چالشهاي كارتي كردن فوتبال در ايران
مناقشه بر سر حق پخش تلويزيوني در فوتبال ايران پايان ناپذير به نظر ميرسد. از يك سو اهالي فوتبال دريافت اين پول را حق خودشان ميدانند و از سوي ديگر صداوسيما، به ويژه حالا كه با مشكلات مالي دست به گريبان است چندان رغبتي به پرداخت اين هزينه ندارد. به گزارش روز نو؛اين جدل كه سالهاست ادامه يافته و شكل فرسايشي به خودش گرفته، حتي سال گذشته باعث شد دو هفته از مسابقات ليگ برتر باشگاههاي كشور روي آنتن نرود، اما حتي اتفاق به اين مهمي هم كمكي به رفع مناقشه نكرد. در همين راستا طي روزهاي اخير زمزمههايي در مورد احتمال فروش مستقيم حق پخش به مردم به گوش ميرسد؛ به اين ترتيب كه تلويزيون از جيب خودش پولي نپردازد، بلكه تنها ترتيبي بدهد كه با كدگزاري شدن تصاوير مسابقات، صرفا آن دسته از بينندگاني كه وجه مورد نظر را پرداخت ميكنند امكان تماشاي بازيها را داشته باشند. اينكه پياده شدن اين طرح چقدر ميتواند جدي باشد، هنوز مشخص نيست. در عين حال اما به نظر ميرسد اجراي چنين سياستي با انبوهي از مشكلات در ايران مواجه شود.
هزينههاي فني براي تلويزيون
بخش بزرگي از درگيريها در حوزه حق پخش بر سر اين است كه تلويزيون بودجه كافي ندارد و نميتواند اين پول را بپردازد. در اين شرايط بعيد است پيشنهاد كارتي كردن مسابقات فوتبال، بتواند مشكل اصلي را حل كند. اگر قرار باشد مشتركاني كه آبونمان پرداخت ميكنند صرفا از طريق اينترنت مسابقات را دنبال كنند، قطعا استقبال جامعه از اين طرح در پايينترين سطح ممكن خواهد بود؛ چه اينكه مشكلاتي مثل سرعت اندك اينترنت و يا ضريب نفوذ متفاوت آن در نقاط مختلف كشور كار را براي مخاطبان دشوار ميكند. اگر هم قرار باشد تلويزيون اقدام به كدگزاري تصاوير روي گيرندههاي عادي كند، بنابراين بايد در ابتداي امر هزينهاي قابل توجه براي فراهم كردن امكانات فني و زيرساختهاي اجراي اين ايده پرداخت شود كه با كل فلسفه پروژه در تعارض است.
چشمپوشي از درآمد آگهي؟
ماجراي كارتي كردن پخش مسابقات فوتبال در ايران اما يك سوال بسيار بزرگ ديگر را هم به وجود ميآورد؛ اينكه اگر چنين اتفاقي رخ بدهد، تكليف درآمد ناشي از آگهيها براي صداوسيما چه خواهد شد؟ همه ميدانيم كه پخش پيامهاي بازرگاني قبل، حين و بعد از مسابقات فوتبال در ايران، يك منبع هنگفت ثروت براي جامجم محسوب ميشود كه تحت هيچ شرايطي قابل چشمپوشي نيست. در اين شرايط طبيعي است كه با كدگزاري شدن احتمالي تصاوير، امكان جذب آگهي تا حد بسيار زيادي از بين خواهد رفت. وقتي صاحبان كالا بدانند مسابقهاي كه بابتش قرار است با تعرفه بسيار بالا آگهي سفارش بدهند اصلا پخش سراسري ندارد، بديهي است كه تا حدود زيادي دلسرد شوند و به راههاي ديگري براي تبليغات رو بياورند. از سوي ديگر مشتركين تلويزيوني هم آبونمان پرداخت نميكنند كه آگهي ببينند. آنها انتظار دارند اگر پولي ميدهند صرفا در راستاي دريافت تصاوير پاك و تميز تلويزيوني باشد. حالا بايد ديد صداوسيما پيش از ارايه پيشنهاد كدگزاري تصاوير در ايران، به اين بخش از ماجرا هم فكر كرده يا نه؟
گنجي در آستانه نابودي
فوتبال هميشه در ايران پديده محبوبي بوده، تا آنجا كه كارلوس كيروش پرتغالي ميگويد اين همه شور و اشتياق و اين اندازه عشقورزي براي فوتبال را در كمتر كشور دنيا ديده است. با اين حال به نظر ميرسد اين پديده جذاب، با برخي كجسليقگيها در شرف نابودي قرار گرفته است. سالها پيش تكيه بيش از حد روي اين باور كه مردم ايران «تحت هر شرايطي» به استاديوم ميآيند و مسابقات تيمشان را دنبال ميكنند باعث شد مسوولان مربوطه در فدراسيون فوتبال دست به افزايشهاي بيضابطه در مورد قيمت بليتهاي ورودي به استاديوم بزنند. همين دوستان بعدتر رو به اجراي ناقص، شتابزده و بحثبرانگيز طرح بليتفروشي الكترونيكي زدند تا تركيب و توالي اين اتفاقات باعث گريز مردم از استاديومها شود. اين اواخر گزارشي منتشر شد كه نشان ميداد ليگ پانزدهم، كمتماشاگرترين مسابقات تاريخ ليگهاي سراسري در ايران بوده است؛ ليگي كه هيچكدام از مسابقاتش نميتواند بيش از 10 يا 15 هزار تماشاگر را به ورزشگاه بكشاند. فدراسيون فوتبال اما بدون توجه به اين نكات، سال گذشته در پي جدل با صداوسيما دوربينها را به استاديومها راه نداد، لابد به اين خيال خام كه عدم پخش مسابقات باعث هجوم هواداران به استاديوم شود. در كمال تعجب اما عدم پخش مسابقات باعث نشد حداقل هزار نفر به ميانگين تعداد تماشاگران در آن دو هفته افزوده شود. اينطور به نظر ميرسد كه ادامه اين قبيل سياستگذاريهاي سهلانگارانه باعث خواهد شد مردم ايران رفته رفته عادت عشق كردن با فوتبال را ترك كنند و كار به جايي برسد كه اين حوزه، ديگر براي هيچكس آب و نان نداشته باشد؛ نه تلويزيون كه فعلا سرش به گرفتن آگهيهاي گرانقيمت قبل از مسابقات گرم است و نه فدراسيون كه اگر ناشيانه طمع كند، بعيد نيست همين ممر معاش مختصرش را هم از دست بدهد. از سكوهاي لخت عبرت بگيرد و اين گنج را بيش از اين ويران نكنيد لطفا!