آتش در خرمن خاورميانه | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۰
کد خبر: ۱۸۹۶۴۰
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۶ - ۰۲ فروردين ۱۳۹۵
محمدعلي سبحاني
هرچند خاورميانه در طول تاريخ، نقطه داغ تحولات جهاني بوده و دنيا را تحت تأثير قرار داده است، در یک‌صد سال گذشته به شكل خاص، موضوع منازعه و محلي براي رقابت قدرت‌هاي بزرگ جهاني بوده است. جنگ اول جهاني كه به پايان رسيد، «کيك خاورميانه» با توافق قدرت‌هاي پيروز جنگ تقسيم شد و جشن پيروزي را رقم زد و مردم خاورميانه با تقسيمات خاص جغرافيايي مواجه شدند تا براي كسب استقلال به‌سوی جنگ حركت كنند و در جنگ دوم، دليل ديگري براي استمرار منازعه و درنتیجه عقب‌افتادگي به وجود آمد. ایجاد رژیم اسرائيل، اشغال سرزمين و هزينه‌هاي سنگين جنگ‌هاي خانمان‌سوز مانع توسعه و پيشرفت در خاورميانه شد؛ مشكلي كه هنوز در مواجهه با آن انسان‌ها كشته مي‌شوند و رنج و درد دائمي مردم اين منطقه را رقم زده است. اشغال، استبداد و عقب‌افتادگي سه عامل مهم است كه موجب شده تا از جای‌جای خاورميانه جنگ و سوءتفاهم سر برآورده و هرروز مشکلات جديدي را به اين مردم تحميل كند. سال ٢٠١١ جوشش مردمي و غليان احساسات مردم، به‌ويژه جوانان خاورميانه، فضا را پر كرد و تصور همگان اين بود كه خاورميانه به اين درك رسيده است كه مشكل اصلي را بايد در داخل دنبال كرد. جوانان بر بي‌عدالتي و استبداد خروشيدند و چندين ديكتاتور را با موج اين خروش به سقوط كشاندند و خصوصاً در كشورهاي عربي بدون استثنا، اژدهاي خفته جوامع عرب از خواب برخاست و چنان ترسي حكام منطقه را دربر گرفت كه همگي متزلزل شدند. در همان روزها، سقوط‌، عقب‌نشيني‌ها در مقابل خواست‌هاي مردم، ‌توزيع پول در كشورهاي ثروتمند عرب و اتفاقات عجیب‌وغریب، جابه‌جايي قدرت در سطوح داخلي را موجب شد و عنوان «بهار عرب» انصافاً زيبنده همان روزها و ماه‌ها و شايد سال اول تحولات بود؛ بهاري كه زود پاييز شد. فرقه‌گرايي، جنگ قدرت منطقه‌اي، جنگ سرد جهاني و جنگ‌هاي داخلي، جانشين آرزوهاي ديرين مردم عرب يعني استقلال، رفع اشغال، آزادي و توسعه شد. کرورکرور مردم از سوی دولت‌هاي ديكتاتور، تروريست‌ها و عوامل قدرت‌هاي منطقه‌اي به جنگ و برادركشي كشيده شدند و از كشته‌ها پشته ساخته شد. ارقام گيج‌كننده كشته‌ها، تعداد عمليات‌هاي تروريستي، تشكيل گروه‌هاي مدعي خلافت و تشكيل دولت‌هاي اسلامي موجب شد تا موج نااميدي همه‌جا را فرابگیرد و همگان بپذيرند كه نااميدي، جواناني را كه در ميدان‌هاي تغيير و تحرير فرياد آزادي‌خواهي سر مي‌دادند و با روش مسالمت‌جويانه براي آباداني و توسعه تلاش مي‌كردند، از كنار صندوق‌هاي رأي به سنگرهاي جنگ كشاند و تفنگ جاي قلم را گرفت و «مرده باد» جايگزين «زنده‌باد آزادي و رفاه و توسعه» شد. نتيجه اينكه داخل كشورها نفرت و نابودي، در سطح منطقه‌اي جنگ نيابتي و در سطح بين‌المللي دخالت نيروهاي خارجي و تأثیرگذاری بيشتر بر تحولات منطقه و تك‌تك كشورها، معادلات منطقه‌اي را تحت تأثير قرار داده و امروز جغرافياي سياسي در معرض تغيير قرار گرفته است. جنگ سوريه به‌تنهایی ٣٠٠هزار كشته و ١٠ ميليون آواره و تخريب و تقسيم ملت را به دنبال داشته و آينده‌اي نه‌چندان روشن را رقم زده است. جنگ يمن به فاجعه‌‌اي تبديل شد كه دولت محافظه‌كار عربستان سعودي را به دخالت مستقيم كشانده و صف‌بندي‌ها و اختلافات منطقه‌اي و فرقه‌اي را عميق‌تر كرده است. در عراق كه مردم در حال تجربه لبخند دموكراسي بودند، شورش و اختلافات تا پاي تقسيم عراق و جنگ‌هاي داخلي و فرقه‌اي پيش رفته است.
درمجموع تصويري كه از تحولات خاورميانه كنوني به دست مي‌آيد، بسيار مبهم و نگران‌كننده است. بررسي تحولات منطقه خاورميانه و رسيدن به پاسخ‌هاي دقيق برای سؤال‌هاي فراوان و بي‌پاسخ كاري بس دشوار است؛ چراكه متغيرهاي اين تحولات بسيار فراوان و پيچيدگي در آن فراوان‌تر است. ملغمه‌اي از نگراني‌ها، تعصبات ديني و قومي، از سوي مردم و نيز جنگ‌هاي نيابتي، ديكتاتوري، استبداد، دخالت خارجي و بين‌المللي در اين تحولات، پایدار‌شدن خشونت و رويكردهاي تروريستي، نفاق و دورويي كشورهاي تأثیرگذار و پيمان‌شكني آشكار حاميان تروريست‌ها كه در جلسات بين‌المللي مي‌گويند مخالف تروريست‌ها هستند، اما در عمل پول و سلاح تروريست‌ها را تأمين مي‌كنند و ده‌ها عامل ديگر موجب شده است كه كسي نتواند به‌صورت قاطع و جدي پاسخ همه سؤال‌های مردم منطقه را بدهد. امروزه ديگر معلوم است كه رسيدن به دموكراسي نياز به فرهنگ‌سازي دارد. در سال ٢٠١١ اعراب و كشورهاي منطقه از سوی مردم و به‌ويژه جوانان در يك حالت انفجاري به خيابان‌ها آمدند، اما جوانان نمي‌دانستند كه در عمل با مردمي مواجه هستند كه نظرات آن‌ها خيلي زود جابه‌جا مي‌شود؛ همچنین سازمان‌ها، گروه‌ها و سياستمداران بر موج سوار و ارتش‌ها سرگردان مي‌شوند يا از هم مي‌پاشند و ناامني همه‌جا را فرا می‌گیرد و مردم، صنعتگران، بازار و احزاب همه براي امنيت از ارتش درخواست مي‌كنند كه رئيس‌جمهوري را كه با رأي مردم روي كار آمده، كنار بگذارند و دولت جديدي روي كار بياورند. مردم، گرو‌ه‌ها و احزاب نشان دادند در مورد ناامني كم‌حوصله‌اند و نمي‌خواهند داشته‌هاي خود را زود از دست بدهند و اين خواسته‌اي بسيار منطقي است. اين‌گونه دموكراسي و مردم‌سالاري و جامعه مدني در كشورهاي عربي كه سابقه‌اي در اين مسير نداشته‌اند، به چالش كشيده مي‌شود و پاييز سرد و زرد جاي خود را به بهار دل‌انگيز مي‌دهد و تنها خاطره‌‌اي از روزهاي مبارزات مسالمت‌جويانه و يكپارچگي مردم در كنار هم و شعارهاي آزادي‌خواهانه برجاي مانده است. رئيس‌جمهورهاي قانوني در زندان و در انتظار معجزه و مردمي نااميد كه تنها به گشايشي كه از سوي ديكتاتورها و ارتش‌ها صورت پذيرد، در انتظار تلاش‌هاي بين‌المللي براي پايان‌يافتن جنگ‌ها به سر مي‌برند. 
اين مقدمه طولاني را براي ارائه تحليل تحولات، به آن دليل نوشتم كه هم به خودم و هم به كساني كه اين نوشته را مي‌خوانند، يادآوري كنم دنيايي كه اكنون در آن زندگي مي‌كنيم، شرايط دشواري دارد و شرايط موجود در خاورميانه در انتظار آينده مبهمي است و نمي‌‌توان انتظار داشت در آينده نزديك از اين فضاي «مه‌آلود» عبور كند. به‌عبارت‌دیگر تا زماني كه آگاهي جاي جنگ را نگيرد و فرهنگ تساهل و تسامح و مردم‌سالاري در منطقه ما ريشه پيدا نكرده و همگاني نشود، اين نزاع و جنگ خانمان‌سوز ادامه خواهد داشت. دولت‌ها، ملت‌ها، بازيگران سياسي و بين‌المللي و اجتماعي تنها مي‌توانند با تلاش خود در جهت كاهش اين نزاع‌ها گام بردارند.
با دسته‌بندي راه‌حل‌ها به سه عنوان اصلي دست پيدا مي‌‌كنيم:
١- راه‌حل‌هاي لحظه‌اي 
اگر بپذيريم كه جغرافياي كشورهاي خاورميانه بهتر است دچار تغيير نشود و كشورها گرفتار تقسيم و تجزيه نشوند، راه‌حل كليدي بحران‌ها رسيدن به يك راه‌حل داخلي براي تك‌تك كشورهاست. مشكلات همه كشورها كه به بحران‌هاي اجتماعي، سپس سياسي و درنهایت امنيتي تبديل مي‌شوند، همه نشئت‌گرفته از داخل است. اول اینکه دولت‌ها جوابي براي مطالبات مردم ندارند؛ همچنين دولت‌ها اعتراضات مردم در اشكال مختلف را برنمي‌تابند.برخي از تحليل‌ها مي‌گويند توطئه‌ خارجي بخشي از مردم را تحت تأثير قرار داده و عامل اعتراضات خارجي‌ها هستند. نگارنده اين تحليل را قبول ندارد، اما دولت‌ها براي جلوگيري از تاثير خارجي‌ها نياز دارند تا با مردم خود رفيق باشند و به خواسته‌هاي آن‌ها اهميت دهند؛می‌توانند سركوب نکنند و حقوق بشر را رعايت كنند. به صندوق‌هاي رأي و رأي مردم احترام بگذارند. در برخي كشورها مردم درك مي‌كنند که صندوق رأی واجد ارزش نیست، پس دلسرد و از صندوق رأي دور مي‌شوند و دورشدن از آن يعني حرکت به سمت خشونت.
به‌هرحال بايد پذيرفت كليد حل معماي خشونت‌ها، اختلافات، ترور و تروريسم، انديشه‌ و رفتاري است كه مردم را از صندوق رأي دور مي‌كند؛ همان انديشه‌اي كه مي‌گويد رأي مردم تزئينی است. جالب است همه دولت‌هاي ديكتاتوري، پادشاهي بوده‌اند و در خاورميانه مجلس و رأي دارند، اما همان‌هايي از صندوق بيرون مي‌آيند كه همين دولت‌ها مي‌خواهند. حتي عربستان مجلس مشورتي دارد، اما هيچ‌كدام حاضر نيستند بخشي از قدرت را به مردم بدهند. اینکه تنها و تنها مردم بيايند كه این دولت‌ها بگويند انتخابات و مجلس وجود دارد، مشکلی را برطرف نمی‌کند. اگر قرار است مشكلات حل شود، هيچ راهي وجود ندارد مگر اينكه به رأي مردم احترام گذاشته شود و قدرت به صندوق آرا انتقال پيدا كند. دعوايي كه در سوريه وجود دارد، در یک سه‌گانه خلاصه می‌شود: «مردم، حاكمیت و تروريست‌ها» اين امر كار را سخت و پيچيده كرده است. چه كسي مي‌تواند از زير غبار جنگ و ترور و دخالت خارجي، مردم واقعی سوریه را پيدا كند و از آن‌ها رأی‌گیری كند؟ 
دولت مي‌گويد تروريست‌ها نباشند، و تروريست‌ها مي‌گويند بشار اسد نباشد. چه كسي مي‌گويد مردم باشند؟ و اين مردم كجا هستند؟ چگونه و زير پرچم چه كسي رأي بدهند؟! در عربستان سعودي يك شيخ مظلوم به نام «شيخ نمر» را اعدام مي‌كنند. گناه او چيست؟ كسي جواب نمي‌دهد؛ يعني جوابي نيست! مگر اينكه مثل بقيه دولت‌هاي ديكتاتور بگويند اين شيخ وابسته به خارج است و ناامني ايجاد كرده است. باز در همين عربستان به خاطر مشكلات داخلي تصميم مي‌گيرند به جنگ مردم يمن بروند و در اين مورد نيز مي‌گويند براي جلوگيري از نفوذ ايران است؛ درحالی‌که ایران اساساً در يمن حضوري ندارد؛ يعني نمي‌تواند داشته باشد؛ چراکه واضح است امكان جغرافيايي آن را ندارد. جنايت‌هاي زياد عربستان در يمن از ترس مسائل داخلی و براي تراشيدن نزاع خارجي است، چون نمي‌خواهد به مردم خود پاسخگو باشد. روزي فرامی‌رسد كه مردم خسته مي‌شوند و ديگر فكر نمي‌كنند آينده چه مي‌شود. هميشه جنگ‌هاي داخلي از همين نقطه آغاز مي‌شود و كشوري مثل سوريه الان در شرايط جنگ داخلي است و مردم وجود ندارند كه رأي بدهند. بيش از ١٠ ميليون آواره گرسنه، بي‌پناه و نگران ایجاد شده است و چه زود دير مي‌شود... 
در همين سوريه نيز نمي‌شود كاري كرد مگر اينكه سازوكاري در كشور بتواند صلح و آشتي ملي ايجاد كند. اين امر درحال‌حاضر بدون هماهنگي منطقه‌اي و جهاني غيرممكن است.
٢- رقابت‌ها و جنگ‌هاي نيابتي
زماني كه كشورها نتوانستند به ثبات و امنيت در سايه مردم‌سالاري و زير سايه دولت‌هاي خود دست پيدا كنند و جنگ قدرت در كشورها جاي خود را به رقابت‌هاي سياسي بدهد و خلأ امنيتي براي ورود نيروهاي خارجي فراهم شود، همه این‌ها زمينه‌هاي جنگ داخلي و نيابتي و رقابت‌هاي منطقه‌اي را فراهم مي‌کنند؛ اتفاقي كه سه چهار سال است امنيت كشورها، منطقه و جهان را تهديد كرده است و دسته‌هاي فراوان تروريست از ناراضيان و افرا‌ط‌گرايان در كشورهاي اسلامي، اروپاي شرقي، سوريه،‌ ليبي، يمن و برخي ديگر از كشورها تشكيل شده است. اين پديده موجب شده تا امكان حل مشكلات داخلي توسط نيروهاي داخلي (دولت‌ها و نيروهاي سياسي) غيرممكن شود و كشورها صحنه ميدان‌داري نيروهاي خارجي شده‌اند.
اين نيروها آن‌چنان از شكاف‌هاي دروني در سوريه و عراق استفاده كردند كه توانستند در مدت‌زمان بسيار كم بخش‌هاي وسيعي از سرزمين اين دو كشور را تصرف کنند، كشوري با نام «دولت اسلامي عراق و شام» (داعش) تشكيل دهند و عمليات تروريستي را در خارج از مرزهاي كشوري و منطقه‌اي سازمان‌دهی كنند تا جايي كه همه فهميدند چه خطري امنيت منطقه‌اي و جهاني را تهديد مي‌كند. 
چندين بار نوشته‌ام ای‌کاش در درجه اول نيروهاي داخلي در يك كشور توافق كنند و اگر نشد، نيروهاي منطقه‌اي با اراده جدي به جمع‌وجوركردن مشكلات در منطقه بپردازند؛ چراكه اگر چنين نشود، ورود نيروهاي جهاني ناگزير و حل مشكلات و بحران‌ها سخت‌تر و طولاني‌ خواهد شد و چه‌بسا منافع ملت‌ها و دولت‌هاي منطقه‌اي زير سايه معامله و ساخت‌وپاخت نيروهاي فرامنطقه‌اي از بين برود؛ درست همين شرايطي كه اكنون با آن مواجه هستيم. اعتقاد نگارنده آن است كه كشورهاي اثرگذار منطقه‌ اگر تلاش كرده بودند و اراده سياسي خود را براي حل مشكلات فعال مي‌كردند، امكان به دست آمدن يك راه‌حل منطقه‌اي وجود داشت. اگر گفتمان مردم‌سالاري قبل از اينكه دير شود و جنگ‌هاي نيابتي، قومي و فرقه‌اي در کشورهای خاورمیانه فراگير شود، از سوي همه طرف‌های خارجی پذيرفته شده بود؛ در آن صورت امروز با اين شرايط دشوار روبه‌رو نبوديم.
متأسفانه هيچ كشوري به‌اندازه كافي تلاش نكرد؛ بنابراین،کار به‌جایی رسيده كه امروزه رابطه ايران و عربستان سعودي كه مهم‌ترين ابزار براي گذار از بحران‌هاي منطقه ارزيابي مي‌شوند، به‌طور كامل قطع شده است.
در آخرين اجلاس در مورد سوريه، اميدهايي كه به وجود آمده بود، كنار زده شد و با پافشاری سعودی‌ها بر گفتمان جنگ، به شكل عجيبي شاهد بوديم كه اجلاس شكست خورد؛ هرچند نماينده سازمان ملل نااميد نشده و قول داده تا زمينه‌هاي حل بحران را به وجود آورد. 
ايران و تركيه نيز كه ديدگاه‌هايی بهتر و امكان رسيدن به يك گفتمان مشترك را دارند تاكنون نتوانسته‌اند به يك توافق جدي دست پيدا كنند. شايد اگر ایران و تركيه در مورد آينده منطقه مبتني بر گفتمان دموكراتيك و كاهش خشونت و مبارزه با تروريسم به توافق برسند، امكان قانع‌كردن ديگران را پيدا كنند، اما ترك‌ها ازیک‌طرف تحت تأثير گفتمان فرقه‌اي قرار دارند و می‌ترسند فرصت‌هاي خود را در ميان اهل سنت از دست بدهند و روابط آن‌ها با عربستان سعودي تيره شود؛ از طرف ديگر به سود آن‌هاست كه با گفتمان دموكراتيك كه منفعت همفكران دولت قبلي نيز در آن است، ميان ايران و عربستان و نيز مصالح ژئوپلیتيك خود جابه‌جا ‌شوند.
آنچه مشخص است امروز در منطقه با سه گفتمان پادشاهي سعودي، انقلاب اسلامي و نگرش دولت اعتدال و توسعه تركي روبه‌رو هستيم كه هرکدام ياران خود را در منطقه و جهان دارند. حضور روسيه در صحنه عملياتي و تنش‌هايي كه با تركيه پيدا كرده است، درعین‌حالی كه بر اساس يك توافق با آمريكا و غرب شكل گرفته است، اما جنگ سرد خطرناكي را در منطقه دامن زده كه تأثيرات منفي آن اقتصاد و امنيت منطقه و جهان را تحت تأثير قرار داده است. 
آيا تلاش روسيه و نيروهاي دولتي سوريه و نيز هم‌پيمانان ديگر سوريه امنيت را به سوريه بازمي‌گرداند؟ آيا عمليات نظامي و كشتار بي‌رحمانه عربستان سعودي در يمن، امنيت و آرامش را به يمن بازمي‌‌گرداند؟ به نظر می‌رسد پاسخ هر دو سؤال منفي است! ما نيازمند تفاهمی منطقه‌اي با حضور نيروهاي تأثيرگذار و كشورهاي بزرگ منطقه هستيم و امروزه اين خواسته بدون حمايت بين‌المللي امكان‌پذير نيست. سؤال این است که این‌همه گروه متضاد كه همگي آن‌ها دست‌هايشان به‌گونه‌اي به جنايت آلوده شده است، در سوريه چگونه دور هم جمع شوند و چه كسي تضمين مي‌دهد كه همه اين گروه‌ها به وعده‌هاي خود پايبند باشند و آيا همين گروه‌هاي شركت‌كننده در مذاكرات در كنار دولت مي‌توانند امنيت را براي برگزاري يك انتخابات سالم و فراگير و عادلانه فراهم كنند؟!
تضادهاي منطقه‌اي آيا اجازه مي‌دهد همه كشورهاي منطقه‌اي بدون دورويي و رياكاري با يكديگر جبهه واحدي را تشكيل دهند و از صلح در سوريه حمايت كنند.
اكنون مي‌توان پذيرفت كه اروپا و آمريكا براي حل مسئله سوريه و آرام‌كردن اوضاع خاورميانه يا حداقل كنترل بحران به‌گونه‌ای كه تركش‌هاي آن غرب را زخمي نكند، جدي هستند و حاضرند در يك تلاش منطقه‌اي و بين‌‌المللي مشاركت جدي داشته باشند و صدالبته غرب و آمريكا آمادگي دخالت نظامي را ندارد و گفته مي‌شود كه اين مأموريت را به روسيه واگذار كرده است. البته آن‌ها اكنون از عملكرد روسیه كه منجر به تقويت دولت سوريه شده است، اعلام رضايت نمي‌كنند و بارها به‌طور علني و نيز در ديدارهاي مكرر وزراي خارجه دو كشور و ساير مقامات آمريكايي و روسي اين مهم مطرح شده است، اما ظاهراً چاره ديگري را مقابل خود نمي‌بيند كه با محور سوريه، ايران و روسيه مماشات بيشتري داشته باشد. واضح است كه عربستان سعودي و تركيه از اين سياست راضي نيستند و نارضايتي خود را از اين حوادث اعلام كرده‌اند، اما از رفتار و گفتارهاي نماينده سازمان ملل و نيز مقامات غرب و آمريكايي روشن است آن‌ها درعین‌حال كه روسيه را نسبت به بمباران هدف‌دار مخالفان دولت سوريه نكوهش مي‌كنند، به عربستان سعودي نيز براي همكاري با مجموعه بين‌المللي و نماينده سازمان ملل در امور سوريه فشار می‌آورند تا شايد از ميان این‌همه پيچيدگي و دشواري راهي براي پيشرفت پيدا كند.
رسيدن به آتش‌بس، به هر شكلي، خواسته آمريكايي‌ها و «دي‌ ميستورا» نماینده دبیر کل سازمان ملل است.
لازم به ذكر است راهي كه نظام بين‌المللي با صدور قطع‌نامه، تشکیل جلسات، پيگيري آتش‌بس، مذاكره و سرانجام تشكيل دولت انتقالي براي انجام انتخابات آزاد در پيش گرفته است، راه درستي است، اما كارشناسان هنوز نمي‌توانند پيش‌بيني كنند آيا تلاش‌هاي بين‌المللي مي‌تواند پاياني براي این‌همه بحران و مشكلات پيچيده منطقه باشد؟ در غير اين صورت چه آينده‌اي در انتظار خاورميانه خواهد بود؟ جنگ فراگير يا تقسيم كشورها بر اساس مذهب و قوميت يا گزينه‌هاي ديگري كه بسيار دردناك است، ازجمله استمرار منازعات قومي و مذهبي براي مدت بسيار طولاني؟...

در سال ١٣٩٤ وقايع بسياري رخ داد كه بسياري از آنها مي‌تواند صفت «مهم» داشته باشد؛ مثلا چه رويدادي را از ماجراي «برجام» مي‌توان مهم‌تر دانست؟ واقعه يا حادثه‌‌اي كه نه‌فقط براي ما، كه براي همه جهان و جهانيان بااهميت بود، بسياري نگراني‌ها را رفع كرد و به ترس و دلهره‌هاي كشورهاي بي‌شماري پايان داد. 
اما ازآنجاکه «هر كه نقش خويش مي‌بيند در آب»، طبعا هركس موضوع مهم و اهم را در حيطه كار و تخصص خود مي‌بيند و جست‌وجو مي‌كند. همچنين اگر از محدوده ملي فراتر برويم، مطالب مهم بي‌شماری خواهيم يافت كه درخور توجه و تأمل و بحث هستند، اما هركس در وهله اول وقايع حوزه تخصصي خود را مي‌بيند و ارزيابي مي‌‌كند. از اين ديدگاه مهم‌ترين رويداد سال ١٣٩٤، در حيطه حقوق و قضا، اجرائي‌شدن قانون آيين دادرسي كيفري جديد است.
در اين قانون نوآوري‌هايي وجود دارد كه بعضا در نظام حقوقي ما هيچ پيشينه‌اي نداشته است. در اين مقاله مجال ورود به‌تفصیل و جزئيات نيست. فقط سعي خواهم كرد كليات قانون را با تأكيد بر نوآوري‌ها بيان و علاقه‌مندان را به مطالعه دقيق آن دعوت كنم.
١- اصول كلي و مقدمات
در فصل اول قانون، اصول حاكم بر مواد بعدي بيان شده است. قانون‌گذار بر اينكه قانون بايد در جرائم مشابه نسبت به همگان يكسان اجرا شود، حقوق طرفين را تضمين ‌كند، مراجع قضايي بايد بي‌طرف و مستقل باشند و از اطاله دادرسي اجتناب كنند، تأكيد ورزيده است.
اصل برائت؛ دیگربار، اعلام و تصریح شده است اقدامات مناسب آزادي يا موجب هتك حريم خصوصي جز به‌حکم قانون و با رعايت كرامت و حيثيت اشخاص مجاز نيست. براي نخستين بار در نظام قضايي ما آگاهي‌دادن به متهم در مورد حقوقي كه دارد (مثل حق داشتن وكيل يا حق سكوت‌كردن در برابر سؤالات و امثال اين‌ها) الزامي شده و همين روش نيز براي بزه‌ديده و شاهد و ساير افراد دخيل در امر جزائي مقرر شده است. قانون‌گذار لزوم اجراي قانون اقدام به آزادي‌هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي مصوب ١٣٨٣ را هم تصريح و براي آن ضمانت اجرا اعلام كرده است. فقدان ضمانت اجرا- يا ترديد در وجود ضمانت اجرا- باعث معطل ماندن
اين قانون كه به‌نوبه خود قانون خوبي است، نشده بود. اينكه ضابطان دادگستري مكلف باشند در نخستين حركت انتظامي عليه متهم حقوقش را به او تفهيم كنند و اين مورد را مكتوب كنند، جلوي بسياري از مفاسد و اشكالات و شبهات را مي‌گيرد.
٢- ضرر و زيان ناشي از جرم، دعواي عمومي و دعواي خصوصي
در گذشته هم بزه‌ديده مي‌توانست ضرر و زيان خود را از طرف مطالبه كند، اما در قانون جديد مطالبه «خسارت معنوي» و خسارت ناشي از نابودي منافع ممكن‌الحصول نيز (كه نبايد با عدم‌النفع اشتباه شود) ميسر شده است. در اين مورد اگر مالي از شاكي از بين رفته باشد و دادگاه متهم را به پرداخت قيمت آن محكوم كند، قيمت روزپرداخت و اجراي حكم بايد تأديه شود.
٣- مرحله كشف جرم و تحقیقات مقدماتي
الف- تشكيل دادسراهاي تخصصي مثل امور پزشكي و دارويي،‌ رايانه‌اي، امنيتي- كه پیش‌ازاین در آيين‌نامه قانون تشكيل دادگاه‌هاي عمومي و انقلاب پيش‌بيني شده بود- در ماده ٢٥ قانون تجويز شده است.
ب- ضابطان دادگستري تعريف شده‌‌اند و تكليف مواردي كه محل بحث و مناقشه بود، روشن شده است. ضابطان به فراگيري آموزش‌هاي خاص مكلف و در عين حال كاركنان وظيفه از انجام وظايف ضابطان معاف شده‌اند، مگر تحت نظر ضابطان قانوني. همچنين مقرر شده است براي اطفال و نوجوانان، ضابطان خاصي تربيت شوند (البته امتيازات و وظايف اين پليس خاص در لايحه قانوني‌اي كه بايد تدوين و تصويب شود، مدون خواهد شد)؛ همچنین گفته شده ارجاع امور به كساني كه ضابط محسوب نمي‌شوند، مجازات انتظامي شديد دارد.ضابطان مكلف شده‌اند همه‌وقت شكايات كتبي و شفاهي را قبول كنند و همچنين مكلف‌اند حقوق قانوني شاكي را به او تذكر دهند. در مورد «جرائم مشهود» به همه شهروندان اجازه داده شده در غياب ضابطان، به حفظ صحنه جرم و جلوگيري از فرار متهم اقدام كنند. اين چيزي بود كه در قانون قبلي از طريق استدلال و استنباط به آن مي‌رسيديم، اما اينك با تصريح قانوني مواجه هستيم. 
پ- براي اولين بار در نظام قضائي ما، حالتي به نام «تحت تأثير قرار گرفتن متهم» پيش‌بيني شده است. چنين متهمي مي‌تواند تقاضاي حضور وكيل کند و وكيل مي‌تواند حداكثر يك ساعت با متهم ملاقات کند و در خاتمه ديدار، مطالبي را كه لازم مي‌داند كتبا براي درج در پرونده ارائه دهد. اين موضوع در ماده ٤٨ قانون آمده و مطلبي بسيار مهم است. از یک‌سو مانع از تضييع حقوق مردم و از ديگر سو موجب رفع بسياري از شبهات مي‌‌شود.
یکی از انتقادات حقوقی، نسبت به تبصره اين ماده، مطرح شده که فرد تحت نظر را مكلف كرده در جرائم خاص صرفا از وكلايي استفاده كند كه مورد تأييد رئيس قوه قضائيه باشند. درعین‌حال فرد تحت نظر مي‌تواند تلفني با افراد خانواده‌اش تماس بگيرد و افراد خانواده و خويشان هم حق دارند از حال او باخبر شوند.همچنين بنا به تقاضاي خود او يا هر يك از بستگانش، بايد ترتيب معاينه او داده شود. تحولات پرونده و مدت‌زمان بازجويي‌ها با قيد ساعت ضبط و ثبت مي‌شود و به امضاي فرد تحت نظر مي‌رسد. از افراد باسواد نمي‌توان اثرانگشت گرفت. ضابطان اعضاي دفتر و دادگاه به برگ‌شماري پرونده مكلف شده‌اند.
ت- براي نخستين بار سازمان‌هاي مردم‌نهادي كه اهداف خاص دارند (مثل حمايت از كودكان يا محيط‌زيست و امثال اين‌ها) مي‌توانند در خصوص جرائم ارتكابي در اين زمينه‌ها اعلام‌جرم و در تمام مراحل دادرسي شركت كنند. اشكال اين ضابطه آن است كه اين سازمان‌ها بايد جزء مؤسساتي باشند كه فهرست آنها را وزير دادگستري و وزير كشور تهيه مي‌كنند و به تصويب رئيس قوه قضائيه مي‌رسد.
ث- چند پديده جديد در اين قانون وارد يا تثبيت شده است:
I- ترك تعقيب متهم در جرائم قابل‌گذشت با تقاضاي شاكي ممكن است؛ البته شاكي مي‌تواند تا يك سال تقاضاي تعقيب مجدد متهم را بكند.
II- همين تصميم را در جرائم تعزيري درجه هفت و هشت، ‌در صورت نبودن شاكي يا گذشت او- درصورتی‌که متهم سابقه محكوميت كيفري نداشته باشد – مقام قضايي با رعايت شرايط و تشريفاتي، مي‌تواند اتخاذ كند. در اين مورد عنوان تصميم اتخاذي «قرار بايگاني پرونده» است.
III- در جرائم تعزيري شش و هفت و هشت، درصورتی‌که مجازات قابل تعليق و شاكي گذشت كرده باشد يا پرونده شاكي نداشته يا خسارت وارده جبران يا ترتيب جبران آن داده شده باشد و متهم فاقد سابقه كيفري باشد، دادستان مي‌تواند با موافقت متهم «قرار تعليق تعقيب» را از شش ماه تا دو سال صادر كند. در اين حالت ممكن است دادستان متهم را به انجام يا عدم انجام اموري ملزم كند.
ج- پديده كاملا نو در نظام كيفري ما «ميانجيگري» است كه در جرائم تعزيري درجه شش و هفت و هشت با مجازات‌هاي قابل تعليق، در صورت توافق متهم و بزه‌ديده، قابل‌اجرا و اعمال است. اين ميانجيگري كه ممكن است با دخالت افراد يا اشخاص انجام شود، به تنظيم سندي شبيه گزارش اصلاحي منجر مي‌شود. 
چ- بازپرس، اختيارات، وظايف يا محدوديت‌ها: ناپلئون بازپرس را مقتدرترين فرد در فرانسه مي‌دانست؛ زيرا قادر بود قرار بازداشت صادر كند. در قانون جديد آيين‌ دادرسي كيفري، اختيارات بازپرس حفظ، اما منضبط شده است. برخي ويژگي‌هاي او ازاین‌قرار است: 
١- بازپرس تحت شرايطي مي‌تواند اجازه نشر تصوير و مشخصات متهم را بدهد. 
٢- بازپرس مي‌تواند ترتيبات خاصي براي حمايت از بزه‌ديده، شاهد، مطلع، اعلام‌كننده‌ جرم يا خانواده آنان مقرر كند. 
٣- ندادن اجازه دسترسي به پرونده و مطالعه آن مستلزم صدور «قرار رد درخواست دسترسي» است كه قراري قابل‌اعتراض در دادگاه است.
٤- بازپرس بايد از افشاي اطلاعاتي كه باعث توجه خطر به بزه‌ديده مي‌شود، خودداري كند (مثل شماره تلفن- نشاني).
٥- در مورد جرائم منافي عفت: 
اولا- جز در مورد جرائم علني يا داراي شاكي يا سازمان‌يافته يا توأم با عنف، هرگونه تعقيب و تحقيق و تجسس ممنوع است.
ثانيا- در صورت نبودن شاكي، هرگاه متهم قصد اقرار داشته باشد، بازپرس بايد او را به عدم اقرار و پوشاندن جرم توصيه كند.
٦- بازپرس نمي‌تواند از فعاليت تمام يا بخشي از امور خدماتي يا توليدي- جز در مواردي كه ادامه فعاليت‌ آنها مستلزم ارتكاب اعمال محرمانه باشد- جلوگيري كند.
٧- بازپرس مي‌تواند حساب‌هاي بانكي اشخاص را با تأييد رئيس حوزه قضايي كنترل كند.
٨- در تحقيقات مقدماتي، متهم مي‌تواند يك وكيل دادگستري همراه داشته باشد. اين وكيل مقید به قيد تبصره ماده ٤٨ نيست و هر وكيل مجازي مي‌تواند باشد. اين حق بايد به متهم تفهيم شود؛ سلب اين حق از متهم، مجازات درجه هشت و عدم تفهيم آن مجازات درجه سه دارد. در جرائم مستوجب سلب حيات يا حبس ابد، اگر متهم وكيل معرفي نكند، بازپرس براي او وكيل تسخيري انتخاب مي‌‌كند. وكيل مي‌تواند به محتويات پرونده دسترسي داشته باشد، مگر اينكه بازپرس قرار عدم دسترسي به اوراق پرونده را صادر كند. اين قرار قابل‌اعتراض در دادگاه است. اگر بازپرس از متهم سؤالات تلقيني مطرح كند يا به شكل ديگري مرتكب خلاف شود، وكيل حق تذكر دارد.
٩- در جرائم مستوجب سلب حيات، قطع عضو، حبس ابد يا تعزير درجه ٤ و بالاتر و در جرائم عمدي با دیه بيش از یک‌سوم ديه كامل، باید براي متهم پرونده شخصيت تشكيل شود. پرونده شخصيت جدا از پرونده كيفري [است] و شامل:
اولا- گزارش مددكار اجتماعي در خصوص وضع مادي، خانوادگي و اجتماعي متهم؛ 
ثانيا- گزارش پزشكي و روان‌پزشكي خواهد بود.
تشكيل پرونده شخصيت از ديرباز خواسته حقوقدانان و جرم‌شناسان بوده است.
١٠-  براي صدور قرار بازداشت از یک‌سو موارد خاص (برحسب نوع جرم) و از ديگر سو شرايط خاص پيش‌بيني شده است و صدور اين قرار صرفا در صورت وجود دلايل و قرائن و امارات كافي ميسر است. درعین‌حال موارد الزامي صدور قرار بازداشت (مثل مورد قانون تشديد مجازات اختلاس و ارتشا و کلاه‌برداری مصوب مجمع تشخيص مصلحت) ملغي شده است.
١١- مدت قرار بازداشت در جرائم داراي مجازات حبس، نبايد از حداقل حبس مقرر براي جرم متهم تجاوز كند و در جرائم مستوجب سلب حيات، نبايد از دو سال بيشتر شود.
مورد دوم باعث بحث بسيار شده است، اما به نظر مي‌رسد اين قاعده باعث تسريع كار دادسرا در تعيين تكليف هرچه زودتر متهمان خواهد شد و بنابراين، مي‌توان گفت حسن آن بر عيبش برتري دارد.
١٢- قرارهاي بازپرس ممكن است با برخي نظارت‌هاي قضايي، نظير منع رانندگي يا منع خروج از كشور يا منع نگهداري سلاح مجاز، توأم شود.
١٣- در صورت صدور قرار منع پيگرد يا موقوفي تعقيب يا حكم برائت فرد بازداشت‌شده، وي طي تشريفات و با شرايطي مستحق جبران خسارت خواهد بود.
ح- تحقيقات مقدماتي جرائم اطفال و نوجوانان
در اين مورد تدابير همه در جهتي است كه سلامت رواني و جسمي طفل و نوجوان حفظ شود. اخذ كفيل يا وثيقه تنها از متهمان بالاي ١٥ سال مجاز است.
٤- وظايف و اختيارات دادستان كل كشور 
دادستان كل كشور در جوار وظايف و اختيارات نظارتي و اداري خود، مكلف است در جرائم راجع به اموال، منافع و مصالح ملي و خسارت وارده بر حقوق عمومي كه نياز به طرح دعوي دارد، از طريق مراجع ذي‌صلاح خارجي يا بين‌المللي پيگيری و نظارت كند.
همين‌طور در مواردي كه تعقيب و رسيدگي به تخلفات مقامات و مسئولان كشوري به عهده ديوان عالي كشور است، اقدامات مقدماتي و انجام تحقيقات لازم از سوی دادسراي ديوان عالي كشور (با رياست دادستان كل كشور) انجام مي‌گيرد.
٥- در اين قانون دادگاه‌هاي كيفري نيز دچار تحولاتي شده‌اند كه درخور بحث جداگانه است. 
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز