روزنو :بهرنگ که تنها یک هفته تا پایان دوران خدمت خود فاصله داشت، در پی با یک شوخی نسنجیده از سال گذشته تاکنون در زندان مرکزی ارومیه به سرمیبرد.
بهرنگ آخرین فرزند یک خانواده پرجمعیت روستایی است که بعد از اتمام مدت پست خود روی دکل یکی از منطقههای نظامی استان آذربایجانغربی هنگامی که به سفارش یکی از دوستان نزدیک خود به خوابگاه برمیگردد تا او را برای خوردن سحری بیدار کند، با تأخیر در برخاستن وی از خواب با اسلحهای که قبل از تحویل آن به واحد مهمات در دست داشته به شوخی وی را برای بیدار شدن تهدید میکند.
ماجرا آنقدر باورنکردنی بود که در این شوخی حتی دوستان بهرنگ که بعد از بارها صدا کردن مرحوم به نتیجهای نرسیدند، در شوخیهای خود از بهرنگ خواستند چند ثانیه به او فرصت بدهد و یکی فریاد میزند «بهرنگ نه نکشش» و دیگری به مزاح فریاد میزد «داداش حیف نیست برای این حیف نون تا ١٠ میشماری؟ تا پنج هم زیادشه.» و.... این شوخی اما به دلیل همیاری و تصور اینکه اسلحه در دستان او روی ضامن قرار دارد به ناگاه با شلیک رگبار ژ ــ ٣ هر چند به یک واقعیت تلخ تبدیل شد؛ اما نهتنها برای بهرنگ بلکه برای همه حاضران این واقعه نیز باورکردنی نبوده و نیست.
با صدای شلیک گلولهها در آن سحرگاه خونین هر چند بهسرعت با تلاش مسئولان آن یگان خدمتی قربانی در خواب واقعه به نزدیکترین بیمارستان شهرستان مهاباد اعزام میشود، اما به دلیل جراحتهای عمیق قفسه سینه در حین عمل جراحی این سرباز وظیفه از دنیا میرود. در ادامه با طرح شکایت از سوی اولیای دم، بهرنگ ٢٠ ساله با حکم شعبه دوم دادگاه نظامی یک استان آذربایجانغربی در شرایطی که با وجود سپری کردن مدت اضافی دوران خدمتی خود بهدلیل غیبت تا چند روز دیگر با اتمام دوران سربازی فاصله داشت، با عنوان «تیراندازی بر اثر بیاحتیاطی و بیمبالاتی منجر به قتل شبه عمد» در ماه حرام به پرداخت دیه کامل یک مرد مسلمان با رعایت شرط تغلیظ دیه در ماه رمضان سال ٩٣ محکوم میشود.
هر چند از کل مبلغ یک میلیارد و ٦٥٠ میلیون ریالی که این جوان آذریزبان به پرداخت آن محکوم شده به میزان ٦٥ میلیون تومان از طریق کمکهای موردی نیکوکاران و آورده خانواده بیبضاعت او تأمین شده اما هماکنون این زندانی جوان و متدین بابت صد میلیون تومان باقیمانده برای رهایی از حبس تنها چشم امیدش به دستان سبز خیرین خداجوی کشور است.