بعد از پيروزي در انتخابات سال 92 اصلاحطلبان به انتخابات مجلس نظاره كردند. آنها با نتيجه 7/50 درصدي در انتخابات سال 92 كليد پاستور را به دستان حسن روحاني سپردند. در واقع كل آرايي كه با نام حسن روحاني به صندوق انتخابات نيفتاد 3/49 درصد بود كه برخي از كانديداها از سالها قبل براي همين رقم خوابها ديده بودند. با اين حال ميتوان درصدي از اين شكست را ريشه در شكست در انسجام آنها ديد. اصلاحطلبان به اين درك رسيدهاند كه رقيب ممكن است ديگر به اشتباه و خطا دچار نشود. آنها خود در سال 84 طعم شكست از سر بيوحدتي را چشيده بودند.آنها حالا قدر انسجام را ميدانند و به هر طريقي سعي ميكنند نهادهاي خود را قوام بخشند. اصلاحطلبان هماكنون در سه شوراي مشورتي، راهبردي و هماهنگي به يكديگر گوشزد ميكنند كه نتيجه انتخابات آينده بايد پس از 12 سال، يعني از زمان وداع با مجلس ششم، به كام آنان باشد. البته آنها بارها در مصاحبههاي مختلف به اين نكته به صورت جدي تاكيد داشتهاند كه الگوي پارلماني آنها مجلس ششم نيست و اولويت با همسويي و همكاري با دولت است. در اين خصوص محمود ميرلوحي، عضو شوراي راهبردي اصلاحطلبان با «آرمان» به گفتوگو نشسته است. متن اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
اكنون اصلاحطلبان براي رسيدن به انسجام در امر انتخابات داراي سه تشكل هستد. شما به عنوان عضوي از شوراي راهبردي اصلاحطلبان تصور ميكنيد چقدر انسجام مورد نظر اصلاحطلبان عملي شده است؟
اصلاحات در كشور يك جريان نيرومند و دامنهدار است. معتقدم گستره اصلاحطلبي هم وسعت و هم عمق پيدا كرده و به صورت حزبي نيرومند که كشور به آن نياز دارد درآمده است. من قبلا پیرامون ضرورت دو حزب نيرومند يا احزاب محدود همانند آنچه در دنياي امروز به وقوع پيوسته است، صحبت كردهام. در دنياي امروز ملاحظه ميكنيم كه احزاب قوي در كشورهاي مختلف اندك هستند. در كشور ما چند ده حزب وجود دارد كه ميتوانيم بگویيم آنها حزب نيستند بلكه تشكلهاي صنفي هستند. وقتي به جريان اصلاحطلبي نگاه ميكنيم ميبينيم كه همه مشخصات يك حزب را دارد. به جريان اصولگرايي هم كه نگاه كنيم ميبينيم آن هم مشخصات يك حزب را دارند؛ يعني از نظر تنوع طرفداران مثلا در بخشهاي دانشگاهي، زنان، جوانان و كارگران، فعالان مختلف دارند. اگر به همين شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات نگاهي بيندازيم ميبينيم اكنون 21 حزب در آن وجود دارد كه در واقع اين 21 حزب شاخههاي يك حزب هستند. در اصولگرايي هم وضع به همينگونه است. احزاب اصولگرا يا اصلاحطلب جامعيت و مرامي در حوزههاي داخلي، خارجي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي دارند كه امروزه شناخته شده هستند. با همه اينها جرياني در كشور با عنوان اصلاحات وجود دارد. اين جريان در گذشته دولت و مجلس را در اختيار داشته، در دوره دولتهاي نهم و دهم نيز در فشارها و سختيها آب ديده شده و امروز به فعاليت خود ادامه ميدهد. در انتخابات 92 شاهد بوديم كه جريان اصلاحطلب توانست نقش مديريتي و تعيينكنندهاي ايفا كند. امروز هم اين جريان تصميم گرفته با يك رويكرد ملي و فراحزبي تلاش كند. حتي رقيب هم قبول دارد كه تلاش جريان اصلاحطلب يك تلاش فراحزبي و معطوف به منافع ملي است. حتي ممكن است تلاش اصلاحطلبان به اين ختم شود كه اكثريت مجلس دهم را هم به دست بياورند اما واقعيت اين است كه تلاش اين جريان معطوف به آرامش و حفظ پروژه 92 و سودي است كه عايد كشور شده. شاهديم كه در حوزه بينالمللي، اقتصادي و داخلي همه دلسوزان كشور با اين روند همراهي ميكنند. ما امروز خوشحاليم كه اصلاحطلبان در متن سياستهاي كلان كشور بهطور جدي فعال هستند. جالب است كساني كه در گذشته ادعا داشتند و در برابر كوچكترين نظري و انتقادي منتقدان را به خارج نسبت ميدانند امروز خود به انتقاد ميپردازند و در مقابل اصلاحطلبان هم دنبال بهانهگيري از آنها نيستند. شاهديم كه هر اتفاق مثبتي كه رخ ميدهد اصلاحطلبان به عنوان نيروهاي متحد دولت كمك و همكاري ميكنند و از آبروي خود هزينه ميكنند. نكتهاي كه ميخواهم عرض كنم اين است كه اين جريان به خاطر مجموعه شرايطي كه در طي 18 سال اخير داشته امروز به نگاه و تحليلي عميق دست پيدا كرده است. شما رفتارهايي از جريان اصلاحطلبي ميبينيد كه به صورت بخشنامهاي و سلسله مراتبي نيست. گاهي اوقات از عمق جريان اصلاحطلبي امواج موثري شكل ميگيرد و تا سطوح بالا ميرود و به سطوح استاني و مناطق ميرود. به عنوان نمونه ميتوان به انتخابات 92 اشاره كرد كه همه جريان اصلاحطلبي يك صدا بودند و نامه رئيس دولت اصلاحات نقش تمامكننده داشت. امروز هم وضع به همين صورت است. شما اگر به حوزههاي شهرستاني برويد مشاهده ميكنيد كه اصلاحطلبان به يك صورت فكر ميكنند و تلاش ميكنند فعال باشند و به مشاركت حداكثري دامن بزنند. اصلاحطلبان اين دغدغه را ندارند كه چند درصد مجلس اصلاحطلب باشند و چند در صد آن غيراصلاحطلب. اگر از اين حضور، اكثريت نيروهاي مجلس آينده اصلاحطلب بودند كه فبهاالمراد اگر هم نه موانع فعاليت دولت برطرف شود تا مجلسي معتدل، سالم، كارشناسي، ملي و هماهنگ با دولت تشكيل شود.
اما اقتضاي سياست اين است كه هر حزب يا هر جريان براي 290 كرسي مجلس برنامه داشته باشد.
گاهي اوقات رقيب حرفهايي ميزند كه سياسيون نقشههايي كشيدهاند. متاسفانه رقيب به خاطر رانتهايي كه در طي سالهاي اخير از آن استفاده ميكرده خودش را مالك فضاي سياسي ميداند و فكر ميكند اگر كسي با او رقابت كرد اين رقابت اصالت ندارد و رقابت در واقع حفظ جايگاه آنهاست. در حالي كه راي مردم اصالت دارد و اگر مردم به اصلاحطلبان راي دهند حق آنهاست. اگر هم مردم مجلس را به اصولگرايان تحويل دهند اين حق از آن اصولگرايان است. به هرحال هر كسي در صحنه سياسي فعاليت ميكند فكر ميكند كه تفكر او درستتر است. اگر ما ميگوييم اصلاحات به اين خاطر نيست كه ما اصلاحطلب هستيم بلكه به اين خاطر است كه ما فكر ميكنيم ديدگاه اصلاحطلبي بهتر منافع، رفاه و عزت ملت را تامين ميكند. به اين جهت ميگوييم ميل داريم كه اين مجلس، مجلس اصلاحطلب باشد. درباره همين چند تغييري كه در سياستهاي كشور رخ داده ميتوان گفت اصلاحطلبان قبل از دولتهاي نهم و دهم شعار تنشزدايي و تعامل با دنيا را سر ميدادند. در همين دو سال ميبينيم اين آثار مثبت از همين سياست ميآيد. ما در گذشته ميگفتيم ايران براي همه ايرانيان، ميگفتيم همه اقشار و اقوام ملت حضور داشته باشند و ميگفتيم از تفرقه و دستهبندي بين جامعه خودداري شود. امروز مشاهده ميكنيم با دنبال كردن همين سياستها از سوي رئيسجمهور در مناطق مرزي آثار مثبتي مثل امنيت ديده ميشود. وقتي گفته ميشود زنان بايد در صحنهها حضور داشته باشند همان سياستهايي است كه اصلاحطلبان دنبال ميكردند. اصلاحات به دنبال انتقال فناوري، تعامل با دنيا، تقويت بخش خصوصي قدرتمند و كوچك شدن دولت است و اين نشان ميدهد اصلاحات دچار تحول مثبت شده و با زمان جلو آمده است. لذا طبيعي است ما علاقه داشته باشيم مجلس آينده با نگاهي اصلاحطلبانه باشد تا اين سياستها با سرعت و گستره بيشتري بتواند در جامعه نفوذ كند. امروز برخي از جناح مقابل ميگويند براي انتخابات مجلس خبرگان تصميم سياسي گرفتهاند. چنين واژههايي را كساني به كار ميبرند كه انگار باید خودشان حرف اول را بزنند و اگر كسي براي آنها تلاش كند خارج از قاعده عمل كرده است. طبيعي است همه بايد تلاش كنند. فعلا شرايطي پيش آمده است كه عدهاي فكر ميكنند اصلاحطلبان بيشتر در محدوده مجلس بايد وقت بگذارند.
شما در بحث قبلي به نقش موثر رئيس دولت اصلاحات در انتخابات سال 92 اشاره كرديد. آيا در انتخابات مجلس هم ايشان تأثیرگذار است؟
با توجه به شخصيت و جایگاه رئيس دولت اصلاحات طبيعي است كه ايشان به عنوان عنصري موثر و دلسوز تلاش كنند. به خاطر همين تلاشهاست كه ايشان مورد احترام بخش قابل توجهي از جامعه است.
رئيس دولت اصلاحات قبلا در جلسهاي كه با شوراي مشورتي و شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات داشتند به اين تاكيد داشتند كه در ليست اصلاحطلبان براي انتخابات مجلس اعتدالگرايان هم جاي بگيرند. آيا اين به بدان معناست كه قرار است از اصولگرايان ميانهرو هم در ليست اصلاحطلبان استفاده شود؟
امروز مهمترين استراتژي و هسته مركزي ديدگاههاي آن متوجه منافع ملي و ادامه پروژه 92 است. اگر شما به دولتهاي رئيس دولت اصلاحات يا آقاي احمدينژاد هم نگاه كنيد نخستين مجلسي كه بعد از استقرار دولت جديد بوده به دولت اين امكان را داده است تا بتواند سياستهاي خود را دنبال كند. لذا آقاي روحاني هم بايد اين شانس را داشته باشد تا مجلسي هماهنگ با سياستهای كشور فعاليت كند. اگر قرار باشد مجلسي مشابه مجلس هشتم و نهم با ديدگاههايي سر كار بيايد كه برخی نمایندگان بعضا اقدام به انتقادات نهچندان منطقی کنند و به همین دلیل دولت در پیشبرد برنامههای خود با مشکلاتی روبهرو شود، برنامههای اجرایی دچار اختلال ميشود و اين سياستها كند پيش ميرود. اين سياستها بايد چند سال دوام داشته باشد تا بتوانيم نتايج اين سياستها را در بحث تورم، ركود و سياست خارجي مشاهده كنيم. لذا تا جايي كه من با نگاه رئيس دولت اصلاحات آشنايي دارم ايشان معتقدند مجلس آينده بايد هماهنگ با سياستهاي دولت و معطوف به منافع ملي باشد و همه در آن حضور داشته باشند. شما اكنون مستحضريد كه احزاب اصلاحطلب فراتر از شوراي هماهنگي هستند. شواري هماهنگي تاكنون 21 حزب را دربرگرفتهاند. در حالي كه احزابي هستند كه خارج از اين شورا بوده و رئيس دولت اصلاحات به اين شورا سفارش كردهاند كه آنها را هم به جمع شوراي هماهنگي دعوت كنند كه در نهايت چتر اين شورا گسترش پيدا كند. رئيس دولت اصلاحات همچنين به دوستان فعال در حوزه انتخابات سفارش كردهاند كه تنها به جريان اصلاحات اكتفا نشود و از دوستاني كه با جريان اعتدال در كشور مطرح هستند هم دعوت به همكاري صورت بگيرد.
انتخابات مجلس ظاهرا تا اين حد براي اصلاحطلبان اهميت پيدا كرده كه ميتوانيم بگوييم آنها مجلس را از رياستجمهوري مهمتر ميدانند. اين موضوع را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
مجلس شأن و جايگاهي دارد كه بايد به آن توجه داشت. حقيقتا با وجود نگاه منفي كه نسبت به كنگره آمريكا و همكاري آن با صهيونيستها وجود دارد ميبينيم كه كنگره در برابر رئيسجمهور آمريكا كه از روساي جمهور قدرتمند دنياست قرار ميگيرد. در چنين شرايطي انسان مايل است مجلسي قدرتمند داشته باشد. حضرت امام (ره) هم همين نگاه را به مجلس داشتند. اگر در خاطرات شنيده باشيد وقتي بحث كانديداتوري شهيد بهشتي براي رياستجمهوري پيش آمد، حضرت امام (ره) فرمودند برويد مجلس را قوي كنيد. لذا هم ديدگاه انقلاب اسلامي اين بوده است و هم اينكه در دنياي امروز مجلسها مجالس قدرتمندي هستند. لذا ما به صورت اصولي فكر ميكنيم مجلس در راس امور است و بايد شأن آن ارتقا پيدا كند. اما اين به معناي پايين آوردن شأن رياستجمهوري نيست.
درباره احراز صلاحيتهاي كانديداهاي اصلاحطلب ارزيابيتان چگونه است؟
ان شاءا... كه نهادهاي ذيربط در وضعيت كنوني با همه افراد دلسوز كشور مثل همیشه همراهي میكنند. ما فكر ميكنيم گوهر فعاليت اين نهادها بيطرفي است. اگر ملاك قانون اساسي و قانون انتخابات باشد و بيطرفي خود را حفظ كنیم، بيشتر به اسلام و انقلاب خدمت ميشود.