سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۱۶ تير ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۰
کد خبر: ۱۹۳۴۷۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۸ - ۲۲ فروردين ۱۳۹۵
روزنو :  سیدسعید مهریان؛ کوهنوردی ماهیتا ورزشی گروهی است و من این را به خوبی درک کرده ام با این وجود اما بیشتر صعودهای من به تک قله ها و رشته کوه دنا به صورت انفرادی بوده است.

اولین بار در سن 7 سالگی از گردنه پَتَه کُون واقع در زادگاهم شهرستان رستم- فارس-بالا رفتم تا طعم کنارک های آن جا را بچشم و آخرین بار که جلوه کوهستان با آوای عشق و سرزندگی مرا به سوی خود خواند نوروز امسال بود.

قله رفیع و زیبای گود خواجه با ارتفاع حدود 3850 متر که شباهت زیادی به دماوند دارد، مدت ها بود که جلوه های زیبا، دلفریب و بی نظیر کوهستان را مثل یک قطعه عکس جلوی دیدگانم به تصویر کشیده بود و من از همان ایام طفولیت که به بویراحمد؛ سرزمین اجدادم برگشتم، دوست داشتم طفلانه به آغوش سبز گیاهان و سروهای کوهی پناه ببرم و به آرامش برسم. تا این که در رستخیز طبیعت پرنده بینوای قلبم را که خود را دیوانه وار به در و دیوار قفس سینه ام می کوبید برداشتم و در میان نی زارهای زندگی راه افتادم.

نرسیده به روستای ده برآفتاب یاسوج که زیبایی آن به سرافرازی لاله های واژگونش است صعود به کوه خواجه را از جبهه جنوبی آغاز کردم.

کوه کل اسپید چون پله ای سنگی است که جلوی این مناره برپا شده است. گریزان از زندگی از پله سنگی کل اسپید بالا رفتم در حالی که دختر نسیم دست بر شانه احساسم داشت.

برای رفع خستگی گاهی می نشستم و به بانگ موذنان کوه گوش فرا می دادم. کبکی در مایه بیات می خواند. کمی آن سوتر بوته ای آویشن مثل سبز قبایان، پرهای نرم و لطیفش را به دست نوازش گر یاد سپرده بود و من محو تماشای این همه زیبایی، خودم را از یاد برده بودم.

جا به جا دستی مهربان پر از بوی صداقت و یک رنگی، گل هایی را از جنس گنبد نور کاشته بود. در آن مسیر زیبا و البته نفس گیر با جان و تن تشنه ام کل اسپید را پشت سر گذاشتم. پای چشمه ای که در بالاترین نقطه کل اسپید و پایین ترین نقطه کوه خواجه جاری بود نشستم و مردم تشنه چشمانم را با پیاله پلک از این آب حیات نوشاندم.

بعد از رفع تشنگی، تجدید وضو کردم و یا علی مدد گفتم و باز راه افتادم. از این که می دیدم ظروف پلاستیکی یک بار مصرف و قوطی های کنسرو دامن پاک طبیعت و چشمان آویشن زار را آلوده کرده است، سخت ناراحت شدم.

مسیرِ‌ بی مسیر کوه خواجه را که شیب بسیار تند ونفس گیری دارد را پی گرفتم تا دل خسته و زخمی ام را با قدم های باد بهار ذره ذره ترمیم کنم.

جامعه گیاهی مرا تا ارتفاع حدودا 3200 متری بدرقه کرد. با این که هوای تازه کوهستان به من شور و نشاط و انرژی می بخشید ولی دمق بودم. چرا که من جانم مثل چشمه ساری پر از نغمه های زندگی است ولی هیچ دشتی تشنه شنیدن آن نیست. یک لحظه نسیم فرح بخش امید وزید و انگار صدایی به گوشم رسید. صدای گامی لرزان و کِل. این صدا از حنجره تاریخ می تراود. گام های شیرین در پی وصال فرهادش جاری شده و رد تیشه‌ی پایش روی سنگ ها باقی مانده است.

من با این مفهوم که شیرین در دایره المعارف عشق آفریده است بیگانه نیستم.

بی گمان تو که این سطور را با چشمانت مرور می کنی این حقیقت را نیز خوب می فهمی و اما امروز فرهادها و شیرین ها بی شمارند ولی عشقشان تماما دارای تاریخ انقضا ست.

من اما عشقم به کوه تاریخ انقضا ندارد. نگاهم را به سمت راستم تاباندم، قله چونک با ارتفاع حدود 2500 متر و به موازات این قله، کوه حجاج با ارتفاع حدود 3600 متر خود نمایی می کرد. قله حجاج را بارها زیر پا گذاشته ام. بی گمان اجدادمان در پای این کوه هر روز نماز صبحگاهیشان را با آهنگ سحر آوازی و به جماعت رقصیده اند.

بر پیشانی آسمان، چراغ خورشید همچنان می درخشید و من در زیر نور ملایم آفتاب بهاری به پیش می رفتم. البته به سختی. متاسفانه طبیعت با همه بخشندگی اش در پاره ای موارد دچار خساست می شود و من کمی اکسیژن را در آن بالا به سختی از طبیعت وحشی گدایی می کردم. کمبود اکسیژن معمولا باعث بروز ارتفاع زدگی است و علائم ارتفاع زدگی در ارتفاعات بیش از 2 هزارمتری حادث می شود. نشانه های اولیه آن شامل دلشکوفه (تهوع) پریدگی رنگ، سردرد و خواب آلودگی است.

کوهنوردی به ویژه در قله مخروطی شکل گود خواجه که شیب بسیار تندی دارد با همه عوارض و سختی و خشونت هایش بازهم برایم شیرین و لذت بخش است. چون علاوه بر زیبایی های بصری و مهیج بودن به کسب تجربه، تعالی بخشیدن، پالایش روح و جسم و ذهن کمک می کند.

بعد از 6 ساعت کوهنوردی با عبور از کنار لکه برفی که به صورت نوار باریکی با عرض حدودا سه متر بر سینه گودخواجه چون مدال افتخاری آویزان است در ساعت پانزده و 18 دقیقه بالای قله قرار گرفتم و نماز عصر را در بالای این قله اقامه کردم. قبل از این که با اسکی شن از فراز قله خواجه پایین بیایم به محیط اطراف نگاهی انداختم. قله قره تپه که مثل ننه قمر چادر سفیدش را به سر کشیده بود در روبه رو خودآرایی می کرد.

قله نِول به عنوان قلمرو اصلی خرس های سیاه و قهوه ای دنا با 4120 متر ارتفاع قدش را به رخ مجموعه رشته کوه قلم می کشید. اما کل خرمن با 4220 متر دست نیافتنی تر به نظر می رسد ولی نه برای من که صعود به بام ایران، دماوند (5670 متر) و بام جنوب، قاش مستان – دنا- با 4550 متر ارتفاع را در کارنامه خود دارم. به یاری خدا به زودی بر بام این قله ها خواهم ایستاد و به دشت ها سلامی دوباره خواهم فرستاد.
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز