تم جان فشانی به سبک رمان های عامه پسند در گذر از ماشین های نه چندان به روز ذهن ده نمکی به یک ملودرام سندگرایانه سطحی تبدیل شد که فقط یک موقعیت و ایده نسبتا جالب داشت و دیگر هیچ فیلم البته خوب فروخت و ده نمکی سلاح همیشگی خود – یعنی «پسند مردم» - را به رخ منتقدان کشید و حتی مدعی شد داوران جشنواره فجر با فیلم او نامهربان بوده اند و حاضر نشده اند آن را به عنوان بهترین فیلم از نگاه مردم معرفی کنند.
اکبر عبدی بابت ایفای این نقش نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد اما جایزه را نتوانست بگیرد. این اتفاق برای محمدرضا شریفی نیا که شاید برای بیستمین بار داشت در نقش یک بازاری که دین را دستمایه جاه طلبی و هوا و هوس خود کرده، ظاهر می شد نیز رخ داد. به هر حال «رسوایی» توانست مسیر ده نمکی را به عنوان کارگردان موفق و فاتح گیشه ها امتداد بخشد. این روزها البته قسمت دوم فیلم هم روی پرده سینماهای ایران است و هنوز نتوانسته موفقیت قسمت نخستش را تکرار کند.
1392
هیس! دخترها فریاد نمی زنند
موفقیت با سوژه ملتهب
«هیس! دخترها فریاد نمی زنند» در عید فطر سال 1392 اکران شد. این یعنی بیش از یک ربع قرن گذشت تا پوران درخشنده دوباره فیلمی را کارگردانی کند که توجه مخاطب خاص و عام به آن جلب شود. او در فاصله «پرنده کوچک خوشبختی» تا «هیس...» چندین فیلم ناموفق ساخت و بالاخره با بهره گیری از یک سوژه ملتهب ژورنالیستی توانست موفقیت دهه 60 را تکرار کند.
فیلم حول موضوعی دور می زد که به خودی خود تابو بود و گذر از خطوط قرمز برای بیان آن، ظرافت زیادی را طلب می کرد. «هیس...» بیش از آن که فیلم خوش ساخت و خوبی باشد، فیلم مهمی است. هر چند در کارنامه پوران درخشنده یکی از بهترین آثار اوست و شاید با یک تدوین شسته و رفته تر چند سر و گردن بالاتر از این کیفیتی که دارد قرار می گرفت. درخشنده اما موضوع خوب و به روزی را انتخاب کرد و از وجه رسانه ای – تبلیغی سینما بهترین بهره را برد و توانست به مسئله آزار و اذیت کودکان بپردازد.
فیلم در جشنواره هم مورد تشویق و تحسین قرار گرفت و تبدیل شد به فیلم برگزیده از نگاه تماشاگران و سیمرغ گرفت؛ جایزه ای که خود پیشاپیش نوید اکران موفقی را می داد. فیلم از منظر انتخاب بازیگر هم سفره رنگینی داشت و خود درخشنده اعتراف کرد که بسیاری از بازیگران فیلمش چون سوژه را پسندیده بودند و تمایل داشتند سهمی در این کنش اجتماعی داشته باشند در آن حضور یافتند.
طناز طباطبایی، شهاب حسینی، مریلا زارعی، بابک حمیدیان، جمشید هاشم پور، فرهاد آییش و ... فیلمنامه حال و هوایی نزدیک به «می خواهم زنده بمانم» ساخته ایرج قادری داشت و در دل این درام جنایی – دادگاهی می کوشید تا به زبان ساده از معضلات اجتماعی منتهی به چنین وضعیتی پرده بردارد و هشداری باشد برای تماشاگران داستان بسیار تکان دهنده و با یک صحنه قتل آغاز می شود و در واکاوی دلیل این قتل بود که می رسیدیم به پیشینه تلخ کاراکتر اصلی در دوران کودکی و انگیزه ای که او را وادار کرده برای نجات یک کودک دست به جنایت بزند.
بازی طناز طباطبایی در نقش اول فیلم چشم نواز بود و از او بهتر بابک حمیدیان بود که نقش منفی داستان را به بهترین بازی کرد. بعدها فیلم به کشورهای دیگر – از جمله – آمریکا هم برده شد و جوایزی نیز دریافت کرد و همگان از آن به عنوان تلاشی برای پرداخت یک سوژه بسیار مهم و ملتهب اجتماعی تقدیر کردند.
درخشنده خوش اقبال بود که توانست از موانع پر شمار ممیزی عبور کند و فیلمش را به اکران برساند. این که او شاید در برخی مسائل عمیق نشده یا پرداخت چندان پر وسواس و دقیقی در برخی لحظات فیلم به کار نبسته، شاید ناشی از همین وضعیت باشد. به این ترتیب فیلم درخشنده در سالی که ملودرام های ملتهب اجتماعی صدرنشین گیشه های سینمای ایران شدند توانست بعد از «رسوایی» قرار بگیرد و رقبای قدری چون «گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی، «دربند» به کارگردانی پرویز شهبازی، «پل چوبی» به کارگردانی مهدی کرم پور و «حوض نقاشی» به کارگردانی مازیار میری را پشت سر بگذارد. سال 92 از این منظر که هیچ یک از فیلم های کمدی نتوانستند به صدر پرفروش ها راه بیابند، سالی عجیب و استثنایی بود.
1393
شهر موش ها 2
بازگشت موفقیت آمیز موش ها
اگر سری فیلم های کلاه قرمزی با تداوم در ساخت آثار سینمایی و حضور مداوم در قالب برنامه های تلویزیونی حکم برندی موفق را یافته بود، در مورد «شهر موش ها 2» به نظر می رسید سازندگان فیلم روی خاطره ای حساب باز کرده بودند که مربوط به 30 سال پیش می شد؛ کپل، نارنجی، دم باریک و دیگر موش های دوست داشتنی برنامه تلویزیونی «مدرسه موش ها» و فیلم سینمایی «شهر موش ها» در نیمه اول دهه 60 محبوب ترین کاراکترهای بچه های آن دوران بودند.
پس از گذشت سه دهه، مرضیه برومند تصمیم گرفت «شهر موش ها 2» را در قالبی گسترده تر از قسمت اول جلوی دوربین ببرد و نتیجه کار یک فانتزی کودکانه از کار در آمد که هم بچه ها دوستش داشتند و هم پدر و مادرهایی که خاطره «شهر موش ها»، فیلم پرفروش سال 64 را هنوز از خاطر نبرده بودند.
در توضیح دلایل موفقیت «شهر موش ها 2»، تدارک حرفه ای موسسه سازنده فیلم را نباید فراموش کرد. تبلیغات گسترده و هوشمندانه فیلمیران حکم برنده را برای «شهر موش ها 2» داشت و با تمهیداتی که پخش کننده در نظر گرفت، موش ها پس از 30 سال بازگشت موفقیت آمیزی را در سینمای ایران تجربه کردند.
اگر هنگام ساخت قسمت اول «شهر موش ها» کودکان برای اولین بار به عنوان سرمایه های ارزشمند برای سینمای نوپای ایران در نظر گرفته شده بودند، زمان ساخت «شهر موش ها 2» سال ها بود که جز «کلاه قرمزی» محصول جذابی برای بچه ها روانه اکران نشده بود. در واقع «شهر موش ها 2» در دوران افول سینمای کودک و نوجوان ساخته شده بود. با این همه تیم حرفه ای فیلم، فانتزی خوش آب و رنگی را رقم زدند که به موفقیتی گسترده در زمان اکران منجر شد.
در شرایطی که اغلب فیلم های کودک این سال ها فاقد جذابیت برای بچه ها بودند، «شهر موش ها 2» توانسته بود با کار روی خاطره جمعی بچه های دهه 60 که حالا به میانسالی نزدیک شده بودند، رضایت توأمان مخاطب بزرگسال و کودک را به دست بیاورد. فاصله معنی دار فروش «شهر موش ها 2» از دیگر فیلم های اکران شده در سال 93، حکایت از بازگشت مخاطبانی به سالن های سینما داشت که برخی شان مدت ها بود سینما رفتن را به فراموشی سپرده بودند.
1393
طبقه حساس
سنگی بر کوری
کمال تبریزی باز به سراغ ساخت یک کمدی آمد و با هوشمندی خاصی که دارد، سوژه ای خط قرمزی که ساختنش فقط از خودش بر می آید، انتخاب کرد و در کنار فیلم نامه نویس امتحان پس داده و موفقی چون پیمان قاسم خانی و ستاره بلامنازعی چون رضا عطاران به یک فروش خیره کننده دست یافت.
تبریزی و قاسم خانی در گذشته با هم همکاری موفقی داشتند و همکاری شان به فیلم جنجالی، پرفروش و خط شکن «مارمولک» منجر شده بود کهی کی از بحث برانگیزترین فیلم های بعد از انقلاب اسلامی بود. این بار اما نه فیلم نامه آن ضرب و زور را داشت و نه تبریزی آن کارگردان پر شر و شور سابق بود که بخواهد مرزشکنی کند و دور و بر تابوها جولان بدهد. از ابتدا معلوم بود که هدف اول «طبقه حساس»، فتح گیشه هاست و نهایتا هم این موفقیت را به دست آورد.
«طبقه حساس» البته در جشنواره فجر هم به نمایش درآمد و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مرد را نصیب رضا عطاران ساخت. عطاران در این فیلم نقشی بسیار مسن تر از از سن و سال واقعی خودش ایفا کرد و در قالب یک تاجر سنتی و غیرتی ظاهر شد که بویی از احساس و عاطفه نبرده و غیرتش هم تنها یک واکنش سنتی است.
در جشن خانه سینما توجه بیشتری به فیلم شد و در چند رشته دیگر هم نامزد جایزه بود. شوخی های فیلم البته یک دست نبودند و از کمدی موقعیت رئال ساده تا نوعی فانتزی مالیخولیایی و گروتسک دامنه شان گسترده بود. دلیل اول موفقیت فیلم بدون شک حضور رضا عطاران در نقش اصلی بود. بازی عطاران هم بسیار دیدنی و شیرین از آب در آمده بود. فیلم به قدری موفق بود که با وجود نمایش در 80 سالن سینما، سینماهای دیگری هم متقاضی نمایش آن بودند.
به این ترتیب کمال تبریزی که طی 10 سال فیلمی به موفقیت «مارمولک» را در کارنامه خود نداشت، بالاخره دوباره به فتح گیشه رسید. داستان فیلم هم عامل دیگری بود برای استقبال مخاطبان از فیلم. هر چند برخی مراجع تقلید این داستان را نپذیرفتند و شوخی های آن را ناپسند دانستند اما حاشیه عجیب و غریبی برای فیلم رقم نخورد.
فیلم نکات جذاب دیگری هم داشت. مثلث طلایی صداپیشگان سریال کلاه قرمزی (محمد بحرانی، کاظم سیاحی و بهادر مالکی) در آن حضور داشتند، پیمان قاسم خانی و بهاره رهنما دو نقش مکمل بانمکی در فیلم ایفا کرده بودند. شوخی های خط قرمزی فیلم خوب از کار در آمده و اسیر ممیزی نشده بود و به عنوان اشانتیون، محمدرضا فروتن را هم در نقش کوتاه یک روحانی عجیب و غریب در فیلم می دیدیم. با این که شوخی محوری فیلم درباره مرگ، تدفین و سوگواری بود – تمی که مدت ها بود پیمان قاسم خانی به آن علاقه نشان می داد و در چند کارش به عنوان شوخی های فرعی از آن بهره جسته بود – اما خوب از تماشاگر خنده می گرفت و موقعیت اصلی خود به خود بانمک بود.
این فیلم از یک سو مسعود ده نمکی و «معراجی ها» را در رقابت با خود می دید و از دیگر سو «شهر موش ها 2» را در کنار خود داشت و با چنین قرعه سختی، قرار گرفتنش در سکوی دوم پرفروش های سال موفقیت بزرگی برای سازندگانش محسوب می شد.
1394
محمد رسول الله
بزرگ، خیلی بزرگ
مجید مجیدی در جاه طلبانه ترین و پر هزینه ترین پروژه تاریخ سینمای ایران، دست بازی داشت برای آن که تمام کارهایی را که برای کارگردانان ایرانی شکل خواب و رؤیا و آرزو دارند انجام دهد. برای لوکیشن فیلمش یک شهرک ساخت که عمارت هایش در مقیاس واقعی عمارت های 1400 سال پیش شهر مکه بودند، فیلمبرداری را به ویتوریو استراروی بزرگ سپرد، ساخت موسیقی را به ای.آر. رحمان اسکار گرفته واگذار کرد، بهترین های طراحی صحنه و چهره پردازی را از ایتالیا به ایران آورد و گروهی عظیم از عوامل ایرانی و خارجی را در کنار هم قرار داد تا با تجهیزاتی نونوار و استثنایی و پست پروداکشنی درجه یک، قسمت اول از تریلوژی زندگی پیامبر اسلام را به تصویر بکشد.
فیلم «محمد (ص)» در تهران در 40 سالن سینما به نمایش درآمد و با فروش 170 میلیونی روز اول اکران خود در سینماهای تهران، بالاترین میزان فروش برای افتتاحیه یک فیلم سینمایی در ایران را رقم زد. در مدخل دانشنامه ای فیلم آمده: «پروژه سینمایی محمد به کارگردانی مجید مجیدی پس از حدود سه سال مراحل مقدماتی و پیش تولید در سال 1386 در آستانه آغاز مرحله فیلم برداری قرار گرفت.
به گزارش روابط عمومی پروژه، اولین مرحله شروع به کار این فیلم از مهر ماه سال 1386 با فعالیت گروه تحقیق آغاز و اولین نسخه فیلمنامه، نوروز 1388 آماده شد. سرمایه گذار این فیلم که شرکت سینمایی نور تابان، وابسته به بنیاد مستضعفان است، هزینه تولید آن را 40 میلیون دلار اعلام کرده است. هزینه تولید این فیلم حدودا 20 برابر پرهزینه ترین فیلم ایرانی تا قبل از ساخته شدن آن برآورد شده است.»
مجیدی هشت سال درگیر این پروژه بود و مجبور شد در روزگار تحریم با معضل های بسیاری دست به گریبان شود. فارغ از تمام اینها خود سوژه فیلم نیز بسیار حساسیت برانگیز بود و مجیدی باید تمام تلاش خود را روی این قضیه متمرکز می کرد که خطایی در روایت نداشته باشد چون کوچکترین خطا می توانست عواقب ناگواری به بار بیاورد که کوچک ترینش عدم اکران فیلم بود.
با آن پیش تولید و تبلیغ گسترده و به مدد سالن های متعددی که در اختیار فیلم قرار گرفت و مدت استثنایی اکران آ«، که قریب به 350 روز بود، فیلم «محمد (ص)» توانست سرانجام نام خود را به عنوان پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران ثبت کند. هر چند مجیدی به امید ساخت یک فیلم بین المللی سراغ این پروژه رفته بود اما اکران خارجی موفق و گسترده ای نصیبش نشد و سودای حضور در اسکار نیز به جایی نرسید.
«محمد (ص)» البته با توجه به تعداد روزهای اکران و تعداد سالن هایی که در اختیار داشت و هزینه ای که برای تولیدش صرف شده بود، فروشی پایین تر از حد انتظار داشت. با این حال چند سال بعد از «ملک سلیمان» یک فیلم با مضمون مذهبی توانست در فهرست پرفروش های سینمای ایران قرار بگیرد. این فیلم البته توانست به لطف مضمونش تعداد زیادی از تماشاگران را که معمولا رفتن به سینما در سبک زندگی شان جایی ندارد، به سالن ها بکشاند. در زمان نوشته شدن این مطلب، هنوز هم تک و توک سینماهایی هستند که این فیلم را در برنامه نمایش خود نگه داشته اند.
1394
نهنگ عنبر
نوستالژی دهه 60
دومین فیلم پرفروش سال 94 اقتباس از «خواستگار» با همان طرح داستانی فیلم علی حاتمی که بسیاری از منتقدان هم به آن اشاره کردند، نکته ای که کمتر به آن اشاره شد یا اساسا کسی به آن نپرداخت، شکست تجاری مطلق منبع اقتباس «نهنگ عنبر» بود. «خواستگار» کم فروش ترین فیلم کارنامه حاتمی است که البته منتقدان در سال های پس از انقلاب آن را کنار «سوته دلان» جزو بهترین آثار سازنده اش قرار دادند. «خواستگار» بیشتر فیلمی بوده که منتقدان در آن ظرافت و دقت دیدند و مخاطب عادی در زمان اکران علاقه ای به آن نشان داد و در این دوران هم به سختی توانست متوجه دلایل اهمیتش شود.
سامان مقدم اما در اقتباس از فیلم خاص پسند «خواستگار» به اثری رسیده که دست کم در نیمه اولش همه مصالح لازم برای برقراری ارتباط گسترده با تماشاگر را در اختیار دارد. «نهنگ عنبر» که با جرح و تعدیل های بسیاری روی پرده آمد، ساخته فیلمسازی است که پیش از این نشان داده راه و رسم برقراری ارتباط با تماشاگر را خوب می داند، آنقدر خوب که می تواند با بهره گرفتن از طرح داستانی کم تماشاگرترین فیلم کارنامه یک فیلمساز برجسته قدیمی، به فیلمی برسد که هم تماشاگر پر تعداد می یابد و هم این که این تماشاگر را در نهایت با رضایت از سالن سینما به بیرون می فرستد.
سامان مقدم آن قدر مصالح لازم برای ساخت فیلمی جذاب در اختیار داشته که با وجود خام دستی فیلمنامه نویسان جوان و کم تجربه اش در پردازش داستان، بتواند به عنوان کارگردان، ضعف و سستی قصه را جبران کند. مقدم به عنوان یکی از متولدان دهه 40 که به خوبی دهه 60 را در یاد داشته، موفق می شود حال و هوای آن دوران را با زبانی شیرین و لحنی خاطره انگیز به تصویر بکشد.
«نهنگ عنبر» بر بستر همچنان مسلط و محبوب نوستالژی دهه 60 قرار می گیرد و نهایت بهره را نیز از آن می برد. متولدان دهه های 40 و 50 و شاید اوایل دهه 60 بخش هایی از سبک زندگی سه دهه پیش خود یا نزدیکان شان را در «نهنگ عنبر» می بینند، بخش هایی که با زبان طنز روایت می شود و خواه ناخواه کمی هم لحن انتقاد اجتماعی به خود می گیرند و می شود در آن نقد مناسبات آن دوران را مشاهده کرد. «هنگ عنبر» قصه ای تلخ را با لحن و زبان کمدی روایت می کند و می فروشد. در تحلیل فروش فیلم کنار نوستالژی دهه 60 نمی توان لحن کمدی و انتخاب درست بازیگران اصلی را هم لحاظ کرد.
«نهنگ عنبر» توسط کارگردانی ساخته شده که کمدی را خوب می شناسد و می تواند فیلمنامه ای چند پاره و کم رمق را آن قدر خوب کارگردانی کند که تماشاگر از تماشایش لذت ببرد. فیلم سامان مقدم از معدود کمدی های سال های اخیر است که در اکران عمومی می شد در بسیاری از دقایقش شاهد قهقهه و خنده دسته جمعی تماشاگر بود.
فراموش نکنیم بسیاری از فیلم هایی که در سینمای ایران کمدی نامیده می شوند، تنها در ظاهر و تبلیغات، کمدی هستند و در عمل به سختی می توانند لبخند بر لب تماشاگر بیاورند. «نهنگ عنبر» که نامش هم در نگاه اول عجیب و نفروش به نظر می رسید، استفاده درستی از بازیگران اصلی اش کرده است. رضا عطاران و مهناز افشار به عنوان پول ساز ترین ستاره های مرد و زن سینمای ایران در سال های اخیر، انتخاب های درستی برای این فیلم بوده اند.
در این میان، اگر سهم عطاران را در جذب تماشاگر بیشتر بدانیم، نمی توانیم از بازی هوشمندانه افشار در درست در آوردن نمونه تیپیکال یک دختر دهه شصتی هم گذر کنیم. عطاران در نقش ارژنگ همه آنچه را که تماشاگر دوست دارد در هیئت او مشاهده کند، بدون ذره ای کم فروشی عرضه می کند و افشار هم در همراهی با او موفق عمل می کند.
به هر حال و در تحلیل فروش «نهنگ عنبر»، صرف حضور عطاران سهم و جایگاه ویژه ای دارد. البته که «هنگ عنبر» برخلاف برخی از دیگر آثار عطاران، جز حضور او، چیزهای دیگری هم به عنوان عامل جذابیت در اختیار داشته است و مهم ترینش کارگردانی است که ژانر کمدی را خوب می شناسد و بعد نوستالژی دهه 60 که فروش بالای «نهنگ عنبر» نشان می دهد همچنان می تواند مورد توجه تماشاگر قرار گیرد که کنار دو ساعت تفریح و سرگرمی و خندیدن، خاطره بازی با گذشته ها را هم دوست دارد. این رفتن به گذشته در فیلمی که با رویکرد به کمدی، تلخی اش را تلطیف کرده، یکی از مهم ترین برگ برنده های «نهنگ عنبر» است.
1395
من سالوادور نیستم
ترک تازی عطا
پرفروش ترین فیلم سینمای ایران در بهار 95
لوکیشن های چشم نواز برزیل، خط داستانی امتحان پس داده در سال های دور (از پاورقی «اسمال در نیویورک» گرفته تا فیلم هایی چون «یک اصفهانی در سرزمین هیتلر») در کنار رضا عطاران، مولفه های لازم برای جذب تماشاگر را در اختیار سازندگان «من سالوادور نیستم» قرار داده است.
«من سالوادور نیستم» از جمله فیلم هایی است که می توان گفت محکوم به موفقیت در گیشه بوده. در توضیح دلایل فروختن فیلم بیش از هر چیز باید به حضور رضا عطاران اشاره کرد؛ ستاره بی گفتگوی سال های اخیر سینمای ایران که دست کم در پنج سال اخیر همه فیلم هایش با استقبال تماشاگران همره شده است. در واقع می توان گفت هر فیلمی با بازی عطاران، تا اطلاع ثانوی موفقیتی تضمین شده در گیشه دارد، به خصوص اگر کمدی باشد.
بیشتر سکانس های «من سالوادور نیستم» در برزیل فیلمبرداری شده و جذابیت توریستی فیلم و چشم اندازهایی را که برای مخاطب تماشایش جالب است هم نباید فراموش کرد. با آن که نام رضا مقصودی در تیتراژ فیلم آمده ولی در «سالوادور» نمی شود خیلی نشانه های حضور این فیلمنامه نویس حرفه ای را حس کرد.
در واقع «سالوادور» اعتنای چندانی به ژانر ندارد و به نظر می رسد که فیلم بیشتر انرژی و جذابیتش را از بداهه پردازی های عطاران گرفته است تا فیلمنامه و کارگردانی و کاملا پیداست که دست عطاران در طول فیلمبرداری باز بوده تا از هر هنری که می تواند، بهره گیرد تا تماشاگر را بخنداند. این اتکا به ستاره فیلم به شهادت فروش بالای «سالوادور» جواب داده است. نتیجه اش هم گیشه پر رونق و رسیدن به جایگاه پرفروش ترین فیلم سال 95 در فصل بهار است.
با این که در طول سال فیلم های پر امید دیگری هم در نوبت اکران هستند ولی شاید در نهایت هیچ فیلمی امسال نتواند به رکورد «سالوادور» دست پیدا کند. فروش بالایی که در کنار رضا عطاران، شبکه جم و برخی مخالفان اکران فیلم هم در آن سهم داشتند. تبلیغات گسترده فیلم در جم از سویی و برخی مخالفت های صورت گرفته از سوی دیگر، گیشه را به کام سازندگان «سالوادور» شیرین کرد.
فیلم به خصوص در ایام نوروز توانست تماشاگران پر تعدادی بیابد، تماشاگرانی که آمده بودند تا ماجراهای خنده دار عطا در برزیل را تماشا کنند؛ تماشاگرانی که بیشتر آنها خواننده حتی یکی از نقدهای تند و تیزی که «سالوادور» را به صفت مبتذل ترین کرده اند هم نبوده و نخواهند بود. تماشاگرانی که به عشق خنده های دسته جمعی، سالن های سینما را پر کرده اند و آمار فروش می گوید «سالوادور» این انتظار را برآورده کرده است.
1395
50 کیلو آلبالو
تجربه ای که «موفق» از آب در آمد
کمدی ها همواره شانس زیادی برای تصاحب گیشه داشته اند. یعنی علی الحساب وقتی یک فیلم کمدی اکران می شود، فرض نخست برای میزان فروش آن از یک حداقل بالاتر است. با این پیش فرض، توقع می رفت «50 کیلو آلبالو» هم گیشه موفقی پیش رو داشته باشد. یک فیلم کمدی با حضور تعدادی از بازیگران محبوب این روزهای سینما همچون پژمان جمشیدی، افسانه بایگان، بهنوش بختیاری، سیامک انصاری و دو بازیگر جوان؛ هستی مهدوی فر و ساعد سهیلی اما نخستین فیلم کمدی مانی حقیقی فراتر از انتظارات پیش رفت تا جایی که فروش آن بعد از دو ماه اکران عمومی به جایگاهی رسیده که می توان از آن به عنوان سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران یاد کرد. این اتفاق در کارنامه کارگردانی رخ می دهد که خاستگاه و جنس سینمای او کاملا متفاوت از «50 کیلو آلبالو» و دنیای این فیلم است.
حقیقی در یکی از گفتگوهایش با روزنامه سینما، سینمای خود را یکی از نوادگان سینمای عباس کیارستمی نامیده بود و با در نظر گرفتن این نکته، روشن می شود که تا چه حد می توان فیلمی مانند «50 کیلو آلبالو» از دنیای حقیقی دور باشد. معمولا در چنین مواردی یعنی زمانی که کارگردان دنبال تجربه ای تازه رفته باشد، نتیجه چندان به یادماندنی از آب در نمی آید اما حقیقی به خوبی از پس ازن تجربه تازه بر آمد.
«50 کیلو آلبالو» را می توان کمدی رومانتیکی دانست که مشابه آن چندان در سینمای ایران وجود نداشته است و حقیقی در این فیلم فرصت آن را برای خود باز گذاشته تا سراغ شوخی هایی برود که شاید مشابه آن کمتر بر پرده سالن های سینما در ایران نقش بسته است. نتیجه این جسارت او نیز به بار نشسته است؛ از یک سو گروه منتقدانی که نسبت به وجود این شوخی ها در فیلم اعتراض می کنند و از سوی دیگر مخاطب رگ این شوخی ها را در دست گرفته. به همین دلیل اغلب برای چندمین بار به تماشای فیلم می نشیند.
نگاه حقیقی به پرفروش شدن فیلمش و دلیل آن در جریان گفتگویی که این کارگردان با «شرق» داشت، بیان شد. او نگاه خود را به فروش خوبی که «50 کیلو آلبالو» داشته چنین بیان کرد: «فیلم (پرفروش شد) به دلیل زحمات بسیار زیادی که کشیده شد تا فیلم از محتوا خالی و کاملا سطحی بشود. ما جلسه می گذاشتیم که فلان شوخی را با این که خیلی خنده دار است، حذف کنیم چون پیچیده است و ممکن است همه متوجه طنز آن نشوند و فیلم را با وسواس تقلیل دادیم به محصولی کاملا سطحی که مد نظرمان بود.
من اصلا نمی گویم «50 کیلو آلبالو» یک فیلم خوب هست یا نیست. کاملا واضح است که فیلمی «خوب» به معنای رایجش نیست. اصلا قرار نیست فیلم خوبی باشد. قرار است تونلی باشد که شما از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج شوی و کمی سبک تر باشی و لبخند بزنی؛ همین و در این امر اصلا تردیدی نیست که فیلم برای اکثریت قریب به اتفاق مردم همین کارکرد را داشته. بنابراین «50 کیلو آلبالو» برای من یک تجربه بود.
به خودم گفتم مانی آیا تو می توانی چیزی بنویسی و بسازی که تعداد زیادی آدم فیلمت را ببینند و بخندند و فردا با دوستان دیگر دوباره بیایند و ببینند و بخندند و پس فردا با دوستان بیشتری دوباره همین کار را بکنند؟ و معلوم شد که بله، خیلی خوب می توانم این کار را بکنم! چون همان طور که می دانید، معنای فروش بالای هفت، هشت میلیارد تومان در سینمای ایران، این است که اکثر مردم فیلم را بیشتر از یک بار یا حتی دو بار دیده اند.»
«50 کیلو آلبالو» با این نگاه تبدیل به سومین فیلم تاریخ سینمای ایران شده است و بعد از «محمد (ص) رسول الله» و «من سالوادور نیستم» ایستاده است. رونق فروش فیلم حقیقی، نوروز سینمای ایران را پررونق کرد و به نظر مین رسد با موفقیت این فیلم بتوان انتظار داشت بعد از این، کمدی هایی از این جنس بیشتر در سینمای ایران ساخته شود.»
گیشه های این روزگار
این فهرستی است در بر گیرنده دو فیلم صدرنشین نیمه اول دهه 90، مروری کوتاه برای یافتن دلیل یا دلایل فروش هر فیلم و شاید نتایجی اجمالی برای یافتن چارچوب سلایق و علایق تماشاگر ایرانی پرفروش ترین فیلم این فهرست و البته کل تاریخ سینمای ایران «محمد رسول الله (ص)» است که البته رکورددار مدت اکران نیز هست. چیزی که هویداست، تداوم موفقیت سینمای کمدی در گیشه هاست و سایر ژانرها بخت چندانی برای رقابت با کمدی را ندارند.
از ژانرهای سنتی و قدیمی سینمای ایران، تنها سینمای عروسکی کودک و نوجوان است که توانسته مخاطب خودش را کماکان حفظ کند و در گیشه ها حرفی برای گفتن داشته باشد؛ اما در این فهرست اجمالی به نکات جالبی بر می خوریم: مسعود ده نمکی با دو فیلم در فهرست حضور دارد و می توان او را موفق ترین نویسنده این دوره پنج ساله خواهد بود که البته امسال خودش هم به کارگردانی روی آورده و باید دید آیا کارگردان موفقی هم خواهد بود یا نه؛ اما ستاره بی چون و چرای گیشه های سالیان اخیر کسی نیست جز رضا عطاران که چهار فیلم او در فهرست پرفروش هاست.
از میان فیلم های حاضر در این فهرست، شش فیلم در ژانر کمدی هستند که نشان می دهد این حیطه همچنان پرفروش ترین و پرمخاطب ترین است. دو فیلم کودک که البته دنباله سازی فیلم های موفق سالیان قبل هستند. دو ملودرام اجتماعی، یک تریلر سیاسی و یک فیلم مذهبی سایر ژانرهای این فهرست را تشکیل داده اند. دو کارگردان زن هم در فهرست حضور دارند که خودش می تواند نکته جالبی باشد. این شما و این فهرست قهرمانان و نایب قهرمانان گیشه در نیمه اول دهه 90.
1390
اخراجی های 3
بهره گرفتن از فضای دو قطبی
- فروش: 5.9 میلیارد تومان
کارگردان: مسعود ده نمکی
نویسنده: مسعود ده نمکی
بازیگران: اکبر عبدی، رضا رویگری، امین حیایی، محمدرضا شریفی نیا
تهیه کننده: مسعود ده نمکی
فیلم های مسعود ده نمکی به دلایل مختلف و متنوع به ندرت مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته اند. بخشی از این دلایل به متن فیلم ها باز می گردد و تلقی و دریافتی که سازنده آنها از سینما دارد، فیلم های ده نمکی جزو آثاری طبقه بندی می شوند که منتقدان به آنها نقد نشدنی می گویند. از سوی دیگر، همه لایه های ایدئولوژیک موجود در فیلم های ده نمکی و همه پیشینه سیاسی او به عنوان روزنامه نگار، فعال فرهنگی و ... باز پیش فرض هایی را ایجاد می کنند که در نهایت به یکی، دو قطبی به ستایش صرف می پردازد و در سوی دیگر ماجرا به دلایلی که خلاصه اش در بالا آمد، این فیلم ها مورد تندترین حملات قرار می گیرند. فارغ از تمام این خط کشی های جناحی، باید اذعان کرد مسعود ده نمکی دست کم در چند فیلم نشان داده رگ خواب مخاطب را به خوبی در دست دارد.
این که «اخراجی ها 3» نسبت به دو قسمت قبلی، ساختار ضعیف تری دارد. خیلی نکته عجیبی نیست. معمولا این اتفاق در سری فیلم های دنباله دار زیاد رخ می دهد. اغلب هم قسمت اول که موفقیتش باعث ساخت دنباله های بعدی شده، بالاترین کیفیت و بیش ترین جذابیت را داشته تا قسمت های بعدی که بیشتر برای تکرار موفقیت در فتح گیشه ساخته شده اند.
در «اخراجی ها 3» ده نمکی تیپ های آشنا و امتحان پس داده دو قسمت قبلی را کنار یکدیگر قرار می دهد و با لحنی هزل آمیز سراغ جنجالی ترین انتخابات تاریخ ایران می رود. «اخراجی ها 3» یک سال پس از انتخابات سال 88 ساخته شد و در نوروز 90 روی پرده آمد. دو قطبی که در زمان اکران در له و علیه فیلم ساخته نشد، در نهایت به کمکش آمد و به فروش بیشترش یاری رساند.
اگر در «اخراجی ها 1» و «اخراجی ها 2» بشود به جنس خاص شوخی ها و تیپ های نمایشی اغراق شده اما جذاب برای تماشاگر اشاره کرد، در مورد قسمت سوم به سختی می شود چنین مواردی را در فیلم سراغ گرفت. در تحلیل فروش بالای «اخراجی ها 3» بیش از هر چیز باید به نقش و سهم برند اخراجی ها اشاره کرد. دو قسمت قبلی آن قدر تماشاگر داشتند که با ساخته شدن قسمت سوم همچنان سالن ها پر باشد.
ده نمکی در «اخراجی ها 3» به شیوه خودش به انتخابات سال 88 پرداخته و نسبت به دو قسمت قبلی، این فیلم صراحت سیاسی و ایدئولوژیک بیشتری دارد. کنار این ها نباید سهم شوخی ها، بازیگران (عبدی، حیایی و شریفی نیا) و به خصوص کپی دو فصل موزیکال فیلم را فراموش کرد.
1390
ورود آقایان ممنوع
وضعیت فیزیکی معلم شیمی
- فروش: 5.1 میلیارد تومان
کارگردان: رامبد جوان
نویسنده: پیمان قاسم خانی
بازیگران: رضا عطاران، ویشکا آسایش، مانی حقیقی، بهاره رهنما
تهیه کننده: منیژه حکمت، علی سرتیپی
«ورود آقایان ممنوع» یک کمدی، رومانتیک خوش ساخت بود که کلیشه های ژانر را خوب به کار گرفته و از دل یک قصه روتین به یک کمدی موقعیت بانمک رسده بود. رامبد جوان در موفق ترین تجربه کارگردانی اش به سراغ فیلمنامه بانمک و تا حدی متاثر از «نینوچکا» (ارنست لوییچ 1939) نوشته پیمان قاسم خانی رفته بود و با چند خوش سلیقگی در انتخاب بازیگر و یک چفت و بست بصری نسبتا جذاب به محصولی سرگرم کننده و خوشایند رسید.
«ورود آقایان ممنوع» به شکل معناداری از لحاظ پرداخت قصه و جنس کارگردانی از سایر کمدی های بی در و پیکر دور و برش فاصله می گرفت. رامبد جوان در یک سوی داستان این سوءتفاهم عاشقانه رضا عطاران را قرار دارد که آن روزها تازه داشت به مقام شامخ سوپراستاری می رسید و مقابلش هم ویشکا آسایش را قرار داد که بهترین انتخاب ممکن برای ایفای نقش خانم مدیر بد اخلاق و تا حدی بی ریخت ماجرا بود.
رامبد جوان البته برگ های برنده دیگری هم داشت؛ مانی حقیقی به لطف موهای جوگندمی جورج کلونی وارش با این فیلم به شمایل مرد هندسام ایرانی تبدیل شد و آن طرف هم یک بهاره رهنمای خیلی با نشاط با همراهی پگاه آهنگرانی، فلامک جنیدی، علی صادقی و کتایون امیر ابراهیمی بانمک همه چیز را برای عاقبت به خیری «ورود آقایان ممنوع» فراهم کردند.
فیلم از درگیری های آشنا و معمول آدم های طبقه متوسط سخن می گوید و البته با لحنی نیش دار گفتمان های فمینیستی باب آن روزگار را هم به سخره می گیرد و حتی شاید بشود گفت تا حد زیادی فیلمی ضد زن است اما گویا مردم زیاد درگیر این چیزها نبودند و از ماجرای عشق نافرجام بیتا به دبیر شیمی دبیرستان که خود تله ای است از سوی چند دانش آموز بازیگوش و بعد دل بستن او به پدر خوش تیپ و با کلاس یکی از دانش آموزان خوش شان آمد.
عطاران تقریبا به تنهایی باز شوخی های اسلب استیک و کلامی را بر دوش می کشد و سایر بازیگران (به استثنای بهاره رهنما) تنها در موقعیت کمدی قرار می گیرند و طبق معمول این کمدی ها یک پایان خوش ملودراماتیک هم چاشنی قضیه می شود. احتمالا آن زمان سینمای ایران تماشاگران پروسواس تر و عمیق تری داشت که این فیلم را که دست کم اصول حرفه ای را رعایت کرده بود، بر فیلم های دیگری چون «اخلاقتو خوب کن»، «مردان مریخی، زنان ونوسی» و «شیش و بش» ترجیح دادند.
قدرترین رقبا، فیلم های «جدایی نادر از سیمین»، «سعادت آباد» و «اخراجی ها 3» بودند که فیلم رامبد جوان دوتای اول را پشت سر گذاشت و از اخراجی های مسعود ده نمکی عقب ماند. محبوب ترین سکانس فیلم، همان سکانس تغییر ظاهری بیتا (ویشکا آسایش) و تبدیل شدنش به یک زن موقر و جذاب و شوخی های متعاقب آن بود.
فیلم در نمایش خانگی هم فروش موفقی داشت و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. فیلم چنان موفق بود که خبر ساخت قسمت دوم آن هم به گوش رسید اما این امر تا به امروز محقق نشده است. رامبد جوان با وجود این موفقیت تا امسال فیلم دیگری را شروع نکرده و بیشتر دل مشغولی اش معطوف به برنامه تلویزیونی «خندوانه» بود اما رضا عطاران در ادامه روند موفقیت هایش بدل شد به پرفروش ترین و موفق ترین بازیگر چند سال اخیر و البته مانی حقیقی هم در شمایل جنتلمن مایه دار خوش تیپ و روشنفکر تثبیت شد.
1391
کلاه قرمزی و بچه ننه
به نام کودک به کام بزرگسال
پرفروش ترین فیلم سال 91 با پنج میلیارد و 550 میلیون تومان.
- فروش: 5.550 میلیارد تومان
کارگردان: ایرج طهماسب
نویسنده: حمید جبلی، ایرج طهماسب
بازیگران: حمید جبلی، ایرج طهماسب، خسرو احمدی، مهدی باطبی
تهیه کننده: حمید مدرسی
احتمالا هیچ کس فکر نمی کرد برنامه کودکانه«صندوق پست» که در اوایل دهه 70 روی آنتن رفت با کاراکتر کلاه قرمزی آن قدر گل کند که انبوهی برنامه تلویزیونی و فیلم سینمایی بر اساسش ساخته شود، این قدر که چند عروسک به چنان محبوبیتی برسند که فصل تازه ای در سینمای کودک و نوجوان رقم بزنند و بیش از دو دهه دوام بیاورند.
ایرج طهماسب و حمید جبلی گنجینه ای دارند که برند آن متعلق به خودشان است و تقریبا هر سال برنامه ای تلویزیونی برایش تدارک می بینند و هر چند سال یک بار هم یک نسخه سینمایی از آن روانه اکران می کنند. «کلاه قرمزی و بچه ننه» آخرین محصول سینمایی این تیم است، تیمی که آنقدر هوشمند هست که بداند کلاه قرمزی و پسرخاله به اندازه سال 73 و فروش افسانه ای اولین قسمت از این سری، جذاب نیستند و باید به فکر خلق کاراکترهایی تازه بود؛ اتفاقی که هم در برنامه های نوروزی کلاه قرمزی و هم در فیلم های سینمایی طهماسب رخ داد.
در مورد «کلاه قرمزی و بچه ننه» نکته ای که جالب توجه به نظر می رسد، حرکت سازندگان به سمت مضامینی است که بیشتر مناسب مخاطب بزرگسال است تا کودک.
در واقع طهماسب و جبلی در این فیلم سمت موضوعات و جزییاتی رفته اند که شاید خیلی مناسب حال بچه ها نباشند ولی قطعا در جلب رضایت پدر و مادرها موفق عمل می کنند. در «کلاه قرمزی و بچه ننه» شخصیت جذاب فیلم پسرعمه زاست که با بازیگوشی، حرکات و اعمال بامزه اش بیش از بقیه عروسک ها موجب خنده تماشاگر می شود.
ورود بچه به قصه با دغدغه های بزرگسالانه کلاه قرمزی همراه می شود که حتی سر از خدمت سربازی هم در می آورد و در نهایت هم با خانم گل قرمزی ازدواج می کند. در انتهای فیلم ما شاهد تشکیل خانواده توسط کلاه قرمزی هستیم. پس از گذشت بیش از دو دهه، حالا عروسک شاد، شنگول و بازیگوش سرپرست خانواده شده است؛ نکته ای که در «کلاه قرمزی و بچه ننه» جالب توجه به نظر می رسد، رفتن به سمت شوخی های کلامی است که کمدی های مرسوم این سال هاست، شوخی هایی که شاید بچه ها خیلی از آنها سر در نیاورند و متوجه شان نشوند ولی تماشاگر بزرگسال به آن می خندد.
رویکرد به جذب مخاطب بزرگسال در فیلم کودک که در سینمای جهان نیز گسترش یافته، یکی از مهمترین تفاوت های «کلاه قرمزی و بچه ننه» در مقایسه با قسمت های قبلی این سری فیلم های موفق و پرتماشاگر است. موفقیت «کلاه قرمزی و بچه ننه» نشان داد این برند همچنان موفق و پول ساز است، حتی اگر سراغ مضامینی برود که بیشتر از بچه ها، آدم بزرگ ها را هدف قرار بدهد.
1391
قلاده های طلا
درام جنجالی سیاسی
دومین فیلم پرفروش سال 91 با سه میلیارد و 820 میلیون تومان
- فروش: 3.87 میلیارد تومان
کارگردان: ابوالقاسم طالبی
نویسنده: ابوالقاسم طالبی
بازیگران: امین حیایی، محمدرضا شریفی نیا، حمیدرضا پگاه، علیرام نورایی
تهیه کننده: محمد خزاعی
اگر فیلم «پایان نامه را واکنش عجولانه و خام دستانه، نسبت به وقایع پس از انتخابات 88 بدانیم، «قلاده های طلا» را می شود واکنش حساب شده یک جریان صاحب دیدگاه سیاسی دانست. اگر فیلم حامد کلاهداری مضحک از کار در آمد و حتی رسانه های هم سو با دیدگاهی که «پایان نامه» آن را ترویج می کرد هم به انتقاد از ضعف های آشکار فیلم پرداختند، فیلم ابوالقاسم طالبی داستان دیگری داشت.
«قلاده های طلا» به عنوان درام سیاسی کوشیده بود تا از قواعد ژانر تا آنجا که امکانش وجود دارد، پیروزی کند. سر و شکل فنی فیلم هم در قیاس با «پایان نامه» بسیار بهتر بود. دیدگاه سیاسی حاکم بر «قلاده های طلا» و قضاوتی که فیلم ساز درباره وقایع پس از انتخابات و جناح های سیاسی انجام می دهد به اندازه «پایان نام» یکسویه نبود. در واقع ابوالقاسم طالبی با هوشمندی کوشیده بود تا در میانه دعوا و اختلاف جناح های سیاسی، بیشتر خط نفوذ دشمن خارجی را پررنگ کند.
ضمن اینکه «قلاده های طلا» در لحظاتی، تصاویری از وقایع 88 را ثبت کرده بود و همه اینها برای تماشاگر می توانست واجد جذابیت باشد. این که تلویزیون در پخش تیزرهای «قلاده های طلا» سنگ تمام گذاشته بود، طبیعی به نظر می رسید اما نکته جالب توجه، چیدمان تصاویر و دیالوگ ها در این تیزرها بود. چیدمانی که در تبلیغ تلویزیون، «قلاده های طلا» را فیلمی معرفی می کرد که خیلی نزدیک به تصویر واقعی این اثر سینمایی نبود؛ از جمله دیالوگی از داریوش اسدزاده که به شکلی عجیب بارها در تیزرهای تلویزیونی فیلم پخش شد.
خوش ساخت بودن فیلم، بازی بازیگرانی چون امین حیایی و شریفی نیا و مضمون جنجالی و سیاسی در کنار پروپاگاندای عظیمی که برای این اثر به راه افتاده، «قلاده های طلا» را به پرفروش ترین درام سیاسی سینمای ایران تبدیل کرد. فیلم چه در روزهای اکران و چه در نمایش های جشنواره ای با واکنش ها و حاشیه هایی مواجه شد ولی همه اینها در مجموع به بیشتر دیده شدنش کمک کرد.
هدفمندی و سازماندهی که از مرحله نوشتن فیلمنامه تا کارگردانی و تهیه و تولید در فیلم صرف شده بود، در مرحله اکران هم تداوم یافته بود. «قلاده های طلا» بخشی از فروش اش را مدیون حمایت هایی که برخی نهادها از آن به عمل آوردند، بود ولی خود فیلم هم آنقدر کنجکاوی برانگیز به نظر می رسید که مخاطب عادی و معمولی هم داشته باشد؛ فیلمی که هم حادثه پردازی هایش حرفه ای و خوش ساخت از کار درآمده بود، هم مضمون سیاسی بحث انگیز داشت و هم داستانش را با مهارت تعریف می کرد.
1392
رسوایی
ارشادی ها
- فروش: 5.7 میلیارد تومان
کارگردان: مسعود ده نمکی
نویسنده: مسعود ده نمکی
بازیگران: اکبر عبدی، الناز شاکردوست، محمدرضا شریفی نیا، امیر نوری
تهیه کننده: مسعود ده نمکی
مسعود ده نمکی هم بالاخره تصمیم گرفت یک ملودرام سانتی مانتال و اخلاقی – ارشادی بسازد. البته به فراخور ده نمکی بودنش توانست تابوشکنی هایی هم داشته باشد. در بررسی دلایل پرفروش شدن فیلم نه چندان خوش ساخت و دوست داشتنی «رسوایی» به یک مربع طلایی می رسیم؛ در ضلع اول خود مسعود ده نمکی قرار دارد که با سری فیلم های «اخراجی ها» توانست اعتماد مخاطبان عام را به نام خودش جلب کند و تبدیل به کارگردانی شود که صرف حضور نامش در عنوان بندی می تواند بخشی از فروش فیلم را تضمین کند.
ضلع دوم نیز البته تابع ضلع اول بود. ده نمکی این امکان را داشت که مانور بیشتری حول و حوش خطوط قرمز سینمای ایران ارائه دهد و فرصت را غنیمت شمرد و موقعیت شخصیت روحانی و دختر گمراه را چید. الگویی بر آمده از فیلم فارسی که البته در سینمای ده نمکی تمی اخلاقی می شد. ده نمکی تا جایی که توانست از این تابوشکنی به عنوان برگ برنده استفاده کرد و برای اولین بار در تاریخ سینمای پس از انقلاب نقش روحانی را به یک کمدین حرفه ای سپرد و روحانی اش هم البته مثل قهرمان فیلم «مارمولک» قلابی نبود.
ضلع سوم موفقیت در اختیار اکبر عبدی احیا شده توسط خود ده نمکی بود. عبدی که بعد از دوران افولش در دهه 70 طوماری از کمدی های ناموفق را در کارنامه داشت، بعد از چند حضور فرعی و مکمل در اخراجی ها، بالاخره نقش اول شد و با نبوغ بازیگری خود توانست خیلی ظریف از گرفت و گیرهای احتمالی نقش «منشوری» خود عبور کند و فیلم را به اکران عمومی برساند، بی آن که حساسیتی برانگیخته شود.
ضلع چهارم هم از دل سیمای بدنه آمد؛ الناز شاکردوست که مدت ها بود نقش چشم گیری را در فیلم های ایرانی ایفا نکرده بود، دختر خاکستری و کفش قرمز این فیلم شد تا سیر تحول اخلاقی مد نظر کارگردان با او به سرانجام برسد. فیلم اما هیچ نکته در خور توجه دیگری غیر از اینها نداشت. فیلمنامه ای پر از ضعف و کارگردانی سرسری و بی دقت «رسوایی» را به یک فیلم کاملا معمولی، کلیشه ای و شعاری بدل می کند که تعریفش از رنج و رقت هم نسبتی با زمانه و روزگار ساخته شدنش برقرار نمی کند.
تلفیقی از الگوی آشنای فیلم فارسی با تم جان فشانی به سبک رمان های عامه پسند در گذر از ماشین های نه چندان به روز ذهن ده نمکی به یک ملودرام سندگرایانه سطحی تبدیل شد که فقط یک موقعیت و ایده نسبتا جالب داشت و دیگر هیچ فیلم البته خوب فروخت و ده نمکی سلاح همیشگی خود – یعنی «پسند مردم» - را به رخ منتقدان کشید و حتی مدعی شد داوران جشنواره فجر با فیلم او نامهربان بوده اند و حاضر نشده اند آن را به عنوان بهترین فیلم از نگاه مردم معرفی کنند.
اکبر عبدی بابت ایفای این نقش نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد اما جایزه را نتوانست بگیرد. این اتفاق برای محمدرضا شریفی نیا که شاید برای بیستمین بار داشت در نقش یک بازاری که دین را دستمایه جاه طلبی و هوا و هوس خود کرده، ظاهر می شد نیز رخ داد. به هر حال «رسوایی» توانست مسیر ده نمکی را به عنوان کارگردان موفق و فاتح گیشه ها امتداد بخشد. این روزها البته قسمت دوم فیلم هم روی پرده سینماهای ایران است و هنوز نتوانسته موفقیت قسمت نخستش را تکرار کند.
1392
هیس! دخترها فریاد نمی زنند
موفقیت با سوژه ملتهب
«هیس! دخترها فریاد نمی زنند» در عید فطر سال 1392 اکران شد. این یعنی بیش از یک ربع قرن گذشت تا پوران درخشنده دوباره فیلمی را کارگردانی کند که توجه مخاطب خاص و عام به آن جلب شود. او در فاصله «پرنده کوچک خوشبختی» تا «هیس...» چندین فیلم ناموفق ساخت و بالاخره با بهره گیری از یک سوژه ملتهب ژورنالیستی توانست موفقیت دهه 60 را تکرار کند.
فیلم حول موضوعی دور می زد که به خودی خود تابو بود و گذر از خطوط قرمز برای بیان آن، ظرافت زیادی را طلب می کرد. «هیس...» بیش از آن که فیلم خوش ساخت و خوبی باشد، فیلم مهمی است. هر چند در کارنامه پوران درخشنده یکی از بهترین آثار اوست و شاید با یک تدوین شسته و رفته تر چند سر و گردن بالاتر از این کیفیتی که دارد قرار می گرفت. درخشنده اما موضوع خوب و به روزی را انتخاب کرد و از وجه رسانه ای – تبلیغی سینما بهترین بهره را برد و توانست به مسئله آزار و اذیت کودکان بپردازد.
فیلم در جشنواره هم مورد تشویق و تحسین قرار گرفت و تبدیل شد به فیلم برگزیده از نگاه تماشاگران و سیمرغ گرفت؛ جایزه ای که خود پیشاپیش نوید اکران موفقی را می داد. فیلم از منظر انتخاب بازیگر هم سفره رنگینی داشت و خود درخشنده اعتراف کرد که بسیاری از بازیگران فیلمش چون سوژه را پسندیده بودند و تمایل داشتند سهمی در این کنش اجتماعی داشته باشند در آن حضور یافتند.
طناز طباطبایی، شهاب حسینی، مریلا زارعی، بابک حمیدیان، جمشید هاشم پور، فرهاد آییش و ... فیلمنامه حال و هوایی نزدیک به «می خواهم زنده بمانم» ساخته ایرج قادری داشت و در دل این درام جنایی – دادگاهی می کوشید تا به زبان ساده از معضلات اجتماعی منتهی به چنین وضعیتی پرده بردارد و هشداری باشد برای تماشاگران داستان بسیار تکان دهنده و با یک صحنه قتل آغاز می شود و در واکاوی دلیل این قتل بود که می رسیدیم به پیشینه تلخ کاراکتر اصلی در دوران کودکی و انگیزه ای که او را وادار کرده برای نجات یک کودک دست به جنایت بزند.
بازی طناز طباطبایی در نقش اول فیلم چشم نواز بود و از او بهتر بابک حمیدیان بود که نقش منفی داستان را به بهترین بازی کرد. بعدها فیلم به کشورهای دیگر – از جمله – آمریکا هم برده شد و جوایزی نیز دریافت کرد و همگان از آن به عنوان تلاشی برای پرداخت یک سوژه بسیار مهم و ملتهب اجتماعی تقدیر کردند.
درخشنده خوش اقبال بود که توانست از موانع پر شمار ممیزی عبور کند و فیلمش را به اکران برساند. این که او شاید در برخی مسائل عمیق نشده یا پرداخت چندان پر وسواس و دقیقی در برخی لحظات فیلم به کار نبسته، شاید ناشی از همین وضعیت باشد. به این ترتیب فیلم درخشنده در سالی که ملودرام های ملتهب اجتماعی صدرنشین گیشه های سینمای ایران شدند توانست بعد از «رسوایی» قرار بگیرد و رقبای قدری چون «گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی، «دربند» به کارگردانی پرویز شهبازی، «پل چوبی» به کارگردانی مهدی کرم پور و «حوض نقاشی» به کارگردانی مازیار میری را پشت سر بگذارد. سال 92 از این منظر که هیچ یک از فیلم های کمدی نتوانستند به صدر پرفروش ها راه بیابند، سالی عجیب و استثنایی بود.
1393
شهر موش ها 2
بازگشت موفقیت آمیز موش ها
- فروش: 11.9 میلیارد تومان
کارگردان: مرضیه برومند
نویسنده: فرهاد توحیدی
تهیه کننده: منیژه حکمت، علی سرتیپی
اگر سری فیلم های کلاه قرمزی با تداوم در ساخت آثار سینمایی و حضور مداوم در قالب برنامه های تلویزیونی حکم برندی موفق را یافته بود، در مورد «شهر موش ها 2» به نظر می رسید سازندگان فیلم روی خاطره ای حساب باز کرده بودند که مربوط به 30 سال پیش می شد؛ کپل، نارنجی، دم باریک و دیگر موش های دوست داشتنی برنامه تلویزیونی «مدرسه موش ها» و فیلم سینمایی «شهر موش ها» در نیمه اول دهه 60 محبوب ترین کاراکترهای بچه های آن دوران بودند.
پس از گذشت سه دهه، مرضیه برومند تصمیم گرفت «شهر موش ها 2» را در قالبی گسترده تر از قسمت اول جلوی دوربین ببرد و نتیجه کار یک فانتزی کودکانه از کار در آمد که هم بچه ها دوستش داشتند و هم پدر و مادرهایی که خاطره «شهر موش ها»، فیلم پرفروش سال 64 را هنوز از خاطر نبرده بودند.
در توضیح دلایل موفقیت «شهر موش ها 2»، تدارک حرفه ای موسسه سازنده فیلم را نباید فراموش کرد. تبلیغات گسترده و هوشمندانه فیلمیران حکم برنده را برای «شهر موش ها 2» داشت و با تمهیداتی که پخش کننده در نظر گرفت، موش ها پس از 30 سال بازگشت موفقیت آمیزی را در سینمای ایران تجربه کردند.
اگر هنگام ساخت قسمت اول «شهر موش ها» کودکان برای اولین بار به عنوان سرمایه های ارزشمند برای سینمای نوپای ایران در نظر گرفته شده بودند، زمان ساخت «شهر موش ها 2» سال ها بود که جز «کلاه قرمزی» محصول جذابی برای بچه ها روانه اکران نشده بود. در واقع «شهر موش ها 2» در دوران افول سینمای کودک و نوجوان ساخته شده بود. با این همه تیم حرفه ای فیلم، فانتزی خوش آب و رنگی را رقم زدند که به موفقیتی گسترده در زمان اکران منجر شد.
در شرایطی که اغلب فیلم های کودک این سال ها فاقد جذابیت برای بچه ها بودند، «شهر موش ها 2» توانسته بود با کار روی خاطره جمعی بچه های دهه 60 که حالا به میانسالی نزدیک شده بودند، رضایت توأمان مخاطب بزرگسال و کودک را به دست بیاورد. فاصله معنی دار فروش «شهر موش ها 2» از دیگر فیلم های اکران شده در سال 93، حکایت از بازگشت مخاطبانی به سالن های سینما داشت که برخی شان مدت ها بود سینما رفتن را به فراموشی سپرده بودند.
1393
طبقه حساس
سنگی بر کوری
کمال تبریزی باز به سراغ ساخت یک کمدی آمد و با هوشمندی خاصی که دارد، سوژه ای خط قرمزی که ساختنش فقط از خودش بر می آید، انتخاب کرد و در کنار فیلم نامه نویس امتحان پس داده و موفقی چون پیمان قاسم خانی و ستاره بلامنازعی چون رضا عطاران به یک فروش خیره کننده دست یافت.
تبریزی و قاسم خانی در گذشته با هم همکاری موفقی داشتند و همکاری شان به فیلم جنجالی، پرفروش و خط شکن «مارمولک» منجر شده بود کهی کی از بحث برانگیزترین فیلم های بعد از انقلاب اسلامی بود. این بار اما نه فیلم نامه آن ضرب و زور را داشت و نه تبریزی آن کارگردان پر شر و شور سابق بود که بخواهد مرزشکنی کند و دور و بر تابوها جولان بدهد. از ابتدا معلوم بود که هدف اول «طبقه حساس»، فتح گیشه هاست و نهایتا هم این موفقیت را به دست آورد.
«طبقه حساس» البته در جشنواره فجر هم به نمایش درآمد و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مرد را نصیب رضا عطاران ساخت. عطاران در این فیلم نقشی بسیار مسن تر از از سن و سال واقعی خودش ایفا کرد و در قالب یک تاجر سنتی و غیرتی ظاهر شد که بویی از احساس و عاطفه نبرده و غیرتش هم تنها یک واکنش سنتی است.
در جشن خانه سینما توجه بیشتری به فیلم شد و در چند رشته دیگر هم نامزد جایزه بود. شوخی های فیلم البته یک دست نبودند و از کمدی موقعیت رئال ساده تا نوعی فانتزی مالیخولیایی و گروتسک دامنه شان گسترده بود. دلیل اول موفقیت فیلم بدون شک حضور رضا عطاران در نقش اصلی بود. بازی عطاران هم بسیار دیدنی و شیرین از آب در آمده بود. فیلم به قدری موفق بود که با وجود نمایش در 80 سالن سینما، سینماهای دیگری هم متقاضی نمایش آن بودند.
به این ترتیب کمال تبریزی که طی 10 سال فیلمی به موفقیت «مارمولک» را در کارنامه خود نداشت، بالاخره دوباره به فتح گیشه رسید. داستان فیلم هم عامل دیگری بود برای استقبال مخاطبان از فیلم. هر چند برخی مراجع تقلید این داستان را نپذیرفتند و شوخی های آن را ناپسند دانستند اما حاشیه عجیب و غریبی برای فیلم رقم نخورد.
فیلم نکات جذاب دیگری هم داشت. مثلث طلایی صداپیشگان سریال کلاه قرمزی (محمد بحرانی، کاظم سیاحی و بهادر مالکی) در آن حضور داشتند، پیمان قاسم خانی و بهاره رهنما دو نقش مکمل بانمکی در فیلم ایفا کرده بودند. شوخی های خط قرمزی فیلم خوب از کار در آمده و اسیر ممیزی نشده بود و به عنوان اشانتیون، محمدرضا فروتن را هم در نقش کوتاه یک روحانی عجیب و غریب در فیلم می دیدیم. با این که شوخی محوری فیلم درباره مرگ، تدفین و سوگواری بود – تمی که مدت ها بود پیمان قاسم خانی به آن علاقه نشان می داد و در چند کارش به عنوان شوخی های فرعی از آن بهره جسته بود – اما خوب از تماشاگر خنده می گرفت و موقعیت اصلی خود به خود بانمک بود.
این فیلم از یک سو مسعود ده نمکی و «معراجی ها» را در رقابت با خود می دید و از دیگر سو «شهر موش ها 2» را در کنار خود داشت و با چنین قرعه سختی، قرار گرفتنش در سکوی دوم پرفروش های سال موفقیت بزرگی برای سازندگانش محسوب می شد.
1394
محمد رسول الله
بزرگ، خیلی بزرگ
- فروش: 16.05 میلیارد تومان
کارگردان: مجید مجیدی
نویسنده: مجید مجیدی، کامبوزیا پرتوی، حمید امجد
بازیگران: علیرضا شجاع نوری، داریوش فرهنگ، محسن تنابنده، مهدی پاکدل
تهیه کننده: نور تابان، علیرضا رضاداد
مجید مجیدی در جاه طلبانه ترین و پر هزینه ترین پروژه تاریخ سینمای ایران، دست بازی داشت برای آن که تمام کارهایی را که برای کارگردانان ایرانی شکل خواب و رؤیا و آرزو دارند انجام دهد. برای لوکیشن فیلمش یک شهرک ساخت که عمارت هایش در مقیاس واقعی عمارت های 1400 سال پیش شهر مکه بودند، فیلمبرداری را به ویتوریو استراروی بزرگ سپرد، ساخت موسیقی را به ای.آر. رحمان اسکار گرفته واگذار کرد، بهترین های طراحی صحنه و چهره پردازی را از ایتالیا به ایران آورد و گروهی عظیم از عوامل ایرانی و خارجی را در کنار هم قرار داد تا با تجهیزاتی نونوار و استثنایی و پست پروداکشنی درجه یک، قسمت اول از تریلوژی زندگی پیامبر اسلام را به تصویر بکشد.
فیلم «محمد (ص)» در تهران در 40 سالن سینما به نمایش درآمد و با فروش 170 میلیونی روز اول اکران خود در سینماهای تهران، بالاترین میزان فروش برای افتتاحیه یک فیلم سینمایی در ایران را رقم زد. در مدخل دانشنامه ای فیلم آمده: «پروژه سینمایی محمد به کارگردانی مجید مجیدی پس از حدود سه سال مراحل مقدماتی و پیش تولید در سال 1386 در آستانه آغاز مرحله فیلم برداری قرار گرفت.
به گزارش روابط عمومی پروژه، اولین مرحله شروع به کار این فیلم از مهر ماه سال 1386 با فعالیت گروه تحقیق آغاز و اولین نسخه فیلمنامه، نوروز 1388 آماده شد. سرمایه گذار این فیلم که شرکت سینمایی نور تابان، وابسته به بنیاد مستضعفان است، هزینه تولید آن را 40 میلیون دلار اعلام کرده است. هزینه تولید این فیلم حدودا 20 برابر پرهزینه ترین فیلم ایرانی تا قبل از ساخته شدن آن برآورد شده است.»
مجیدی هشت سال درگیر این پروژه بود و مجبور شد در روزگار تحریم با معضل های بسیاری دست به گریبان شود. فارغ از تمام اینها خود سوژه فیلم نیز بسیار حساسیت برانگیز بود و مجیدی باید تمام تلاش خود را روی این قضیه متمرکز می کرد که خطایی در روایت نداشته باشد چون کوچکترین خطا می توانست عواقب ناگواری به بار بیاورد که کوچک ترینش عدم اکران فیلم بود.
با آن پیش تولید و تبلیغ گسترده و به مدد سالن های متعددی که در اختیار فیلم قرار گرفت و مدت استثنایی اکران آ«، که قریب به 350 روز بود، فیلم «محمد (ص)» توانست سرانجام نام خود را به عنوان پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران ثبت کند. هر چند مجیدی به امید ساخت یک فیلم بین المللی سراغ این پروژه رفته بود اما اکران خارجی موفق و گسترده ای نصیبش نشد و سودای حضور در اسکار نیز به جایی نرسید.
«محمد (ص)» البته با توجه به تعداد روزهای اکران و تعداد سالن هایی که در اختیار داشت و هزینه ای که برای تولیدش صرف شده بود، فروشی پایین تر از حد انتظار داشت. با این حال چند سال بعد از «ملک سلیمان» یک فیلم با مضمون مذهبی توانست در فهرست پرفروش های سینمای ایران قرار بگیرد. این فیلم البته توانست به لطف مضمونش تعداد زیادی از تماشاگران را که معمولا رفتن به سینما در سبک زندگی شان جایی ندارد، به سالن ها بکشاند. در زمان نوشته شدن این مطلب، هنوز هم تک و توک سینماهایی هستند که این فیلم را در برنامه نمایش خود نگه داشته اند.
1394
نهنگ عنبر
نوستالژی دهه 60
- فروش: 7.55 میلیارد تومان
کارگردان: سامان مقدم
نویسنده: مانی باغبانی، مونا زاهد
بازیگران: رضا عطاران، مهناز افشار، ویشکا آسایش، امیر حسین رستمی
تهیه کننده: سامان مقدم
دومین فیلم پرفروش سال 94 اقتباس از «خواستگار» با همان طرح داستانی فیلم علی حاتمی که بسیاری از منتقدان هم به آن اشاره کردند، نکته ای که کمتر به آن اشاره شد یا اساسا کسی به آن نپرداخت، شکست تجاری مطلق منبع اقتباس «نهنگ عنبر» بود. «خواستگار» کم فروش ترین فیلم کارنامه حاتمی است که البته منتقدان در سال های پس از انقلاب آن را کنار «سوته دلان» جزو بهترین آثار سازنده اش قرار دادند. «خواستگار» بیشتر فیلمی بوده که منتقدان در آن ظرافت و دقت دیدند و مخاطب عادی در زمان اکران علاقه ای به آن نشان داد و در این دوران هم به سختی توانست متوجه دلایل اهمیتش شود.
سامان مقدم اما در اقتباس از فیلم خاص پسند «خواستگار» به اثری رسیده که دست کم در نیمه اولش همه مصالح لازم برای برقراری ارتباط گسترده با تماشاگر را در اختیار دارد. «نهنگ عنبر» که با جرح و تعدیل های بسیاری روی پرده آمد، ساخته فیلمسازی است که پیش از این نشان داده راه و رسم برقراری ارتباط با تماشاگر را خوب می داند، آنقدر خوب که می تواند با بهره گرفتن از طرح داستانی کم تماشاگرترین فیلم کارنامه یک فیلمساز برجسته قدیمی، به فیلمی برسد که هم تماشاگر پر تعداد می یابد و هم این که این تماشاگر را در نهایت با رضایت از سالن سینما به بیرون می فرستد.
سامان مقدم آن قدر مصالح لازم برای ساخت فیلمی جذاب در اختیار داشته که با وجود خام دستی فیلمنامه نویسان جوان و کم تجربه اش در پردازش داستان، بتواند به عنوان کارگردان، ضعف و سستی قصه را جبران کند. مقدم به عنوان یکی از متولدان دهه 40 که به خوبی دهه 60 را در یاد داشته، موفق می شود حال و هوای آن دوران را با زبانی شیرین و لحنی خاطره انگیز به تصویر بکشد.
«نهنگ عنبر» بر بستر همچنان مسلط و محبوب نوستالژی دهه 60 قرار می گیرد و نهایت بهره را نیز از آن می برد. متولدان دهه های 40 و 50 و شاید اوایل دهه 60 بخش هایی از سبک زندگی سه دهه پیش خود یا نزدیکان شان را در «نهنگ عنبر» می بینند، بخش هایی که با زبان طنز روایت می شود و خواه ناخواه کمی هم لحن انتقاد اجتماعی به خود می گیرند و می شود در آن نقد مناسبات آن دوران را مشاهده کرد. «هنگ عنبر» قصه ای تلخ را با لحن و زبان کمدی روایت می کند و می فروشد. در تحلیل فروش فیلم کنار نوستالژی دهه 60 نمی توان لحن کمدی و انتخاب درست بازیگران اصلی را هم لحاظ کرد.
«نهنگ عنبر» توسط کارگردانی ساخته شده که کمدی را خوب می شناسد و می تواند فیلمنامه ای چند پاره و کم رمق را آن قدر خوب کارگردانی کند که تماشاگر از تماشایش لذت ببرد. فیلم سامان مقدم از معدود کمدی های سال های اخیر است که در اکران عمومی می شد در بسیاری از دقایقش شاهد قهقهه و خنده دسته جمعی تماشاگر بود.
فراموش نکنیم بسیاری از فیلم هایی که در سینمای ایران کمدی نامیده می شوند، تنها در ظاهر و تبلیغات، کمدی هستند و در عمل به سختی می توانند لبخند بر لب تماشاگر بیاورند. «نهنگ عنبر» که نامش هم در نگاه اول عجیب و نفروش به نظر می رسید، استفاده درستی از بازیگران اصلی اش کرده است. رضا عطاران و مهناز افشار به عنوان پول ساز ترین ستاره های مرد و زن سینمای ایران در سال های اخیر، انتخاب های درستی برای این فیلم بوده اند.
در این میان، اگر سهم عطاران را در جذب تماشاگر بیشتر بدانیم، نمی توانیم از بازی هوشمندانه افشار در درست در آوردن نمونه تیپیکال یک دختر دهه شصتی هم گذر کنیم. عطاران در نقش ارژنگ همه آنچه را که تماشاگر دوست دارد در هیئت او مشاهده کند، بدون ذره ای کم فروشی عرضه می کند و افشار هم در همراهی با او موفق عمل می کند.
به هر حال و در تحلیل فروش «نهنگ عنبر»، صرف حضور عطاران سهم و جایگاه ویژه ای دارد. البته که «هنگ عنبر» برخلاف برخی از دیگر آثار عطاران، جز حضور او، چیزهای دیگری هم به عنوان عامل جذابیت در اختیار داشته است و مهم ترینش کارگردانی است که ژانر کمدی را خوب می شناسد و بعد نوستالژی دهه 60 که فروش بالای «نهنگ عنبر» نشان می دهد همچنان می تواند مورد توجه تماشاگر قرار گیرد که کنار دو ساعت تفریح و سرگرمی و خندیدن، خاطره بازی با گذشته ها را هم دوست دارد. این رفتن به گذشته در فیلمی که با رویکرد به کمدی، تلخی اش را تلطیف کرده، یکی از مهم ترین برگ برنده های «نهنگ عنبر» است.
1395
من سالوادور نیستم
ترک تازی عطا
پرفروش ترین فیلم سینمای ایران در بهار 95
- فروش: 14.9 میلیارد تومان
کارگردان: منوچهر هادی
نویسنده: رضا مقصودی
بازیگران: رضا عطاران، یکتا ناصر، کارول ویدونی، مهدی محرابی
تهیه کننده: سید امیر پروین حسینی و منصور سهراب پور
لوکیشن های چشم نواز برزیل، خط داستانی امتحان پس داده در سال های دور (از پاورقی «اسمال در نیویورک» گرفته تا فیلم هایی چون «یک اصفهانی در سرزمین هیتلر») در کنار رضا عطاران، مولفه های لازم برای جذب تماشاگر را در اختیار سازندگان «من سالوادور نیستم» قرار داده است.
«من سالوادور نیستم» از جمله فیلم هایی است که می توان گفت محکوم به موفقیت در گیشه بوده. در توضیح دلایل فروختن فیلم بیش از هر چیز باید به حضور رضا عطاران اشاره کرد؛ ستاره بی گفتگوی سال های اخیر سینمای ایران که دست کم در پنج سال اخیر همه فیلم هایش با استقبال تماشاگران همره شده است. در واقع می توان گفت هر فیلمی با بازی عطاران، تا اطلاع ثانوی موفقیتی تضمین شده در گیشه دارد، به خصوص اگر کمدی باشد.
بیشتر سکانس های «من سالوادور نیستم» در برزیل فیلمبرداری شده و جذابیت توریستی فیلم و چشم اندازهایی را که برای مخاطب تماشایش جالب است هم نباید فراموش کرد. با آن که نام رضا مقصودی در تیتراژ فیلم آمده ولی در «سالوادور» نمی شود خیلی نشانه های حضور این فیلمنامه نویس حرفه ای را حس کرد.
در واقع «سالوادور» اعتنای چندانی به ژانر ندارد و به نظر می رسد که فیلم بیشتر انرژی و جذابیتش را از بداهه پردازی های عطاران گرفته است تا فیلمنامه و کارگردانی و کاملا پیداست که دست عطاران در طول فیلمبرداری باز بوده تا از هر هنری که می تواند، بهره گیرد تا تماشاگر را بخنداند. این اتکا به ستاره فیلم به شهادت فروش بالای «سالوادور» جواب داده است. نتیجه اش هم گیشه پر رونق و رسیدن به جایگاه پرفروش ترین فیلم سال 95 در فصل بهار است.
با این که در طول سال فیلم های پر امید دیگری هم در نوبت اکران هستند ولی شاید در نهایت هیچ فیلمی امسال نتواند به رکورد «سالوادور» دست پیدا کند. فروش بالایی که در کنار رضا عطاران، شبکه جم و برخی مخالفان اکران فیلم هم در آن سهم داشتند. تبلیغات گسترده فیلم در جم از سویی و برخی مخالفت های صورت گرفته از سوی دیگر، گیشه را به کام سازندگان «سالوادور» شیرین کرد.
فیلم به خصوص در ایام نوروز توانست تماشاگران پر تعدادی بیابد، تماشاگرانی که آمده بودند تا ماجراهای خنده دار عطا در برزیل را تماشا کنند؛ تماشاگرانی که بیشتر آنها خواننده حتی یکی از نقدهای تند و تیزی که «سالوادور» را به صفت مبتذل ترین کرده اند هم نبوده و نخواهند بود. تماشاگرانی که به عشق خنده های دسته جمعی، سالن های سینما را پر کرده اند و آمار فروش می گوید «سالوادور» این انتظار را برآورده کرده است.
1395
50 کیلو آلبالو
تجربه ای که «موفق» از آب در آمد
- فروش: 11.9 میلیارد تومان
کارگردان: مانی حقیقی
نویسنده: مانی حقیقی
بازیگران: ساعد سهیلی، هستی مهدوی فر، آزاده صمدی، امید روحانی
تهیه کننده: مصطفی و محمد شایسته
کمدی ها همواره شانس زیادی برای تصاحب گیشه داشته اند. یعنی علی الحساب وقتی یک فیلم کمدی اکران می شود، فرض نخست برای میزان فروش آن از یک حداقل بالاتر است. با این پیش فرض، توقع می رفت «50 کیلو آلبالو» هم گیشه موفقی پیش رو داشته باشد. یک فیلم کمدی با حضور تعدادی از بازیگران محبوب این روزهای سینما همچون پژمان جمشیدی، افسانه بایگان، بهنوش بختیاری، سیامک انصاری و دو بازیگر جوان؛ هستی مهدوی فر و ساعد سهیلی اما نخستین فیلم کمدی مانی حقیقی فراتر از انتظارات پیش رفت تا جایی که فروش آن بعد از دو ماه اکران عمومی به جایگاهی رسیده که می توان از آن به عنوان سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران یاد کرد. این اتفاق در کارنامه کارگردانی رخ می دهد که خاستگاه و جنس سینمای او کاملا متفاوت از «50 کیلو آلبالو» و دنیای این فیلم است.
حقیقی در یکی از گفتگوهایش با روزنامه سینما، سینمای خود را یکی از نوادگان سینمای عباس کیارستمی نامیده بود و با در نظر گرفتن این نکته، روشن می شود که تا چه حد می توان فیلمی مانند «50 کیلو آلبالو» از دنیای حقیقی دور باشد. معمولا در چنین مواردی یعنی زمانی که کارگردان دنبال تجربه ای تازه رفته باشد، نتیجه چندان به یادماندنی از آب در نمی آید اما حقیقی به خوبی از پس ازن تجربه تازه بر آمد.
«50 کیلو آلبالو» را می توان کمدی رومانتیکی دانست که مشابه آن چندان در سینمای ایران وجود نداشته است و حقیقی در این فیلم فرصت آن را برای خود باز گذاشته تا سراغ شوخی هایی برود که شاید مشابه آن کمتر بر پرده سالن های سینما در ایران نقش بسته است. نتیجه این جسارت او نیز به بار نشسته است؛ از یک سو گروه منتقدانی که نسبت به وجود این شوخی ها در فیلم اعتراض می کنند و از سوی دیگر مخاطب رگ این شوخی ها را در دست گرفته. به همین دلیل اغلب برای چندمین بار به تماشای فیلم می نشیند.
نگاه حقیقی به پرفروش شدن فیلمش و دلیل آن در جریان گفتگویی که این کارگردان با «شرق» داشت، بیان شد. او نگاه خود را به فروش خوبی که «50 کیلو آلبالو» داشته چنین بیان کرد: «فیلم (پرفروش شد) به دلیل زحمات بسیار زیادی که کشیده شد تا فیلم از محتوا خالی و کاملا سطحی بشود. ما جلسه می گذاشتیم که فلان شوخی را با این که خیلی خنده دار است، حذف کنیم چون پیچیده است و ممکن است همه متوجه طنز آن نشوند و فیلم را با وسواس تقلیل دادیم به محصولی کاملا سطحی که مد نظرمان بود.
من اصلا نمی گویم «50 کیلو آلبالو» یک فیلم خوب هست یا نیست. کاملا واضح است که فیلمی «خوب» به معنای رایجش نیست. اصلا قرار نیست فیلم خوبی باشد. قرار است تونلی باشد که شما از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج شوی و کمی سبک تر باشی و لبخند بزنی؛ همین و در این امر اصلا تردیدی نیست که فیلم برای اکثریت قریب به اتفاق مردم همین کارکرد را داشته. بنابراین «50 کیلو آلبالو» برای من یک تجربه بود.
به خودم گفتم مانی آیا تو می توانی چیزی بنویسی و بسازی که تعداد زیادی آدم فیلمت را ببینند و بخندند و فردا با دوستان دیگر دوباره بیایند و ببینند و بخندند و پس فردا با دوستان بیشتری دوباره همین کار را بکنند؟ و معلوم شد که بله، خیلی خوب می توانم این کار را بکنم! چون همان طور که می دانید، معنای فروش بالای هفت، هشت میلیارد تومان در سینمای ایران، این است که اکثر مردم فیلم را بیشتر از یک بار یا حتی دو بار دیده اند.»
«50 کیلو آلبالو» با این نگاه تبدیل به سومین فیلم تاریخ سینمای ایران شده است و بعد از «محمد (ص) رسول الله» و «من سالوادور نیستم» ایستاده است. رونق فروش فیلم حقیقی، نوروز سینمای ایران را پررونق کرد و به نظر مین رسد با موفقیت این فیلم بتوان انتظار داشت بعد از این، کمدی هایی از این جنس بیشتر در سینمای ایران ساخته شود.»