
راز اعتماد منحصر به فرد امام به هاشمی
سبب این ارتباط که تا آخر با هاشمی است و موجب برکات زیادی نیز شد، در مجاورتی معنادار نهفته است. آن گاه که وی در سال 1327 درکسوت یک نوجوان 14 ساله روستایی برای اولین باراز روستای بهرمان بخش نوق رفسنجان -روستایی که یاقوت سرخ نام دارد- خارج شد، به قم آمد و در منزل اخوان مرعشی سکونت گزید، دریافت این منزل در نزدیکی منزل حاج آقا روحالله خمینی، استاد برجسته حوزه علمیه قم است؛ مردی از شاگردان مرحوم آیتالله حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم که در بهار سال 1300 با استاد خود از اراک به قم آمد و پس از درگذشت استادش در سال 1315، با همیاری معدودی از فضلای برجسته قم از جمله مرحوم آیتالله شیخ مرتضی حائری، سعی بلیغی در دعوت منجر به هجرتآیتالله بروجردی از بروجرد به قم از خود نشان داد.
هاشمی که به لحاظ سنی در حد فرزند امام بود، این توفیق را یافت که در بعضی از روزها پا به پای امام به حوزه برود و بازگردد و در این مسیر از خرمن علم امام توشهها برگیرد؛ توشههایی که وی پس از گذشت نزدیک به هفتاد سال هنوز از آنها بهره میبرد.
هاشمی از این آشنایی و ارتباط نزدیک و مداوم با امام، به عنوان اولین تحول در زندگی خود نام میبرد؛ تحولی که سراسر زندگی او را تحت تاثیر خود قرارداده است. وی در این سالها به حفظ آیات نورانی کتاب خدا می پردازد؛ امری که تا دوره زندان رفتنهای مکررشادامه یافت و وی از آن به عنوان تحول مهم دیگری در زندگی خود از آن یاد میکند.
پس از آن که امام به نجف تبعید شد، هاشمی دوری ایشان را برنتافت و در سفری به نجف با استاد و مراد و محبوب خویش دیدار کرد. وی لحظه اولین دیدار خود پس از سالها با امام در نجف را از شیرینترین لحظات عمر و زندگی خود توصیف کرده است.
امام زمانی که در پاریس بود، شورای انقلاب را تاسیس نمود و از معدود کسانی که آنها را به عنوان هسته اولیه این شورا برگزید، هاشمی بود.
امام که به ایران بازگشت، هاشمی را درکنارخود دید. او در اقدامی معنادار و با وجود بزرگانی همچون شهیدان مطهری و بهشتی و حتی فرزندش سید احمد، قرائت حکم نخست وزیری مرحوم مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت را به او سپرد. همگان در اولین صحنههایی که امام را میدیدند، طلبهای جوان را کنار او مشاهده میکردند که پس از مشورتی کوتاه حکم نخست وزیری مرحوم بازرگان را قرائت نمود.
ارتباط تنگاتنگ هاشمی با امام- امامی که 14 سال از کشور دور بود و شناخت نزدیکی از اوضاع مبارزه و مبارزین نداشت–در تمشیت امور دوره سخت منجر به پیروزی انقلاب و سپس استقرار دولت موقت چنان مستحکم، تاثیرگذار و معنادار بود که آیتالله العظمی وحید خراسانی که در این دوران با امام ملاقاتی داشته است، در نقل خاطرهای میگوید شاهد بوده طلبهای جوان، مکرر در مورد بعضی انتصابهای مهم روزهای آغازین پیروزی، با امام خصوصی صحبت و به ایشان پیشنهادهایی میداده است و آن گاه که پرسیده این طلبه جوان کیست که هرچه به امام پیشنهاد میدهد امام میپذیرد، پاسخ شنیده است: این شیخ اکبر است!
اوج علاقه امام به هاشمی را در پیام ایشان پس از ترور هاشمی توسط گروه فرقان میتوان دید. امام وی را به مدرس تشبیه نمود و فرزند برومند اسلام نامید. هاشمی از معدود کسانی بود که با اینکه از خویشان نزدیک امام نبود، گاه که به سفر خارج می رفت، امام به شکرانه بازگشت وی به سلامت به ایران، دستور قربانی می داد. از یکی از اعضای موثر بیت امام نقل شده است که وقتی هاشمی به سفر هند رفته بود، امام گفته بودند وقتی هواپیمای حامل وی درفرودگاه تهران به زمین نشست به او اطلاع دهند تاخیالشان از سلامتی وی راحت باشد.
شعله عمر امام که در حال خاموشی بود، اتفاقی دیگر افتاد که منزلت هاشمی را نزد امام روشن نمود. هرچند بنا به مصالحی خود هاشمی از این منزلت دم نزده است. امام گاه که نگرانی نزدیکان و یاران خود را نسبت به سرنوشت انقلاب و کشور پس از او می دید، با نام بردن از آیات هاشمی و خامنهای، به یارانش اطمینان میداد که با وجود این دو یار شایسته، نباید کسی پس از مرگ او نگران سرنوشت انقلاب باشد. این راز همچنان توسط کسانی که از آن مطلع بودند- و از جمله خود آقای هاشمی که پس از نشر این خبر به جایگاه والاتری نزد مردم وا نقلابیون دست می یافت- سر به مهر ماند تا مشیت حق چنین اقتضا نمود که پس از حادثه تلخ و شگفت رد صلاحیت هاشمی توسط شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 92، دختر امام، خانم زهرا مصطفوی در دفاعی جوانمردانه از هاشمی به میدان آمد و از این راز سِرگشایی کرد و خطاب به رهبر معظم انقلاب شهادت داد که «همان روزی که تأیید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم و همواره آن نظریه را در مواقع لازم بیان کردهام، تأیید صلاحیت برادر، آقای هاشمی را هم شنیدم زیرا امام بعد از نام جنابعالی نام ایشان را هم ذکر کردند.»
ارتباط بسیار نزدیک هاشمی با امام چنان منحصر به فرد بود که وقتی هاشمی در معرض ناجوانمردانهترین تهمتها قرار گرفت، آیتالله خامنهای رهبر انقلاب، در شهادتی تاریخی در خطبههای نمازجمعه تهران با تخطئه رفتار کسانی که در تخریب چهره هاشمی تلاش میکردند، با لحنی آکنده ازعصبانیت اعلام نمودند که هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات و بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بوده است.
خاطرات روزنوشت هاشمی هم موید همین شهادت رهبری و اعتماد منحصر به فرد امام به اوست. وی هر هفته مکرر با امام و فرزند او درتماس و ارتباط بود. رهبر انقلاب در همین بیان مهمدر پاسخ به تلاش برخی کج اندیشاندر تبلیغ ثروت اندوزی هاشمی شهادت دادند: بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت، اما در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از انقلاب یک اندوختهای درست کرده باشد.
اینها که گفته آمد، بخشی از منزلت هاشمی نزد خمینی است. اوج این منزلت در سپردن سرنوشت جنگ به دستان با کفایت هاشمی از سال 62 است؛ جنگی که از منظر امام سرنوشت اسلام بدان وابسته بود و مهمترین مساله کشور ونظام. با بروز اختلافاتی بین نیروهای مسلح امام به هاشمی فرمان دهد درکنار مسولیت بسیار مهم اداره مجلس، قدم به جبهه های جنگ بگذارد و ضمن مرتفع ساختن این اختلافات، جنگ را به نفع اسلام و مسلمین و شکست ارتش بعث عراق به پیش ببرد. امام(ره) هاشمی را منصب جانشینی فرماندهی کل قوا هم بخشید و از فرماندهان نیروهای مسلح خواست از فرمان وی اطاعت نمایند.
در پایان جنگ که مساله جنگ گره خورد و پیروزی بر ارتش بعث بسیار دور از دسترس بود و نیروهای مسلح ایران توفیق چندانی در جبههها نداشتند و دشمن بعثی با حمایت بیشتر استکبارجهانی و ارتجاع منطقه، قویتر از گذشته مواضع از دست داده خود را یکی پس از دیگری باز پس میگرفت، این هاشمی بود که به جبهه رفت و با ساماندهی نیروهای مسلح دشمن را که برخی از مواضع را مجددا به اشغال خود درآورده بود، به عقب راند و با شهامتی مثال زدنی به امام که نگران بود با پذیرش قطعنامه 598 مردم درباره او- که تا یک هفته قبل شعار جنگ تا آخرین منزل و تا آخرین نفس و نفر سر داده بود چه خواهند گفت- پیشنهاد داد اجازه دهد او مسوولیت پذیرش قطعنامه را بپذیرد وتمام عواقب ناشی از این مسوولیت خطیر را به گردن میگیرد.
جالب اینکه هاشمی در این جلسه سرنوشت ساز که سران قوا و فرماندهان ارشد جنگ در محضر امام در آن حضور داشتند، به امام گفت من مسوولیت ختم جنگ و پذیرش قطعنامه را بر عهده میگیرم و شما هم پس از این میتوانید برای توجیه و اقناع مردم نسبت به این نتیجه پایان جنگ، مرا محاکمه کنید. این پیشنهاد هاشمی بیانگر اوج عشقو وفاداری وی به امام و نظام و انقلاب و بیانگرآن بود که او حتی آماده قربانی شدن برای حفظ وجاهت امام و نظام جمهوری اسلامی است.
امام که از نزدیک شاهد تلاشها و تدبیرهای هاشمی در اداره جنگ بود، از این پیشنهاد وی بسیار متاثر شد و گفت که خود، این مسوولیت را میپذیرد و پذیرفت و به دنیا اعلام نمود ایران بدون هیچ تاکتیکی قطعنامه 598 را میپذیرد.
در این شرایط لازم است سیمای هاشمی در آیینه امام به مردم و بهویژه نسل جوانی که امام را ندیده است و از یاران خاص و برجسته امام همچون هاشمی، چندان شناخت واطلاعی ندارد، نمایانده شود.
دکتر غلامعلی رجایی