انتخابات و ابهام رقابت و ائتلاف اصلاحطلبان. در انتخابات دورههاي قبل وقتي صحبت از انتخابات ميشد واژههاي اصلاحطلب و اصولگرا در ذهن تداعي ميشد، اما از خرداد 92 همهچيز تغيير كرد. خرداد 92 بهمثابه آغازی نوین در عرصه سياست ايران است. اصلاحطلبان و بخشي از اصولگرايان كه روبهروي هم قرار ميگرفتند اينبار با واژهاي به نام اعتدال به هم نزديك شدهاند و در تقابل با جريان تير 84. اكنون كه سه ماه به انتخابات مجلس مانده دو جناح توانستهاند تا حدود بسيار زيادي به خود سازمان دهند. هنوز هم معلوم نيست كه دو جناح قرار است به شيوه سنتي وارد انتخابات شوند يا مثل دو سال گذشته اصلاحطلبان با پارهاي از اصولگرايان دست روي يك گروه خاصي بگذارند. اصلا قرار است مجلس آينده چه مجلسي باشد. در اين باره محمد كيانوشراد، فعال سياسي اصلاحطلب با «آرمان» به گفتوگو نشسته است كه در ادامه ميخوانيد:
اصلاحطلبان شوراي عالي سياستگذاري اعتدالگرايان را هم با خود همراه كردهاند، اما سوالي كه وجود دارد اين است كه اصلا مجلس ايدهآل اصلاحطلبان چه مجلسي است؟
مجلس مطلوب مجلسي است كه اولا قانونمدار باشد. مجلس قانون مدار به اين معناست كه گرچه خود مجلس واضع قانون است، اما در عمل ديدهايم در بسياري از مواقع خود نمايندگان با طرح خواستههاي غيرواقع بينانه از دستگاههاي اجرايي عملا زمينه را براي انجام برخی بيقانونيها فراهم كردهاند. پس ابتدا بايد خود مجلسي كه قانونگذار است قانونمدار شود. در وهله دوم مجلس بايد به معناي دقيق در پی منافع ملی باشد. به عبارت ديگر مجلس بايد از منافع ملي جامعه دفاع كند و موضوع حفظ منافع ملي ايران را در اولویت برنامههای خود قرار دهد. صرف اينكه رفتارهاي احساسگرايانه، شخصي يا جناجي را سرلوحه كار خود قرار دهيم راه را اشتباه رفتهايم. نكته سوم اين است كه مجلس بايد ضدفساد باشد. مجلس ضدفساد رويينتن خواهد شد. مجلسي كه نمايندهاش به دنبال گرفتن رانتهاي اقتصادي نيست و به دنبال داشتن نيروهاي خودش در بدنه اجرايي نيست و به دنبال تقويت طايفه خود نيست، ميتواند در برابر تخلفات ايستادگي كند. در غير اين صورت خود اين مجلس دچار مشكل خواهد بود. نكته چهارم اين است كه مجلس بايد به لحاظ كارشناسي در حدي باشد كه بتواند لوايح دولت را با دقت مورد بررسي قرار دهد و در صورت نياز با مطرح كردن طرحهاي مناسب بتواند خلأ دستگاه اجرايي را پر كند. اگر مجلس ملي، ضدفساد، قانونمدار و كارشناس باشد ما بايد انتظار داشته باشيم كه امور دولتها و دستگاههاي اجرايي هم بر مدار قانون حركت كند.
فكر ميكنيد كدام يك از مجلسهاي بعد از انقلاب به اين مجلس نزديكتر بودهاند؟
من ميتوانم از مجلس ششم بگویم كه خودم در آن حضور داشتم. با وجود اينكه مجلس ششم را مجلسي بيشتر سياسي فرض ميكردند اما در عمل ميزان وقتگذاري در مجلس و ميزان تصويب طرحها و لوايح اقتصادي قابل دفاع است. اين مجلس را ميتوان مجلسي دانست كه در ارتباط با منافع مردم ماندگار خواهد بود. در مجالس دورههاي قبل شايد بتوانيم به مجلس پنجم هم اشاره كنيم. اين مجلس هم از جمله مجالسي بود كه فعاليتهاي خوبي داشت.
شما هم به مجلس پنجم اشاره كرديد و هم به مجلس ششم. الان صدايي كه از جامعه اصلاحطلبي ميشنويم گوياي اين است كه الگوي مجلس آينده، مجلس پنجم است.
همه ما به دنبال تحقق آرمانهايمان هستيم. اما تحقق آرمانها به لحاظ واقعي همواره با محدوديتهايي مواجه است. در نتيجه در عمل ما به دنبال آن هستيم كه بتوانيم بيشترين ميزان از آرمانهايمان را محقق كنيم. امروز هم اگر ما ميتوانستيم مجلسي كاملا اصلاحطلب را سر كار بياوريم بايد همين كار را ميكرديم. برخي به اشتباه ميگويند ما نبايد دنبال مجلسي مثل مجلس ششم باشيم. نه اگر ما بتوانيم مجموعه اصلاحطلبان را وارد مجلس كنيم بايد اين كار را انجام دهيم. اگر عدهاي اشكالي به آن وارد ميدانند آن را بايد در جاي ديگري حل كرد. برخي معتقدند در دوره اصلاحات اصلاحطلبان شعارها و مطالبات بيش از ظرفيت جامعه را مطرح ميكردند، بايد اين را اصلاح كرد، وگرنه هر گروه سياسي سعي ميكند اكثريت مجلس را در دست خود بگيرد. مهم آن است كه اگر اكثريت مجلس در دست اصلاحطلبان افتاد، رفتار اصلاحطلبان رفتاري مبتني بر عقلانيت و مصلحت باشد. اگر چنين اتفاقي بيفتد ما موفق شدهايم. يك جريان سياسي كه نميآيد كرسيهاي پارلمان را به رقيب خودش واگذار كند. اگر ما امروز احساس ميكنيم فضا براي اكثريت اصلاحطلبان فراهم نيست و بسياري از نيروهاي اصلاحطلب شاخص ممكن است رد صلاحيت شوند، بايد به سراغ افراد متعادلي برويم كه احساس ميكنيم مخالف جريان اصلاحات نيستند و به اصول اوليهاي مثل قانونمداري و تكيه بر قانون اساسي پايبند هستند.
اين عقبنشيني نيست؟
نه، عقبنشيني نيست. همانطور كه عرض كردم هر جرياني بايد سعي كند اكثريت كرسيهاي پارلمان را از آن خود كند. اگر فضا و شرايط اجتماعي به گونهاي باشد كه اين كار را نشدني كند، مفهوم جديدي به نام ائتلاف شكل ميگيرد. اصولا مفهوم ائتلاف از كاهنده بودن راي يك جريان سياسي يا مانع بودن براي حضور يك جريان سياسي ناشي ميشود. شما اگر در شرايطي نميتوانيد كاري را انجام دهيد، ميتوانيد براي اينكه از 100 بتوانيد 50 را كسب كنيد با فردي كه همراه شماست ائتلاف كنيد. معناي ائتلاف در عمل سياسي همين است.
ممكن است اين ائتلاف با اصولگرايان ميانهرو هم شكل بگيرد؟
ما اصولا در موضوع پرونده هستهاي با آنها ائتلاف كرديم. در واقع در يك برنامه سياسي ملي اصولگرايان واقعگرا و اصلاحطلبان ائتلاف كردند. اما در برنامه سياسي مربوط به انتخابات اين اصلا قابل پيشبيني نيست. به دليل اينكه سبد آراي اصولگرايان و اصلاحطلبان متفاوت است. علاوه بر آن به لحاظ هويتي، هويت اصلاحطلبان با هويت اصولگرايان با شاخصهايي تعريف ميشود. چنين در همآميختگي ائتلاف در امر انتخابات به دليل اينكه از يك سو مرزهاي هويتي را از بين ميبرد و از سوي ديگر پايگاههاي راي را دچار مخاطره خواهد كرد به اعتقاد من ضرورتي ندارد. اما اگر بخواهيم درباره يك آينده فرضي صحبت كنيم و تصور كنيم علاوه بر اصلاحطلبان و اصولگرايان جريان ديگري نيز در جامعه ايران بروز كرده است، آن موقع شايد بتوانيم فرض كنيم اصولگرايان و اصلاحطلبان باز در يك برنامه داخلي ائتلاف كنند.
فكر ميكنيد اصولگرايان با اصلاحطلبان همراه شوند؟ چرا كه ما ميبينيم اصولگرايان به نوعي مرعوب اصلاحطلبان هستند. مثلا چند وقت پيش آقاي باهنر هم گفته بودند اگر تركيب مجلس آينده همين مجلس كنوني باشد بهتر از آن است كه حتي اصلاحطلبان ميانهرو در آن وارد شوند.
البته آقاي باهنر بعد از آن توضيح دادند. توضيحشان هم همان بود كه من عرض كردم. منظور ايشان اين بود كه هر جناح سياسي سعي ميكند اكثر كرسيهاي پارلمان را براي خودش داشته باشد. مهم اين است كه چگونه اين اتفاق بيفتد. اصولگرايان همواره با نفي رقبا توانستهاند خود را جلو بيندازند. آنها هميشه توانستهاند از برخی تربیونهای دیگر استفاده كنند. آنچه كه روشن است در انتخابات اگر رقابت آزاد، عادلانه و قانوني صورت بگيرد هر كدام از جناحهاي سياسي كه بر سر كار ميآيد حتما خير و مصلحت مردم ديده شده است. مردم آنها را انتخاب كردهاند. ما كه نميتوانيم در برابر خواست و اراده مردم بايستيم. اما شرط آن عادلانه بودن، آزادانه بودن و قانوني بودن در امر انتخابات است. قانوني بودن انتخابات از مرحله شروع تبليغات آغاز ميشود. تريبونهاي عمومي نبايد دست جناح خاصي باشد تا جناح ديگر را تخريب كند. انتخابات از همين ابتدا شروع ميشود تا مرحله بازشماري و اعلام نتيجه.
چرا اصولگرايان مرعوب اصلاحطلبان هستند؟
اصليترين دليل رعب اصولگرايان از دست دادن پايگاه اجتماعي آنهاست. اصولگرايان در جايي مثل تهران در بهترين وضعيت احتمالا 15 تا 20 درصد آرا را خواهند داشت و بر اساس برخي نظرسنجيها اصلاحطلبان بهطور خاص حدود 40 درصد را در اختيار خود دارند. اگر جمعيت خاكستري جامعه ايران يعني همان افرادي كه در لحظات آخر تصميم ميگيرند به چه كسي راي دهند يا افرادي كه به هر دليلي حاضر نيستند در انتخابات شركت كنند را وارد انتخابات كنيم احتمالا درصد بسيار بالاتري از آن 40درصد به كفه اصلاحطلبان اضافه شوند. اين چيزي نيست كه من براساس چشمبندي بخواهم بگويم. براي گفتن اين مسائل نيازي به ابزارهاي سختي نيست. يك گروه تحقيقاتي بيايد دست به نظرسنجي مستقلي بزند و جامعه آماري تصادفي را انتخاب كنند. آن موقع بروند در استان تهران تحقيق كنند. سپس سياستگذاران بر اساس نتيجهاي كه حاصل شد، عمل كنند. حتي اگر اصولگرايان احساس ميكنند اكثريت جامعه ايران اشتباه حركت ميكنند راهش برخورد با مردم نيست. اولا راهش تصحيح ديدگاههاست. ثانيا راهش اين است كه مردم را توجيه كنند. اصولگرايان بايد بتوانند مردم را با جذابيت، حقانيت و عقلانيتي كه در رسانههاي خود دارند توجيه كنند. اما اگر بخواهند اين راه گذشته خود را ادامه دهند روز به روز پايگاههاي خود را از دست خواهند داد. در شرايط امروز جامعه ايران اصولگرايان به سمت اصلاحطلبان آمدهاند اما برعكس آن اتفاق نيفتاده است. هيچ كس از اصلاحطلبان به سوي اصولگرايان نرفته است. خود اين موضوع گوياي اين است كه احتمالا نوعي حقانيت در بين اصلاحطلبان وجود دارد كه اصولگرايان منصفي مثل آقاي علي مطهري را به سوي خودشان جذب كردهاند.
بد نيست حالا اين سوال را بپرسم كه گاهي اصولگرايان آن را مطرح ميكنند. اصولگرايان ميگويند در مجلس ششم با كنگره آمريكا تماس گرفته شد.
من اطلاع ندارم كه از مجلس ششم با آمريكا براي روابط ديپلماتيك تماس گرفته شد يا نه، اما اينكه يك عده ميگويند براي تحصن با كنگره آمريكا تماس گرفته شد تا از ما حمايت شود، اين دروغ محض است و مطلقا صحت ندارد. آن فردي كه اين حرف را زده آنقدر دروغ گفته كه اين حرفش هم از همان دروغهاست. من معتقدم هنگام كوتاه آمدن در مقابل قدرت اصولگرايان به مراتب از اصلاحطلبان آمادگي بيشتري براي چرخش و نرمش دارند. اتفاقا اصلاحطلبان به خاطر آنكه انديشه ملي دارند و براي آنها مليت اهميت بيشتري دارد، وقتي صحبت از منافع ملي ميشود اصلاحطلبان از خود انعطاف نشان نخواهند داد و روبهروي همه كساني كه ميخواهند منافع ملي را از بين ببرند، خواهند ايستاد.