سراغ هر شهروندی که میروی، بیش از هر چیز محمد غرضی را به عنوان نامزد انتخابات سال ٩٢ میشناسد. انگار نه انگار که او از چند دهه پیش از آن انتخابات، در این کشور کار سیاسی کرده و به مقامهایی مانند وزارت رسیده است. همه میگویند «غرضی آدم باحالی است»!
از او دعوت کرديم به تحریریه «شرق» بیاید و به سؤالات مخاطبان ما پاسخ دهد. بهسرعت میپذیرد. گویی برنامه خاصی برای انتخابات مجلس ندارد. به همه سؤالات پاسخ میدهد، اما در بعضی مواقع که باید اسم افرادی را بیاورد، از کنار موضوع میگذرد. اینک سؤالات مردم و پاسخهای سیدمحمد غرضی را با هم میخوانیم.
علی، راننده تاکسی، از شهر جدید پرند:
شما همواره از تورم گلایه کردهاید و گفتهاید هدف من مقابله با تورم و بهوجودآمدن دولت ضدتورم است، اما هیچ راهکاری ارائه ندادید. بهطور مشخص برنامه شما برای ازبینبردن تورم چیست؟
تورم نتیجه این است که دولت بیشتر از درآمدش هزینه میکند. شما باید دولتی را به وجود بیاورید که به میزان درآمدش هزینه کند. در سالهای اخیر دولت مدعی میشود که بدهکار است. من میگویم دولت باید وقتی اقدام به پرداخت بدهیاش کند که درآمدش روبهافزایش باشد تا منجر به تورم نشود. اینکه یک دولتی هزینههای خودش را به قیمت ایجاد تورم پرداخت کند، کار حرامی است. روش من در اداره کشور این است که بگویم همه طلبکار دولت هستند، به شرطی که ارزش واقعی پول را بازپسگیرند. کارهایی که دولتهای گذشته کردند، کارهایی غیرشرعی است. به جای اینکه بدهیشان را به دلار هزار تومان بپردازند، به دلار سههزار تومان پرداختند. بنابراین فکر میکنم که مردم میپذیرند دولت به اندازه درآمدش هزینه کند و بدهیهایش را به زمانی که درآمدش افزایش یافت، موکول کند. در مجلس وقتی که بودجه تصویب میشود باید دولت مکلف شود که قیمت اجناس را تثبیت کند. در برخی کشورهای دیگر دنیا وقتی میگویند تورم به حداقل رسیده، به دلیل این است که قیمتها در بیرون تثبیت میشود. اینکه مجلس و دولت با هم هماهنگ شوند و بگویند که درآمد و هزینه یکی است، کفایت نمیکند؛ اگر قیمت اجناس بیرون از دولت و مجلس ثابت بماند، پیداست که تورمی وجود ندارد. اگر غیر از این باشد، پیداست مجلس و دولت دست در دست هم جیب فقرا را خالی میکنند. در طول حدود سه سال گذشته اقدامات دولت در زمینه کاهش نرخ تورم و برقراری ثبات در فضای اقتصادی کشور قابل توجه بوده و امیدواریم با اتخاذ سیاستهای مناسب و تأثیرگذار قدرت خرید مردم در جامعه افزایش یابد. اقتصاد ایران در سالهای اخیر مشکلات فراوانی را تجربه کرده است، اما بهطورحتم مهمترین مشکل فضای اقتصادی کشور در سالهای پس از انقلاب و بهخصوص در سالهای اخیر، افزایش نرخ تورم و تأثیر مستقیم آن بر رفاه جامعه بوده است. نرخ تورم در شرایطی در اقتصاد سالهای اخیر کشور افزایش یافته است که قانون هدفمندی یارانهها در کشور با شیوههای اشتباهی اجرایی شده است و این موضوع تأثیر قابلتوجهی بر نرخ تورم داشته و درنهایت نیز مشکلات رفاهی مردم بیش از گذشته افزایش یافته است. در کشورهایی که نرخ تورم افزایش پیدا میکند، دولتها برای مقابله با آن مشکلات فراوانی دارند، اما راهحل آن زمانبر است و تا زمانی که بتوانند از طریق راهکار اصولی نرخ تورم را کاهش دهند، مردم با مشکلات فراوان رفاهی مواجه هستند و تأمین مخارج زندگی برای آنها سخت میشود. درحالیکه تورم در کشور تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری روند صعودی داشت، همزمان با تشکیل دولت یازدهم مقابله با این پدیده در دستور کار تیم اقتصادی دولت قرار گرفت و از همان ماههای نخست نیز مسیر حرکتی تورم در اقتصاد تغییر کرد. دولت یازدهم در حالی فعالیت خود را آغاز کرد که نوسانهای قیمتی فراوانی در بازارهای اقتصادی وجود داشت و همین موضوع باعث افزایش بیرویه نرخ تورم شده بود؛ اما با اتخاذ سیاستهای اقتصادی مناسب امروز نوسانها کاهش یافته و نرخ تورم نیز در مسیر نزولی قرار گرفته است. در این شرایط این سؤال مطرح میشود که چرا باوجود کاهش نرخ تورم مشکلات رفاهی مردم برای تأمین مخارج زندگی همچنان پابرجاست و برخی کارشناسان نسبت به این موضوع انتقاد میکنند. دراینباره باید اعلام کرد دولت علاوه بر کاهش نرخ تورم باید اقداماتی را انجام دهد که ارزش پول ملی افزایش یابد و قدرت خرید مردم نیز بالا برود. درصورتیکه تنها نرخ تورم کنترل شود اما ارزش پول ملی بالا نرود و قدرت خرید مردم نیز افزایش نیابد، نمیتوان مشکلات رفاهی مردم را برطرف کرد و دولت باید به این موضوع توجه ویژهای داشته باشد.
خانم معمارزاده از تهران
اگر سال ٩٢ رئیسجمهور میشدید، معاون اول و وزیر امور خارجه شما چه کسانی بودند؟ با ذکر نام لطفاً.
کسانی که عقبه اجتماعی داشته باشند؛ یعنی در بین مردم شناختهشده و مقبول باشند، اگر مثلا طیفی مانند آقای ظریف یا طیفی مثل یکی از وزرایی را که توانستند خدمتی مسجل داشته باشند، بخواهیم در کشور پیدا کنیم بسیار زیاد هستند. کمااینکه در گذشته هم حضور داشتند و نمونه افرادی از این دست را در کشور دیدیم. اینکه من الان بخواهم در شرایطی غیرواقعی از افرادی نام ببرم، ممکن است اجحاف در حق دیگران باشد.
محمود از لنگرود:
در انتخابات ٩٢ لطیفهها و طنزهای بسیاری در مورد شما ساخته شد. واکنش شما به این شوخیها چه بود؟
مردم حق دارند درباره سیاستمداران یا کسانی که خودشان را کاندیدا میکنند، حرف بزنند و حتی جوک بسازند. در آن زمان حرفهایی که من میزدم باعث تعجب بسیاری از افراد میشد، اما الان بعد از حدود سه سال همه میدانند که آن حرفها، حرفهای درست و نیاز اجتماع بوده است و من هم از همه افرادی که لطیفه گفتند و شوخی کردند، تشکر میکنم.
مسعود از تهران
به نظر ميرسد شما انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ را جدي نگرفتيد. نه ستاد مشخصي داشتيد، نه سفر به شهرهاي ديگر و نه تبليغات انتخاباتي جدي. دليل اين موضوع چه بود؟
من چند جمله در زمان تبليغات انتخاباتي گفتم كه براي مردم بسيار جالب بود. در فيلم دوم تبليغاتي من هم فردي به من گفت ستاد داريد؟ گفتم نه. گفت چرا؟ گفتم جنگ صفين را چه كسي بر هم زد؟ مگر مالك اشتر نگفت من تا دو ساعت ديگر معاويه را كتبسته ميآورم؟ حضرت امير فرمود زماني كه تو بيايي، ديگر من نيستم. چه كسي بر هم زد؟ ستاد. بعد گفتم حالا من يك سؤال از تو ميپرسم: چه كسي سجاده را از زير پاي امام حسن(ع) كشيد؟ گفت نميدانم. گفتم من ميدانم، ستادش. حالا اينها را نخواستم آنجا بگويم، اما به شما ميگويم. چه كسي شهيد بهشتي را كشت؟ ٧٢نفر را مفتي داديم دم تيغ. حالا شما بگو شهيد. من هم ميگويم شهيد؛ اما مفت آنها را از دست داديم. چيزي گيرمان نيامد. ما در فرهنگمان چيزي هست كه دوست داريم حاكم همواره مقاومت كند. خدا صدام را لعنت كند كه فرار كرد و كشته شد، اما قذافي ايستاد و كشته شد. خب قذافي به درد حكومت ميخورد.
زهرا از شهر جدید پرند
بین سالهای ٧٦ تا ٩٢ اثری از شما در سیاست نبود؛ در این سالها چه فعالیتی داشتید؟
در مدت این ٢٠ سال سازمان نظام مهندسی را تأسیس کردم که الان در همه دنیا بینظیر است و امروز بیش از ٦٠٠ هزار عضو در سراسر کشور دارد. ساختوساز کشور را از حالت سنتی به ساختوساز صنعتی و مدرن تبدیل کردند. کار سیاسی هم فراوان انجام میدادم، ولی نمودش را برای موقعی گذاشتم که امراض فراوانی بر کشور حاکم است، چراکه اگر زودتر از زمان مورد نیاز، سخنان و افکارم را میگفتم، مورد پذیرش قرار نمیگرفت، اما سال ٩٢ قابلیت پذیرش این موارد تا حدودی میسر شده بود.
نسیم از تهران
وضعیت مالی شما چگونه است؟ میگویند شما بسیار ثروتمند هستید.
٤٣ سال کارمند و حقوقبگیر بودم و پس از آن بازنشسته شدم. نه صنعتگرم، نه هیچکار خاص دیگری دارم. برکت خدا به اندازه کافی هست که امرار معاش کنم و هماکنون با حقوق بازنشستگی زندگی میکنم. فرزندانم همگی شاغل و مهندس هستند، اما بههرحال قطعاً ثروتمند محسوب نمیشوم.
محمدامین از تهران
برنامه شما برای محیطزیست و آلودگی هوا چیست؟
من سالها پیش از این در موضوع آلودگی هوا، بهجای حرفزدن، کار کردم. وقتی هیچ خط ارتباطی در کشور نبود، من فهمیدم سوختن بنزین و جابهجاشدن موتور بسیار خطر است و این خود باعث آلودگی هواست. این تفکر علت اصلی تأسیس یک شبکه مخابراتی در کشور بود که یک خط تلفن برای یک نفر بهتر از داشتن یک پیکان است. اگر همین کارهای آن زمان نبود، وضعیت آلودگی هوا بهمراتب بدتر میشد. تداوم اجرا و گسترش عملیات دولت الکترونیک یکی از راههای اساسی مبارزه با آلودگی هواست.
حمیدرضا از لاهیجان
چرا پیش از انقلاب، شما و بسیاری دیگر از افراد و گروهها به مبارزه مسلحانه رویآوردید؟
من در ٢٨ مرداد بعینه دیدم که یک دولت قانونی ساقط شد و یک دولت بیقانون، نظامی و اطلاعاتی بر سر کار آمد. ما در آن زمان جوانانی بودیم که علاقه و اعتقاد زیادی به کار سیاسی داشتیم. در آن مقطع تمام راهها، غیر از مبارزه مسلحانه، بسته بود. علت اصلی این بود که یک دولت قانونی و ملی ساقط شده بود و به غیر از ساواک که با شکنجه به سؤالات ما پاسخ میداد، کسی پاسخگوي ما نبود؛ پس باید جامعه از حکومت راضی باشد. انشاءالله که دولتها بتوانند قاعده جامعه را راضی نگه دارند...
علیرضا از کرمانشاه
اگر در سال ٩٢ مجبور به انصراف میشدید، به نفع چه کسی کنار میرفتید؟
همان سال ٩٢ و در میانه انتخابات، از من پرسیدند به نفع چه کسی کنار میروی و من گفتم در این بزرگانی که در این مناظرات نشستند نفعی نمیبینم، که بخواهم به سود هیچکدامشان کنار بروم.
مهسا از تهران
شما سالها وزیر آقای هاشمیرفسنجانی و آن زمان با دولت ایشان کاملاً همراستا بودید. چه شد که در سالهای اخیر همواره از منتقدان ایشان شدید؟
من همیشه نسبت به دولتهایی که تورمزا بودند، منتقد هستم. در دولت آقای هاشمی نیز همیشه خدمت ایشان گفته بودم که این توسعه شما با تورم همراه خواهد بود. من برای اینکه به دولت آقای هاشمی و سایر دولتها اثبات کنم که نظراتم درباره تورم علمی است، شبکههای نفت و گاز و مخابرات را بدون هرگونه تورم و با نرخ بسیار پایین انجام دادم و تنها دلیلم اثبات تفاوت میان مدیریتهایی بود که به سرمایه فکر نمیکنند و مدیریتهایی که به تکنولوژی و مردم فکر نمیکنند. من با تأسیس سه شبکه عظیم، حتی یک ریال از صندوق دولت دریافت نکردم. شبکه گاز، شبکه مخابرات و شبکه نظام مهندسی. امروز هم اعلام میکنم تنها قیمت تلفن از زمان شاه تا امروز کاهش داشته است. بنابراین من همراه با انقلاب بودم، نه همراه با مدیریتها. همانطور که در مناظرات انتخاباتی سال ٩٢ گفته بودم من توسعه سیاسی را برای جامعه واجب میدانم و تمرکز قدرت سیاسی را بر خلاف توسعه اجتماعی میدانم؛ چون این دولتها همیشه به صورت گروههای سیاسی آمدهاند، من به تمام این سیاستها معترض بودم.
زهرا اکبری از شیراز
چرا در بزنگاههای مهم، مانند سالهای ٧٦، ٨٤ و ٨٨ هیچ موضعی نگرفتید؟
به دلیل اینکه مواضعی که من داشتم مورد قبول قدرت سیاسی حاکم نبود. من برای اینکه حرفهایم را بگویم اقدام کردم، ولی موانعی پیشرو بود که ترجیح دادم وارد نشوم؛ مثلاً فرض کنید که من در سال ٧٦ توسعه ضدتورم را پیشنهاد میکردم، کمااینکه این کار انجام شده بود، و در سال ٨٤ من توسعه سیاسی را اظهار میکردم؛ قطعاً نظر من جایگاه مهمی در جامعه پیدا نمیکرد. پس تا به امروز صبر کردم تا مطالبم جایگاهی در جامعه پیدا کند و مورد اعتراض قرار نگیرد. من از عواملی هستم که بهجای اینکه به ستاد جامعه و مرکز قدرت نگاه کنم، قاعده جامعه را نگاه میکنم. من در جریان انقلاب و در جریان اجتماع و... همواره نگاه و تفکرم به قاعده جامعه بوده است، اما متأسفانه سیاستمداران نگاه خود را معطوف به ستاد جامعه و قدرت سیاسی کردهاند. من در این تعاریف نمیگنجم و بنابر تعاریف خودم، حقوق عامه را بر حقوق خاصه ترجیح ميدهم.
محمدمهدی محرابی از تهران
چرا در مواردی که مربوط به حقوق شهروندی و دموکراسی است، مانند توقیف مطبوعات، انحلال احزاب و برگزاری تجمعات قانونی و ... تاکنون شاهد کوچکترین اعتراضی از سوی شما نبودهايم؟ آیا به اینگونه موارد و دموکراسی اعتقادی ندارید؟
کسانی که این ادعاها را میکردند عقبه اجتماعی ندارند و چون من مطمئن بودم این کارها بدون عقبه اجتماعی به نتیجه نخواهد رسید، خودم را دچار مشکلی که قابلحل نیست، نمیکردم. جریان سیاسیای که من دنبال میکنم بر این پایه است که عقبه اجتماعیاش وصل به قاعده جامعه باشد و انرژی سیاسی جامعه را هدر ندهد. تا زمانی که سیاستمدار عقبه اجتماعی مطمئن و توانمندی نداشته باشد، موفق نخواهد شد. دیدیم که در تمام این سالها حرف این عزیزان هم به کرسی ننشست و در بعضی از مواقع بهشدت انرژی سیاسی جامعه را از بین برد؛ مثل سال ٧٨ یا ٨٨.
افشین از یزد
شما از ابتدای تأسیس، در سپاه پاسداران حضور داشتید. اکنون و بیش از سهدهه پس از تأسیس این نهاد، سپاه تا چه حد به اهداف اولیه خود دست پیدا کرده است؟
من تشکیلدهنده سپاه هستم و خودم مجوز تشکیل سپاه را از امام گرفتم و بعد قدرت سیاسی، به اتفاق آرا، بنده را رد کرد. دقیقاً زمانی که شورای انقلاب دستور بر اجراکردن فرمایشهای امام را داشتند، حتی یک نفر در شورای انقلاب با اینکه من فرمانده سپاه شوم، موافقت نکرد؛ بدین دلیل که شورای انقلاب بنده را فردی سیاستمدار میدانست و میگفتند نباید فردی سیاسی مانند غرضی بر تارک سپاه بنشیند. من بر این باورم که بایستی همه نهادها بدون دریافت امتیاز در جامعه زندگی کند.
ایمان از تهران
نظر شما در مورد محمود احمدینژاد و دولتش چیست؟
آقای احمدینژاد توانایی نگهداری قدرت سیاسیای را که به ایشان محول شده بود، نداشت و در آخر هم تمام دوستان خود را به دشمن تبدیل کرد.
مهدی از تهران
امکانش هست یکبار ماجرای مجتبی طالقانی را بهصورت کامل تعریف کنید؟
من دلم براي مجتبي ميسوزد. ما يك گروهي بوديم كه با نظام پهلوي مبارزه مسلحانه ميكرديم. در گروه اختلاف ديدگاه پيش آمد و يك عده چپ كردند و يك عده راست شدند. مجتبي در پاريس يكي از همراهان ما را به قتل رساند. ما جنازه را تحويل گرفتيم و آورديم اينجا دفن كرديم. انقلاب كه پيروز شد، بچههاي ما مجتبي را جلوي سفارت فلسطين دیدند؛ او را بازداشت و به سپاه پاسداران منتقل كردند، به جايي كه من رئيسش بودم. ما مجتبي را آنجا نگاه داشتيم. مرحوم آيتا... طالقاني متوجه شدند. برادر مجتبي به من گفت: «مجتبي در بازداشت شماست»؟ گفتم: «بله». گفت: «او را به من تحويل دهيد». گفتم: «هرگز». گفت: «پس برويم پيش پدر». گفتم: «برويم». رفتيم دفتر آيتا... طالقاني. آقاي طالقاني من را ميشناخت. ناراحت شد، اخم كرد و گفت: «شما مجتبي را گرفتيد»؟ گفتم: «بله». گفت: «مجتبي مدتي است در منزل من سكونت دارد». گفتم: «اين آدم خانه شما بوده»؟ ما تصور نميكرديم آقاي طالقاني مجتبي را به منزلشان راه بدهد. مرحوم آقاي طالقاني براي من صحبت كردند كه من مدتي است با مجتبي كار ميكنم و الان ٢٠ روز است كه نماز ميخواند. خلاصه همان موقع تلفنها به منزل آقاي طالقاني شروع شد كه غرضي كجاست. فردي بود به نام «علي بابايي» كه از دوستان نهضت آزادي بود؛ عصباني آمد و به من گفت: «تو كي هستي كه اينهمه براي تو تلفن ميزنند»؟ و نام تمامي بزرگان آن روز را آورد. خلاصه صبح آقاي هادوي كه دادستان اول انقلاب بود، من را به زندان برد. درواقع مجتبي را آوردند و من را بردند. من رفتم زندان. بعد فهميدم كه امام تماس گرفتهاند و گفتهاند غرضي كيست؟ و آقاي عراقي گفته غرضي همان حيدري خودمان است. امام به آقاي اشراقي فرمود كه غرضي را آزاد كنيد. اصلاً داستان اختلاف انقلابي و ضدانقلاب از اينجا شروع شد.