پشتپرده مهمترين اختلاف فوتبال ايران
روزنو : علي دايي در مصاحبه با برنامه نود باز هم تاكيد كرد كه در زمان تيم ملي برخي بازيكنان به او پاس نميدادند. اين مصاحبه با واكنش برانكو ايوانكوويچ، سرمربي وقت تيم ملي همراه شد و او تاكيد كرد كه هيچوقت چنين چيزي را در تيم ملي حس نكرده است و به اين ترتيب صحبتهاي دايي را رد كرد.
به همين دليل علي دايي ديروز در مصاحبه با خبرگزاري فارس چنين صحبتي را درباره برانكو مطرح كرد و گفت: «برانكو براي من آدم محترمي است اما از اتفاقاتي كه من خبر دارم مطلع نيست. از جلساتي كه برخي بازيكنان با آقاي عليآبادي برگزار ميكردند بيخبر است. خيلي از صحبتهايي كه من در برنامه نود انجام دادم پخش نشد. من در آن برنامه هم گفتم كه چه دليلي دارد چند تن از بازيكنان تيم ملي با آقاي عليآبادي جلسه بگذارند. من هم به عنوان بزرگتر بايد در آن جلسه ميبودم اما چند بازيكن جلسه گذاشتند و يكي از همان بازيكن سه، چهار سال پس از آن اتفاق از من حلاليت خواست. اگر اتفاقي نيفتاده بود كه چرا از من حلاليت خواست؟! برانكو در مورد تيمش صحبت كند. با تمام احترامي كه براي او قائلم اما از مواردي كه خبر ندارد نبايد صحبت كند. از برانكو بپرسيد قبل از اعزام تيم به جامجهاني چه اتفاقاتي افتاد؟! چرا برخي بازيكناني را كه خط زده بود مجبور شد برگرداند؟! اين موارد را بپرسيد. ببينيد آيا او جواب ميدهد يا خير؟ نه اينكه در موضوعي كه نميداند اظهارنظر كند. مواردي كه او در جريان است را از برانكو بپرسيد تا اينكه بخواهد در مورد من صحبت كند. در مورد تصميماتي كه گرفته بود و نگذاشتند عملي كنند، صحبت كند.»
با اين مصاحبه دايي حالا همه دوباره منتظر واكنش علي كريمي هستند. اتفاقي كه اين بهانه را به دست ما داد تا در اين گزارش پشت پرده قهر ١٩ ساله دايي و كريمي را كالبدشكافي كنيم.
در نيمه سال ١٣٧٥ از علي دايي و علي كريمي هيچ خبري در پرسپوليس نبود. يكي از آنها در بانك تجارت بازي ميكرد و ديگري پيراهن تيم فتح را به تن داشت كه دست بر قضا در يكي از بازيهاي سالني در جام رمضان، چشمشان به چشم هم افتاد و براي نخستين بار مقابل هم قرار گرفتند. رويارويي اول در شرايطي اتفاق افتاد كه هيچ كدام از اين دو اسطوره فوتبال ايران نميدانستند كه چه «فرداي مشتركي» با هم داشت و چه داستانهايي برايشان رقم خواهد خورد. در آن بازي سالني اما اختلاف و درگيري اول به وجود آمد. علي كريمي به قول فوتباليها چند بار در طول بازي به دايي «لايي» مياندازد. رسانهها بارها و بارها نوشتهاند آن لاييها و اتفاقات آن مسابقه و جدال لفظي به وجود آمده جرقه و نقطه آغاز دعوايي تاريخي بود كه تا به امروز ادامه داشته است، امروزي كه بيش از ١٩ سال از آن ميگذرد.
اين اختلاف و دعوا مدتها در سايه بود. درست تا روزي كه جادوي فوتبال علي كريمي چشم علي پروين را خيره كرد. آن روز پروين بازگشت دوبارهاش به پرسپوليس را جشن گرفته بود. در ورزشگاه كارگران و در طول تمرين كارهايي كه علي كريمي در زمين انجام ميداد و بيمحابا همه را دريبل ميكرد توجه علي پروين را به شكلي ويژه جلب كرده بود. در نهايت سرمربي سرخپوشان به اطرافيانش و اعضاي كادر فني ميگويد او را نگه داريد و با وجود او ديگر هيچ بازيكن ديگري را نميخواهيم و اين ميشود نقطه آغاز شروع بازيكني كه سالها بعد به جادوگر و مارادوناي فوتبال آسيا تبديل شد. اما اين اتفاق دومين تنش (اينبار غير مستقيم) را بين او و دايي به وجود آورد، چرا كه آن روزها پرسپوليس به علي دايي پيشنهاد داده بود تا جذب اين تيم شود. اما بعدها اينطور به گوش دايي رساندند كه «پرسپوليس يه مهاجم خوب گرفته و ديگه تو رو نميخواد. » علي دايي به خاطر علي كريمي شانس حضور در پرسپوليس را از دست داد و انگار كه اين اتفاق هم با ناراحتي و دلخوري دايي همراه شد. اما هيچوقت اظهارنظري رسمي درباره آن نداشت.
زمان گذشت. اما سرنوشت اين بود كه كريمي و دايي در تيم ملي همبازي شوند. در همه آن روزهايي كه اين دو نفر در اردو و تركيب تيم ملي در كنار هم حضور داشتند با يك بررسي ساده مشخص ميشد كه چه كينه و اختلافي بين دو ستاره بيچون وچراي فوتبال ملي ايران وجود دارد. اختلافات و دعواهايي كه روز به روز بزرگ و بزرگتر ميشد و همه مردم فوتبالدوستان ايران و رسانهها را در نهايت متوجه خود كرد؛ اختلافي كه با مصاحبه جنجالي علي كريمي براي همه علني شد و با واكنش تند علي دايي شكل يك جنگ را به خود گرفت و ماحصل تمام اتفاقات و درگيريهايي شد كه در سالهاي بعد در تيم ملي به وجود آمد. علي كريمي در يك مصاحبه جنجالي درباره دايي صحبت كرد وگفت كه «خدا علي دايي را بغل كرده است».
آن مصاحبه زمينهساز سومين درگيري بين او دايي شد. در جام ملتهاي ٢٠٠٠، كنفدراسيون فوتبال آسيا علي كريمي را پديده فوتبال قاره نام داده بود اما او را در بازيهاي تيمملي روي نيمكت مينشست.
بعدها در رسانهها نوشتند كه نيمكت نشيني او بيارتباط به اختلافاتش با دايي كه آن روزها بزرگتر تيم ملي بود، نيست. رسانهها مينوشتند جلال طالبي آنقدر از آقايگلش حرفشنوي دارد كه به خواست او كريمي را نيمكت نشين كرده است. در چنين شرايطي زمان ميگذشت و كريمي در فوتبال ايران بزرگ و بزرگتر ميشد. تا جايي كه به محبوبترين ملي پوش و اصليترين بازيكن تيم ملي تبديل شد.
تا جايي كه هيچ مربياي نميتوانست تحت هيچ شرايط و فشاري از او استفاده نكند. ديگر دوران تازهكاري كريمي در تيم ملي هم تمام شده بود و او براي خودش اسم و رسمي پيدا كرده بود. بماند كه در تمام سالهاي گذشته هيچوقت ارتباط او با علي دايي خوب نشد. تا جايي كه بعدها در يكي از مصاحبههاي آتشين خود با رسانهها رسما تاكيد كرد كه دايي با جوانها و تازهواردهاي تيم ملي بدرفتاري ميكرد. واقعيت اما اين است كه انگار هيچوقت قرار نبود ارتباط بين اين دو خوب شود. با اين حال باز همزمان گذشت و اينبار در جام ملتهاي ٢٠٠٤ زمزمههايي درباره دو دستگي در تيم ملي شنيده شد. نخستين بار در حاشيه همين مسابقات بود كه اخباري درباره پاس ندادن بازيكنان به دايي به گوش رسيد.
اين ماجرا اما در جامجهاني ٢٠٠٦ آلمان به اوج خود رسيد. اينبار علي دايي لب به گلايه باز كرد و انگشت اتهامش را به سوي كريمي و دو مليپوش باتجربه ديگر نشانه رفت: «توي چشمم نگاه ميكنند و به من پاس نميدهند!» و اين ماجرا دعوا را به اوج رساند. جامجهاني ٢٠٠٦ و اتفاقات تلخش پايان دوران با شكوه علي دايي در تيم ملي بود. اما حوادث جامجهاني سرآغاز تشديد درگيريها شد. خيليها ميگويند دو دستگي در اردوي تيم ملي در جامجهاني باعث شد كه در سال ٢٠٠٦ يكي از بهترين تيمهاي ملي تاريخ ايران نتواند نتايج قابل توجهي در جامجهاني آلمان كسب كند.
مدتي گذشت و دايي سرمربي تيم ملي ايران شد. تيمي كه علي كريمي هيچوقت برايش بازي نكرد. خداداد عزيزي يك بار در اين رابطه روايت جالبي داشت و گفت: « «اين بحث به هفتههاي پيش از بازي با عربستان برميگردد. آن زمان بهزاد غلامپور مربي دروازه بانهاي تيم ملي به من زنگ زد و صحبتهايي در اين زمينه داشت.
او ميگفت مربيان تيم ملي خواهان حضور علي كريمي در تيم هستند اما نميخواهند در صورت دعوت دوباره با كنارهگيري مجدد اين بازيكن مواجه شوند. در نهايت بحث به اينجا رسيد كه من با علي كريمي صحبت كنم و او را براي حضور دوباره در تيم ملي راضي كنم. با علي كريمي صحبت كردم. او واقعا تصميمش را گرفته بود و نميخواست به تيم ملي برگردد. از او خواهش كردم در تصميمش تجديدنظر كند. او نيز لطف داشت و در نهايت پذيرفت كه به تيم ملي برگردد. اما وقتي ليست تيم ملي از سوي علي دايي اعلام شد نشانهاي از هيچ توافقي در آن ديده نميشد.
نميدانم چه اتفاقي افتاد و چرا علي دايي تمام توافقات را به هم زد. در اين قضيه تنها من شرمنده كريمي شدم» در آن مقطع حتي كار به جايي رسيد كه محمود احمدينژاد، رييس دولت وقت با حضور در اردوي تيم ملي از دايي ميخواهد كه كريمي را به اردو دعوت كند. اما دايي ميگويد كه تصميمگيري فني با خودش است و باز هم اختلافات باقي ميماند.
به هر حال داستان دايي- كريمي پس از شكست مقابل عربستان روندي به خود گرفت كه به هيچ عنوان نميتوان در قبال آن سكوت اختيار كرد. چه انگيزهاي بهتر از پاسخگويي؟ سرمربي معزول تيم ملي در كنفرانس مطبوعاتي پايان مسابقه در برابر اصرار خبرنگاران براي كنكاش در مورد دلايل نبودن او گفته بود اين بازيكن بعد از مسابقه با كرواسي هرگز عملكرد مثبتي در تيم ملي نداشته است. شنيدن همين جمله كافي است تا علي كريمي را بيخيال خويشتنداري و سياست پيشگي كند و به اين ادعا پاسخ دهد.
او در اين مورد تاكيد ميكند و ميگويد؛ «حرف دايي را قبول دارم، اما ايشان فكر ميكند تنها خودش براي تيم ملي موثر بوده؟ دايي فكر ميكند از روز ورود به تيم ملي تا آخرين بازياش هميشه عملكرد موثري داشته و بهترين بازيكن تمام دوران تيم ملي بوده است؟». شدت اين حرفها در مصاحبههاي هفته، ماه و سالهاي بعد تندتر و تندتر شد. تا جايي كه وقتي دايي موضوع پاس ندادن بازيكنان را دوباره مطرح كرد با واكنش كريمي مواجه شد. كريمي در جواب او ضمن تاكيد روي اين موضوع كه هيچوقت ارتباط خوبي با دايي نداشته تاكيد كرد كه دايي با پاسهاي او و ساير بازيكنان تيم ملي اين همه گل در تيم ملي زده و هيچوقت نشده كه خودش توپ بگيرد و يك بازيكن را دريبل بزند و گلزني كند. از اين دست مصاحبههاي انتقادي در تمام سالهاي گذشته بين اين دو چهره دوست داشتني فوتبال ايران زياد رد وبدل شده است.
اين درگيري حالا ١٩ ساله شده است. حتي در آن آشتيكنان صوري و كاملا مصنوعي كه در رختكن ورزشگاه آزادي برايشان ترتيب دادند هم اتفاقي نيفتاد. بعد از آن رفت و برگشتهاي دايي و كريمي به پرسپوليس، همه در جهت مخالف هم بود. شرط اصلي اين دو نفر نبودن ديگري در پرسپوليس و نديدن يكديگر بود! و اين درگيري و دعوا هنوز ادامه دارد.
به همين دليل علي دايي ديروز در مصاحبه با خبرگزاري فارس چنين صحبتي را درباره برانكو مطرح كرد و گفت: «برانكو براي من آدم محترمي است اما از اتفاقاتي كه من خبر دارم مطلع نيست. از جلساتي كه برخي بازيكنان با آقاي عليآبادي برگزار ميكردند بيخبر است. خيلي از صحبتهايي كه من در برنامه نود انجام دادم پخش نشد. من در آن برنامه هم گفتم كه چه دليلي دارد چند تن از بازيكنان تيم ملي با آقاي عليآبادي جلسه بگذارند. من هم به عنوان بزرگتر بايد در آن جلسه ميبودم اما چند بازيكن جلسه گذاشتند و يكي از همان بازيكن سه، چهار سال پس از آن اتفاق از من حلاليت خواست. اگر اتفاقي نيفتاده بود كه چرا از من حلاليت خواست؟! برانكو در مورد تيمش صحبت كند. با تمام احترامي كه براي او قائلم اما از مواردي كه خبر ندارد نبايد صحبت كند. از برانكو بپرسيد قبل از اعزام تيم به جامجهاني چه اتفاقاتي افتاد؟! چرا برخي بازيكناني را كه خط زده بود مجبور شد برگرداند؟! اين موارد را بپرسيد. ببينيد آيا او جواب ميدهد يا خير؟ نه اينكه در موضوعي كه نميداند اظهارنظر كند. مواردي كه او در جريان است را از برانكو بپرسيد تا اينكه بخواهد در مورد من صحبت كند. در مورد تصميماتي كه گرفته بود و نگذاشتند عملي كنند، صحبت كند.»
با اين مصاحبه دايي حالا همه دوباره منتظر واكنش علي كريمي هستند. اتفاقي كه اين بهانه را به دست ما داد تا در اين گزارش پشت پرده قهر ١٩ ساله دايي و كريمي را كالبدشكافي كنيم.
در نيمه سال ١٣٧٥ از علي دايي و علي كريمي هيچ خبري در پرسپوليس نبود. يكي از آنها در بانك تجارت بازي ميكرد و ديگري پيراهن تيم فتح را به تن داشت كه دست بر قضا در يكي از بازيهاي سالني در جام رمضان، چشمشان به چشم هم افتاد و براي نخستين بار مقابل هم قرار گرفتند. رويارويي اول در شرايطي اتفاق افتاد كه هيچ كدام از اين دو اسطوره فوتبال ايران نميدانستند كه چه «فرداي مشتركي» با هم داشت و چه داستانهايي برايشان رقم خواهد خورد. در آن بازي سالني اما اختلاف و درگيري اول به وجود آمد. علي كريمي به قول فوتباليها چند بار در طول بازي به دايي «لايي» مياندازد. رسانهها بارها و بارها نوشتهاند آن لاييها و اتفاقات آن مسابقه و جدال لفظي به وجود آمده جرقه و نقطه آغاز دعوايي تاريخي بود كه تا به امروز ادامه داشته است، امروزي كه بيش از ١٩ سال از آن ميگذرد.
اين اختلاف و دعوا مدتها در سايه بود. درست تا روزي كه جادوي فوتبال علي كريمي چشم علي پروين را خيره كرد. آن روز پروين بازگشت دوبارهاش به پرسپوليس را جشن گرفته بود. در ورزشگاه كارگران و در طول تمرين كارهايي كه علي كريمي در زمين انجام ميداد و بيمحابا همه را دريبل ميكرد توجه علي پروين را به شكلي ويژه جلب كرده بود. در نهايت سرمربي سرخپوشان به اطرافيانش و اعضاي كادر فني ميگويد او را نگه داريد و با وجود او ديگر هيچ بازيكن ديگري را نميخواهيم و اين ميشود نقطه آغاز شروع بازيكني كه سالها بعد به جادوگر و مارادوناي فوتبال آسيا تبديل شد. اما اين اتفاق دومين تنش (اينبار غير مستقيم) را بين او و دايي به وجود آورد، چرا كه آن روزها پرسپوليس به علي دايي پيشنهاد داده بود تا جذب اين تيم شود. اما بعدها اينطور به گوش دايي رساندند كه «پرسپوليس يه مهاجم خوب گرفته و ديگه تو رو نميخواد. » علي دايي به خاطر علي كريمي شانس حضور در پرسپوليس را از دست داد و انگار كه اين اتفاق هم با ناراحتي و دلخوري دايي همراه شد. اما هيچوقت اظهارنظري رسمي درباره آن نداشت.
زمان گذشت. اما سرنوشت اين بود كه كريمي و دايي در تيم ملي همبازي شوند. در همه آن روزهايي كه اين دو نفر در اردو و تركيب تيم ملي در كنار هم حضور داشتند با يك بررسي ساده مشخص ميشد كه چه كينه و اختلافي بين دو ستاره بيچون وچراي فوتبال ملي ايران وجود دارد. اختلافات و دعواهايي كه روز به روز بزرگ و بزرگتر ميشد و همه مردم فوتبالدوستان ايران و رسانهها را در نهايت متوجه خود كرد؛ اختلافي كه با مصاحبه جنجالي علي كريمي براي همه علني شد و با واكنش تند علي دايي شكل يك جنگ را به خود گرفت و ماحصل تمام اتفاقات و درگيريهايي شد كه در سالهاي بعد در تيم ملي به وجود آمد. علي كريمي در يك مصاحبه جنجالي درباره دايي صحبت كرد وگفت كه «خدا علي دايي را بغل كرده است».
آن مصاحبه زمينهساز سومين درگيري بين او دايي شد. در جام ملتهاي ٢٠٠٠، كنفدراسيون فوتبال آسيا علي كريمي را پديده فوتبال قاره نام داده بود اما او را در بازيهاي تيمملي روي نيمكت مينشست.
بعدها در رسانهها نوشتند كه نيمكت نشيني او بيارتباط به اختلافاتش با دايي كه آن روزها بزرگتر تيم ملي بود، نيست. رسانهها مينوشتند جلال طالبي آنقدر از آقايگلش حرفشنوي دارد كه به خواست او كريمي را نيمكت نشين كرده است. در چنين شرايطي زمان ميگذشت و كريمي در فوتبال ايران بزرگ و بزرگتر ميشد. تا جايي كه به محبوبترين ملي پوش و اصليترين بازيكن تيم ملي تبديل شد.
تا جايي كه هيچ مربياي نميتوانست تحت هيچ شرايط و فشاري از او استفاده نكند. ديگر دوران تازهكاري كريمي در تيم ملي هم تمام شده بود و او براي خودش اسم و رسمي پيدا كرده بود. بماند كه در تمام سالهاي گذشته هيچوقت ارتباط او با علي دايي خوب نشد. تا جايي كه بعدها در يكي از مصاحبههاي آتشين خود با رسانهها رسما تاكيد كرد كه دايي با جوانها و تازهواردهاي تيم ملي بدرفتاري ميكرد. واقعيت اما اين است كه انگار هيچوقت قرار نبود ارتباط بين اين دو خوب شود. با اين حال باز همزمان گذشت و اينبار در جام ملتهاي ٢٠٠٤ زمزمههايي درباره دو دستگي در تيم ملي شنيده شد. نخستين بار در حاشيه همين مسابقات بود كه اخباري درباره پاس ندادن بازيكنان به دايي به گوش رسيد.
اين ماجرا اما در جامجهاني ٢٠٠٦ آلمان به اوج خود رسيد. اينبار علي دايي لب به گلايه باز كرد و انگشت اتهامش را به سوي كريمي و دو مليپوش باتجربه ديگر نشانه رفت: «توي چشمم نگاه ميكنند و به من پاس نميدهند!» و اين ماجرا دعوا را به اوج رساند. جامجهاني ٢٠٠٦ و اتفاقات تلخش پايان دوران با شكوه علي دايي در تيم ملي بود. اما حوادث جامجهاني سرآغاز تشديد درگيريها شد. خيليها ميگويند دو دستگي در اردوي تيم ملي در جامجهاني باعث شد كه در سال ٢٠٠٦ يكي از بهترين تيمهاي ملي تاريخ ايران نتواند نتايج قابل توجهي در جامجهاني آلمان كسب كند.
مدتي گذشت و دايي سرمربي تيم ملي ايران شد. تيمي كه علي كريمي هيچوقت برايش بازي نكرد. خداداد عزيزي يك بار در اين رابطه روايت جالبي داشت و گفت: « «اين بحث به هفتههاي پيش از بازي با عربستان برميگردد. آن زمان بهزاد غلامپور مربي دروازه بانهاي تيم ملي به من زنگ زد و صحبتهايي در اين زمينه داشت.
او ميگفت مربيان تيم ملي خواهان حضور علي كريمي در تيم هستند اما نميخواهند در صورت دعوت دوباره با كنارهگيري مجدد اين بازيكن مواجه شوند. در نهايت بحث به اينجا رسيد كه من با علي كريمي صحبت كنم و او را براي حضور دوباره در تيم ملي راضي كنم. با علي كريمي صحبت كردم. او واقعا تصميمش را گرفته بود و نميخواست به تيم ملي برگردد. از او خواهش كردم در تصميمش تجديدنظر كند. او نيز لطف داشت و در نهايت پذيرفت كه به تيم ملي برگردد. اما وقتي ليست تيم ملي از سوي علي دايي اعلام شد نشانهاي از هيچ توافقي در آن ديده نميشد.
نميدانم چه اتفاقي افتاد و چرا علي دايي تمام توافقات را به هم زد. در اين قضيه تنها من شرمنده كريمي شدم» در آن مقطع حتي كار به جايي رسيد كه محمود احمدينژاد، رييس دولت وقت با حضور در اردوي تيم ملي از دايي ميخواهد كه كريمي را به اردو دعوت كند. اما دايي ميگويد كه تصميمگيري فني با خودش است و باز هم اختلافات باقي ميماند.
به هر حال داستان دايي- كريمي پس از شكست مقابل عربستان روندي به خود گرفت كه به هيچ عنوان نميتوان در قبال آن سكوت اختيار كرد. چه انگيزهاي بهتر از پاسخگويي؟ سرمربي معزول تيم ملي در كنفرانس مطبوعاتي پايان مسابقه در برابر اصرار خبرنگاران براي كنكاش در مورد دلايل نبودن او گفته بود اين بازيكن بعد از مسابقه با كرواسي هرگز عملكرد مثبتي در تيم ملي نداشته است. شنيدن همين جمله كافي است تا علي كريمي را بيخيال خويشتنداري و سياست پيشگي كند و به اين ادعا پاسخ دهد.
او در اين مورد تاكيد ميكند و ميگويد؛ «حرف دايي را قبول دارم، اما ايشان فكر ميكند تنها خودش براي تيم ملي موثر بوده؟ دايي فكر ميكند از روز ورود به تيم ملي تا آخرين بازياش هميشه عملكرد موثري داشته و بهترين بازيكن تمام دوران تيم ملي بوده است؟». شدت اين حرفها در مصاحبههاي هفته، ماه و سالهاي بعد تندتر و تندتر شد. تا جايي كه وقتي دايي موضوع پاس ندادن بازيكنان را دوباره مطرح كرد با واكنش كريمي مواجه شد. كريمي در جواب او ضمن تاكيد روي اين موضوع كه هيچوقت ارتباط خوبي با دايي نداشته تاكيد كرد كه دايي با پاسهاي او و ساير بازيكنان تيم ملي اين همه گل در تيم ملي زده و هيچوقت نشده كه خودش توپ بگيرد و يك بازيكن را دريبل بزند و گلزني كند. از اين دست مصاحبههاي انتقادي در تمام سالهاي گذشته بين اين دو چهره دوست داشتني فوتبال ايران زياد رد وبدل شده است.
اين درگيري حالا ١٩ ساله شده است. حتي در آن آشتيكنان صوري و كاملا مصنوعي كه در رختكن ورزشگاه آزادي برايشان ترتيب دادند هم اتفاقي نيفتاد. بعد از آن رفت و برگشتهاي دايي و كريمي به پرسپوليس، همه در جهت مخالف هم بود. شرط اصلي اين دو نفر نبودن ديگري در پرسپوليس و نديدن يكديگر بود! و اين درگيري و دعوا هنوز ادامه دارد.